یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

نگاهی به داستان زندگی علیرضا منصوریان


نگاهی به داستان زندگی علیرضا منصوریان
بدون شک منصوریان یکی از اسطوره‏های تاریخ باشگاه استقلال در میان هواداران این تیم است.
علیرضا منصوریان در دی ماه ۱۳۵۰ در خیابان بلورسازی در محلّه‏ای در جنوب تهران به دنیا آمد. از همان زمان کودکی به فوتبال علاقه داشت و به همراه دو دوست صمیمی خود (علی اکبریان و رضا شاهرودی) پا به عرصه باشگاهی گذاشت!
فوتبال را به صورت رسمی و از سال ۱۳۶۶ در تیم بنیاد شهید تهران آغاز کرد و بعد از ۲،۳ سال بازی در این تیم برای خدمت مقدّس سربازی در سال ۱۳۷۰ به تیم فجرسپاه تهران پیوست.
پس از پایان خدمت سربازی و به دلیل درخشش در تیم فجر سپاه، در سال ۱۳۷۲ راهی تیم تازه تأسیس و متموّل پارس خودرو شد.
حضور ۲ ساله علی منصور در پارس خودرو و درخشش او به ویژه در دو بازی مرحله گروهی لیگ ۷۳ در مقابل استقلال، زمینه ساز دعوت از او توسّط یکی از ۲ باشگاه پرطرفدار پایتخت یعنی پیروزی شد.
این دعوت بنا به درخواست مهدی محمّد نبی مدیرعامل پارس خودرو که در ابتدای سال ۱۳۷۴ به عنوان قائم مقام باشگاه پیروزی انتخاب شده بود صورت گرفت. علیرضا به اتّفاق دوست دوران نوجوانی خود رضا شاهرودی که ۲ سال قبل به پرسپولیس پیوسته بود بر سر تمرینات پیروزی حاضر شد ولی مورد توجّه سرمربی وقت این تیم (یورگن گده) قرار نگرفت.
علیرضا ناامید از این اتّفاق بود و به گفته خودش (در مصاحبه‏ای که چند وقت پیش در یکی از برنامه‏های سیما داشت) قصد عزیمت به ژاپن برای کار کردن را داشت که تلفن منزلشان زنگ می‏خورد! فرد مورد نظر خودش را امیر قلعه‏نوعی کاپیتان وقت استقلال معرفی می‏کند؛ علیرضا ابتدا این موضوع را یک شوخی بچّه‏گانه از طرف بچّه محلّی‏هایش می‏دانست و خیلی تلفن را جدّی نگرفت ولی لحن محکم طرف پشت تلفن نشان می‏داد این همان امیر قلعه نوعی کاپیتان پرآوازه و ملّی پوش استقلال هست. قرار ملاقات گذاشته شد و قرار شد علیرضا منصوریان که بسیار از این اتّفاق ذوق زده شده بود و در واقع آن را باور نمی‏کرد به همراه امیر (که حالا دیگر به شخصیّت محبوب منصوریان تبدیل شده بود) به کارخانه یخ سازی نصرالله عبداللّهی (سرمربی وقت استقلال) بروند تا او علیرضا را تأیید کند.
بعد از قرار ملاقات در کارخانه، قرار شد منصوریان در تست فنّی تیم شرکت کند تا بتواند در صورت قبولی با استقلال قرارداد ببندد.
در تست فنّی، علیرضای پرانگیزه که این فرصت را بزرگترین شانس زندگیش می‏دانست چنان عالی ظاهر شد که در همان ملاقات اوّل نصرالله عبداللّهی به اولیایی (مدیرعامل وقت) گفت که سریعا با این پسر قرارداد ببندید.
قرارداد بسته شد و علیرضا پا به تیم محبوب دوران کودکی خود (به گفته خودش) گذاشت (اگرچه که برادرش محمّدرضا که پرسپولیسی است می‏گوید : علیرضا در بچّگی همچون او پرسپولیسی بوده است !).
آن سال به سختی برای استقلال شروع شد ولی این سختی از طرفی برای آبدیده شدن و حسّ مسئولیّت پذیری علی منصور خوب بود.
به دلیل حوادث بازی گذشته داربی، ۲ عنصر مهمّ خط میانی استقلال (قلعه نوعی و فکری جویباری) محروم بودند و این وظیفه منصوریان را بیشتر می‏کرد امّا علی منصور در همان بازی اوّل با برق نشان داد یک خرید متفاوت نسبت به دیگر خریدهای استقلال است.
بعد از بازی با برق و شکست استقلال آن‏هم در تهران، نصرالله عبداللّهی استعفا داد و این اوضاع آشفته استقلال را آشفته‏تر می‏کرد! در این میان بازی با کشاورز که یکی از بهترین تیم‏های لیگ بود فرا رسید! بازی‏ای که می‏شود آن را تولّد علیرضا منصوریان در فوتبال ایران دانست.
بازی بی‏نقص او در مرکز خط میانی و در مصاف با کریم باقری هافبک ملّی پوش کشاورز و زدن یک گل زیبا از فاصله ۳۰ متری او را به فوتبال ایران شناساند.
