چهارشنبه, ۱۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 1 May, 2024
مجله ویستا

بازار داغ تبلیغات انتخاباتی


بازار داغ تبلیغات انتخاباتی
● قوانین الهی از نظر عقل
آیا خدایی که این جهان را با این نظم و ترتیب و از روی حکمت و صلاح، خلق کرده و خود بشر را می‌شناخته که چه موجود عجیبی است که در هر یک هوای سلطنت و هیچ یک بر سر سفره خود نان نمی‌خورد و در نهاد هر کس تعدی و تجاوز به دیگران، ممکن است آنها را بدون تکلیف رها کند و خود یک حکومت عادلانه در بین آنها تشکیل ندهد؟ ناچار این کاری که از حکم خرد بیرون است نباید به خدای جهان که همه کارش براساس حکم و عقل بنا نهاده شده نسبت داد، پس باید (خدا) خود عهده‌دار تاسیس حکومت و وضع قوانین جاریه در ممالک باشد و قانون‌های او همه بر پایه عدل و حفظ نظام و حقوق بنا نهاده شده و البته در قانون‌های آسمانی جنبه‌های منافع شخصی و نظرهای خصوصی و عوامل گوناگون این عالم به هیچ‌وجه دخالت ندارد زیرا خدا از همه اینها مقدس و برکنار است. این قانون که از جنبه‌های عمومی ممالک جهان گرفته تا خصوصیات عائله (خانواده) اشخاص و از زندگانی اجتماعی تمام بشر تا زندگی شخصی انسانی که تنها در یک غار زندگی می‌کند و از قبل از قرار نطفه آدمی در رحم تا پس از رفتن به تنگنای قبر، هزاران قانون گذاشته عبارت است از دین خدا که همان دین اسلام است: «ان الذین عندالله الاسلام» ما پس از این با دلیل روشن ذکر می‌کنیم که قانون اسلام در طرز تشکیل حکومت و وضع قانون مالیات و قوانین حقوقی و جزایی و آنچه مربوط به نظام مملکت است از تشکیل قشون گرفته تا تشکیل ادارات، هیچ چیز را فرو گذار نکرده است و شماها از آن بی‌خبرید و همه بدبختی‌ها آن است که مملکتی که یک همچو قانونی دارد دست خود را پیش مملکت‌های اجانب دراز کند و قانون‌های ساختگی آنها را که از افکار مسموم یک مشت خودخواه تراوش کرده، در مملکت خود اجرا کند و از قانون مملکت خود که مملکت دینی خدایی است به طوری غافل باشد که باز هم گمان کند اینجا قانون ندارد یا قانونش ناقص است.
● دلیل عقلی بر استمرار قانون اسلام
ما از خرد گواه داریم که قانون اسلام امروز هم برای بشر قانون است. به حکم روشن عقل برای بشر قانون لازم است و جهان و جهانیان نیازمند به دستور و قانونند و کشورهای جهان را بدون قانون اداره نتوان کرد. اکنون می‌گوییم آیا خدای جهان حق قانونگذاری برای بشر را دارد یا نه؟ اگر بگویید نه علاوه بر آنکه برخلاف حکم خرد سخن رانده‌اید و خدا را بی‌ارج شمرده‌اید می‌گوییم: پس چرا در قرآن و دیگر کتاب‌های آسمانی برای بشر قانون فرستاد؟ ناچار باید بگوییم خدا حق قانونگذاری دارد. در این صورت آیا او بهتر می‌تواند قانونگذاری کند یا بشر؟ ناچار باید گفت او. در این صورت آیا قانونی که در اسلام گذاشته برای همه بشر و در این زمان عملی است یا نه؟ اگر عملی نیست چرا تکلیف بشر را در زمان‌های پیش معین کرده و در این زمان آنها را سر خود نموده؟ چه دوستی با مردمان سابق داشته و چه دشمنی با ما دارد که برای آنها قرآن با آن همه قوانین بزرگ فرستاده و تکلیف آنها را در تمام جزئیات زندگی معین کرده ولی ما را به خود واگذاشته تا هر کاری می‌خواهیم بکنیم و از هر راهی می‌خواهیم برویم؟ آیا دانش خدا این زمان کمتر است و اروپاییان و اعضا مجلس و پارلمان‌‌ها از خدا بهتر قانون سازی می‌کنند که آنها را به خودشان واگذاشته یا آنکه با بشر لج کرده و خود را وظیفه‌دار قانون و دادگستری نمی‌داند؟ اینها همه برخلاف قانون خرد است، پس ناچار باید گفت این قانون که پس از آن به حکم ضرورت قانونی نیامده، امروز هم برای همه بشر قانون است و باید عملی باشد.
