جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

انسان زیستی، انسان فرهنگی


انسان زیستی، انسان  فرهنگی
انسان شناسی، پرسمان (پروبلماتیك) انسان را به شیوه ای كاملاً متفاوت با سایر علوم اجتماعی مطرح می كند و به نوعی خود را در موقعیتی در آن واحد برجسته اما قابل اعتراض جای می دهد: حركت خلاف جریان در این علم به نسبت سایر علوم اجتماعی و انسانی در آن است كه نمی خواهد ( و بهتر است بگوییم) نمی داند بعد زیستی را در مطالعه انسان كنار بگذارد و آن را به طور كامل به آنچه به درست یا به غلط علوم دقیقه نام گرفته اند، واگذارد. مسئله برای انسان شناسی در این محور اساسی خلاصه می شود كه پیچیدگی موجودیت انسانی، پیش و بیش از هر چیز در آمیزه بسیار تنگاتنگی است كه در این موجود میان خصوصیات طبیعی زیستی و خصوصیات فرهنگی وجود دارد و خود را به صورت های مختلف بازمی نمایاند.
بنابراین وظیفه انسان شناسی نیز پیش از هر چیز آن است كه از این آمیزش كمیابی رمز گشایی كند. رابطه میان بعد زیستی و بعد فرهنگی در انسان را می توان به سادگی با رابطه مشابهی كه می توان میان طبیعت و فرهنگ پیش نهاد، مقایسه كرد: و نخستین پرسش در اینجا آن است كه آیا این رابطه رابطه ای است پیوستاری (طیفی) و یا رابطه ای گسستی؟ آیا فرهنگ را باید شكل تكامل یافته ای از طبیعت تلقی كرد و یا باید آن را نوعی گسست در امر طبیعی دانست كه اصولاً موجودیت طبیعی و منطق و چرخه های طبیعی را به خطر انداخته و تمایلی خواسته یا ناخواسته به جایگزین كردن آنها با ساز و كار ها و ابداع های خویش دارد؟ پاسخ به چنین پرسش هایی مهم ترین وظیفه انسان شناسان را تشكیل می دهد. اما باید توجه داشت كه چنین پاسخ هایی را نمی توان بدون بسترها و زمینه های خاصی كه موجودیت های انسانی را به صورت فردی یا جمعی درون خود می گیرند، ارائه داد. نخستین گرایش در تاریخ انسان شناسی آن بوده است كه با حركت از نظریه تطوری نوعی موازات میان تحول و تكامل طبیعی در مفهوم رشد بیولوژیك و رشد فرهنگی قائل شوند.
اما این پرسش هر چه بیش از پیش توانایی خود را به توضیح دادن پدیده های جدیدی كه رفتارشناسان جانوری با مطالعاتشان بر جوامع حیوانی می یابند از دست می دهد. به دو مورد در این زمینه اشاره می كنیم و در نوشته های بعدی بار دیگر به این موضوع و به نكات ظریف موجود در آن بازمی گردیم. این دو مورد تا همین اواخر به مثابه بارزترین اشكال گسست انسان از طبیعت و تفاوت اساسی میان بعد زیستی و بعد فرهنگی انسان ها و جوامع انسانی تلقی می شدند : نخست ممنوعیت جهان شمول ازدواج با محارم كه كمابیش در همه فرهنگ های انسانی مشاهده شده و عامل اصلی رشد این جوامع و بزرگ شدن كمی آنها و گسترش یافتن شان بر پهنه های سرزمینی بوده است و سپس رابطه خاصی میان انسان ها كه ما آن را «مبادله» نامیده ایم و بر اساس آن یك خدمت یا كالا در قبال خدمت یا كالای دیگری رد و بدل می شود و به مدارهای اقتصادی و رشد آنها دامن می زند. مطالعات جدید رفتارشناسی جانوری هر دو این پدیده ها را در نزد پستانداران پیشرفته مشاهده كرده اند. بنابراین امروز پرسش آن است كه آیا می توان از یك «فرهنگ حیوانی» نیز در كنار یك «فرهنگ انسانی» سخن به میان آورد؟ و یا اینكه آیا می توان آنچه را تا امروز «فرهنگ» می پنداشتیم، اصولاً نوعی از طبیعت تغییر شكل یافته در نظر بگیریم؟ پاسخ به این پرسش ها را، لااقل به صورتی نسبی، با شكافتن مفاهیم بی شماری كه انسان شناسی جدید به بحث گذاشته است می توان به دست آورد.

ناصر فكوهی
منبع : روزنامه شرق