یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

از رنجی که می برند


از رنجی که می برند
«یاکینی» در یکی از لحظات کلیدی بازی صاحب توپ شد و «میخائیلوف» دروازه بان حریف را مغلوب کرد. توپ پس از چند ثانیه از تور دروازه فاصله گرفت اما «رشید» اصلاً قصد جدایی از قفس حریف را نداشت. او تور را گرفت و تا جای ممکن فریاد آزادی سر داد. تصویر او، نمای جاودانه جام جهانی ۱۹۹۴ باقی ماند. رسانه های گروهی آمریکا و اروپا فریادهای «یاکینی» را ابراز نفرت از ردپاهایی دانستند که بزرگترین اتفاقات ناخوشایند اقتصادی، اجتماعی و سیاسی را در قاره سیاه رقم زده است.
نیجریه مقابل تیم مارادونا کم آورد اما از یونان ضعیف یک مغلوب تمام عیار ساخت تا در نهایت جواز حضور در جمع ۱۶ تیم برتر جام را به دست بیاورد. ایتالیا هم تا دقایق پایانی مغلوب اراده آنها شده بود اما یک با اراده به نام باجو از راه رسید و در نهایت با گلزنی در ۱۵ دقیقه اول وقت اضافی رؤیای آنها را نقش بر آب کرد اینکه چرا عده ای به صرف تفاوت رنگ پوست همنوعان خود را تحقیر می کنند، ریشه در عوامل بسیاری از جمله القائات سیاسی های قدرت طلبان سالیان دور دارد. «آدولف هیتلر» پیشوای سابق آلمانی ها در کتاب «نبرد من» دلایل نفرت خود از گروهی خاص را بیان کرد اما هرگز نگفت چرا از سیاه پوستان کینه به دل داشت و البته به احساس خود پس از اهدای مدال طلا دو و میدانی المپیک برلین به «جسی اونز» هم اشاره ای نکرد. گمان می رفت این دونده اولین نفری باشد که به افسانه برتری نژا د سفید بر سیاه خاتمه می دهد اما پس از او همچنان تابوی نژادپرستی، نشکستنی باقی ماند تا اینکه فوتبال از راه رسید... نه که قبلاً نباشد اما از اوایل دهه ۷۰ پرقدرت تر از گذشته نقش تریبون آزاد دولت ها، ملت ها، نژادها و ... را برعهده گرفت. در این راستا حضور نمایندگان آفریقا در رقابت های قاره ای و نهایتاً چند بازی دوستانه برای اثبات حقانیت کافی نبود. به همین دلیل قاره سیاه حضور خود در بزرگترین فستیوال دنیای فوتبال را اعلام کرد. زئیر کوچک، ۷ سال پس از آن ۱۷ ژانویه منحوس و ترور «پاتریس لومومبا»ی آزادیخواه، در جام جهانی ۱۹۷۰ شرکت کرد و با وجود کسب نتایج ضعیف، حضور آفریقایی ها در عرصه های مهم ورزشی را به گوش سفیدها رساند. آنها آن قدر ترس و واهمه داشتند که نتوانستند هیچ حرکت ماندگاری به ثبت برسانند، برخلاف بعدی ها... الجزایر با حضور پرفروغ در جام جهانی۱۹۸۲ نقطه عطف ماجرا را رقم زد. هموطنان رباح ماجر از شمال آفریقا می آمدند.
سفیدپوشان مذهبی قاره سیاه می خواستند یک تنه جواب تحقیر روا داشته شده به اسلاف خود را بدهند و تا حدودی موفق شدند. آلمان و بلژیک وقتی در زمین بازی حریف آنها نشدند، تصمیم گرفتند بیرون میدان مانع صعود الجزایر شوند. در این شرایط اولین تبانی آشکار در جام جهانی شکل گرفت و ۲ رقیب اروپایی طی یک توافق قبلی به تساوی رضایت دادند تا الجزایر با وجود شایستگی های فراوان از صعود بازبماند. اشک هایی که از چند مجرای مختلف، گونه های مردان شمال آفریقا را خیس می کرد، تصویر بدیعی از مظلومیت آنها تلقی می شد اما این اتفاق چندی بعد نه حکایت از ناجوانمردی در حق آنها داشت و نه کسی اروپایی ها را مقصر چنین اتفاقی قلمداد می کرد.
