دوشنبه, ۱۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 6 May, 2024
مجله ویستا


زیان دیروز، سود امروز


زیان دیروز، سود امروز
یاد معلم انشای دوره دبیرستان به‌خیر؛ معلمی که درعین‌حال که هیچ‌وقت نمی‌توانستی چهره‌اش را بدون تبسم ببینی اما همه همکلاسی‌ها برایش حساب خاصی باز می‌كردند، چراکه هیچ‌وقت موضوع انشاء‌اش، علم بهتر است یا ثروت نبود.
کاری به کار توصیف فصل پاییز هم نداشت و تنها هنرش این بود که کتاب کوچکی را معرفی می‌كرد و از چند نفر می‌خواست تا آن‌را در یک صفحه خلاصه کنند.
اون روزها می‌گفتیم چون دبیر خودش حوصله خواندن ندارد، بچه‌ها را مجبور می‌‌كند تا خلاصه‌نویسی کنند و بزرگترین دغدغه همه هم این بود که چرا قوانین آموزش و پرورش اجازه تک ماده زدن را در درس‌های انشا و املا نمی‌ده؟
تازه فرمول‌های کسالت‌آور ریاضی را چرا نمی‌گی؟ اون روزها می‌گفتیم که واقعا فرمول واریانس و کوواریانس و از این جور چیز‌ها به چه دردی می‌‌خوره؟ یا محاسبه یه چند ضلعی بی‌ریخت؟
اما امروز حقیقتا می‌خواستم تا قبل از شروع این مبحث به موضوعی اعتراف کنم و آن اینکه وقتی قرار است تا درخصوص موضوعی که قبلا آن را در قالب مباحث نسبتا پیچیده مالی و اقتصادی آموخته بودیم، با زبانی فراگیر و بدون اتکا به آنان بنویسیم واقعا وارد چالشی بزرگ می‌شویم که مطلبی به اندازه چند سطر توان و زمان زیادی را به فراخی هر آنچه در توان داری خواهد طلبید.
آقای دبیر یادت به‌خیردر نوبت قبل بحثی را تحت این عنوان که «چرا ضرر می‌كنیم» شروع کرده بودیم و گفتیم که اگر شناخت صحیح و درستی از ریسک سرمایه‌گذاری و ظرفیت ریسک پذیری خود داشته باشیم، بخشی از پاسخ این پرسش را فرا خواهیم گرفت، اما قصه پیچیده سرمایه‌گذاری در درک ریسک خلاصه نمی‌شود بلکه باید بدانیم که از سرمایه‌گذاری چه مقدار سود می‌خواهیم و پاسخ به این پرسش در رفع این ابهام که « اگر دیروز ضرر نمی‌كردم، امروز پولدار بودم » کمک‌های شایانی می‌‌كرد.
دانستن این موضوع که از فعالیتی که در آن وارد شده‌ایم چه انتظاری داریم، می‌تواند به ما کمک كند تا با آگاهی بیشتری نسبت به آینده گام برداریم. این موضوع می‌تواند پارامتری بسیار موثر در برنامه‌ریزی‌های آتی ما باشد. البته که این موضوع مختص به بورس نیست و تقریبا با قدرت و ضعف در کلیه اموری که انجام می‌دهیم دانسته یا ندانسته وجود دارد.
کشاورزی را در نظر بگیرید که انتظار دارد از هر هکتار زمین زیر کشت خود به عنوان مثال ۱۰ تن محصول برداشت كند. این یک سطح منطقی کسب بازده با توجه به شرایط موجود و با سطح مشخصی از ریسک (که در این بخش خاص می‌تواند، آفت، کم‌آبی، باد و... سایر پارامتر‌های ریسک‌زا در این فعالیت اقتصادی باشد) خواهد بود.
این انتظار کشاورز با توجه به ریسک موجود در واقع نوعی استراتژی بازده مورد انتظار است که خارج از روند طبیعی نیست. به عبارت دیگر این کشاورز به دنبال کسب بازده غیرممکن ۱۰۰ تن محصول از یک هکتار نیست. چرا؟ چون می‌داند که چه می‌خواهد. پس باید گام اول را در کسب بازده مورد انتظار اینگونه عنوان کنیم که:
▪ گام اول:
به محیط کاری خود و خصوصا بازده‌های تاریخی آن اشراف کامل پیدا کنیم. چرا که می‌دانیم براساس تحقیقات انجام شده توسط متخصصان علوم آماری همیشه اطلاعات عددی دارای ارتباطی منطقی با میانگین خود هستند. به نحوی که می‌توان عنوان داشت که کلیه داده‌های تصادفی بیشترین تمایل را به سمت میانگین خود دارند.
