یکشنبه, ۱۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 5 May, 2024
مجله ویستا


پیش از این ، باعث گریه کسی نشده بودم


پیش از این ، باعث گریه کسی نشده بودم
آنه ان‌رایت ۴۵ ساله یکی از نویسندگان تازه شناخته‌شده ادبیات ایرلند است که آخرین کتابش با نام «محفل» برنده جایزه بوکر شده است. متن مصاحبه کریسی راسل از بلفاست تلگراف را با آنه آن‌رایت در زیر می‌خوانیم.
▪ کتاب‌های شما پیش از این هم برنده جایزه شده اند، به‌طور مثال جایزه رونی برای کتاب «سنبله سفری» در سال ۱۹۹۱، جایزه اینکور انجمن نویسندگان رویال برای «تو شبیه چه هستی» در سال ۲۰۰۰ و «کلاه‌گیس آن وقت‌های پدرم» که به‌عنوان کتاب برگزیده جایزه آیریش تایمز / ار لینگوس ادبیات ایرلند در سال ۱۹۹۵ شد، اما آیا این بزرگ‌ترین جایزه نیست؟
ـ جایزه بوکر تا جایی که صحبت از ناشران می‌شود بدون شک بزرگ‌ترین جایزه است. این اولین باری بود که معرفی می‌شدم ولی «صحبت از هیچ به همه رسیدن» نیست چون خیلی بد هم شروع نکرده بودم. به‌هرحال این جایزه پیشرفتی در میانه دوره نویسندگی محسوب می‌شود.
▪ آیا «محفل» کتابی است که بیش از کتاب‌های اخیرتان به آن افتخار می‌کنید؟
ـ من با کتاب‌هایم احساس افتخار نمی‌کنم و اغلب رجوع دوباره به آنها برایم سخت است حتی اگر یکی از کتاب‌هایم هم مورد علاقه من باشد. همیشه فکر می‌کنم که بعدی بهتر خوا هد بود. «مادر شدن» (کتابی که درباره تجربیاتم به عنوان یک مادر نوشته‌ام) کتابی است که تقریبا بیش از دیگر آثارم دوست دارم چون نوشتنش شادی بخش بود.
▪ از چه چیزی برای نوشتن «برداشت» الهام گرفتید؟
ـ یادم نمی‌آید تا‌به‌حال برای نوشتن از چیزی الهام گرفته باشم. بیشتر این‌طور است که روی صندلی‌ام می‌نشینم و به چیزهای مختلفی فکر می‌کنم تا زمانی که می‌فهمم چیزی که می‌خواهم درباره‌اش بنویسم چیست. درباره این داستان جوری احساس می‌کردم که انگار خانواده هگارتی برای من چیده شده است. آن‌قدر واقعی که انگار شاهد خودکشی لایام بوده‌ام و هیچ راهی برای اینکه بگذارم مردم هم آن را بدانند بهتر از نوشتن کتابم نبود. این طور احساس می‌کردم که انگار داستان پیش از اینکه نوشته شود وجود داشته است.
▪ در این داستان مسائلی مثل آزار کودکان و خود کشی به چشم می‌خورد آیا این داستان از جایی تاریک است؟
ـ بله، داستان از جایی تاریک است. نوشتن غوری حزن‌آمیز است و من هرگز از بخش‌های تاریک‌تر آن نهراسیده‌ام. احساس می‌کنم داستان جایی درون من نشسته است و من درون خود را می‌کاوم تا آن را بنویسم.
در این کتاب کاملا روشن است که شما مجذوب دو موضوع «حس مادری» و «بی وفایی فرزندان» هستید.
