یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

بن‌لادن کجاست؟


بن‌لادن کجاست؟
سه سال است که آمریکا درگیر جنگ در عراق است. این جنگ، رویدادهای افغانستان را به فراموشی سپرده است. جنگ در افغانستان نخستین مبارزه جهانی آمریکا علیه تروریسم بود اما شرایط در افغانستان، طی چهار سال اخیر، روزبه‌روز بدتر شده است.
بازمانده‌های طالبان و گروه‌های بنیادگرای اسلامی، کماکان رویای به دست گرفتن قدرت را در سر می‌پرورانند و گروه‌های جدیدی از رزمندگان اسلام‌گرا نیز پیوسته از کشورهای همسایه به‌ویژه پاکستان و نیز مصر، سوریه و یمن وارد این کشور می‌شوند.
از سوی دیگر، بن‌لادن رهبر القاعده و طراح اصلی حملات تروریستی ۱۱ سپتامبر، هنوز در منطقه کوهستانی واقع در مرز افغانستان و پاکستان فعال است. او هرازچندگاهی در نوارهای ویدئویی ظاهر شده و مبارزه مقدس با کفار اشغالگر را هدایت می‌کند.
میشل کرپون کارشناس مسائل جنوب آسیا در مرکز تحقیقات استیمسون می‌گوید: «دستگیری بن‌لادن به لحاظ نمادین حائز کمال اهمیت است اما بن‌لادن جنبشی را پایه‌گذاری کرده که بدون او نیز به راه خود ادامه می‌دهد.»
پاکستان و آژانس‌های اطلاعاتی آمریکا به شدت تحت فشار افکارعمومی قرار دارند زیرا نتوانسته‌اند تاکنون بن‌لادن را تسلیم دادگاه عدالت کنند.
در چهار سال گذشته، پاکستان به نیروهای آمریکایی مستقر در افغانستان اجازه نداده است که در تعقیب بن‌لادن از خط مرزی این کشور با افغانستان بگذرند. در عین حال، پاکستان با آمریکا مبادله مستمر اطلاعات دارد. بسیاری از ناظران معتقدند دولت پاکستان در این مورد مسامحه می‌کند و دستگاه‌های اطلاعاتی آمریکا نیز به طور جدی پیگیر قضیه نیستند.
دکتر پیتر سینگر از محققین ارشد شاغل در بنیاد بروکینگز می‌گوید: «تنها دولت پاکستان را نباید سرزنش کرد. در پاییز ۲۰۰۱، اگر منابع بیشتری (اعم از انسانی،‌ مالی و غیره) صرف می‌شد، بن‌لادن در منطقه توره‌بوره به اسارت نیروهای آمریکایی درمی‌آمد اما او از کمند آمریکایی‌ها گریخت.»
قبایل ساکن در منطقه مرزی افغانستان ـ پاکستان، نقشی دوگانه ایفا می‌کنند؛ از یک سو به بن‌لادن پناه می‌دهند اما حضور وی را در میان خود انکار می‌کنند و از سوی دیگر سعی می‌کنند در جنگ علیه تروریسم خود را متحد دولت پاکستان و ارتش آمریکا نشان دهند.
بیش از ۵ سال از حملات تروریستی ۱۱ سپتامبر می‌گذرد. پرزیدنت بوش اخیراً در یک سلسله از سخنرانی‌های خود تلاش کرد تا حمایت افکار عمومی آمریکا را از جنگ چند ساله خویش علیه تروریسم جلب کند.
اما او در این سخنرانی‌ها حتی یک‌بار به ضرورت دستگیری بن‌لادن اشاره نکرد. این درحالی است که شخص بن‌لادن علناً به آمریکا اعلام جنگ داده و بوش را با هیتلر مقایسه می‌کند. نام بن‌لادن در سالیان اخیر، تنها یک‌بار در سند ملی مبارزه با تروریسم ذکر شده که در پنجم سپتامبر گذشته توسط دولت بوش منتشر شد. بازداشت بن لادن دیگر هدف غایی جنگ علیه تروریسم نیست.