بعد از این بازی اسم او بر سر زبان‏ها افتاد و پوسترهای قد و نیم قدّ او بود که بر روی جلد روزنامه‏ها می‏رفت. بعد از این بازی، او به لیدر استقلال در میانه میدان تبدیل شد و حتّی در ادامه لیگ بازگشت امیر قلعه نوعی کاپیتان ملّی پوش و سرشناس استقلال و آمدن بهروز پرورش‏خواه سرشناس نیز نتوانست بازی منصوریان را در سایه قرار دهد.
در فاصله بعد از بازی با کشاورز تا بازی با شموشک که هفته بعد بود، مرد پرافتخار سرمربّی‏گری استقلال یعنی منصور پورحیدری بعد از ۴ فصل به همراه یار همیشگی‏اش پرویز مظلومی به استقلال بازگشت. با آمدن پورحیدری، بازی‏های درخشان و گل‏های زیبای علیرضا منصوریان یکی یکی از راه می‏رسیدند و حضور او با بازگشت امیر قلعه نوعی و اضافه شدن بهروز پرورش‏خواه، یک خطّ میانی رعب‏آور را برای استقلال به وجود آورده بود.
در اواسط نیم‏فصل اوّل لیگ بود که همه او را بهترین بازیکن لیگ می‏دانستند و بدین ترتیب او از سوی مجید جلالی به تیم ملّی ارتش ایران برای شرکت در مسابقات ارتش‏های جهان دعوت شد.
درخشش او و دیگر بازیکنان تیم ملّی ارتش از قبیل کریم باقری، مهدی پاشازاده، علی دائی، حمید مطهّری، مهرداد میناوند و هاشم حیدری زمینه نائب قهرمانی تیم ملّی ارتش ایران را در مسابقات ارتش‏های جهان رقم زد و این نخستین افتخار دوران بازیگری او بود.
در بازگشت به لیگ درخشش او ادامه داشت تا هفته پانزدهم ... در هفته ۱۵ بود که استثنائی‏ترین گل تاریخ فوتبال ایران (تا آن موقع) به ثمر رسید.
بازی استقلال و پاس بود که هجوم استقلال به سمت دروازه پاس با دفع توپ سیّد هادی طباطبائی دروازه‏بان پاس همراه شد. این توپ در فاصله ۴۰ متری دروازه و در حالی‏که هنوز به زمین نرسیده بود به منصوریان رسید و او در حالی‏که نمی‏خواست این فرصت را از دست بدهد بی درنگ به توپ ضربه زد و توپ در میان حیرت همه حاضرین به درون چهارچوب طباطبائی رفت. به قدری این گل زیبا بود که حتّی سیّد هادی طباطبائی هم به پاس زیبایی این گل برای منصوریان دست زد.
درخشش منصوریان باعث شد که استقلال کم ستاره عنوان سومی لیگ را تصاحب کرده و در جام حذفی نیز راهی فینال شود.
ولی لیگ ۷۴ یک حادثه تلخ نیز برای او در پی داشت که به بازی دور برگشت با آرارات برمی‏گشت؛ در این بازی علیرضا در کنار نقطه کرنر یک خطای بی مورد روی سامسون پطروسیان مدافع نفوذ کرده آرارات انجام داد. این خطا سبب اخطار گرفتن او شد. با گرفتن این اخطار، منصوریان که به خوش اخلاقی معروف بود از خود بی‏خود شده و به سمت داور بازی رفت؛ حتّی قلعه نوعی و بزیک (بازیکن آرارات) هم نتوانستند او را آرام کنند. البتّه این خشم او بی دلیل نبود؛ بله، او بازی حسّاس داربی را در دور برگشت از دست داده بود.
به هر حال لیگ ۷۴ با تمامی حوادثش برای او پایان یافت و در اواخر سال ۷۴ بود که او شاهد ۲ اتّفاق مهم در زندگیش شد؛ اوّلین اتّفاق، انتخاب او به عنوان مرد سال فوتبال ایران بود و اتّفاق دیگر که برای او خوشحال کننده‏تر بود، به دعوت او به تیم ملّی برمی‏گشت و جالب این‏که یک پیراهن معروف به او رسید. پیراهن شماره هفت که بر تن بزرگانی مانند علی جبّاری، علی پروین، مجید نامجو مطلق و ... بود به علی منصور رسید و این اهمّیّت علیرضا منصوریان در آن زمان را می‏رساند، ولی او به دلیل مصدومیّت، اغلب بازی‏های دوستانه تیم ملّی را از دست داد و تنها برای مرحله مقدّماتی جام ملّت‏های آسیا آماده شد.
در بازی‏های دور رفت او معمولا به خاطر همان مصدومیّت نیمکت نشین بود ولی در بازی اوّل دور برگشت و در مقابل سریلانکا او وارد ترکیب ثابت تیم ملی شد و جالب این‏که اوّلین گل ملّی او نیز در همین بازی به ثمر رسید و نکته جالب‏تر این‏که این گل با پاس زیبای کاپیتان آن روز تیم ملّی و دوست صمیمی او (امیر قلعه نوعی) به ثمر رسید.