پیوندهای خانوادگی همیشه مورد علاقه من بوده است. چند سال پیش داستانی نوشتم با عنوان «تو شبیه چه هستی» که درباره دو قلو‌هایی بود که هر دو دارای یک‌‌ DNA بودند و از هم جدا شده بودند. اینکه بین عشق به خانواده و عشقی که انتخابش کرده‌ایم کدام قوی‌تر است. برای من جالب توجه است؛ یعنی دوست‌داشتن خانواده‌ای که درآن متولد شده‌ایم و باید دوستشان داشته باشیم و وقتی که عاشق می‌شویم. در این کتاب ورونیکا شخصیت اصلی داستان به این نتیجه می‌رسد که همیشه باید خانواده‌اش را دوست داشته باشد.
▪ پس شما فکر می‌کنید رشته پیوند خانوادگی از هر چیز دیگری محکم‌تر است؟
ـ به‌عنوان یک مادر فکر می‌کنم رابطه مادر و فرزند از هر رابطه دیگری محکم‌تر است. به لحاظ فرهنگی فکر می‌کنم ایرلندی‌ها هرگز نمی‌توانند خانواده‌هایشان را ترک کنند. فکر می‌کنم این کار در انگلستان خیلی رایج‌تر است که افراد خانواده خود را ترک کنند و دیگر به دیدن آنها نروند ولی یک ایرلندی چنین کاری نمی‌کند. احتمال ترک خانواده توسط یک ایرلندی مثل این است که آدم زمین را ترک کند. دقیقا نمی‌دانم چرا چنین چیزی بین ایرلندی‌ها وجود دارد شاید به خاطر این است که آنها فکر می‌کنند ترک خانواده یک شکست در زندگی است اما مطمئن نیستم.
▪ چه چیز باعث شد بخواهید درباره تجارب شخصی مادرانه‌تان به‌طور مثال در کتاب «مادرشدن» بنویسید؟
ـ وقتی دخترم متولد شد مقاله‌ای درباره شیر مادر نوشتم به این دلیل که فکر می‌کردم قابل‌توجه‌ترین چیز است. بدن من به طور اتفاقی می‌آموخت کاری کاملا جدید انجام دهد و این مثل آن بود که از خواب بیدار شوی و ببینی که می‌توانی پیانو بزنی! فهمیدم که چیز مناسبی در همین موضوع برای ارائه دارم و می‌دانستم که می‌خواهم فرا‌تر از آن بنویسم و حتی می‌توانستم آن را ثابت کنم. بچه‌داری می‌تواند مشغله ذهنی باشد و این همان دلیل پدیدآمدن این کتاب شد. باورنکردنی بود که بعضی‌ها پس از خواندن این کتاب متاثر و گریان پیش من می‌آمدند؛ در صورتی که پیش از این باعث گریه کسی نشده بودم.
▪ فکر می‌کنید به چه دلیل این کتاب بازتاب موثری داشت؟
ـ چون راست بود. درباره این نبود که مثلا مادر مساوی است با پای سیب و یا اینکه اگر بگذارد فرزندش رخت‌ها را روی بند آویزان کند باید احساس گناه کند. اسطوره‌هایی که دنیای مادری را احاطه کرده است بسیار عظیم است. یکی از اسطوره‌هایی که می‌خواستم در کتاب «برداشت» ارائه دهم نمونه مادران قانع و بی وقفه مادر ایرلندی بود. کتاب «مادر‌شدن» کتابی از منظری کاملا شخصی بود چیزی که خود خودم بودم.
▪ آیا باز هم علاقه دارید کتابی در کندو کاو مادری بنویسید؟
ـ در حال حاضر دو فرزند دارم؛ دخترم ۷سال دارد و پسرم ۴ سال. و چیزی که می‌توانم بگویم این است که قطعا راحت‌تر است اما فکر نمی‌کنم کتابی درباره فرزندانم بنویسم. یک ستون در روزنامه گاردین درباره زندگی با نوجوانان‌مان می‌نویسم که دوست دارم اما نمی‌توانم بدون اینکه اشرافی به زندگی این قشر داشته باشم چیزی بنویسم.
منبع : روزنامه تهران امروز