چهارشنبه, ۱۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 1 May, 2024
مجله ویستا

اثر متقابل فقه و اخلاق در یکدیگر


اثر متقابل فقه و اخلاق در یکدیگر
● نیروی اخلاقی؛ ضامن اجرای احكام فقهی
برای عمل شدن به قانون، تنها اعلان حكم و وجود قوه اجرائیه كافی نیست، بلكه آنچه قانون را در سطح فرد و جامعه در هر شرائط منشإ اثر می سازد، وجود نیروی اخلاقی و تعهد فردی و جمعی است و این نوع ضامن اجرا در درون ذات افراد و پیوسته با ایشان همراه است.
قوانینی كه در دنیا موجود هستند، از لحاظ غرض و هدف بر دو گونه است:
۱) قوانینی كه غایت آنها رفع هرج و مرج و حفظ امنیت جامعه است.
۲) قوانینی كه غایت و غرض آنها، علاوه بر امنیت جامعه، وصول بشر است به نهایت درجه سعادت.
فقه اسلامی یكی از اینگونه قوانینی است كه به نام قانون الهی به جامعه بشری اعطإ شده و عمل به این قانون سعادت حقیقی بشر را از هر لحاظ تإمین می‏كند. [۱]
از اینجاست كه اهمیت «قانون دینی» بر «قانون مدنی» به خوبی آشكار می گردد در واقع، «حكم» در دین به صورت «وظیفه» درمی‏آید و در «قانون» به صورت «مقررات» اجرإ می‏شود و معلوم است كه رعایت مقرراتی كه قانون تعیین می‏كند با ادای وظیفه‏ای كه دین تكلیف می كند، چه اندازه متفاوت است و از همین تفاوت اختلاف فاحشی نیز در تإمین سعادت جوامع پدیدار می‏گردد.
این است كه دادستان اسبق دیوان كشور ایالات متحده آمریكا نظر به همین مزیت است كه پیروان این شریعت اطاعت از دستورات دینی را یك نوع فریضه وجدانی و واجب دینی می‏شناسند و احكام آن را به دیده قداست و احترام می‏نگرند در صورتی كه قوانین وضعی و نظامات بشری در نظر مردم هیچگونه قداست و روحانیتی ندارند و چه بسا كه بسیاری از احكام و مقررات آن را به عنوان باری گران تلقی می‏كنند و به هر وسیله و از هر راه كه میسر باشد، از زیربار آن می‏گریزند ولی شریعت آسمانی اسلام، در نظر پیروان آن، پرتو اراده و مظهر رضای خالق است و از این جهت تخلف از احكام آن به عقیده مسلمانان، گناهی بزرگ و مستوجب كیفر است چنانكه دكتر «عبدالفتاح عبدالباقی» كه یكی از اعلام حقوق و رجال قانون عصر حاضر می‏باشد، به همین مناسبت می‏گوید:
«در قوانین وضعی سزای جرم همراه جرم است الا این كه این سزا همیشه سزای دنیوی است زیرا واضع قانون وضعی؛ طبعا مالك آخرت نیست و نتیجه اینگونه كیفر دادن این است كه هر كس بتواند خود را به گریزگاه قانون برساند، مجرم محسوب نمی‏شود» [۲]
و نیز دكتر «محمد یوسف موسی» در كتاب «الفقه الاسلامی» پس از نقل این بیان می‏افزاید:
«اما قانون آسمانی، كه عالیترین نمونه آن فقه اسلامی است، در خصوص سزای اعمال راه و رسمی دیگر دارد زیرا هم در این دنیا پاداش و كیفر می‏دهد و هم در آخرت. و جزای اخروی همیشه بزرگتر از جزای دنیوی است و به همین جهت شخص معتقد همیشه وجود پلیس سری را در نهاد خود احساس می‏كند كه خود را از اطاعت اوامر و نواهی او ناگزیر می‏بیند هر چند كه در این دنیا فرار از كیفر برای او میسر باشد...» [۳]
از این جاست كه دادستان دیوان كشور ایالات متحده آمریكا «رابرت هوگوت جكسون» در مقام مقایسه میان احكام دینی اسلام و حقوق مدنی آمریكا، می‏گوید:
«قانون در آمریكا فقط یك تماس محدودی با اجرای وظایف اخلاقی دارد، در حقیقت یك شخص آمریكائی در همان حال كه ممكن است یك فرد مطیع قانون باشد، ممكن است یك فرد پست و فاسدی هم، از حیث اخلاق باشد. ولی برعكس آن، در قوانین اسلامی، سرچشمه و منبع قانون اراده خدا است اراده‏ای كه به رسول او محمد(ص) مكشوف و عیان گردیده است این قانون و این اراده الهی، تمام مومنان را جامعه واحدی می‏شناسد، در اینجا مذهب، نیروی صحیح و سالم، التصادق دهنده جماعت می‏باشد نه ملیت و حدود جغرافیایی.