ریچارد بت کارشناس امنیت ملی و مسائل استراتژیک در دانشگاه کلمبیا می‌گوید: دستگیری بن‌لادن به لحاظ سیاسی و نمادین حائز کمال اهمیت است اما ارزش استراتژیک ندارد.
در واقع نیز چنین است. بازداشت بن‌لادن، به هیچ‌وجه تاثیری بر عملیات تروریستی القاعده ندارد. اگرچه بسیاری از تروریست‌های امروز دنیا از بن‌لادن الهام می‌گیرند اما القاعده بر یک سیستم سازمانی مبتنی بر سلسله‌مراتب استوار نیست که حذف یک نفر موجب فروپاشی آن شود. این تشکیلات، اصولاً سازماندهی منسجم و مستحکمی ندارد. تروریست‌های القاعده در عملیات‌های خود فقط از بن‌لادن دستور نمی‌گیرند.
به طور کلی می‌توان گفت که اهمیت دستگیری بن‌لادن برای جنگ فعلی علیه تروریسم، دیگر به اندازه چند سال قبل نیست. بازداشت بن‌لادن یک حرکت نمادین است اما‌ جنگ علیه تروریسم را به پایان نمی‌رساند.
بن‌لادن پس از مخفی شدن، بیشتر به یک چهره روحانی و نه یک رهبر و سازمانده تبدیل شده است لذا دستگیری او، فقط به انتشار نوارهای ویدوئویی از تصویر و سخنان وی پایان می‌دهد و هیچ تاثیری بر کمیت و کیفیت حملات تروریستی نخواهد داشت.
بن‌لادن هرازچندگاهی در نوارهای ویدئویی ظاهر می‌شود و به شدت ایالات متحده و قدرت‌‌های غربی را مورد حمله قرار می‌دهد.
ایالات متحده نیز با سکوتی آکنده به خشم نظاره‌گر حملات وی باقی می‌ماند. چندی قبل از برگزاری پنجمین سالگرد حملات تروریستی ۱۱ سپتامبر، یک نوار ویدئویی توسط شبکه الجزیره پخش شد که حاوی سخنرانی بن‌لادن و طراحان و مجریان پروژه ۱۱ سپتامبر بود. انتشار این نوار به منزله نمکی بود که بر زخم آمریکایی‌ها پاشیده شد.
به قول سینگر، «باید میان حذف یک رهبر و حذف یک تشکیلات تفاوت قائل شد.» مرگ ابومصعب زرقاوی خود گواه این مدعا است. مرگ زرقاوی به حملات تروریستی در عراق پایان نداد.
زرقاوی یکی از رهبران ارشد القاعده در عراق بود و در جولای گذشته به دست نیروهای آمریکایی به قتل رسید.
به‌رغم نظرات متفاوتی که درباره مخفیگاه بن‌لادن ابراز می‌شود، کارشناسان ضد تروریسم آمریکا و عوامل اطلاعاتی این کشورعموماً بر این باورند که او هنوز در منطقه کوهستانی شمال غرب پاکستان، در مجاورت مرز افغانستان به سر می‌برد. ابهامات فراوانی در زمینه ناتوانی دستگاه‌های اطلاعاتی آمریکا در شناسایی محل اختفای بن‌لادن وجود دارد.
به‌رغم هزینه میلیونی استفاده از ماهواره‌های جاسوسی و شنود تلفنی در پنج سال گذشته و حتی تعیین جایزه ۲۰ میلیون دلاری برای دستگیری بن‌لادن، هنوز محل اختفای وی بر دستگاه‌های جاسوسی غرب پوشیده مانده است. دستگاه‌های اطلاعاتی آمریکا در پاسخ به این ابهامات اظهار می‌دارند که هیچ‌کس از محل اختفای بن‌لادن خبر ندارد.