از این بازی بود که علی منصور جای ثابت خود را در ترکیب تیم ملی باز کرد، هرچند که هیچ‏گاه آن درخشش استقلال را در تیم ملّی نداشت.
قبل از شروع لیگ ۷۵ و در تقسیم پیراهن‏ها، پیراهن شماره ۱۰ استقلال که بر تن ایمان عالمی سفر کرده به تایلند بود به او رسید و او دیگر به واقع به ستاره اوّل استقلال تبدیل شد.
بازی‏های زیبای او در لیگ ۷۵ هم ادامه یافت ولی حواس مسئولان استقلال در همان آغاز این لیگ به ۲ بازی حسّاس دوخته شده بود؛ این دو بازی، بازی با برق در فینال جام حذفی بود که از فصل قبل باقی مانده بود. در بازی رفت فینال، علیرضا مثل همیشه یکی از مؤثّرترین بازیکنان استقلال بود و موفّق شد که گل سوم استقلال را نیز وارد دروازه برق کند. استقلال ۳-۱ برق را در شیراز برد و آماده گرفتن جام در تهران و در بازی‏ای شد که یک هفته بعد برگزار می‏شد.
در بازی برگشت یک اتّفاق جالب افتاد. در حالی‏که استقلال با ۲ گل امیر قلعه نوعی بازی را برده بود در دقیقه ۸۸ و به دنبال اخراج بهزاد غلامپور و از آن‏جا که استقلال هر ۳ تعویضش را نیز انجام داده بود، علیرضا منصوریان برای دقایقی درون دروازه رفت.
بدین ترتیب استقلال با درخشش منصوریان و سایر بازیکنان، نماینده دوم ایران این بار در جام در جام باشگاه‏های آسیا بود.
درخشش علیرضا در لیگ ادامه داشت تا بازی با نوف باخور( نوبهار) در مرحله اوّل جام در جام باشگاه‏های آسیا فرا رسید. استقلال در تاشکند بازی را با ۴ گل واگذار کرد و در عوض این ۴ گل، فقط یک‏بار عبدالصّمد مرفاوی موّفق به باز کردن دروازه تیم ازبکی شد. بازی برگشت یک هفته بعد در تهران برگزار می‏شد و استقلال در تهران به نتیجه ۳-۰ یا بیشتر برای صعود به مرحله بعد احتیاج داشت. استادیوم آزادی کیپ تا کیپ پر از استقلالی و البتّه پرسپولیسی‏هایی بود که از آن‏جا که هواداران استقلال در بازی پرسپولیس در برابر آلیما به حمایت تیم متبوع آن‏ها آمده بودند، به هواخواهی استقلال به آزادی رفته بودند.
بازی با حملات پردامنه استقلال آغاز شد و در همان نیم ساعت نخست، پنالتی صادق ورمزیار (که یکی از به یادماندنی ترین بازی‏هایش را به نمایش گذاشت) و ضربه سر عبدالصّمد مرفاوی حساب کار را ۲-۰ کرد؛ بنابر این استقلال فقط به یک گل دیگر احتیاج داشت ولی هرچه می‏زد به در بسته می‏خورد تا دقیقه ۸۰. در این دقیقه نفوذ ورمزیار به درون محوّطه جریمه با خطای مدافعان ازبک همراه بود. خود ورمزیار پشت توپ ایستاد ولی ضربه بد او را دروازه بان ازبک با پا دفع کرد امّا در برگشت این علیرضا منصوریان بود که مثل پلنگ به توپ رسید و تیر خلاص را شلیک کرد و با زدن گل سوم، استادیوم را منفجر کرد.
بدین ترتیب، منصوریان از سوی هواداران و روزنامه‏ها فرشته نجات استقلال لقب گرفت ولی این مسابقه زیاد برای استقلال آمد نداشت چون بعد از این بازی سیر نزولی این تیم شروع شد. در مهرماه این سیر نزولی سرانجام تبدیل به تحولات بسیاری شد.
پس از شکست روز ۲۷ مهر در داربی و به دنبال ۲ پیروزی در مرحله ۴/۱ نهایی جام در جام آسیا در مقابل اورداباسی قراقستان و صعود استقلال به نیمه نهایی، باشگاه استقلال دستخوش تغییر و تحوّلاتی شد و در اوّلین گام علی فتح‏الله زاده جانشین سیّد محمّدکاظم اولیایی در سمت مدیرعاملی شد.
فتح‏الله زاده ناشناخته که از آشنایان نزدیک علی آقامحمّدی عضو پرنفوذ کشوری و هیئت مدیره استقلال بود، بی‏درنگ ناصر حجازی را جانشین منصور پورحیدری کرد تا استقلال را در مرحله نیمه نهایی جام در جام باشگاه‏های آسیا در عربستان سعودی رهبری کند.
بازی نیمه نهایی با الهلال و در حضور ۷۰ هزار تماشاگر متعصّب سعودی در ریاض بود. بازی با حملات الهلال و مقاومت استقلال در وقت‏های قانونی و اضافی ۰-۰ شد و ضیافت پنالتی‏ها برنده بازی را تعیین می‏کرد؛ ولی در ضربات پنالتی بخت یار استقلال نبود و هرچند علیرضا ضربه پنجم را وارد دروازه کرد ولی استقلال با شکست ۶-۵ در ضربات پنالتی از راهیابی به فینال مسابقات بازماند.