در اینجا خود دولت هم مطیع و فرمانبر دار قرآن است... به نظر مومن، این جهان دهلیزی است به جهان دیگر كه جهان بهتر باشد و قرآن قواعد و قوانین و طرز سلوك افراد را نسبت به یكدیگر و نسبت به اجتماع آنها معین می‏كند تا آن تحول سالم را، از این عالم به عالم دیگر، تإمین نماید. غیر ممكن است تئوریها و نظریات سیاسی و یا قضایی را از تعلیمات پیامبر تفكیك نمود، تعلیماتی كه طرز رفتار را نسبت به اصول مذهبی و طرز زندگی شخصی و اجتماعی و سیاسی همه را تعیین می‏كند. این تعلیمات بیشتر وظیفه و تكلیف برای انسان تعیین می‏كند تا حقوق. یعنی تعهدات اخلاقی كه فرد ملزم به اجرای آن می‏باشد، بیشتر مطمع نظر است و هیچ مقامی هم، در روی زمین نمی‏تواند فرد را از انجام آن معاف بدارد و اگر از اطاعت سرپیچی كند، حیات آینده خود را به مخاطره انداخته است» [۴]
● زمینه سازی برای پذیرش احكام
برای این كه قانونگذار، از وضع قانون به نتیجه مطلوب برسد، تنها دقت در تحسین و تحكیم قانون كافی نیست، بلكه علاوه بر این، لازم است كه قانونگذار از طرف كسانی كه قانون برای ایشان وضع شده، اطمینان حاصل نماید به این معنی كه ضامن اجرائی در داخل قلوب و نفوس ایشان بگمارد و شك نیست كه ضامن اجرای هر قانون ایمان مردم به عدالت قانون و خشنودی از مقررات آن است. چنانكه از قرآن و سنت استفاده می‏شود، تشریعات اسلامی بیش از هر شریعت و قانون از این مزیت برخوردار است زیرا احكام و تكالیف خود را بر پایه‏های محكم و ایمان و اعتقاد اشخاص استوار ساخته است و علاوه بر این، زمینه سازی كلی به منظور جلب قبول و كسب پذیرش مردم، برای یكایك احكام به زمینه سازی جداگانه پرداخته و از این راه از منتهای رضا و اطمینان مكلفین برخوردار شده است. اینك چند مورد را به عنوان مثال یادآور می‏شویم:
یكی از احكام مهم اسلامی «زكات» است. زكات یك نوع ضریبه بر نصابهای معین از دارائی است كه می‏باید از پاكیزه‏ترین قسمت مال پرداخت گردد و شكی نیست كه دل برداشتن از مال دنیا كاری بس دشوار است و با خوی بخل كه در طبیعت اغلب اشخاص وجود دارد، بسی ناسازگار می‏باشد از این جهت شارع اسلام برای جایگزین ساختن این حكم در اعماق قلوب، با لطیف‏ترین وجهی به زمینه سازی پرداخته و با بیانی نافذ و موثر افكار را برای پذیرش این حكم آماده ساخته است.
چنانكه قرآن كریم در این باره فرموده است:
(خذ من اموالهم صدقه تطهرهم و تزكیهم بها و صل علیهم ان صلاتك سكن لهم و الله سمیع علیم). [۵]
«از اموال آنها زكات بگیر تا به وسیله آن، آنان را پاك سازی و پرورش دهی و به آنها(هنگام گرفتن زكات) دعا كن كه دعای تو مایه آرامش آنهاست و خداوند شنوا و داناست».