پس در گام اول باید ببینیم که بازار هدف به طور میانگین طی سال‌های گذشته چه میزان بازده ایجاد كرده‌، در اینجا فرض می‌كنیم که میانگین بازده در بازار سرمایه حدود ۳۵ درصد بوده است. آیا شرایط تاریخی که موجب میانگین بازده ۳۵ درصدی شده همچنان در بازار حکم‌فرماست؟ و اگر نه، تغییر به سمت بهبود بوده یا افول؟ پس به این ترتیب گام دوم خودش را به ما نشان خواهد داد.
▪ گام دوم:
شرایط کلان جامعه را به دقت مورد بررسی و مقایسه قرار دهیم. گرچه قبل از ورود به بازار تنها ۱۵ تا ۲۰ روز بررسی و مطالعه می‌تواند چشم‌انداز کلان اقتصادی و سیاسی را برای ما روشن كند اما نباید در آینده و در فرآیند سرمایه‌گذاری‌های آتی نیز از آن غافل بود چرا که ما در محیطی مشغول به فعالیت هستیم که از همه عناصر تاثیر می‌پذیرد و این عوامل تاثیرگذار می‌توانند هر لحظه تغییر کنند.
▪ گام سوم:
خواسته کلان خود را به وضوح و به روشنی و با اعداد قابل سنجش روی یک کاغذ بنویسید. فرض کنیم که یک فعال بازار سرمایه، با علم به اینکه میانگین تاریخی بازار سرمایه ۳۵ درصد بوده، انتظار دارد که طی پنج سال آتی سرمایه‌اش هفت برابر سرمایه روز اولش شود.
این خیلی خوب است که این سرمایه‌گذار ما می‌داند که چه می‌خواهد و حداقل توانسته تا خواسته خودش را روی کاغذ بیاورد. اما اینکه موفق خواهد بود یا خیر؟ اجازه بدهید که گام‌های بیشتری برداریم.
▪ گام چهارم:
خواسته‌های کلی خود را به اجزای کوچکتر تقسیم کنیم. گرچه به نظر می‌رسد که کسب بازده ۷۰۰ درصدی طی پنج سال به معنی بازده ۱۴۰درصد به ازای هر سال است. اما حقیقت این است که با توجه به خاصیت نمایی بازده می‌توان با کسب بازده میانگینی کمتر از ۶۵ درصد ( نه ۱۴۰درصد) طی ۵ سال سرمایه را ۷ برابر کرد و این به معنی کسب بازده ماهیانه ۵/۴ درصد خواهد بود که شاید با کمی دقت خیلی هم دور از دسترس نباشد چرا که بازار قبلا میانگین بازده ۳۵ درصدی را به ازای هرماه ۸/۲ درصد به دست آورده بود در نتیجه ما حدودا با ۶۰ درصد ریسک بیشتر از روند کلی بازار می‌توانیم طی پنج سال سرمایه را هفت برابر کنیم.
▪ گام پنجم:
حداقل شرط برنده بودن این است که سعی کنیم تا در انتخاب‌هایمان بدترین گروه شرکت‌ها را انتخاب نکنیم. گرچه این بخش یکی از مهمترین عناصر موفقیت است اما اجازه بدهید تا آن را به نوبت‌های آتی موکول کنیم و اجازه بدهید تا پاسخ آقای وارن باف (یکی از موفقترین سرمایه‌گذاران بورس جهان) را در پاسخ به پرسشی به این مضمون که یک سهم خوب چه سهمی است؟
تنها در گام پنجم اکتفا کنیم. وارن باف معتقد است که یک شرکت خوب شرکتی است که اگر شما بعد از خرید آن به منزل رفتید و دختر هشت ساله شما پرسید که امروز چی خریدی؟ بتوانید در پنج دقیقه مشخصات و مزایای آتی این شرکت را به گونه‌ای مورد توصیف قرار بدهید که هم حق کلام ادا شود و هم کودک شما راضی از پاسخ باشد؛ آن شرکت شرکت خوبی است.
گام‌های پنج‌گانه فوق در کسب بازده مورد انتظار چیزی جز یک استراتژی معاملاتی نیست و همواره باید به خاطر داشته باشیم که گرچه یک استراتژی خوب می‌تواند ما را به سمت موفقیت رهنمون سازد اما اجرای بد یک استراتژی خوب بسیار بدتر از اجرای خوب یک استراتژی بد است و دیگر اینکه هرگز تصور نکنید که یک استراتژی مانند یک الگوی قابل کپی‌برداری است بلکه می‌تواند از هر فردی به فردی دیگر متفاوت باشد پس از مجموع این مطالب بیاموزیم که:
۱) خود را به خوبی بشناسیم
۲) محیط را به خوبی درک کنیم
۳) بهترین استراتژی را برای خود طراحی کنیم و تا مادامی که به ناکارایی آن یقین حاصل نكردیم به آن مصرانه پایبند باشیم.
بهروز شهدایی
منبع : روزنامه هم‌میهن