در دیدار رده بندی هم ۱-۰ به تیمی ژاپنی باخت و بدین ترتیب ماحصل حضور سرمربی جدید،کسب عنوان چهارم جام در جام باشگاه‏های آسیا بود.
بعد از این مسابقات، علیرضا به عنوان تک نماینده استقلال به اردوی تیم ملّی رفت تا مهیّای حضور در جام ملّت‏هایی شود که یک ماه بعد برگزار می‏شد.
در بازی اوّل و دوم او فقط یک نیمکت نشین بود، بعد از این ۲ بازی اوضاع تیم بسیار آشفته بود و انتقادها از مایلی‏کهن شروع شده بود؛ بنابر این مایلی کهن به توصیه مشاورانش در دبی (که مهاجرانی یکی از آن‏ها بود) گوش کرده و تغییراتی در تیم ملّی به وجود آورد.
این تغییرات آوردن کریم باقری از خطّ دفاعی به مرکز خطّ میانی و حضور علیرضا منصوریان و خداداد عزیزی در ترکیب ثابت بود. بنابراین در بازی آخر مرحله مقدّماتی در مقابل عربستان آن مثلّث معروف خطّ میانی متشکّل از باقری، استیلی و منصوریان و زوج طلایی عزیزی-دائی شکل گرفت.
پدید آمدن این تغییرات سبب بازی‏های زیبای آن تیم و بردهای پرگل در مقابل عربستان (در دور مقدّماتی) و کره جنوبی در مرحله ۴/۱ نهائی شد. ماحصل این تغییرات،کسب عنوان سوم جام ملّت‏های آسیا بود. عنوانی که فوتبال مرده ایران را بعد از قهرمانی سال ۹۰ مجددا به سطح اوّل آسیا برگرداند.
در بازگشت به استقلال ولی دیگر منصوریان آن بازیکن سابق نبود. تغییرات فنّی استقلال که بعضا مورد قبول منصوریان نبود و نتایج ضعیف این تیم باعث شد که منصوریان نیز آن درخشش سابق را نداشته باشد.
منصوریان و بسیاری دیگر از بازیکنان همچنان هواخواه پورحیدری بودند و این امر برای حجازی قابل تحمّل نبود امّا حکایت بازی با ماشین سازی دیدنی بود.
بازی با ماشین سازی برای منصوریان در طول ۲ سال حضورش مثل بازی با آرارات یک تراژدی بود. در حالی‏که استقلال با درخشش علیرضا اکبرپور مهاجم ماشین سازی، تا دقیقه ۹۰ با حساب ۲-۱ به ماشین سازی باخته بود به دنبال خطای مدافعان ماشین سازی در دقیقه ۹۰، استقلال صاحب یک ضربه پنالتی شد. به دستور حجازی، منصوریان پشت توپ ایستاد ولی در کمال ناباوری ضربه‏اش با اختلاف بسیاری به اوت رفت! این ضربه از نظر حجازی، عمدی بود به طوری‏که زمینه خشم او را برانگیخت و منصوریان آماج تهمت‏های او قرار گرفت.
منصوریان که طاقت چنین چیزی را نداشت بی درنگ به اوّلین پیشنهاد خارجیش که از سوی بالیستر سنگاپور بود جواب مثبت داد و برای اوّلین بار طعم زندگی در غربت را چشید.
در سنگاپور دوباره او تبدیل به همان مرد انرژیک خطّ میانی شد. مردم سنگاپور نیز که از استقلال و منصوریان شناخت داشتند به بالیستر به دلیل رنگ آبی پیراهنش، استقلال سنگاپور می‏گفتند!
در خرداد ماه ۱۳۷۶ و برای مسابقات مقدّماتی جام جهانی او مجدّدا به ترکیب تیم ملّی بازگشت و بازی‏های زیبایی (بهترین بازی‏های ملّیش) را در سوریه و تهران به نمایش گذاشت و با درخشش او و سایر بازیکنان (به خصوص کریم باقری و علی دایی) تیم ایران راهی مرحله دوم مقدّماتی جام جهانی شد و منصوریان نیز به سنگاپور بازگشت تا خود را آماده حضور در مسابقات پیش رو کند.
در شهریور ماه مرحله دوم مقدّماتی جام جهانی شروع شد و او به همراه یارانش بازی‏ها را با برد کوبنده ۴-۲ در چین آغاز کردند. بازی‏های دور رفت تمام شد و تیم ایران با ۸ امتیاز در صدر جدول گروه ایستاد و شانس اوّل صعود لقب گرفت.
در بازی اوّل دور برگشت، درخشش عالی او و گل زیبایی که زد به همراه پاس گلی که به دائی داد زمینه ساز برد پرگل ۴-۱ ایران در مقابل چین شد و وقتی در شب هنگام، عربستان نزدیک‏ترین تعقیب‏کننده ایران در مقابل کویت شکست خورد با توجه به ایجاد فاصله ۴ امتیازی هر دو تیم، همه ایران را در جام جهانی می‏دیدند امّا بازی‏های بد تیم تازه شروع شده بود.