در این آیه به دو قسمت از فلسفه اخلاقی و اجتماعی زكات اشاره شده و خطاب به پیامبر فرموده: تو با این كار آنها را پاك می‏كنی و نمو می‏دهی، و آنها را از رذائل اخلاقی، از دنیاپرستی و بخل و امساك پاك می كنی و نهال نوعدوستی و سخاوت و توجه به حقوق دیگران را در آنها پرورش می‏دهی. از این گذشته، مفاسد و آلودگیهائی كه در جامعه به خاطر فقر و فاصله طبقاتی و محرومیت گروهی از جامعه به وجود می‏آید، با انجام این فریضه الهی بر می‏چینی و صحنه اجتماع را از این آلودگیها پاك می‏سازی. و نیز همبستگی اجتماعی و نمو و پیشرفت اقتصادی در سایه اینگونه برنامه‏ها تإمین می‏گردد بنا بر این حكم زكات هم «پاك كننده فرد واجتماع» است و هم نمو دهنده بذرهای فضیلت در افراد و هم سبب پیشرفت جامعه. و این رساترین تعبیری است كه درباره زكات می‏توان گفت: از یكسو آلودگیها را می‏شوید و از طرف دیگر تكال آفرین است.
قران كریم با این بیان خاطرنشان ساخته است كه پرداخت زكات به نفع خود مودیان زكات است زیرا از طرفی آئینه نفوس را از زنگار بخل و امساك می‏زداید و از طرفی جامعه را از عوامل كینه و حسد پیراسته می‏سازد.
بدیهی است، پس از ساختن چنین زمینه محكم در قلوب، آنگاه كه فقه اسلامی جزئیات این حكم را بیان كند، هیچ شخص مسلمان و معتقد به قرآن و سنت به خود اجازه نمیدهد از پرداخت زكات امتناع ورزد.
نمونه دیگر، موضوع «جهاد» است و جای تردید نیست كه این خود حكمی بسیار دشوار است زیرا بیشتر مردم بیش از آنچه در بذل مال بخل می‏ورزند، از بذل جان مضایقه دارند. از این رو قرآن در مقام ترغیب و تشویق به جهاد منطقی محكم بكار برده و اشعه انوار خیره كننده وحی را تا اعماق دلها نفوذ بخشیده و انجام این وظیفه را از جهان و آنچه در آن هست، برتر شمرده و شخص شهید را به وعده خلود در سرای سعادت و رضای خداوند دلگرم و امیدوار ساخته و از آن جمله فرموده است: (كتب علیكم القتال و هو كره لكم و عسی إن تكرهوا شیئا و هو خیر لكم و عسی إن تحبوا شیئا و هو شر لكم والله یعلم و إنتم لا تعلمون). [۶]
«جهاد در راه خدا بر شما مقرر شده است درحالی كه از آن اكراه دارید و چه بسا از چیزی اكراه داشته باشید، كه خیر شما در آن است و یا چیزی را دوست بدارید كه شر شما در آن است و خدا می‏داند و شما نمی‏دانید».
این آیه اشاره به یك اصل اساسی در قوانین تكوینی و تشریعی خداوند می‏كند و روح انقیاد و تسلیم را در برابر این قوانین در افراد انسان پرورش می‏دهد و آن این كه افراد بشر نباید در برابر قوانین پروردگار تشخیص خود را ملاك قضاوت قرار دهند، زیرا به طور مسلم علم آنها از هر نظر محدود و ناچیز و در برابر مجهولات آنها همچون قطره‏ای در برابر دریاست. بنابراین قوانینی كه از علم خداوند سرچشمه می‏گیرد، هرگز نباید در برابر آن روی درهم كشید، بلكه باید بدانند همه آنها به سود و نفع آنهاست. [۷]
همچنین در آیه دیگر جهاد در راه خدا را معامله‏ای سودآور تعبیر می‏كند و شهادت یا پیروزی در میدان جهاد در راه خدا را مستوجب اجری عظیم می شمارد و این حقیقت را با بیانی نافذ و مهیج اینگونه بیان می‏كند:
(فلیقاتل فی سبیل الله الذین یشرون الحیوه الدنیا بالاخره و من یقاتل فی سبیل الله فیقتل او یغلب فسوف نوتیه اجرا عظیما). [۸]
«كسانی كه زندگی دنیا را به آخرت فروخته‏اند، باید در راه خدا پیكار كنند و آن كس كه در راه خدا پیكار كند و كشته شود، یا پیروز گردد، پاداش بزرگی به او خواهیم داد».