● آیا قوانین اسلام در حال حاضر قابل اجراست؟
چگونه قوانین اسلامی پس از گذشت ۱۴۰۰ سال قابل اجراست؟ چگونه این قوانین می‌تواند در عصر حاضر با آن همه تحولات و دگرگونی ها مورد استفاده قرار گیرد؟ در این که بشرطی چهارده قرن اخیر به ترقیات فوق‌العاده و چشمگیری قائل گشته و تا کره ماه گام برداشته، تردیدی نیست ولی این ترقیات بشر در امور مادی و وسایل زندگی بوده و نه در اصل و هدف زندگی، انسانیت، اخلاق، خودسازی و معنویت نه تنها ترقی نکرده، بلکه در بسیاری از کشورهای متمدن عقب‌گرد کرده است و خواه ناخواه بشر پس از چشیدن طعم تلخ زندگی مادی منهای مذهب و اخلاق، به سوی مذهب و معنویت باز می‌گردد چنانکه امروز در اروپا و آمریکا و کشورهای کمونیستی مردم به طور شگفتی به مذهب روی آورده‌اند و به گفته امام خمینی: آنها اگر به کره مریخ هم بروند و به کهکشان‌ها راه یابند، باز از سعادت و فضایل اخلاقی و تعالی روانی عاجزاند و قادر نیستند مشکلات اجتماعی خود را حل کنند، چون مشکلات اجتماعی و بدبختی‌های آن محتاج راه‌حل‌های اعتقادی و اخلاقی است و کسب قدرت مادی با ثروت و تسخیر فضا از عهده حل آن برنمی‌آید، ثروت و قدرت مادی و تسخیر فضا احتیاج به ایمان و اعتقاد و اخلاق اسلامی دارد تا تکمیل و متعادل بشود ودر خدمت انسان قرار گیرد نه اینکه بلای جان انسان بشود. عصر رنسانس اروپا، بشر را به جای خدا معبود قرار داد و امید انسان را به زندگی ایده‌آل اخروی قطع کرد و او را موجودی کاملا دنیوی و مادی شمرد تا آنجا که در قرن ۱۸ مقامی برای دین در آینده قائل نبودند و در قرن ۱۹ فلسفه‌هایی مانند مارکس منکر دین شدند ولی در چند سال اخیر علاقه به مطالعه ادیان در دانشگاه‌های غرب صد چندان شده است و نشان می‌دهد که تا انسان وجود دارد زائیده می‌شود و می‌زاید و می‌میرد. دین زنده است چون جستجوی آزادی معنوی و کمال مطلق در سرشت آدمی است و قوانین اسلامی در همه زمان‌ها و مکان‌ها قابل اجراست.