شاید بشود گفت غرور و شاید لجبازی مایلی کهن با ستاره‏ها (به خصوص خداداد عزیزی) کار را خراب کرد. خلاصه هر چه بود این فاصله ۴ امتیازی توسّط عربستان پر شد تا ایران برای شانس مجدّد تلاش کند.
بعد از مرحله گروهی مسابقات، مایلی کهن از سرمربّی‏گری تیم برکنار و ویرای برزیلی جانشینش شد. این تغییر گرچه برای عدّه‏ای از جمله خداداد خوب شد ولی برای علیرضا منصوریان زیاد جالب نبود. ویرا در ترکیب تیم تغییراتی داد و مهدوی کیا که در زمان مایلی کهن پیستون راست بود را به جمع سه هافبک وسط آورد. محرومیّت باقری نیز برای بازی برگشت با استرالیا تمام شده بود و با حضور مهدوی کیا، استیلی و باقری، منصوریان به روی نیمکت رفت امّا با این حال بازیکنان ایران در ملبورن حماسه آفریدند تا تیم ایران پس از ۲۰ سال به جام جهانی پا بگذارد و علیرضا منصوریان هم سهم عمده‏ای در این صعود داشته باشد. فضای شور و شادی ایران را فرا گرفته بود و علیرضا هم یکی از محبوب‏ترین‏ها در این جمع بود. پس از پایان خوشحالی‏های بعد از صعود و از آن‏جا که لیگ سنگاپور دیگر جوابگو و ارضا کننده او نبود، در دی ماه ۱۳۷۶ دوباره به تیم محبوبش استقلال بازگشت.
استقلالی که در آن زمان با سرمربّی‏گری حجازی و درخشش بازیکنان اغلب جوانش، صدرنشین بلامنازع و تیم بدون شکست لیگ بود.
در اوّلین بازی به همراه استقلال او و یارانش باید با تیم چغر سیمان سپاهان اصفهان که در سال گذشته بهترین تیم شهرستانی لیگ شده بود مصاف می‏دادند. در حالی‏که بازی سختی برای استقلال پیش بینی می‏شد، در دقیقه ۱۴ و روی سانتر دیدنی منصوریان و ضربه سر فرهاد مجیدی استقلال به گل اوّل رسید. این نتیجه تا پایان نیمه اوّل پابرجا ماند. در شروع نیمه دوم اصفهانی‏ها از روی یک ضربه کرنر به گل رسیدند و این سبب مشغولیّت فکری هوادارن استقلال شد؛ تا دقیقه ۶۸. در این دقیقه پاس عرضی اکبرپور درون قوس محوطّه جریمه به منصوریان رسید. او در حالی‏که پشت به دروازه داشت به ناگاه چرخید و با یک شلیک دیدنی با پای چپ، زاویه راست آرمناک پطروسیان سنگربان بسیار آماده ارمنی سپاهان را فرو ریخت. استقلال بازی را ۲-۱ برد و منصوریان مرد اوّل بازی لقب گرفت.
صدرنشینی او به همراه استقلال در لیگ تا پایان سال ۱۳۷۶ ادامه داشت تا این‏که در پایان سال، کلّیّه بازی‏های تیم‏هایی که بیش از ۳ ملّی پوش داشتند (از جمله استقلال) تعطیل شد تا تیم ملّی اردوی خود را برای جام جهانی شروع کند. اردوها شروع شد و نهایتا علیرضا به عنوان یکی از ۲۲ مسافر جام جهانی انتخاب شد امّا در مسابقات جام جهانی او مثل اواخر مرحله مقدماتی، یک ذخیره‏نشین بود ولی در معدود حضورهای خود بازی‏های خوبی به نمایش گذاشت و حرکت ماندگارش بعد از برد در مقابل آمریکا هنوز یکی از بخش‏های تیتراژ برنامه قدیمی ورزش و مردم است.
پس از مسابقات جام جهانی، مسابقات باقی مانده لیگ از سر گرفته شد و علیرضا منصوریان هم در ترکیب استقلال شروعی دوباره داشت. نهایتا لیگ ۱۳۷۶ با قهرمانی استقلال و منصوریان پایان یافت. بدین ترتیب استقلال و پاس به عنوان قهرمان و نائب قهرمان لیگ، نمایندگان ایران در مسابقات جام باشگاه‏ها و جام در جام آسیا شدند.
در مرداد ماه لیگ ۱۳۷۷ آغاز و علی منصور که دیگر به اوج پختگی رسیده بود به همراه استقلال بازی‏های ابتدایی لیگ را به منظور آمادگی برای جام باشگاه‏های آسیا آغاز کردند.
در اوّلین گام از جام باشگاههای آسیا، استقلال به مصاف الجویه عراق رفت. بازی رفت ۱-۱ به پایان رسیده بود و استقلال در بازی برگشت فقط نیاز به گل نخوردن داشت ولی استقلال در بازی برگشت ۲-۰ تیم عراقی را برد و منصوریان نیز یکی از بهترین بازی‏هایش را در میان ۱۰۰ هزار پرچم آبی انجام داد و اگر بدشانس نبود می‏توانست یکی از گلزنان آبی باشد امّا شلیک سهمگین او را فقط تیر دروازه برگرداند امّا خوشبختی او و استقلال در این فصل کوتاه بود تا این‏که ...