آیه كریمه، مشعر بر جهت اهمیت جهاد است زیرا كسی در این پیكار قدم می‏نهد كه از سر جان در می‏گذرد و چون خداوند عادل است اجری برای مجاهد در راه خدا مقرر فرموده است كه مناسب با بذل جان باشد و چون خداوند هر حسنه را به چندین برابر پاداش می‏دهد، می توان گفت كه پاداش جهاد در راه خدا برون از حد و نهایت است.ضمنا آیه به این معنی اشعار دارد كه لازمه بهره‏مند شدن از این اجر بزرگ تنها كشته شدن نیست و آنان كه موجب غلبه اسلام می‏شوند و پس از جنگ زنده می‏مانند، آنان نیز از این اجر عظیم برخوردارند.
و در مورد دیگر «جهاد» را به معامله‏ای تشبیه می‏كند و خریدار را خدا و فروشنده را مردم مومن و مبیع را جان و مال ایشان و ثمن را بهشت و شروع به معامله را قیام به جهاد قرار می‏دهد و این معامله پرسود را بر این گونه مطرح می‏كند:
(ان الله اشتری من المومنین انفسهم و اموالهم بإن لهم الجنه یقاتلون فی سبیل الله فیقتلون و یقتلون وعدا علیه حقا فی التوراه و الانجیل و القرآن و من اوفی بعهده من الله فاستبشروا ببیعكم الذی بایعتم به و ذلك هو الفوز العظیم). [۹]
«خداوند، جانها و اموال مومنان را خریده است كه در عوض آن به آنان بهشت ارزانی دارد، چه این مومنان در راه خدا می‏جنگند و می‏كشند و كشته می‏شوند. این وعده راستین بر عهده خداست و به این وعده در تورات و انجیل و قرآن تصریح شده است. ای پیغمبر به آنان كه به پیمان الهی وفا كنند، بگو شما را به این معامله كه با خدا كرده‏اید، بشارت باد. آن معامله فوز و رستگاری بزرگ است».
گذشته از این آیات و نظائر آن، كه به عنوان زمینه سازی برای قبول فداكاری و جانبازی در میدان جهاد در قرآن كریم آمده است، احادیثی بسیار مهیج و تكان دهنده از پیامبر اسلام(ص)در تإیید و تإكید این موضوع رسیده است كه مقام، گنجایش ذكر آنها را ندارد.
البته چنین زمینه سازی برای تشریع حكم جهاد، فداكاری و جانفشانی را برای مسلمانان سهل و آسان ساخت.
و یك نمونه دیگر موضوع تحریم خمر و شراب است. شرابخواری در زمان جاهلیت و قبل از ظهور اسلام فوق العاده رواج داشت و به صورت یك بلای عمومی درآمده بود، تا آنجا كه بعضی از مورخان می‏گویند:
عشق عرب جاهلی در سه چیز خلاصه می‏شد: شعر و شراب و جنگ! و نیز از روایات استفاده می‏شود كه حتی بعد از تحریم شراب مسإله ممنوعیت آن برای بعضی از مسلمانان فوق العاده سخت و سنگین بود، تا آنجا كه می‏گفتند: «ما حرم علینا شیی اشد من الخمر» «هیچ حكمی بر ما سنگین‏تر از تحریم شراب نبود». [۱۰]
بدیهی است كه اگر شارع اسلام می خواست بدون رعایت اصول روانی و اخلاقی و اجتماعی با این بلای بزرگ عمومی به مبارزه برخیزد، ممكن نبود و لذا از روش تحریم تدریجی و آماده ساختن افكار و اذهان برای ریشه كن كردن میگساری كه به صورت یك عادت ثانوی در رگ و پوست آنها نفوذ كرده بود، استفاده كرد و زمینه را برای اعلان حكم قطعی آماده ساخت بدین ترتیب كه نخست در بعضی از سوره‏های مكی اشاراتی به زشتی این كار نمود چنانكه در سوره نحل می‏خوانیم:(و من ثمرات النخیل و الاعناب تتخذون منه سكرا و رزقا حسنا...). [۱۱] «از میوه‏های درخت نخل و انگور، مسكرات و روزیهای پاكیزه فراهم می‏كنید».