قوانین اسلام طبق سرشت و فطرت بشری با اعتدالی کامل، دور از هرگونه افراط و تفریط طرح‌ریزی شده است. این قوانین آدمی را از زندان شهوات و ظلم و تجاوز بیرون می‌آورد و به آزادی معنوی می‌رساند. هر چند که ظروف سنتی دین در مسیر تحولات تاریخ فرسایش می‌یابد و محتوای آن فراموش می‌شود و در اثر جدا شدن از محتوای وسیله‌ای برای تزویر و استثمار قرار می‌گیرد اما در اسلام طبق روایات در هر قرن و هر نسلی محتوای دین توسط مجددین دین برای مردم بیان می‌گردد و به آن قدرت و رونق تازه‌ای داده می‌شود. پیامبر فرمود: خداوند راس هر صد سالی، کسی را برای این امت می‌فرستد تا دینش را تجدید کند. البته مسئله تجدید دین نه به معنای تغییر آن بلکه به معنای بیان محتوای فراموش شده ظروف و ظواهر دین به وسعت دید آن عصر است. هر چند که هر روز مسائل جدیدی پیدا می‌شود که در زمان پیامبر مطرح نبوده است ولی فقه اسلامی انعطاف پذیر بوده، فقها و مجتهدین هر عصر، در سایه انعطاف‌پذیری قوانین اسلامی و قانون اجتهاد، احکام و قوانین مسائل فقهی، حیاتی و اجتماعی روز را، از طریق قرآن، سنت، عقل و اجماع به دست می‌آورند. صلاحیت و انعطاف پذیری قوانین اسلامی را برآورده و با روح عدالت و انصاف و مصالح اجتماعی هماهنگی تام داشته و آن موقع که جامعه اسلامی در مترقی‌ترین عصرهایش از کشور چین تا اسپانیا گسترده شده و تمام اطراف دریای مدیترانه در زیر پرچم پر افتخار اسلام به سر می‌بردند. با اینکه در این سرزمین وسیع ملت‌های گوناگون از نژادهای مختلف زندگی می‌کردند به خوبی زندگی اجتماعی این توده عظیم را منظم می‌ساخت و هیچ‌گاه احتیاجش به قوانین غیراسلامی نیفتاد و هرگاه مسئله‌ تازه‌ای در محیط جدید پیش می‌آمد باب تازه‌ای از اجتهاد فقهی به روی فقهای اسلام گشوده می‌شد و در پرتو انعطاف پذیری و وسعت بی‌نظیر فقه اسلامی مشکلات حل می‌گشت. مارسل بوازار دانشمند فرانسوی در کتاب اسلام در جهان امروز می‌نویسد: «در قرون وسطی هر موقعی رکودی در قوانین مسیحیت روی می‌داد، صاحب‌نظران از حقوق اسلامی استفاده می‌کرده‌اند و در قرن ۱۳ میلادی در چند دانشگاه اروپا، مبانی فقهی اسلامی را مورد پژوهش قرار می‌دادند.» در سال ۱۹۳۲ کنگره بین‌المللی برای قانون تطبیقی در لاهه تشکیل گردید و در آن مقرر شد که شریعت اسلامی یکی از مصادر قانون تطبیقی باشد. و بدین ترتیب مصادر قانون تطبیقی چهار منبع گردید:
۱) شریعت اسلامی
۲) قوانین فرانسه
۳) قوانین آلمان
۴) قوانین انگلیس.
