یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

پذیرش قدرت ایران


پذیرش قدرت ایران
بر کسی پوشیده نیست که پیوندها و ارتباط سلطه‌جویانه آمریکا با ایران به کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ باز می‌گردد: زمانی که آمریکا به عنوان ابرقدرت جدید غرب به تدریج به استعمارگر پیر خاورمیانه یعنی انگلیس می‌پیوندد و نفوذ خود را بر دولت ایران گسترش می‌دهد. وجود رابطه سلطه‌جویانه آمریکا نه تنها برای رژیم شاه امری بدیهی و در عین حال مطلوب و ضامن بقای او بود،‌ بلکه برای بخش مهمی از سیاستمداران مخالف آن زمان که در چهره ملی‌گرایان و لیبرال‌ها تجسم داشتند، اجتناب‌ناپذیر و در عین حال قابل قبول و تحمل به شمار می‌رفت. تنها در سال ۱۳۴۲ بود که ندای جدید، تازه و شگفت‌انگیزی از امام خمینی‌(ره) رهبر کبیر انقلاب برخاست و برخلاف این فکر و ایده قیام کرد و با برافراشتن پرچم مبارزه برعلیه همه قدرت‌های استکباری اعلام کرد:‌ “آمریکا از انگلیس بدتر، انگلیس از آمریکا بدتر، شوروی از هر دو بدتر، اما امروز سر و کار ما با این خبیث‌‌هاست، با آمریکاست.”
اما این آوای جدید تنها برای رژیم شاه مطلوب نبود، بلکه برای مخالفان ادعایی آن یعنی ملی‌گرایان و لیبرال‌ها هم ناراحت‌کننده و نامانوس بود، زیرا که باور نداشتند کشور کوچک و ضعیفی از جهان سوم مانند ایران بتواند در مقابل همه قدرت‌های بزرگ بایستد. پیروز شود و به طور مستقل زندگی کند. بر همین مبنا و با توجه به نفوذ کامل ایالات متحده بر رژیم شاه و دستگاه دولتی آن روز شاید بتوان یکی از زمینه‌های اصلی وقوع انقلاب مردمی ایران در ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ را همین مسئله یعنی دخالت روزافزون و فشار بیش از حد آمریکا بر مردم و امور مختلف کشور دانست.
بعد از پیروزی انقلاب و با تسخیر لانه جاسوسی توسط دانشجویان مسلمان پیرو خط امام و قطع کامل روابط دیپلماتیک ایران و آمریکا باتوجه به جایگاه جهانی این کشور بسیار طبیعی است که کشورمان در تمامی صحنه‌های مختلف منطقه‌ای و جهانی آمریکا را در برابر خود بیابد. اما آنچه که برای دولت و ملت ایالات متحده شگفتی‌ساز است حضور قدرتمند ایران در کلیه موضوعات کلیدی منطقه است که تاثیر مستقیمی بر نظام بین‌الملل و حفظ و یا تغییر موازنه قوا در آن دارد.
بعد از پایان جنگ تحمیلی و حمایت‌های بی‌دریغ ایالات متحده از دشمن بعثی و متجاوز، عده‌ای در داخل کشور این فرضیه را مطرح نمودند که دو کشور بعد از چندین سال مخاصمه و درگیری، بر سر یک میز بنشینند و با نادیده انگاشتن دشمنی‌های قبلی به فکر رابطه‌ای جدید از نوع و جنسی متفاوت باشند. این مسئله در حالی ادعا می‌شد که کارنامه آمریکا پیرامون نقض و پایمال کردن حقوق بشر در ایران آن قدر سیاه و تاریک بود که به هیچ‌و جه از ذهن ملت ما پاک نمی‌شد. این نظرات و دیدگاه‌ها که از اردوگاه برخی جریان‌های خاص و مشخص سیاسی در کشور بر می‌‌خاست با موضع‌گیری قاطع رهبر و ملت ایران تا مدتی مسکوت ماند اما بعد از انتخابات دوم خرداد ۱۳۷۶ و باتوجه به آرایش جدید سیاسی در قوه مجریه، شکل جدی‌تر و متفاوتی به خود گرفت. در دوران تصدی امور اجرایی کشور توسط دولت دوم خرداد ادعای برخی متفکران و روشنفکران در این بستر شکل گرفت که ما برای ادامه حیات و زندگی بی‌دغدغه سیاسی و اقتصادی در