یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

شخصیت عزلت‌گزین و گوشه‌گیر


شخصیت عزلت‌گزین و گوشه‌گیر
این فرد شخصیت عزلت‌گزین و عزلت‌نشین پیر خرابات تفاوت دارد. پیر خرابات، فردی متعالی و کمال یافته است که به گوشه‌ای پناه می‌برد تا مناجات کند. به خود، خلقت خود و به قدرت آفریدگار خود می‌اندیشد، مراقبه می‌کند و در چندوچون کائنات و خلقت آنها و ... به تفکر می‌پردازد؛ اما شخصیت عزلت‌گزین و گوشه‌گیر با او متفاوت است. او فردی منزوی و مردم گریز است.
● این شخصیت چگونه به وجود می‌آید:
۱) در کودکی مهر ناب نگرفته، حتی خدمات و سرویس هم نگرفته؛ توجه و محبت کافی هم نگرفته، هرگز تأیید یا تشویق هم نشده، هدیه هم نگرفته و در اصل، دیده نشده است.
۲) خودباوری، اعتمادبه‌نفس و احترام به خود یا عزت‌نفس نیز در او شکل نگرفته است.
از آن‌جائی که دیگران، او را هرگز ندیده‌اند، او نیز خود را هرگز نمی‌بیند و خوب هم دوست ندارد؛ زیرا به‌هیچ‌وجه دوست داشتن را نمی‌شناسد.
حال او به روند زندگی خود ادامه می‌دهد تا به یک فرد مهرطلب برسد که البته این فرد را خداوند در زندگی او قرار می‌دهد تا کمبودهایش مرتفع گردد. پس یک فرد مهرطلب، همواره یک فرد عزلت‌گزین و منزوی را به مرور در مقابل خود می‌سازد. با زیادی مهر دادن، سرویس دادن، خدمت دادن، ساکت ماندن و تحمل کردن... و از آن‌جائی که فرد عزلت‌گزین یا منزوی از کودکی توجه، سرویس یا محبت گرفته، خراب، لوس، بدعادت، زورگو و تحکم‌گر می‌شود؛ زیرا به‌هیچ‌وجه بلد نیست پاسخ محبت را چگونه باید بدهد و از آن‌جائی که فرد مهرطلب، او را از مهر و سرویس سیراب می‌کند، او از مهر اشباع شده و از جمع، فراری می‌گردد؛ زیرا دیگر نیاز ندارد تا مهر بیشتری از خود و دیگری بگیرد. او سیر است؛ گاهی نیز آن‌قدر از مهر (که البته مهر ناب و بالغ نیست، بلکه مهر نابالغ است) اشباع می‌گردد که خود فرد مهرطلب را نیز پس می‌زند. (باید اضافه کنم که اگر مهر، ناب باشد، همان می‌شود که ”از محبت خارها گل می‌شود“ ولی این چون مهر ناب نیست، خرابی به بار می‌آورد.)
حال، او فردی مردم‌گریز می‌شود؛ بیرون نمی‌رود؛ به مهمانی نمی‌رود؛ مهمانی نمی‌دهد؛ مسافرت نمی‌رود؛ اغلب در جمع، زود خسته می‌شود؛ تنهائی و در خانه ماندن را دوست دارد. توجهی به بیرون از خود و به‌خصوص فرد مهرطلب طرف مقابل خود نداشته، از او انتقاد کرده و همواره حال او را خراب می‌کند. این فرد، بسیار زورگو می‌شود و حال، فرد مهرطلب مقابل او برای هر کاری باید از او اجازه بگیرد که البته این نقش را هم خود فرد مهرطلب به او داده است و با اجازه گرفتن‌های بی‌جا و وابسته‌ بودن‌های شدید، این حق را برای طرف مقابل عزلت‌گزین خود به‌ وجود آورده است.
از آن‌جائی که این فرد، مهر نگرفته و جام وجودش از مهر تهی است، انتقاد کردن است و از آن‌جائی که هرگز هدیه‌ای نگرفته، نمی‌داند در مقابل دیگران، چه‌ عکس‌العمل درستی از خود نشان دهد؛ بنابراین امکان رد کردن هدیه و محبت دیگران، از جانب او بسیار زیاد است؛ زیرا سعی می‌کند تا هر منتی را از سر راه خود بردارد و بیش از این، خوار و حقیر نگردد.
گاهی نیز این فرد در گذشته بسیار مهرطلب بوده است. بسیار مهر کرده و هرگز مهری نگرفته و کم‌کم به گوشهٔ انزوا کشیده شده است؛ ولی همین شخصیت عزلت‌گزین و منزوی که در مقابل فرد مهرطلب به این‌گونه عمل می‌کند، در جائی‌که به او توجهی نشود، مهری داده نشود، تأییدی داده نشود، خود بسیار مهرطلب و سرویس‌دهنده می‌گردد. چه‌قدر در اطراف خود، افرادی دیده‌ایم که به پدر و مادر و اعضاء خانوادهٔ خود، کم‌توجه و حتی بی‌توجه و بدون مهر، عمل می‌کنند. حال آن‌که با همسر خود، بسیار مهرطلبی می‌کنند و یا برعکس، افرادی که به همسر و یا فرزندان خود کم‌توجه و بی‌مهر هستند، ولی به پدر، مادر، خواهر و برادرهای خود بسیار وابسته‌اند. انسان‌ها از هرکس که کم‌توجهی ببینند، تلاش می‌کنند تا توجه بگیرند و از هرکس توجه زیادی بگیرند، او را پس می‌زنند. پس نگاهی به خودمان کنیم تا ببینیم کجای کار ایستاده‌ایم و چگونه به‌دست خود و با رفتارهای غلط خود داریم خود و دیگران را ویران می‌سازیم.
منبع : مجله شادکامی و موفقیت


همچنین مشاهده کنید