وسعت و انعطاف‌پذیری این فقه بزرگ تنها منحصر به دوران‌های گذشته نیست. بلکه فقه اسلامی صلاحیت‌ دارد که امروز نیز جوامع را با همه تحولاتی که در آنها پیدا شده و یا می‌شود اداره و رهبری نماید. هاکنج محقق معروف و استاد دانشگاه هاروارد در کتاب خود «روح سیاست جهانی» پس از آنکه بحث مبسوطی راجع به اصول مبادی فقه اسلامی و مذاهب فقهی معروف ایراد می‌کند چنین می‌نویسد: «راه پیشرفت کشورهای اسلامی این نیست که از نظام‌ها و ارزش‌های غرب تقلید کنند و آن را در زندگی خود به کار بندند. عده‌ای می‌پرسند که آیا در اسلام این نیرو وجود دارد که افکار جدیدی تولید کند و قوانین و دستورات ممتاز و مستقلی برای بشر عرضه بدارد که کاملا با احتیاجات و مقتضیات زندگی جدید موافق باشد؟ پاسخ این است که در نظام اسلامی نه تنها هر نوع استعداد و آمادگی برای پیشرفت و تکامل وجود دارد، بلکه قابلیت تطور نظام اسلامی از بسیاری از نظام‌های دیگر بیشتر است. مشکل کشورهای اسلامی این نیست که در آیین اسلام ابزار پیشرفت نیست، بلکه مشکل این است که در این کشورها تمایل و اراده لازم برای استفاده از این ابزار پیشرفت وجود ندارد. من با کمال واقع‌بینی درک می‌کنم که شریعت اسلامی کلیه مبادی و اصول لازم برای پیشرفت و تکامل را در بر دارد. در سال ۱۹۵۱ میلادی دانشکده حقوق پاریس هفته‌ای را برای بررسی فقه اسلامی تعیین کرد و در آخرین اجلاسیه قطعنامه زیر را صادر نمود: «بدون تردید فقه اسلامی این ارزش را دارد که از منابع قانونگذاری جهان حاضر قرار گیرد. در اقوال و آرای مختلف مذاهب فقه اسلامی، سرمایه حقوقی فراوانی وجود دارد که مورد هرگونه اعجاب و تحسین است، فقه اسلامی در پرتو این آرا می‌تواند جوابگوی همه احتیاجات زندگی جدید باشد.» آری فقه اسلامی بهتر از سایر قوانین جوابگوی همه احتیاجات زندگی جدید است چه فقه ما فقه هزار و چهارصد ساله است و بیش از چهارده قرن بهترین علما و دانشمندان و مجتهدان ایرانی و سایر کشورهای اسلامی به روی آن کار کرده و می‌کنند. اکنون که می‌خواهیم مستقل زندگی کنیم برای ما، سرشکستگی و خود کوچک‌بینی و بیگانه پرستی نیست که به نام ملی گرایی، این میراث و ذخایر عظیم فرهنگی خود را کنار بگذاریم و به تقلید از بیگانگان به دنباله‌روی از قوانین غربی و شرقی بپردازیم در حالی‌که حقوقدانان غربی خود را نیازمند فقه و حقوق اسلامی می‌دانند.
● جهان آینده نیازمند قوانین اسلام
مارسل بوازار، دانشمند فرانسوی در کتاب خود (اسلام در جهان امروز) می‌نویسد: «جهان آینده به اندیشه‌های اسلامی نیازمند است. باید مسلمانان به جای تشتت وتفرقه فعالیت سازمان‌های اجتماعی و نهادهای فرهنگی و دینی خود را در سراسر جهان گسترش دهند و در نخستین مرحله ملل مسلمانی را که هنوز از حالت بی‌تفاوتی دوران استعمار خارج نشده یا گرفتار تعصبات بیهوده‌اند، با وظایف و تکالیف خود آشنا سازند و برای جهانشمولی اسلام باید از تازه‌ترین روش‌های تبلیغ استفاده کرد. فلسفه سیاسی اسلام مبتنی بر تاسیس جامعه‌ای است که علاوه بر ارزش‌های مادی و حاکمیت قوانین مدنی تعالیم جاویدان الهی نیز بر مقدرات انسان حاکم باشد، و با