جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

درباره فیلم برف (آیدا بگیج)


درباره فیلم برف (آیدا بگیج)
● یادداشتی بر فیلم«برف» محصول ایران، بوسنی و هرزگوین، آلمان و فرانسه
فیلم سینمایی برف ]به کارگردانی آیدا بگیج[، اثری است درباره جنگ و پیامدهای این واقعه شوم!
داستان فیلم، در روستایی به نام «سلاونو» می گذرد. جنگ ۱۹۹۲ تا ۱۹۹۵ بوسنی و هرزگوین و ارتش صربستان پایان یافته است. شش زن، چهار دختر، یک پدربزرگ و پسری کوچک، در کنار یکدیگر، زندگی فقیرانه و دردمندانه ای را سپری می کنند. زنان، شوهرانشان را در جنگ از دست داده اند. ناگهان دو دلال زمین پا به روستا می گذارند و روستائیان را به فروش زمین هایشان که به گونه ای هویت آنهاست، ترغیب می سازند. در این میان، یکی از دلالان صرب تبار، محل دفن جنازه مردان روستا را که درون یک غار است، برملا می کند. روستائیان از فروش زمین های خود منصرف می شوند.
«برف» از آدم هایی می گوید که در پس جنگی وحشتناک و در گذر از نسل کشی مسلمانان، برای ادامه زندگی تقلا می کنند.
آنها چشم به فردایی روشن دارند. هر چند سختی تأمین معاش و اندوه مرگ عزیزانشان، گاه آنان را تا سر حد جنون رهسپار می سازد. برف اگرچه روایت هشت روز از زندگی ساکنان سلاونوست، اما به گونه ای روایت زندگی پس از جنگ مسلمانان هرزگوین است که در پس فرو نشستن غبار جنگ، برآنند زندگی دیگری را بر ویرانه ها به پا سازند و در گرامی داشت زندگی، هویت و خاک و خانه خود را پاس بدارند.
در میان ساکنان سلاونو «آلما» نقش محوری دارد. او که بیوه جوانی است، شور و اشتیاق «بودن» و «تلاش» را بیش از اطرافیان می نمایاند و در وفاداری به هویت اش، تصویری از حیات و سازندگی در خاک جنگ زده را ارائه می دهد.
در این فیلم پسرکی کوچک وجود دارد که در هنگامه ترس و خشم، موهایش به سرعت و به شکل عجیبی رشد می کند. این پسرک و خصلت شگفت اش شاید کنایه از عمق فاجعه ای باشد که در سرزمینی به وقوع پیوست و نسل جدید آن خطه باید به عنوان میراثی گران بر دوشش کشد.
حضور دلالان در روستای «سلاونو» نشانگر این است که جنگ در سال ۱۹۹۵ به نقطه پایانی نرسیده است. سربازان صرب و اروپائیانی که با سکوت خود در قبال جنایات صرب ها نسل کشی مسلمانان را تداوم بخشیدند، اینک در قالب دلال، قصد مصادره ریشه و هویت یک ملت را دارند.
کشف محل دفن اجساد شوهران زنان روستا، همگی ساکنان سلاونو از جمله آنانی که قرارداد فروش خانه هایشان را امضا کرده اند، به دست نکشیدن از سرزمین آبا و اجدادی و جغرافیایی که عزیزانشان در آن آرام گرفته اند، وادار می کند.
به این ترتیب بهترین و موجه ترین دلیل برای رها نکردن روستا، ارائه می شود.
ضرباهنگ کند فیلم، شاید قدری خسته کننده به نظر آید، اما راهکار ناگریزی برای نفوذ به عمق دغدغه ها و دلمشغولی های اهالی روستاست.
باید گفت «برف»، تلخی جنگ را به احساس مخاطب به خوبی انتقال می دهد. در عین حال اما با لحنی ساده و گاه شاعرانه]مثل بازی دخترک یتیم با گچ که انتظار بارش برف را تصویر می کند[ بیننده را به آرامشی برای همذات پنداری فرامی خواند.

پژمان کریمی
منبع : روزنامه کیهان