سه شنبه, ۱۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 30 April, 2024
مجله ویستا

سایه سار پرندگان


سایه  سار پرندگان
تو را محمد نامیدند کنیه ات ابوجعفر. بخشندگی بی نظیرت و خداترسی زبانزد عام و خاصت، تو را به نام های دیگری چون «جواد» و «تقی» نیز آراسته است.
از فضل پدرت چه گویم که فخر هر ایرانی است که چنین امام رئوفی در سرزمین او آرمیده است و از فضل مادرت «سبیکه» که حضرت خیر البشر در وصفش فرمود: پدرم به قربان پسر بهترین کنیزان که از اهل نوبه و پاکیزه است.
چه زود دوران کودکی ات به پایان ر سید و پس از شهادت مظلومانه پدر در دیار طوس ردای والای امامت و هدایت عالمیان بر جسم مطهرت زینت داده شد. در حالی که فقط ۹ بهار از زندگی مبارک ات گذشته بود.
نتوانستی در شهری زندگی کنی که مامون قاتل پدر گرامیت در آن زندگی می کند. به بهانه سفر حج از بغداد خارج شدی و رحل اقامت در مدینه النبی را برگزیدی تا شاید چند صباحی از آن ملعون رهایی یابی هر چند مجبور بودی سلاله منحوسش را در منزل نیز تحمل کنی.
روزگار زندگی شما را شاید بتوان به دوران «زینت عابدان و ساجدان» توصیف کرد. دورانی که محنت اهل بیت و عاشقانش پس از شهادت سیدالشهدا یک بار دیگر آغاز شد.
چه شیطنت ها که نکردند و چه توطئه ها که علیه شما نچیدند. چه مجالسی که نیاراستند تا شاید شما را که در سن کودکی به امامت رسیده بودی زیر سوال ببرند. اما بی خبر از آن بودند که «کلهم نور واحد» چرا که نور ولایت طفل و بالغ نمی شناسد.
بر تک تک اندیشمندان اقصی نقاط جهان پیروز شدی و هر غلبه موجی از شادی در میان شیعیانت ایجاد می کرد و حجتی می شد بر آنها برای حمایت از آل علی (ع).
از معجزه ات بگویم یا از کراماتت، از بخشندگی ات یا از دانش بی کرانت، اما در این روز آخر ذی القعده دوست دارم از غربت ات بگویم، از آن روزی که همسرت همچون همسر کریم اهل بیت علیه شما توطئه کرد.
از آن روزی که زهر بر شما خورانید و سپس کنیزان را مجبور کرد تا جلوی حجره شما هلهله کنند که صدایتان را احدی نشنود و سپس غریبانه در کنج حجره از این دنیای پست مشتاقانه به سوی جدتان مصطفی رفتید.
از آن روزی که پرندگان بال ها را به هم بسته تا جسم مطهرتان از سوزش آفتاب مصون ماند و سه روز این گونه غریبانه در پشت بام ماندید. به راستی آیا یار و همرهی جز پرندگان برای شما نمانده بود.

حبیب ترکاشوند
منبع : روزنامه جوان


همچنین مشاهده کنید