پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا


امر سیاسی شخصی است


امر سیاسی شخصی است
ده سالی است كه در این جامعه به‌طور متمركز دربارهٔ اصلاحات و اصلاح‌طلبی نوشته و گفته می‌شود. این دهه اگر هیچ نصیبی برای جامعهٔ ما نداشته باشد، ذهن ما را با دغدغهٔ این مفاهیم مشغول كرده و به حداقل‌تمرینی در گفتار و رفتار دچارمان كرده است.
كمترین دستاورد اصلاحات این بود كه امروز بخش قابل تأملی از مخالفان جدی آن نیز بر این روال شده‌اند و این حاصل نشد مگر در بستر نرم مداراگری و مروت‌مداری. بحث دربارهٔ اینكه این دوستان اصلاح شده‌اند یا به ادامهٔ حیات در میان مردمی با انبوه خواسته‌های فزاینده به این رفتار ناچارند، در این مجال ممكن نیست. این روش و رفتار اصلاحی اما تمایلات كنترل‌كننده و تأدیب‌گر بعضی انقلابیون را اغنا نمی‌كند. پس از ده سال هنوز هم خصلت خودخدابینی و اصرار و احساس تكلیف برای رستگار كردن بندگان هم در بعضی از مردان و زنان ما مزمن و ماندگار شده و هم عادت مألوف قدرت است. به قول پوپر، خطرناك‌ترین اندیشهٔ سیاسی آن است كه بخواهد همه را به بهشت ببرد و اتفاقاً این آرزو همیشه به ساختن دوزخ منتهی شده است. غافل نباید بود كه این كشان‌كشان‌بردن مردم به بهشت فقط خاص حاكمیت‌ها نیست. برخی گروه‌های برخاسته از جامعه نیز كه در اندیشه اصلاح‌گرند، در روش و رفتار گرایش‌های انقلابی دارند. این تفاوت روش‌ها نقطهٔ عطف مباحثی بود كه میان زنان فعال، در تصمیم‌گیری برای برگزاری تجمع ۲۲ خرداد امسال، مطرح شد.
واقعیت این است كه ما اختلاف‌نظر داشتیم؛ نه در بایدها، كه در شایدها، در آنچه شایستهٔ جنبش زنان است و مهم‌تر از آن راه به مقصود می‌برد؛ در انتخاب روش مناسب و كارآمد برای دستیابی به مطالبات مشترك. گفت‌وشنودهای دو گروهِ موافق و مخالف فضای مناسبی بود برای تمرین دموكراسی و قوام یافتن آزادی بیان و تحمل آرای دیگری. آنچه بازی را گرم می‌كرد هدف مشترك ما بود، یعنی اصلاح قوانین تبعیض‌آمیز مربوط به زنان. و آنچه سلامت این بازی را تضمین می‌كرد، رعایت قواعد از دو طرف بود.
همهٔ ما سال‌هاست كه بر جنبش زنان تمركز داریم و گاه این دغدغهٔ اصلی زندگی ماست. سال‌هاست با خستگی‌ناپذیری دردناكی دربارهٔ اصلاح قوانین تبعیض‌آمیز، كه یكی از مهم‌ترین راهبردهای گسترس جنبش زنان است، خوانده‌ایم و گفته‌ایم و نوشته‌ایم. از راه‌های مقدور و مقدرِ دیگر هم رفته‌ایم، اما هنوز هم «مرد هر وقت بخواهد می‌تواند زنش را طلاق بدهد». و بدتر از آن، هر وقت دلش نخواهد می‌تواند طلاق ندهد و اگر بخواهد می‌تواند زن دوم و سوم و چهارم هم بگیرد. هنوز هم پدر معتاد و بی‌بندوبار و مرد بیكار یا بدكار ـ كه به ولایت و ریاست ذاتی خانواده مسلح است ـ صاحب جان و مال و طراح سرنوشت زن و فرزند است، حتی اگر زنْ تحصیلكرده و شاغل و یگانه نان‌آور باشد. هنوز هم در بر همان پاشنه می‌چرخد كه قرن‌هاست چرخیده. و اینجا همان نقطهٔ افتراق روش‌هاست. در بن‌بست، هركسی براساس دانش و تجربهٔ خود به یكی از شیوه‌های خروج می‌اندیشد. دوستانی راه برون‌رفت از این بن‌بست را طرح مسئله در متن جامعه می‌دانستند، با این استدلال كه این روش می‌تواند حواس خاموش زنان و مسئولان را بیدار و متوجه شبكهٔ فراگیر مرئی و نامرئی مشكلات حقوقی زنان كند و با این روش، سطح مطالبات و سرعت عملكردها افزایش پیدا می‌كند. گو اینكه روش‌های مسالمت‌آمیز دیگری مانند شبكه‌سازی، رسانه‌ای‌كردن، برگزاری كارگاه‌های آموزشی، گسترش فعالیت‌های مدنی نیز برای طرح این مسائل در جامعه وجود دارد، مشروط بر آنكه از دایرهٔ مخاطبان نخبه عبور كند.