الجزایر ۱۹۸۲ با تلاش های ستاره های خود و تبانی آلمان و بلژیک در خاطره ماند. نمایندگان آفریقا در جام مارادونا ( جام جهانی ۱۹۸۶) چنگی به دل نزدند؛ نه شادی خاصی، نه تلاش های پنهانی برای حذف آنها و نه ... کامرون ۹۰ آمد. مارادونا مغرورانه قبل از بازی افتتاحیه رقابت ها مدت ۵ دقیقه با تمام اعضای بدن خود توپ را کنترل کرد اما شاگردان «والری نیپوم نیاچی» با جنگ های روانی آشنا بودند و برخلاف آن دقایق، در زمین بازی اصلاً کم نیاوردند. پای شکسته پمپیدو دروازه بان آرژانتین، ۲ اخراجی کامرون، گل «فرانسوا اومانبیک» و اعتراف دنیا به این حقیقت که «سیاهان دارند می آیند»، بخشی از جریان اصلی محسوب می شد. کامرون در ادامه تاریخ سازی خود مقابل شوروی سابق (تیم مربی وقت خود) و رومانی کم نیاوردند و در مرحله یک هشتم نهایی از اشتباه «رنه هیگوئیتا» دروازه بان عجیب و غریب کلمبیا نهایت بهره را بردند. داستان، همین جا دراماتیک شد.
«روژه میلا» پس از گشودن دروازه نماینده آمریکای جنوبی دوان دوان به سمت پرچم کنار زمین رفت و به سبک کولی های «یائونده» به جشن و پایکوبی پرداخت. تصاویر شادی انفرادی او در سراسر جهان بیننده داشت. اظهارات وی هم شنیدنی بود. وقتی خبرنگاری از «روژه» درباره علت حضور در باستیا پرسید، میلا بدون تردید نیات درونی خود را آشکار کرد: « به آنجا رفتم چون شیرهای فریانی (لقب باستیا) را تیمی موافق با عقاید نژادپرستانه می دانستم! قصد داشتم آن قدر گل بزنم که آنها کاملاً تقلید صدای میمون را از یاد ببرند.» ... و بردند. میلا پس از آن شادی خاص در بازی مرحله یک هشتم نهایی «مُبلغ» فوتبالی سیاه های دربند آفریقا نام گرفت. او در باستیا نماند اما به هواداران آموزش داد دیگر برای تشویق! یک انسان از اصوات حیوانات استفاده نکنند! انگلیسی ها با پنالتی اهدایی داور، به کامرون اجازه پیشروی بیشتر را ندادند. میلا و همتیمی هایش فرصت افسوس خوردن را نداشتند چون باید هرچه زودتر پیشنهاد باشگاه های بزرگ اروپا را می پذیرفتند... ۴ سال گذشت. «میلا»ی پیر هنوز در میدان بود. این بار «رشید یاکینی» از نیجریه نقش ناجی سیاه ها را برعهده گرفت.
عقاب ها طی اولین حضور در جام جهانی شگفتی ساز شدند. آنها که قبلاً شاید فقط در مستندها نیویورک و لس آنجلس را دیده بودند، اکنون فرصت داشتند چمن های مخملی « زربال» را زیر پاهای پرتوان خود له کنند. سبزهای آفریقا در اولین بازی به مصاف بلغارستان رفتند. سفید مقابل سیاه. «یاکینی» در یکی از لحظات کلیدی بازی صاحب توپ شد و «میخائیلوف» دروازه بان حریف را مغلوب کرد. توپ پس از چند ثانیه از تور دروازه فاصله گرفت اما «رشید» اصلاً قصد جدایی از قفس حریف را نداشت. او تور را گرفت و تا جای ممکن فریاد آزادی سر داد. تصویر او، نمای جاودانه جام جهانی ۱۹۹۴ باقی ماند. رسانه های گروهی آمریکا و اروپا فریادهای «یاکینی» را ابراز نفرت از ردپاهایی دانستند که بزرگترین اتفاقات ناخوشایند اقتصادی، اجتماعی و سیاسی را در قاره سیاه رقم زده است.