او احتمالاً فقط با دو محافظ شخصی خویش در تماس مستقیم است و هرگز از تلفن استفاده نمی‌کند. تماس محل زندگی او با دنیای خارج کاملاً قطع است. بن‌لادن معمولاً از مخفیگاه خود خارج نمی‌شود و هنگامی هم که ضرورت ایجاب کند، فقط در مناطق امن و آشنا تردد می‌کند.
مسوولیت فرار مکرر بن‌لادن از چنگ نیروهای تعقیب ‌کننده وی بر دوش آمریکا و دولت پاکستان است. بیشترین شانس دستگیری وی در دسامبر ۲۰۰۱ در منطقه توره‌بوره فراهم آمد. اما تعداد نیروهای آمریکایی در منطقه آنقدر کم بود که بن‌لادن توانست بگریزد.
در آن زمان بنیادگرایان اسلامی، پارلمان هند را مورد حمله قرار دادند که این حادثه، تنش میان هند و پاکستان را موجب شد. دو کشور نیروی نظامی گسترده‌ای را در مرزهای خود متمرکز کردند. مانور ارتش پاکستان در این ایام، احتمال دستگیری بن‌لادن راه کاهش داد.
در دسامبر ۲۰۰۱ اطلاعاتی به ارتش آمریکا رسید که براساس این اطلاعات، بمباران منطقه توره‌بوره در دستور کار قرار گرفت. هدف از این عملیات کشتن بن‌لادن و یارانش بود. اما این بار نیز بن‌لادن از مهلکه گریخت. گفته شد وی سوار بر یک الاغ از منطقه‌ای خارج شد که پشتون‌های محلی آن را بیوه سیاهپوش می‌نامند.
موضع پاکستان بسیار دشوار است. این کشور میان دو چنبره گرفتار آمده است. از سویی دولت مشرف سعی می‌کند روابط خود را با ایالات متحده و غرب تحکیم بخشیده و صداقت خود را نیز در مبارزه با تروریسم به آنان به اثبات برساند و از سویی دیگر مردم پاکستان از نزدیکی دولت خود به آمریکا خشنود نیستند. لذا صدور اجازه ورود نیروهای آمریکایی به خاک پاکستان برای دولت مشرف به منزله خودکشی است. از این رو او در موضعی دشوار قرار گرفته است.
دولت پاکستان هیچ‌گاه از تمام توان خود برای تعقیب بن‌لادن استفاده نکرده است زیرا دستگیری بن‌لادن و امن شدن مرز مشترک این کشور با افغانستان به معنی پایان گرفتن کمک‌های هنگفت آمریکا به پاکستان است. به گزارش انستیتوی صلح آمریکا در سه سال پس از حادثه ۱۱ سپتامبر، پاکستان بالغ بر یک میلیارد دلار کمک از آمریکا دریافت کرد و بالغ بر یک میلیارد دلار از دیون خارجی این کشور نیز بخشوده شد.
از آوریل ۲۰۰۴ به بعد نیز قرار است آمریکا یک کمک سه میلیارد دلاری را طی یک دوره پنج ساله در اختیار پاکستان قرار دهد. علاوه بر این بخشی از هزینه طرح‌های ضد تروریستی و امنیتی پاکستان نیز توسط آمریکا و متحدین غربی این کشور تامین می‌شود.
در چند سال اخیر ارتش پاکستان با اتکا به کمک‌های مالی آمریکا بالغ بر هشتاد هزار نیرو به کوهستان‌های شمال‌غرب کشور گسیل کرده که وظیفه آنها دستگیری بن‌لادن و حمله به مواضع القاعده و طالبان است.
پس از سرنگونی رژیم طالبان به دست نیروهای آمریکایی در نوامبر ۲۰۰۱، بسیاری از وابستگان این رژیم، به مناطق مرزی افغانستان و پاکستان گریخته و پس از چندی فعالیت خود را از سر گرفتند.
آنها پایگاه‌هایی را در مناطق کوهستانی شمال‌غرب پاکستان تاسیس کرده‌اند و هرازچندگاهی حملاتی را از این پایگاه‌ها به داخل خاک افغانستان انجام می‌دهند. تشکیلات مجاهدین در دهه ۱۹۸۰ برای مقاومت در برابر تهاجم شوروی به افغانستان شکل گرفت. این تشکیلات هنوز فعال است اما لوله تفنگ خود را به سوی ناتو نشانه رفته است.