در اینجا «سكر» یعنی مسكر و شرابی را كه از انگور و خرما می‏گرفتند، درست در مقابل «رزق حسن» قرار داده است و آن را یك نوشیدنی ناپاك و آلوده شمرده است. ولی عادت زشت شرابخواری از این ریشه دارتر بود، كه با این اشاره‏ها ریشه كن شود.
دومین دستور در زمینه منع شرابخواری به صورت قاطع‏تری نازل گشت، تا افكار را برای تحریم نهائی آماده‏تر سازد و آن هنگامی بود كه آیه (یسئلونك عن الخمر و المیسر قل فیهما اثم كبیر و منافع للناس و اثمهما اكبر من نفعهما». [۱۲] نازل گردید در این آیه ضمن اشاره به منافع اقتصادی مشروبات الكلی برای بعضی جوامع، همانند جامعه جاهلیت، اهمیت خطرات و زیانهای بزرگ آن را كه به درجات از منافع اقتصادی آن بیشتر است، یادآور می شود. و به دنبال آن فرمود: (یا ایها الذین آمنوا لا تقربوا الصلوه و إنتم سكاری حتی تعلموا ما تقولون). [۱۳] به مسلمانان صریحا دستور داده شد كه در حال مستی هرگز نماز نخوانند تا بدانند با خدای خود چه می‏گویند.
آشنائی مسلمانان به احكاح اسلام و آمادگی فكری آنها برای ریشه كن ساختن این مفسده بزرگ اجتماعی و اخلاقی كه در اعماق وجود آنها نفوذ كرده بود، سبب شد كه دستور نهائی با صراحت كامل و بیان قاطع كه حتی بهانه جویان نیز نتوانند به آن ایراد گیرند، نازل گردید: (یا ایها الذین آمنوا انما الخمر و المیسر و الانصاب و الازلام رجس من عمل الشیطان فاجتنبوه لعلكم تفلحون)؛ (انما یرید الشیطان إن یوقع بینكم العداوه و البغضإ فی الخمر و المیسر و یصدكم عن ذكرالله و عن الصلوه فهل إنتم منتهون). [۱۴]
«ای كسانی كه ایمان آورده‏اید، شراب و قمار و بتها و ازلام پلیدند و از عمل شیطانند از آنها دوری كنید تا رستگار شوید.
شیطان می خواهد در میان شما به وسیله شراب و قمار عداوت ایجاد كند و شما را از ذكر خدا و از نماز باز دارد آیا(با این همه زیان و فساد و با این نهی اكید) خودداری خواهید كرد؟!».
شك نیست كه این استفهام، پس از ایراد آن بیان موثر در شرح و توضیح زیانهای خمر و میسر، عقل و وجدان مخاطبین را تحت تإثیر شدید قرار داده و جوابی مثبت و حاكی از كمال خضوع و تسلیم از اعماق ضمیر ایشان برآورده در راه صحیح و روش موثر مبارزه با عادات زشت را به مصلحین بشریت تعلیم داده است!
با توجه به این حقایق، تفاوت تشریعات وضعی و قوانین بشری با شرایع آسمانی معلوم می‏شود و ثابت می‏گردد كه تفاوت میان آن دو از زمین تا آسمان است.
نابراین، اخلاق مانند جان در همگی مفاصل و پیوندهای شرع و فقه اسلام نفوذ و تإثیری بسزا دارد و سبب پذیرش احكام و ضامن اجرای شریعت اسلام می‏باشد.
● قصاص و گذشت
قران مجید آنجا كه از شدیدترین كیفرها سخن به میان آورده كه طبع حساس و دل نازك بعضیها ممكن است از آن آزرده و متإثر گردد، به دنبال آن به توصیه اخلاقی پرداخته تا جلو خشكی و شدت قانون را بگیرد و تا حدودی آن را ملایم نماید.