در جریان داربی رفت، استقلال نیمه اوّل را باخت و منصوریان نیز یک نیمه بد را پشت سر گذاشت. گویا در رختکن و بین ۲ نیمه یک جدال لفظی میان او و قلعه نوعی با ناصر و آتیلا حجازی صورت می‏پذیرد. در نتیجه منصوریان میان ۲ نیمه با سیروس دین‏محمّدی تعویض می‏شود. استقلال با تصمیمات اشتباه حجازی بازی را واگذار کرد (در حالی‏که خوشبین‏ترین هوادار پرسپولیس هم به پیروزی در مقابل این استقلال پرستاره فکر نمی‏کرد) و همین تعویض و به دنبال آن شکست سبب جدایی او و قلعه نوعی از استقلال شد. بعد از این بازی قلعه نوعی به دستور حجازی از استقلال اخراج و حاجیلو به عنوان دستیار حجازی جای او را گرفت و منصوریان هم به پیشنهاد تیم نه چندان مطرح اسکودا زانتی جواب مثبت داده و راهی یونان شد.
۲ هفته بعد، او به همراه تیم ملّی راهی بازی‏های آسیایی تایلند شد. سرمربّی این تیم، منصور پورحیدری بود که همیشه با منصوریان رابطه خوبی داشت ولی در کمال تعجّب منصوریان در ترکیب ثابت او جایی نداشت. تیم ایران قدرتمندانه قهرمان این مسابقات شد هر چند به دلیل کم بازی کردن برای منصوریان، زیاد جذّابیّتی نداشت.
منصوریان هیچ حدس نمی‏زد بازی‏های آسیایی بانکوک آخرین بازی‏های ملّی او باشد. بله، علیرضا منصوریان در ۲۷ سالگی بازی‏های ملّی‏اش را تمام کرد.
در عزیمت به یونان او تولّدی دوباره داشت و این بار در ترکیب تیم یونانی درخشید. این درخشش و گلزنی در مقابل تیم معروف المپیاکوس، سبب شد تا در فصل بعد تیم معروف آپولون او را استخدام کند. بازی‏های زیبای او در آپولون از چشمان مربّیان سن پائولی دور نماند و او در فصل ۲۰۰۰-۲۰۰۱ راهی سن پائولی در دسته دوم بوندسلیگا شد. حضور او در دسته دوم به همراه ستاره سن پائولی توماس مگلی سبب شد تا سن پائولی بعد از سال‏ها راهی دسته اوّل بوندسلیگا در فصل ۲۰۰۱-۲۰۰۲ شود. یک فصل حضور در بوندسلیگا و در حالی‏که بیشتر مواقع ذخیره توماس مگلی بود سبب شد تا علیرضا منصوریان تصمیم به بازگشت به ایران و تیم محبوب همیشگی‏اش استقلال را بگیرد. بنابراین او در فصل ۱۳۸۱ و در حالی‏که ۳۰ سال سن داشت به درخواست امیر قلعه نوعی دوست قدیمیش دوباره به استقلال بازگشت.
استقلال در اوّلین دوره لیگ برتر در میان ناباوری مقام قهرمانی را در هفته آخر واگذار کرده بود ولی در جام حذفی جبران کرده و با امیر قلعه نوعی قهرمان جام حذفی و نماینده دوم ایران در لیگ تازه تأسیس قهرمانان آسیا شده بود.
ترکیب کادر فنی استقلال در فصل جدید، حضور رولاند کخ به عنوان سرمربّی و در کنار او ابراهیم طالبی، امیر قلعه نوعی و ولی‏الله صالح نیا بود ولی اختلافات شروع فصل بین کخ و طالبی با قلعه‏نوعی سبب جدایی قلعه نوعی شد. منصوریان و سیّدعبِاسی هم در این میان به جدایی قلعه نوعی اعتراض کردند. طالبی و فتح‏الله زاده نیز که می‏دانستند منصوریان بدین خاطر دلخور است کاری کردند که او از چشم کخ افتاد و در استقلال به نیمکت نشین تبدیل شد و سیّدعبّاسی نیز به صورت قرضی به صنعت نفت تبعید شد!
آن فصل برای استقلال سراسر ناکامی بود و برای منصوریان هم جز نیمکت نشینی در بیشتر فصل حاصل دیگری نداشت. در آخر کخ اخراج شد و در حالی‏که به عقیده بعضی‏ها ردّ پای منصوریان، پاشازاده و زرّینچه در این امر به چشم می‏خورد.
بعد از کخ، زرّینچه و پورحیدری سرمربی استقلال شدند ولی این تغییرات نیز برای منصوریان فرقی نداشت و در وضعیّت او تفاوتی ایجاد نکرد.
در اواخر این لیگ، استقلال به ناگاه دچار تحوّلات مدیریّتی شد و فتح الله زاده پس از ۷ سال جای خود را به قریب داد تا فصل ۸۲ فرا رسید.