ما مخالفان این شیوه بیشتر بر حركت آهسته و پیوستهٔ فرهنگی نظر داشتیم. این اختلاف نظر در انتخاب روش البته بازمی‌گردد به تشخیص اولویت‌ها و ترتیب‌بندی مهم‌ترین مسائل زنان ایران. درست است كه مشكلات حقوقی مصادیق عینی‌تر و ملموس‌تری در این حوزه دارند و نقش قوانین عقب‌مانده از جامعه و تحولات جهانی در به‌هم‌خوردن موازنهٔ قدرت در خانواده و جامعه و گسترش آسیب‌ها و جرم‌ها انكارناپذیر است، اما تجربه نشان داده زیرساخت این مشكلات، بیش از تأخر فرهنگی قوانین، استحالهٔ زنان در آموزه‌های محدودكنندهٔ سنتی، تابعیت خودخواستهٔ آنان از قوانین نانوشته و مسحور شدن با افسون تقدیس‌های غلوشده‌ای است كه به‌نام حقیقت به آنها فروخته می‌شود. به‌نظر می‌رسد اگر زنان ایرانی فرهنگی خودباور داشتند و فردیت خود را قدر می‌شناختند و از حداقل ظرفیت‌های حقوقی موجود بهره می‌بردند، در جایگاه بهتری می‌نشستند.
گروهی از فعالان امور زنان به شعار اصلی فمینیست‌های موج دوم استناد می‌كنند كه امرِ شخصی سیاسی است. بدین معنا كه اجحاف‌ها و تبعیض‌های درون خانواده كه فرد فرد زنان به آن دچارند مسئلهٔ فردی آنها نیست و باید در عرصهٔ عمومی مطرح و حل شود. پس می‌توان نتیجه گرفت كه، از این دیدگاه، مسائل زنان نیز به‌نوعی سیاسی است اما با یك ترفند زبانی ظریف باید گفت در شرایط امروز جامعهٔ ما امرِ سیاسی شخصی است! توضیح می‌دهم: چه‌بسا افرادی كه به سیاسی قلمداد شدن فعالیت‌هایشان تمایل نداشته باشند و در این صورت فضایی كه ما می‌سازیم آنها را ناگزیر می‌كند كه با این قطار ادامهٔ راه ندهند، به‌ویژه در جامعه‌ای كه سرنخ بسیاری از امتیازها و امكانات سیاسی و اجتماعی شهروندان به‌دست كسانی است كه با جابه‌جایی آن می‌توانند شهروندان را تشویق و تنبیه كنند و اغلب زنان این جامعه هنوز در خانواده استقلال تصمیم‌گیری و اجازهٔ عمل ندارند. بنابراین انتخاب‌هایشان بر مبنای موازنهٔ هزینه‌ها و فایده‌هاست. به‌طوركلی انسان ناامن امروز برای فردیت خود، آرامش و زندگی یك‌بار مصرف خود اهمیتی بیش از نیاكان خود قائل است. و در دستیابی به هدف برای صیانت از ثبات و امنیت خود از عرصه‌های خشونت‌زا دوری و ترجیحاً از روش‌های ایجاد ارتباط و مذاكره استفاده می‌كند. توفیق و كارآمدی این راهبردهای نوین رفته‌رفته به منسوخ شدن شیوه‌های انقلابی و جانشینی روش‌های اصلاحی منجر شده است.
