جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا
در وفای عشق تو
برخی از انسانها در تاریخ به وفاداری و پایمردی بر سر آرمانهای انسانی مشهورند، او نیز از همین قبیله است و گویی مشهورتر از همه. با پیکری پر از زخم و جراحت و خستگی روی زمین افتاده و اول کلامی را که بر زبان میآورد همچون همیشه اظهار عشق و وفاداری است، فریاد میزند: «علیک منی السلام یا اباعبدلله.» (ترجمه مقتل الحسین، مقرم، ص ۲۴۳) او مظهر و نماد وفاداری در جانفشانی برای امام و مقتدای خویش است و این را همواره به اثبات رسانده است. بیهوده نیست که حسینع در شهادتش میفرماید: «الان انکسر ظهری و قلت حیلتی.» حال دیگر کمرم شکست و چارهام ناچار شد. (همان، ص ۲۴۳) آری او کسی نیست جز عباسبن علیبن ابیطالب فرزند رشید امیرالمومنینع و امالبنین، برادر و فرمانده و امیر لشکر حسینع، عبد صالحی که همه جا در رکاب حسین است و در جای جای حماسه عاشورا نشانی از وفاداری او به حسین به چشم میخورد.
شـب عـاشـورا را سـرزمـیـن کربلا فراموش نمیکند، حسین ع همه اصحاب را گرد خویش جمع میکند و با همه اتمام حجت مینماید و به همه میگوید که اگر بمانید فردا به طور قطع کشته خواهید شد. اینجا یکی از عرصههای هنرنمایی عشق ابوالفضل به سیدالشهداست. مقتل چنین روایت میکند که بعد از سخنان سیدالشهدع در شب عاشورا نخستین کسی که سخن را آغاز میکند ابوالفضلالعباسع است. میفرماید: «ما هرگز تو را تنها نمیگذاریم که بعد از تو زنده بمانیم، خداوند هرگز چنین روزی را نصیب ما نکند.» (مقرم، ص ۱۵۸) و او به همین سخنان جامه عمل میپوشاند. نخست برادرانش عبدالله، جعفر و عثمان را به میدان میفرستد و بعد از تحمل داغ شهادت آنان، خود به درجه رفیع شهادت در رکاب امام نائل میشود.
وفاداریهای او به همین جا ختم نمیشود. ماجرای اماننامه شمربن ذیالجوشن در روز نهم محرمالحرام نیز تابلویی زیبا از دلدادگی عشق این عبد صالح خدا به امام و مقتدای خویش است. مرحوم سیدعبدالرزاق موسوی مقرم در کتاب مقتلالحسین خویش این واقعه را بدین شکل بیان میکند:
«شمر به سوی خیمهگاه حسینع آمد و فریاد کشید: کجایند فرزندان خواهر من! (۱) عباس و برادرانش کجایند؟ عباس و برادرانش به او اعتنا نکردند. امامع فرمود: اگر چه فـاسـق است، اما جوابش را بدهید. عباس بنعلیع و برادرانش گفتند: چه میگویی؟ شمر گفت: ای فرزندان خواهر من! شما در امانید، خودتان را با حسین به کشتن نـدهـیـد و شـمـا از یـزیـد اطـاعـت کـنـیـد. ایـنـجـاسـت که ابوالفضلعخشمگین میشود و میفرماید: خدا تو را و امانت را لـعـنـت نماید. چگونه ما در امان باشیم، ولی فرزند رسولخداص امان نداشته باشد و چگونه امر میکنی که ما جـزو فـرمـانـبـران مـلـعـونـیـن و اولاد مـلـعـونـیـن بـاشیم؟» (مقتلالحسین، مقرم، ص۱۵۳)
این اظهار عشق و معرفت است که زهیربن قین را وادار میسازد به پاخاسته و برای عباس ــ که سلام و درود خدا بر او باد ــ حقیقتی را بازگو نماید. زهیر خطاب به قمر منیر بـنـیهـاشـم میگوید: «هنگامی که پدرت امیرالمومنینع میخواست ازدواج کند از برادرش عقیل که عارف به انساب عرب بود درخواست کرد زنی برایش برگزیند که از نسل فحول و بزرگان عرب باشد و میگفت: میخواهم فرزند شجاعی برایم بیاورد که حسینع را در کربلا یاری نماید. ای عباس! پدرت تو را برای امروز ذخیره کرده است. مبادا در یاری برادر و حمایت خواهرانت کوتاهی کنی» (!مقرم، ص۱۵۴) تو گویی این سخن زهیر برای حضرتش بسیار سخت و سنگین است. چگونه به دیگران بفهماند که او عارف ابالحسین است، سینه او مالامال از معرفت امام است و هـیـچ اتفاقی نمیتواند در اراده راسخ و پولادین او خدشهای وارد کند. خونش به جوش میآید و میفرماید: «زهیر! میخواهی مرا تشجیع کنی؟ به خدا قسم آنچنان شجاعتی به تو نشان دهم که هرگز ندیده باشی.» (همان، ص۱۵۴)