در این فصل دوست معنوی او یعنی قلعه‏نوعی به استقلال بازگشت و در میان پالایش اکثر بازیکنان استقلال، منصوریان را به عنوان یک بزرگ‏تر که بازیکنان از او حرف‏شنوی داشتند در استقلال نگه داشت.
این فصل نسبتا موفّقی برای استقلال و منصوریان بود و او دوباره بعضی از چشمه‏های زیبای فوتبالیش را در این سال نشان داد و با این‏که هم در لیگ و هم در جام حذفی در آخرین لحظات ناکام بود ولی بازی‏های به یاد ماندنی این تیم (به خصوص در داربی) در اذهان باقی ماند.
لیگ ۸۳ و ۸۴ هم برای منصوریان به همین صورت گذشت و در لیگ ۸۴ او و قلعه‏نوعی توانستند برای اوّلین بار به همراه استقلال مقام قهرمانی لیگ برتر را کسب کنند. این قهرمانی برای استقلال چندان خوش یمن نبود. قطع همکاری وزارت رفاه با این باشگاه، سرمربّی‏گری امیر قلعه‏نوعی در تیم ملّی و جدا شدن مدیر موفّقی مثل قریب باعث شد استقلال با وضعیتی نگران کننده (از حیث مدیریّتی) لیگ ۸۵ را شروع کند. با این حال، استقلال با هدایت مرفاوی و کمک‏های قلعه‏نوعی از بیرون و منصوریان در زمین و با تمام مشکلات ریز و درشت مدیریّتی و حذف از آسیا به دلیل ارسال دیرهنگام اسامی که برای اوّلین بار سبب اختلاف قلعه‏نوعی و منصوریان شد، تا ۴ هفته مانده به پایان با ۲ امتیاز اختلاف نسبت به سایپا صدرنشین بود ...
ولی حوادثی که در اردیبهشت ماه اتّفاق افتاد سبب شد که زندگی ورزشی علیرضا منصوریان دستخوش حوادثی شود. در این ماه فتح‏الله زاده به عنوان سرپرست موقّت به استقلال بازگشت و این بازگشت که طبق همیشه با هیاهو و حواشی فتح‏الله زاده همراه بود کمترین ضررش از دست رفتن قهرمانی لیگ در فاصله ۴ هفته به پایان بود. بدین ترتیب قلعه‏نوعی از استقلال دور شد و مرفاوی محترمانه برکنار شد.
تیم استقلال بعد از لیگ دوباره باید بازسازی می‏شد ولی فتح‏الله زاده در اقدامی عجیب حجازی را بعد از چندین سال خانه نشینی و در میان مخالفت بسیاری برای این کار انتخاب کرد.
در حالی که به دلیل مسائل گذشته به نظر می‏رسید منصوریان و مرفاوی جزو رفتنی‏ها باشند، با نظر هیئت مدیره و موافقت حجازی در تیم ماندگار شدند ولی از همان اوّل پیدا بود این تیم با این وضع ناهمگون از صدر تا ذیل به جایی نمی‏رسد.
لیگ آغاز و به تبع آن نتایج بد تیم نیز شروع شد؛ تا هفته ۱۲.
در این هفته استقلال بازی ۲-۰ برده را به پیکان باخت تا صبر هیئت مدیره و مدیرعامل به سر آمده و حجازی محترمانه برکنار شود.
برای استخدام سرمربّی جدید، فتح‏الله زاده به دنبال فیروز کریمی سرمربّی وقت استقلال اهواز رفت امّا هیئت مدیره گزینه دیگری مدّ نظرش بود؛ امیر قلعه‏نوعی.
در حالی‏که به دلیل مخالفت استقلال اهواز و آزاد بودن قلعه نوعی، به نظر می‏رسید قلعه‏نوعی انتخاب شود به ناگاه با یک توافق عجیب و یک‏باره بین دو باشگاه، فیروز کریمی سرمربّی استقلال شد. خیلی از موافقان قلعه‏نوعی، منصوریان را عامل عدم انتخاب قلعه نوعی می‏دانستند و به صحبت‏های پشت پرده او با هیئت مدیره اشاره داشتند.
... امّا حضور کریمی سبب شد که منصوریان به عنوان یکی از ۲ هافبک مرکزی راهی ترکیب اصلی شود. پا حضور کریمی نه تنها اوضاع آشفته استقلال را بهتر نکرد،که بدتر هم کرد. استقلال به امید جام حذفی، لیگ را کج‏دار و مریز ادامه داد تا در پایان لیگ و به دنبال ۱۳شکست، عنوان خفّت بار سیزدهمی را کسب کرد؛ این عنوان کاسه صبر هیئت مدیره را به سر آورد. زمزمه ها شروع شده بود و آن چه نباید برای فتح‏الله زاده و منصوریان اتّفاق بیفتد، اتّفاق افتاد.
قلعه نوعی سرمربی استقلال شد تا دوران مدیریّت فتح‏الله زاده و بازی‏گری منصوریان عملا در آستانه تهدید باشد. بعد از این انتخاب منصوریان در مصاحبه‏ای عجیب اعلام کرد که در پایان جام حذفی از فوتبال خداحافظی می‏کند. همه تقریبا حدس می‏زدند که علّت این تصمیم چه می‏تواند باشد ؟!