نیجریه مقابل تیم مارادونا کم آورد اما از یونان ضعیف یک مغلوب تمام عیار ساخت تا در نهایت جواز حضور در جمع ۱۶ تیم برتر جام را به دست بیاورد. ایتالیا هم تا دقایق پایانی مغلوب اراده آنها شده بود اما یک با اراده به نام باجو از راه رسید و در نهایت با گلزنی در ۱۵ دقیقه اول وقت اضافی رؤیای آنها را نقش بر آب کرد. سؤال اینجا بود؛ حتی اگر نیجریه قهرمان می شد، تصویر بالا بردن جام قهرمانی ماندگارتر می شد یا همان شادی پس از گل «یاکینی» در اولین بازی؟ جواب، بدون تردید گزینه دوم بود. شیرهای رام نشدنی کامرون رام شده بودند اما مراکش قصد نداشت تسلیم شود. آنها پس از تجربه یک جام جهانی اسفبار، باانگیزه فراوان پای به فستیوال ۱۹۹۸ فرانسه گذاشتند. تساوی ۲ بر ۲ در اولین بازی گروه A مقابل نروژ و شکست ۳ بر صفر مقابل برزیل، حذف همتیمی های «مصطفی هاجی» را قطعی جلوه می داد. نه! آنها نمی خواستند قافیه را واگذار کنند و در این راستا دمار از روزگار اسکاتلندی های مغرور درآوردند. پیروزی ۳ بر صفر آنها فقط در صورت عدم پیروزی نروژ، صعود مراکش را در پی داشت؛ اتفاقی که تا دقایق پایانی بازی همزمان رخ داد اما یک پنالتی مشکوک ( که بعدها با تحقیقات همسر داور بازی برزیل و نروژ صحیح تشخیص داده شد!) مردان اسکاندیناوی را صاحب گل صعود کرد. وقتی این خبر به ورزشگاه محل برگزاری بازی مراکش و اسکاتلند رسید، مربی تیم آفریقایی، قلوه سنگی را که کنار نیمکت قرار داشت را با عصبانیت به درون میدان فرستاد. شاید این چیز مزاحم، کنایه از آن ضرب المثل «سنگ و پای لنگ» بود...
بازیکنان مراکش لحظاتی قبل از گل نروژ با تعویض پیراهن، جشن شادی برپا کردند اما درست در لحظه بالا و پایین پریدن، به یکباره خود را روی زمین انداختند و گریستند. بله! آنها حذف شدند چون یک نفر برای بزرگان خودشیرینی کرد...
سنگال ۲۰۰۲ مانند کامرون ۱۹۹۰ بود. شاگردان متسو در بازی افتتاحیه با گل یک سارق ( دیوپ چند روز قبل از آغاز بازی به یک طلا فروشی دستبرد زده بود) فرانسه زیدان را شکست دادند و در ادامه هنرنمایی های خود تا مرحله یک چهارم نهایی جام بالا آمدند. شادی «سارق» پس از گشودن دروازه بارتز، نوع ابراز خوشحالی کولی های «داکار» را یادآور می شد. آفریقا، زندگی خود را هم وارد فوتبال کرده بود و از این طریق قدرتنمایی می کرد. حیف که ترکیه باانگیزه بود وگرنه سنگال اولین آفریقایی حاضر در جمع ۴ تیم برتر جهان نام می گرفت... اشک های گزارشگر احساساتی ترکیه با گریه های از ته دل غیر سنگالی های عاشق تیم دیوف توأم شد. سنگال هم به خاطره ها پیوست. سمورهای سیاه آنگولا، نماینده خاص آفریقا در جام جهانی ۲۰۰۶ بودند. بازیکنان این تیم به دلیل عدم راه اندازی خطوط ارتباطی کشورشان نمی توانستند صدای دلگرم کننده مادران خود را بشنوند و شاید به این دلیل با وجود شایستگی و تلاش فراوان، نتوانستند پیروز شوند یا حداقل نوعی شادی خاص (که معرف آنگولای همیشه قحطی زده باشد) به نمایش بگذارند. توگودر آتش اختلافات می سوخت. آفریقا هم اکنون در تب می سوزد و از رنجی که می برد، خوشحال است.
عبدالحمید گل افشان
منبع : روزنامه ابرار ورزشی


همچنین مشاهده کنید