ابوالفضلالعباسع را چه کسی میتواند بشناسد؟ او نماینده تامالاختیار حسینع است و تنها حسین است که او را خوب میشناسد. آخر مگر حسینع عبارتی همچون «بنفسی انت» ــ فدایت شوم ــ را برای هر کسی به کار میبرد؟ این جمله در کربلا شایسته عباسع است. عصر روز نهم محرم دشـمـن بـه فرمان ابنسعد قصد حمله به لشکر عشاق حسینبنعلی را دارد، سیدالشهداع به ابوالفضلع میفرماید: «ارکب بنفسی انت یا اخی... ، فدایت گردم برادر جان سوار شو و از اینها سوال کن هدفشان از این پیشروی چیست؟ وقتی که عباسبنعلیع از مقصود دشمن با خبر میشود و آن را به اطلاع امام و مقتدای خویش میرساند، باز هم امام تنها به او دستور میدهد که: برادر! برگرد و امشب را از آنان مهلت بگیر تا بتوانیم به نماز و دعا و استغفار بپردازیم.»(همان، ص۱۵۶)
حال انسانی با این درجه از شناخت و معرفت و ایثارگری و وفاداری چگونه برای آرمان والای خویش جانفشانی نکند، از اینروست که در راه مولای خود به زیباترین شکل ایثار میکند و از پا تا به سرش را قربانی ولایت مینماید.
اینگونه بود که حضرت صادقع درباره اش فرمود:
«عموی ما عباسبنعلی بصیرتی نافذ و بینشی عظیم و ایمانی محکم داشت، در محضر حسینبنعلی جهاد نمود و در راه آن حضرت جانبازی و ایثاری تمام نمود و در ۳۴ سالگی به شهادت رسید.» (خصائص العباسیه، کلباسی نجفی، ص ۲۱۳، به نقل از عمده الطالب ص ۳۵۶)
در روایتی از شیخ صدوق نیز آمده است که: «وقتی امام سجادع، عبیدالله فرزند حضرت عباسع را مشاهده کرد اشکهایش جاری گشت و آنگاه فرمود: خدا رحمت کند عـموی ما عباس را که اختیار کرد حیات آن حضرت (سیدالشهدا) را بر حیات خود و متحمل بلا شد و خود را فدای برادر نمود تا آنکه دو دست او را قطع کردند. پس خداوند عزوجل عوض آن، دو بال به او کرامت فرمود که به وسیله آنها به همراه ملائک همچون جعفربنابیطالب در بهشت پرواز میکند، بدرستی که برای عباس در نزد خداوند عزوجل درجهای است که جمیع شهدا در روز قیامت بر او رشک و غبطه می برند.» (خصائص العباسیه ص ۱۰۴، خصال شیخ صدوق، ص ۶۸)
حامد علی اکبرزاده
پانوشت:
۱ ــ از آنجا که حضرت امالبنین با شمر از یک قبیله بودند، او (شمر) حضرت عباس(ع) را خواهرزاده خود خطاب میکند.
پانوشت:
۱ ــ از آنجا که حضرت امالبنین با شمر از یک قبیله بودند، او (شمر) حضرت عباس(ع) را خواهرزاده خود خطاب میکند.
منبع : روزنامه جامجم
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
pameranian.com
پیچ و مهره پارس سهند
تعمیر جک پارکینگ
خرید بلیط هواپیما
ایران غزه حسن روحانی مجلس شورای اسلامی نیکا شاکرمی دولت سیزدهم روز معلم معلمان رهبر انقلاب مجلس بابک زنجانی دولت
یسنا هلال احمر قوه قضاییه آتش سوزی پلیس تهران بارش باران سیل شهرداری تهران آموزش و پرورش فضای مجازی سازمان هواشناسی
بانک مرکزی حراج سکه قیمت طلا قیمت دلار بازار خودرو خودرو دلار سایپا ایران خودرو کارگران حقوق بازنشستگان
سریال نمایشگاه کتاب کتاب مسعود اسکویی تلویزیون عفاف و حجاب سینمای ایران سینما دفاع مقدس
رژیم صهیونیستی اسرائیل فلسطین جنگ غزه نوار غزه اوکراین چین ترکیه انگلیس نتانیاهو ایالات متحده آمریکا یمن
فوتبال استقلال پرسپولیس علی خطیر سپاهان باشگاه استقلال لیگ برتر ایران تراکتور لیگ برتر رئال مادرید لیگ قهرمانان اروپا بایرن مونیخ
هوش مصنوعی گوگل کولر اپل آیفون همراه اول تبلیغات اینستاگرام ناسا
خواب بیمه فشار خون کبد چرب کاهش وزن دیابت