مثلا قتل عمد از بزرگترین گناهان و خطرناكترین جنایاتی است كه امنیت اجتماع را دستخوش اختلال می‏سازد و به همین جهت كیفر این گناه در كلیه شرایع و قوانین از شدیدترین كیفرها و غالبا قتل است و این گناه از قدیمی‏ترین گناهان در اجتماع بشری است كه تمام شرایع و ادیان باستانی درباره آن بحث كرده‏اند.
تورات در قانونگذاری خود جانب مقتول را رعایت كرده و بر ولی دم مقرر داشته است كه قاتل را بكشد و هیچگونه رحم و شفقتی درباره قاتل روا نداشته است ولی در انجیل بیشتر عنایت و رعایت معطوف و متوجه قاتل شده است. [۱۵]
ولی شریعت اسلام در این باره حد وسط میان یهودیت و مسیحیت را اختیار نموده است به این معنی كه قاتل را محكوم به قتل كرده ولی به ولی مقتول اختیار داده است كه از ریختن خون قاتل درگذرد و به گرفتن دیه اكتفإ كند.
قرآن مجید در این باره می‏فرماید:(یا ایها الذین آمنوا كتب علیكم القصاص فی القتلی الحر بالحر و العبد بالعبد والانثی بالانثی فمن عفی له من اخیه شیی فاتباع بالمعروف و ادإ الیه باحسان ذلك تخفیف من ربكم و رحمه فمن اعتدی بعد ذلك فله عذاب الیم). [۱۶]
«ای مومنان درباره كشتگان حكم قصاص بر شما نوشته شده است به این ترتیب كه آزاد در برابر آزاد، و برده در برابر برده، و زن در برابر زن، پس اگر كسی از ناحیه برادر(دینی)خود مورد عفو قرار گیرد(و حكم قصاص تبدیل به خونبها گردد) باید از راه پسندیده پیروی كند(و صاحب خون، حال پرداخت كننده دیه را در نظر بگیرد)و او (قاتل) نیز به نیكی دیه را(به ولی مقتول) بپردازد، این، تخفیف و رحمتی است از ناحیه پروردگار شما! و كسی كه بعد از آن، تجاوز كند، عذاب دردناكی خواهد داشت».
قرآن كریم چنانكه ملاحظه می‏شود، در این آیه، ولی مقتول را برادر قاتل خوانده تا به وسیله آن عاطفه او را برانگیزد و دلش را به جانب عفو و رحم متمایل سازد.
و از سوی دیگر با جمله (و إدإ الیه باحسان)به قاتل توصیه شده كه در پرداخت خونبها با نیكوئی و بدون سهل انگاری رفتار نماید و بدهی خود را به طور كامل و به موقع ادا كند.
چنانكه می‏بینیم، قرآن مجید در عین حال كه حكم اصلی را «قصاص» قرار داده و برای پیشگیری از اثرات سوء آن در كنار این حكم، حكم اخلاقی «عفو» را عنوان نموده است و در آیه دیگر، پس از آن كه كیفر هر بدی و آسیب و خسارت را كه بر كسی وارد شود، سیئه و خسارت و آسیبی همانند آن تعیین كرده است، عفو كنندگان و اصلاح كنندگان را به اجر الهی نوید داده، آنگاه جهت رفع تعدی و تجاوز در كیفر، محبت خود را از ستمكاران و متعدیان سلب فرموده است:
(...فمن عفی و اصلح فاجره علی الله انه لا یحب الظالمین). [۱۷]
و در آیه دیگر فرموده:(و ان عاقبتم فعاقبوا بمثل ما عوقبتم به و لئن صبرتم فهو خیر للصابرین). [۱۸]
«اگر در مقام عقوبت و كیفر باشید همانند عقوبت و لطمه‏ای كه بر شما وارد شده است، عقوبت كنید و اگر صبر و بردباری ورزید، یعنی از كیفر عقوبت درگذرید، این صبر و گذشت برای شما بهتر است» . دلیل مزیت عفو و صبر در مقابل عقوبت همانا اجر الهی است كه به هیچ وجه با گرفتن خونبها یا تشفی، حس انتقام قابل مقایسه نمی‏باشد.
