چهارشنبه, ۱۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 1 May, 2024
مجله ویستا

بزم ربانی


بزم ربانی
چند خط از این مستانه انگار زیادی مستانه شده. بزرگی می گفت دوست داشتن و محبت در اوج گاهی آدمی را لاابالی می کند. شامل حال ما نمی شود اما معذرت. مستانه است دیگر عاقلانه که نیست...
ای یار
ای یگانه ترین یار
آن شراب مگر چند ساله بود.
دست خودمان نبود.به محض آمدنت باز زندگی مان را زیبا کردی. باز از اول همه چیز شاعرانه شد. آمدی و همان ابتدا کوچکترین تغییر این بود که اوقات خوردن و آشامیدنمان شرعی شد... و به راستی چه ناز. که با سحر امساک کنیم و هنگامهء غروب آفتاب...شما را به خدا شاعرانه نیست؟
غریبی. ماه مبارک! بارش باران رحمت خداوند را با تمام وجود حس کردیم. بهار دلهایی و پر از شکوفه... نگاه دلم جوانه زده. سبز شده... تازه قدرت را ندانستیم... تازه قدر... گذشت؛ بگذریم. دلم نرفته برایت تنگ شد.
می دانی! همهء بهارها با عید آغاز می شوند و وقت رفتنشان همه غصه می خورند. اما تو، آرام و بی صدا می آیی. روز و روزگارمان را. راه رفتن و خندیدن و بازی کردنمان را. دوستی و شعر خواندنمان را. نفس کشیدنمان را... همه را ثواب می کنی. (آنقدر که دست فرشته ها خسته می شود از بس برایمان حسنه می نویسند) و بعد، گاه رفتنت که می رسد، عید می شود. جشن و پایکوبی. دید و باز دید می شود.
می دانی! تو بهاری، بهار دلها. می آیی و وجودمان را سراسر عشق می کنی. می روی، می مانیم و به یاد و عشق دوباره آمدنت؛ عشق میکنیم.
کمی خودمانی تر حرف بزنم و خلاص.
نمی دانم ها، اما اصلا انگار در این ماه خدا دلش می خواهد لطف کند. رحمت ببارد. عشقش می کشد با بندگانش رفاقت کند. حال می کند با خلایق یا علی بگوید و بزند قدش.
خودش سفره می اندازد. خودش دعوت نامه می فرستد. (جالب است. در که می زنیم خودش باز می کند با روی باز. در که نمی زنیم هم خودش با روی باز در باز می کند و سرک می کشد که: بیا...بیا...)
حال و هوای خود مهربانش می طلبد که ببخشد. کلا به سرش می زند تخته سیاه را پاک کند از اول اسم همه را از خوبها بنویسد. تا خودش بیاید و ساکن شود خانه تکانی می کند. بلور دلمان را خودش ها می کند و آستین می کشد. تا همه چیز از اول شود. پاک، زلال، صاف، چشمه، عشق، آینه، نور، خدا.
دلم برایت تنگ می شود ماه مبارک. پشت سرت آب می ریزم که برگردی. باشیم و برگردی. اگر خوب بودیم و این جوانه ها در دلمان جان گرفته بودند که هیچ. اگر نه... دوباره خانه تکانی؛ دوباره این بزم ربانی و شاباش شاهانه. دوباره تخته پاک کن و از خوب ها...

مسعود کرمی
منبع : نشریه الکترونیک موازی


همچنین مشاهده کنید