روی آوردن به خدا و گسترش ارزش‌های معنوی، بسیاری از گرفتاری‌ها، فشارها، بدبختی‌ها، جنگ‌ها و کشمکش‌ها که نتیجه تمدن و تکنولوژی امروزه است، به آرامش خاطر و صلح و دوستی مبدل گردد، یقینا سرزمین‌های مسلمان که از نظر منابع طبیعی، سرنوشت اقتصاد آینده جهان را در اختیار دارند و از این نظر «کمربند طلایی جهان» نامیده می‌شوند به معنویت پایدار اسلام برمی‌گردند و به حاکمیت الله سر می‌نهند.» مارسل بوازار می‌افزاید: «اسلام ثابت کرده است که شایستگی پاسخگویی به پرسش‌های اصولی تازه جویان و اصلاح‌طلبان را درون جامعه مسلمان دارد و می‌تواند این گروه‌ها را با رهبری درستی اداره کند. متاسفانه، خود بنیادی، تعصب و نژاد پرستی استعمارگران اروپایی تا پایان جنگ دوم جهانی نه تنها اجازه درک واقعیت اسلام امروز را به ساکنین مغرب زمین نداده بلکه کوشیده تا ارزش‌های معنوی اسلام را ناچیز جلوه دهد تا شاید فرهنگ استعمار غرب بر معنویت اسلام تسلط یابد ولی استعمارگران به این آرزو نرسیده‌اند و مسلمانان در برابر تمدن اروپایی با اراده استوار مقاومت کردند و در آن مستهلک نشدند. سپس مارسل بوازار توصیه می‌کند که مسلمانان برای در دست گرفتن سرنوشت خود باید تحولی بنیادی ایجاد کنند» و می‌افزاید: ...« تحول بنیادی هرگز با تفکر التقاطی و دنباله‌روی صورت نمی‌گیرد و لزوما به عوامل نیرومند روانی و مذهبی نیازمند است.» او همچنین در جای دیگر می‌گوید: ضرورت تاریخی ایجاب می‌کند که برای صیانت حقوق بشر تدبیر تازه‌ای اندیشیده ‌شود و پژوهش‌هایی با بهره‌‌گیری از دیانت اسلام که فقه پیشرفت‌های دارد انجام گیرد. ما به لزوم ارج نهادن به اخلاق و معنویت در تصمیم‌گیری‌های بین‌المللی به دفعات تاکید کرده‌ایم (متاسفانه) هنوز اروپاییان پیشرفت تکنولوژی و توسعه اقتصادی خود را نشان برتری نژادی و انسانیت کامل‌‌تر می‌پندارند و مارکسیست‌های معاصر که ظاهرا از جهان وطنی دم می‌زند، از ناپسندترین و تنفر انگیزترین شکل خودبنیادی پیروی می‌کنند، آنان به برادری و برابری انسان‌ها معتقد نیستند، بلکه در راه اسارت فکری بشر و تحمیل نظام دیکتاتوری تلاش می‌کنند. ادموند برک در دایره المعارف آمریکا ج ۳ ص ۴۵ می‌نویسد: «حقوق اسلامی بر همه کس اعم از پادشاه یا خدمتگزار اجرا می‌گردد. تار و پودش به بهترین وجه آراسته و استوار آمده، اسلام که به راستی عمیق‌ترین و برجسته‌ترین قانونی به شمار می‌آید که تاکنون بشریت با آن روبرو گشته است.» استاد شریف در کتاب خود muslim Thought می‌نویسد: «یکی از درخشان‌ترین سیماهای فقه اسلامی که بر حقوق رم ممتازش ساخته این است که آزادی فردی و حقوق زنان و کودکان در آن تثبیت گردیده، به علاوه، قانون جهانی و قابل اجرا برای همه کس است.... یکی از اصول تشریع در حقوق اسلامی، مسئله اجماع است. یعنی هرگاه قرآن با حدیث معتبر نسبت به امری که برای مسلمانان پیش آمده آشکار نباشد، حل مشکلات به دست دانشمندان صاحب‌نظر است تا چگونه بر آن اتفاق کنند. این خود یک اصل بسیار مهم است که حقوق اسلامی را تحرک می‌بخشد و با هر زمان و مکان سازگارش می‌آورد.
محمد باقر شهیدی نسب
منبع : روزنامه رسالت