پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا


آنچه خود داشت


آنچه خود داشت
استفاده مناسب از یکی از نغمه‌های موسیقی خراسانی در تیتراژ برنامه تلویزیونی شبهای برره، بار دیگر هوشیاری مهران مدیری را در بهره‌گیری از موسیقی به ناحق فراموش‌شده بومی ایران نشان می‌دهد. موسیقی بومی ایران، با توجه به تنوع فرهنگی و جغرافیایی این سرزمین کهن‌سال، سرشار از رنگها و طراوتها و زیباییهای بی‌شماری است که متأسفانه در میان هیاهوی بسیار برای هیچ وضعیت فعلی موسیقی، یکسره به فراموشی سپرده شده و همان بلایی بر سرش آمده که بر سر دل‌سوزان و اساتید حقیقی موسیقی. استقبال مردم از این موسیقی تیتراژ، به خوبی پتانسیل بالای جذب شنونده توسط موسیقی بومی را نشان داد، البته به شرط آنکه، با کمال دقت و بدون شتاب، بتوان ترجمان امروزی و درستی از این موسیقی ارائه داد.
موسیقی بومی ایران از آنجا که از دل زندگی می‌جوشد، تمامی جنبه‌های آن را به شایستگی در بر می‌گیرد. در این موسیقی می‌توان از مناسبتهای گوناگون آیینی، سنتی، دینی تا تحولات اجتماعی را سراغ گرفت. ترانه مشهور «رشید خان» به‌ خوبی اوضاع اجتماعی مسلط زمانه را نشان می‌دهد و نوحه‌ها، لالاییها، شادمانه‌ها و انواع موسیقیهای مناسب برای دعای باران و سایر پدیده‌های طبیعی، به خوبی بیانگر ارتباط بلاواسطه موسیقی و زندگی است.
سالهاست که از دل موسیقی ما، نغماتی ماندگار پدید نیامده است. علت در درجه اول غیبت افراد دلسوز، باتجربه و مخصوصاً پایبند ارزشهایی است که بدون آنها نه تنها موسیقی که هیچ هنری نمی‌بالد و نمی‌ماند. نغمه‌های گوش‌خراش، صداهای تقلیدی، ترانه‌هایی که توان ایجاد ارتباط با مخاطب را ندارند، تسلط افراد ناوارد و عموماً بدسلیقه و کج‌فهم بر بنیادهای فرهنگی و علی‌الخصوص موسیقی، ساده‌انگاری درباره تخصص موسیقایی، کار را به جایی رسانده که خلق یک اثر به‌سامان و درست و باطراوت موسیقایی، حکم کیمیا را پیدا کرده و هنوز که هنوز است هنگامی که خوانندگانی با لحن تهوع‌آور زنانه، ترانه‌های زیبای قدیمی را بازخوانی می‌کند. (البته به غیر از استاد افتخاری که اتفاقاً از خود قدیمی‌ها بهتر اجرا می‌کند) شنیدن چنین نا‌به‌هنجاری دردناکی را می‌توان صدها بار به استماع موسیقیهای بی‌هویت و دمِ‌‌دستی و شتابزده‌ای که به اسم موسیقی پاپ و حتی سنتی به خورد خلق الله داده می‌شود، ترجیح داد. بسیار کم هستند کسانی که در این بلبشوی فرهنگی و موسیقایی، گهگاه آثار دلپذیری را ارائه می‌کنند که آنها هم اغلب در میان سیل آثار بی‌محتوا گم می‌شوند و کمتر به گوش مخاطب می‌رسند. بازسازی یکی از نغمه‌های خراسانی برای تیتراژ یکی از پ‍ُربیننده‌ترین برنامه‌های تلویزیونی، (که می‌گویند ترافیک تهران را روان می‌کند!) دست کم راه را برای تکرار این ادعا باز می‌کند که موسیقی بومی ایران دارای تواناییهای بی‌شمار است و در صورت استفاده صحیح از آن و بازسازی توسط اساتید فن (همچنان که در نوایی کامبیز روشن‌روان پیش آمد) می‌تواند پاسخگوی بخش اعظم نیازهای شنونده خوکرده به نغمه‌های ناجور باشد تا از این رهگذر ناچار نباشیم برای کف‌ زدن و شاد بودن جوانهای خودمان هم، ترانه و موسیقی را از لوس‌آنجلس وام بگیریم.
شرط جا افتادن این موسیقی در میان نسل جوان، اولاً شناخت و طبقه‌بندی درست نغمه‌های محلی براساس سوگ و شادمانی و‌ آیینهای عبادی و امثال آنها و سپس اجتناب از شتابزدگی و عدم استفاده نابه‌جا از سازهای الکترونیک و ثالثاً دعوت اساتید فن از اقصا نقاط کشور است.
تعصب بی‌جا برای حفظ این موسیقی به صورت ابتدایی و به قولی اصیل، آن را از دسترس مخاطب، به‌ویژه نسل جوان که به دنبال نوآوری است، دور می‌دارد. در کشورهایی که به مقوله موسیقی به شکلی جدی می‌نگرند، آثار کلاسیک و نغمه‌های بومی، به شیوه‌های مدرن به فرهنگ روز مردم راه می‌یابد تا نیازهای روحی آنها به شیوه درستی ارضا شود.
در موسیقی محلی ایران، حتی نغماتی شبیه به تکنو (در موسیقی بندری) وجود دارد که ما را تا حد زیادی از موسیقیهای مبتذل غربی بی‌نیاز می‌سازد. بدیهی است موسیقی مرز نمی‌شناسد، اما متأسفانه ظاهراً این بی‌مرزی فقط برای موسیقی مبتذل وجود دارد و موسیقی وزین و درست و اصیل غربی هم همچنان پشت دروازه‌های فرهنگی ما مانده است.
دیگر زمان آن فرا رسیده است که موسیقی را از پستوها و اجراهای تک ‌نفره و چند نفره به همسراییهای جمعی و اجراهای ارکستری بکشانیم. کار دشواری است، زیرا در طول این سالها به‌شدت از اجراهای ارکستری بزرگ غافل بوده و گوش شنونده را به نغمه‌های ناکوک عادت داده‌ایم، اما تردیدی نیست که با آگاهی بر فرهنگ غنی موسیقایی خود و بهره‌گیری از اساتید فن، می‌توان به سرعت این خلأ موسیقایی و فرهنگی را پر کرد و از این فرهنگ غنی که می‌توان به‌حق به آن نام «خودی» داد، در جهت اعتلای سلیقه، فرهنگ و شعور عامه مردم بهره گرفت.
در این راستا، تلاش بهرام دهقانیار و مهران مدیری شایسته تقدیر است، امید آنکه دست کم در همین سطح محدود هم، این نوع رویکردها ادامه پیدا کند و مهران مدیری که قبلاً در اجرای موسیقی با ارکستر بزرگ، توانایی خود را نشان داده است، با بهره‌گیری از اساتید فن و بازسازی نغمه‌های بومی و بهره‌گیری از آنها، به‌ویژه در صدا و سیما، در این زمینه هم گامی فراتر از دیگران بنهد، همچنان که در ادامه طنز تلویزیونی هنوز هم حرفی برای گفتن دارد.
مریم بردباری
منبع : سورۀ مهر