سرانجام روز موعود فرا رسید. استقلال با قلعه‏نوعی قهرمان جام حذفی شد ولی این قهرمانی علاوه بر اشک شادی، سبب اشک غم استقلالی‏ها نیز شد. بله، علیرضا منصوریان بعد از ۹ فصل بازی برای استقلال تصمیم گرفته بود کفش‏ها را آویزان کند.
شاید که نه حتما اگر قلعه نوعی باز نمی‏گشت منصوریان همچنان به بازی برای استقلال ادامه می‏داد ولی دست سرنوشت چنین چیزی را در طالع او نوشته بود. پس از کناره گیری، با حکم فتح‏الله زاده، منصوریان به عنوان مدیر آکادمی جانشین حسن روشن شد که در حال حاضر نیز به همین عنوان فعاّلیّت می‏کند و تیم‏های او در هر ۴ رده، قهرمان تهران هستند.
او در طول دوران بازیگریش، در سطح اوّل فوتبال ایران موفّق به زدن ۲۴ گل برای استقلال و ۷ گل برای تیم ملّی شد.
● حواشی زندگی ورزشی او :
۱) قبل از حضور در استقلال بر سر تمرین پرسپولیس رفت ولی تأیید نشد.
۲) هنگامی که قلعه‏نوعی برای حضور در استقلال به او زنگ زد فکر کرد هم محلّه‏ای‏هایش او را دست انداخته‏اند.
۳) قبل از حضور در استقلال به دلیل پیدا نکردن تیمی قصد حضور در ژاپن برای کار کردن را داشت.
۴)در مصاحبه‏ای در پایان سال ۱۳۷۴ خشم پرسپولیسی‏ها را برانگیخت. هنگامی که از او پرسیده شد اگر پرسپولیس به او پیشنهاد دهد چه جوابی دارد گفت : مطمئن باشید نزدیک‏ترین فاصله من با باشگاه پرسپولیس ۵ کیلومتر است.
۵) بعد از بازگشت از سنگاپور و به دلیل علاقه به امیر قلعه نوعی، به جای شماره ۱۰، پیراهن شماره ۸ که متعلّق به قلعه نوعی بود را پوشید.
۶) در جریان تمرین تیم ملّی در تورنمنت هنگ کنگ و در جلوی چشم خبرنگاران با حمید استیلی به زد و خورد پرداخت.
۷) بعد از گلزنی به صنعت نفت،به سمت جایگاه ویژه رفت و شماره پیراهن خود را به راینر کالموند مدیر بایر لورکوزن که برای قرارداد با پاشازاده به ایران آمده بود، نشان داد.
۸) استقلال به تحریک منصوریان با او درگیر شده‏اند.
۹)بسیاری معتقد بودند او جزو کسانی بود که با نظر قلعه‏نوعی تیم کخ را به هم ریخت.
۱۰) بعد از اعلام نتیجه برد ۵-۰پاس در مقابل استقلال اهواز و در حالی‏که شایعه تبانی به گوش می‏رسید، پیراهن استقلال را از تن درآورد و بر آن بوسه زد تا بر پاک و مقدّس بودن آن صحّه بگذارد.
۱۱)در جریان نمونه گیری بعد از بازی با سپاهان، با تأخیر به محلّ نمونه گیری رفت تا سبب حواشی زیادی اطراف این موضوع شود.
۱۲) در جریان نفرستادن لیست به آسیا، برای اوّلین بار بین او و قلعه نوعی اختلاف پیش آمد.
۱۳) در اردیبهشت ماه ۱۳۸۶، بازیکنان در حمایت از بهمنی سرپرست موقّت استقلال و برای این‏که فتح‏الله زاده بازنگردد به دستور قلعه نوعی طوماری امضا کردند که نوازی و منصوریان از امضای این طومار خودداری کردند و همین سبب تشدید اختلافات او با قلعه نوعی شد.
۱۴) در حالی‏که به نظر می‏رسید که قلعه نوعی جایگزین حجازی شود، فیروز کریمی جایگزینش شد. بسیاری ردّ پای منصوریان را در این جریان می‏بینند.
۱۵) در برنامه ورزش از نگاه ۲ مدّعی شد اگر قلعه نوعی جای کریمی سرمربی شده بود هرگز دیگر برای استقلال بازی نمی‏کرد.
۱۶)در حالی‏که پیش از بازی با صنعت مس، همه به دلیل درگیری‏های گذشته و اظهارنظر او در برنامه ورزش از نگاه دوم صحنه‏های پرتنشی را بین او و قلعه نوعی پیش بینی می‏کردند در ابتدای بازی با بزرگ‏منشی، قلعه‏نوعی را به سمت استقلالی‏های ورزشگاه برد و هنگامی که تعویض شد نیز بر دست قلعه نوعی بوسه زد.
۱۷) به رغم این‏که یکی از بهترین‏های استقلال بود، با این حال هیچ‏گاه در داربی بازیکن موفّقی نبود و هیچ‏گاه نیز در داربی گلزنی نکرد.
محمد معصومی شهربابک


همچنین مشاهده کنید