نظام بین‌الملل، نیازمند به بلوک غرب هستیم و آمریکایی‌ها نیز در حال حاضر شرایطی را جستجو می‌کنند که با چراغ سبز ما ایرانی‌ها باب گفتگو و ارتباط دوباره را آغاز کنند و از عملکرد خود در سال‌های گذشته اظهار پشیمانی کنند. این اظهارات درحالی مطرح می‌شد که کاخ سفید چنین اظهارنظر‌ها و موضع‌گیری‌هایی را بر نمی‌تابید و همچنان برای فروپاشی و براندازی از درون نظام جمهوری اسلامی سرمایه‌گذاری و تلاش می‌کرد. با حضور دولت نهم و دیپلماسی فعال و قدرتمندی که اتخاذ نمود آمریکایی‌ها‌ باتوجه به شرایط بین‌المللی حاکم بر آنها و همچنین مواضع اتخاذی جمهوری اسلامی ایران در موضع ضعف قرار گرفتند و برای اولین بار به طور رسمی درخواست کردند تا برای حل برخی مشکلات به مذاکره بپردازند.
در واقع در فراز این رقابت سنگین چندین ساله، ایران اسلامی با تکیه بر توانایی و اقتدار والای ملت به جایگاهی دست یافت که ایالات متحده برای حل مشکلات خود ناگزیر از آن تقاضای گفتگو کند و مسئولین کشور با به چالش کشیدن سیاست‌های جهان آمریکا در محافل مختلف بین‌المللی و همچنین به کارگیری روش‌هایی همچون نگارش نامه سعی کردند تا این مسئله را به اثبات برسانند که باتوجه به اوضاع منطقه و جهان امروز، نظام جمهوری اسلامی ایران است که کاخ سفید را به خاطر سیاست‌های متجاوزانه و خودخواهانه‌اش به مبارزه می‌طلبد و آمریکا را برای همیشه و همه دوران‌ها دشمن حقیقی دولت و ملت خود می‌شمارد. البته در اینجا نباید از این نکته غافل شد که گفتگو با آمریکا هیچ گاه نیاز کشور ما نبوده است. بخشی از استراتژی “تعامل” با آمریکاست. هر کشوری در تنظیم استراتژی “تعامل” خود با طرف‌های دیگر اصولا اهداف،‌ شرایط و توانایی‌های خویش را در نظر می‌گیرد و البته نگاهی دقیق به اهداف، شرایط و توانایی‌های طرف مقابل خواهد داشت و پیش از آن مختصات تناسب طرفین با یکدیگر مبنای کار است. تعامل با دوست و دشمن دو خاستگاه متفاوت دارد همان گونه که تعامل با کشورهای همسایه ولی بی‌طرف نیز خاستگاه دیگری دارد.
بی‌تردید آمریکا دشمن حقیقی ملت و دولت ایران است و با اسرائیلی‌‌تر شدن سیاست‌های خاورمیانه آمریکا دشمنی بازهم بیشتر شده است. لذا تناسب دو کشور با یکدیگر دشمنی است. بویژه آنکه اساسا برنامه‌های طرفین با یکدیگر در تضاد است البته این می‌تواند دشمنی فعال باشد یا بنا به شرایطی از شدت درگیری طرفین کاسته شود اما ماهیت مناسبات تغییر چندانی نمی‌کند. درنهایت باید به این مسئله اشاره کنیم که وضع کنونی کشور ما با سال‌های گذشته تفاوت زیادی دارد. امروز آمریکا از جایگاهی متفاوت نسبت به سال‌های قبل به ایران می‌نگرد و دولتمردان ما با پیش گرفتن یک سیاست قدرتمند و فعال به نوعی افکار عمومی جهان را بر علیه جنایات و اعمال غیرانسانی ایالات متحده بسیج کرده‌اند. در همین راستا باید تصریح کنیم که اگرچه همه شرایط ملی، منطقه‌‌ای و بین‌المللی‌ آمریکا حاکی از افول قطعی این ابر جنایتکار از جایگاه برتر قدرت جهانی است و بزودی شاهد تبدیل شدن این گرگ زخمی به یک روباه پیر نظیر انگلستان خواهیم بود لکن فقط موضع “عزت، مصلحت و حکمت” سیاستمداران ایرانی می‌تواند از استمرار شرارت و شیطنت این گرگ زخمی که اینک حیله‌های روباه پیر را تمرین می‌کند جلوگیری نماید.
مصطفی مرتضایی
منبع : روزنامه رسالت


همچنین مشاهده کنید