در حال حاضر دولت مشرف مشکلات بسیاری را از ناحیه حملات القاعده و طالبان متحمل می‌شود. در پنجم سپتامبر گذشته این دولت اعلام کرد که قرارداد صلحی را با طالبان در ناحیه خودمختار وزیرستان شمالی منعقد کرده است که به موجب آن نیروهای خود را از این منطقه خارج می‌کند.
از دو سال قبل از این تاریخ بیش از ۳۵۰ سرباز پاکستانی در منطقه مزبور به قتل رسیده‌اند. به موجب این قرارداد نیروهای شبه‌نظامی محلی باید به سرعت خلع‌سلاح شده و هرگونه حمله علیه سربازان پاکستانی متوقف شود. همچنین هیچ نیرویی نباید از این منطقه به داخل خاک افغانستان نفوذ کند.
این قرارداد نشان داد که پرزیدنت مشرف نظر امرای ارتش خود را به مصالح دولت بوش ترجیح می‌دهد. بسیاری از کارشناسان معتقدند که رهبری ارتش پاکستان با عملیات نظامی در این منطقه مخالف است زیرا آن را بسیار پرهزینه و دشوار می‌داند. ظاهراً طالبان نیز از این قرارداد نفع چندانی نبرده است.
اما کارشناسان امنیتی آمریکا با این قرارداد مخالفند و معتقدند که امضای چنین قراردادی منطقه کوهستانی وزیرستان شمالی را به پناهگاهی امن برای تروریست‌ها تبدیل خواهد کرد. این قرارداد به خلع‌سلاح کامل نیروهای شبه‌نظامی محلی منجر نشده و مانع از ورود این نیروها به خاک افغانستان نیز نخواهد شد.
جنگ پنج ساله افغانستان اکنون در یک نقطه عطف تاریخی قرار دارد. در سال ۲۰۰۱ فقط یک حمله انتحاری در افغانستان انجام شد در حالی که تعداد این حملات در سال ۲۰۰۶ از ۴۰ مورد فراتر رفت. این نشان‌دهنده فعالیت مجدد طالبان و القاعده در خاک افغانستان است.
افزایش نیروهای ناتو در خاک این کشور پاسخ غرب به این حملات بود. اکنون شرایط در افغانستان بسیار حساس است. طالبان نیروهای خود را به ویژه در مناطق جنوبی کشور تجدید سازمان کرده است.
کشور افغانستان از دیرباز توسط قبایل مختلفی اداره‌ شده است که هیچ‌گاه کنترل دولت مرکزی یا قدرت‌های خارجی را برنتابیده‌اند. تنها نقطه امیدی که وجود دارد این است که دولت افغانستان و نیروی پلیس و ارتش این کشور با کمک‌های مادی و معنوی ناتو به سرعت روی پای خود بایستند.
جنگ در افغانستان زیر سایه جنگ در عراق به فراموشی سپرده شده است. هرگونه مسامحه در مورد افغانستان، وضع را به سرعت به شرایط بحرانی سال ۲۰۰۱ بازمی‌گرداند. قدرت گرفتن مجدد طالبان پیامدهای سیاسی ناخوشایندی برای آمریکا داشته و امنیت ملی این کشور را به خطر می‌اندازد.
دولت منتخب افغانستان هنوز به اندازه کافی مستقر نشده و پایه‌های خود را مستحکم نکرده است. اما نفس انتخاب دولت در تاریخ افغانستان پدیده‌ای بسیار نادر و مبارک محسوب می‌شود. حاکمیت همین دولت منتخب با پایه‌های مردمی موجب شده که وضع کنونی افغانستان بسیار بهتر از عراق باشد.
مترجم : آرش مومنیان
منبع : دیپلماسی ایرانی


همچنین مشاهده کنید