و در آیه دیگر می خوانیم: (و كتبنا علیهم فیها ان النفس بالنفس و العین بالعین و الانف بالانف و الاذن بالاذن و السن بالسن والجروح قصاص فمن تصدق به فهو كفاره له و من لم یحكم بما إنزل الله فاولئك هم الظالمون). [۱۹]
این آیه قسمت دیگری از احكام جنائی و حدود الهی تورات را شرح می‏دهد و می‏فرماید: «ما در تورات قانون قصاص را مقرر داشتیم كه اگر كسی عمدا بی‏گناهی را به قتل برساند، اولیای مقتول می‏توانند قاتل را در مقابل اعدام نمایند و...».
و اگر كسی آسیب به چشم دیگری برساند و آن را از بین ببرد او نیز می‏تواند چشم او را از بین ببرد و همچنین در مقابل بریدن بینی، جایز است بینی جانی بریده شود و نیز در مقابل بریدن گوش بریدن گوش طرف مجاز است و. ... و به طور كلی هر كسی جراحتی و زخمی به دیگری بزند، در مقابل می‏توان قصاص كرد».
بنابراین، این حكم قصاص به طور عادلانه و بدون هیچ گونه تفاوت از نظر نژاد و طبقه اجتماعی و طائفه و شخصیت اجرا می‏گردد و هیچ گونه تبعیضی در آن از این جهات راه ندارد. [۲۰]
ولی برای آن كه این توهم پیش نیاید كه خداوند قصاص كردن را الزامی شمرده و دعوت به مقابله به مثل نموده است به دنبال این حكم یك توصیه اخلاقی نموده، و فرموده است:
«اگر كسی از حق خود بگذرد و عفو و بخشش كند، كفار ای برای گناهان او محسوب می شود و به همان نسبت كه گذشت به خرج داده خداوند از او گذشت می‏كند».
در حدیثی از امام صادق(ع) نقل شده است كه فرمود: «كسی كه عفو كند، خداوند به همان اندازه از گناهان او می‏بخشد» [۲۱]
این جمله در حقیقت پاسخ دندان شكنی است به كسانی كه قانون قصاص را قانون وحشتناك و غیر عادلانه شمرده‏اند كه مشوق روح آدمكشی و مثله كردن است زیرا از مجموع آیه استفاده می شود كه اجازه قصاص برای ایجاد ترس و وحشت در جانیان و در نتیجه تإمین امنیت جانی برای مردم بی گناه است و در عین حال راه عفو و بازگشت نیز در آن گشوده شده است.
و این نشان می دهد كه اسلام حتی در بیان شدیدترین قوانین كیفری نیز رسالت اخلاقی خود را فراموش نكرده است.
داود الهامی
پی‏نوشت:
[۱]. دكتر شهابی، ادوارفقه، ج‏۱، ص ۱۶ - ۲۰.
[۲]. نظریه القانون، ص ۱۷ - ۱۶.
[۳]. الفقه الاسلامی، ص ۶۹.
[۴]. حقوق در اسلام، مجید خدوری، ترجمه زین العابدین رهنما، چاپ اقبال، از مقدمه ربرت هوگوت جاكسون.
[۵]. توبه: ۱۰۳.
[۶]. بقره: ۲۱۶.
[۷]. تفسیر نمونه، ج‏۲، ص ۶۵.
[۸]. سوره نسإ: ۷۴.
[۹]. توبه: ۱۱۱.
[۱۰]. به نقل تفسیر نمونه، ج‏۵، ص ۷۰.
[۱۱]. نحل: ۶۷.
[۱۲]. بقره: ۲۱۹.
[۱۳]. نسإ: ۴۳.
[۱۴]. مائده: ۹۱ - ۹۰.
[۱۵]. انجیل متی، اصحاح پنجم، شماره ۴۱ - ۳۸.
[۱۶]. بقره: ۱۷۸.
[۱۷]. شوری: ۴۰.
[۱۸]. نحل: ۱۲۶.
[۱۹]. مائده: ۴۵.
[۲۰]. البته این حكم مانند سایر احكام اسلامی درای شروط و مقرراتی است كه در كتب فقهی آمده است.
[۲۱]. نورالثقلین، ج‏۱، ص ۶۳۷ - تفسیر نمونه، ج‏۴، ص ۳۹۴.
منبع : بلاغ