ما معتقد بودیم احتمال بروز خشونت در تجمع خیابانی زیاد است. استدلال ما در برابر استناد دوستان به تجربه‌های جنبش زنان در غرب، این بود كه همهٔ نسخه‌های جنبش زنان غرب را كه در دوره‌های دیگری با شرایطی متفاوت نوشته شده نمی‌توان برای زنان امروز ایران پیچید. چرا كه فرهنگ و تربیت و سنت‌های ایرانی در جامعه‌ای با مختصات سیاسی‌ـ‌اجتماعی امروز ما با شرایط آن جوامع در قرون ۱۸ و ۱۹ میلادی متفاوت است، ضمن آنكه ما از تجربه‌ها و سازوكارهای گرانبهای جنبش جهانی زنان به‌هیچ‌وجه بی‌نیاز نیستیم. اما از آنجا كه تفاوت و تنوع و تكثر اجزای ذاتی دموكراسی‌اند، اهمیت وجوه تمایز میان زنان، خواست‌ها و افكار آنها اگر بیشتر از عوامل و بنیادهای مشترك آنان نباشد، كمتر نیست. اگر تفاوت‌های موجود در میان زنان را در تفكر و در عمل به رسمیت نشناسیم، نه‌تنها به همگرایی زنان كمكی نكرده‌ایم، بلكه ناخواسته در عمیق‌تر شدن شكاف‌ها نیز فعال بوده‌ایم. بی‌توجهی به این ملاحظات در كلان‌ترین تصمیم‌گیری‌ها تا جزئی‌ترین رفتارهای ما بروز می‌كند و باعث عمیق‌تر شدن شكاف‌ها می‌شود، چه در مقام اقلیت جنبش زنان را نمایندگی كنیم و چه آنكه با صلاحدید و آرای جمع كوچك خود برای زنان روز ملی تعیین و سرودهٔ خود را سرود ملی آنان اعلام كنیم. و البته این به هدف ما بستگی دارد. آیا صرف انجام یك عمل مورد نظر است یا وصول به نتیجه. اگر اولی مورد نظر است می‌توان گفت این حركت موفق بوده است، اما اگر منظورمان اصلاح قوانین تبعیض‌آمیز نسبت به زنان است، واقعاً با ایجاد زمینه برای اعمال خشونت، آن هم به صورت علنی، چقدر به هدف دست پیدا كرده‌ایم.
بارها دیده‌ایم بسیاری از رهگذران از رگبار تند باران می‌گریزند و در گوشه‌ای پناه می‌گیرند، اما نم‌نم ملایم باران همهٔ عابران را دربرمی‌گیرد بدون بیم و مقاومت.
آنچه در اینجا قابل اغماض نیست، عملكرد كسانی است كه به این اعتقاد و اعتمادبه‌نفس رسیده‌اند كه می‌توانند در مقابل قدرت‌ها بایستند و در منازعات هسته‌ای و بحران‌های عظیم قرن مقاومت كنند، اما در برابر جمعی از زنان نافی خشونت، كه برای اعتراضی آرام به كاستی‌های حقوق مدنی خود گردهم آمده‌اند، نه‌تنها مروت نمی‌ورزند بلكه راهی به مدارا نیز نمی‌گشایند. در این ماجرا، نیروهای موظف به حفظ نظم، به‌جای ایجاد فضایی امن برای خلع سلاح فرصت‌طلبان در یك حركت آرام مدنی، برمی‌آشوبند و عجولانه به سمت آنچه از آن هراس دارند، می‌شتابند. چه آنجا كه برای صدور مجوز برای یك گردهمایی شفاف گروه‌ها را می‌فرسایند و چه آنجا كه در نقض غرضی آشكار پلیس زن را كه صدها امید به شكل‌گیری آن بسته شده بود در برابر زنان شهروند قرار می‌دهند، خشونت و بحران ایجاد می‌كنند و به تحلیل‌هایی قوت می‌بخشند كه بارها آن را ابطال كرده‌اند. پرسشی كه بعد از این غائله برای دلسوزان این عرصه باقی می‌ماند این است كه گزارش آنچه در میدان هفت‌تیر رخ داد به حال ما سودمندتر بود یا اینكه رسانه‌ها و شبكه‌های خبری جهان از وجود آزادی و دموكراسی در ایران به جهان خبر می‌دادند.
راستش حركت آخر زیدان را كه در میدان دیدم، به‌یاد عملكرد نیروهای حافظ نظم در تجمع زنان افتادم: وقتی با آن شدت سر به سینهٔ حریف كوبید، قلب همهٔ ما درد گرفت و صدای خرد شدن استخوان سینهٔ خود را شنیدیم. مبهوت از آن خشك‌مغزی و خام‌دستی آه كشیدیم و افسوس خوردیم. همه دوستش داشتیم. در بحبوحهٔ افول، دوباره مثل گل شكفته بود تا بگوید هیچ‌وقت برای كسی كه می‌خواهد دیر نیست. محبت و تعصب اما هنوز بر خشممان چیره بود: بی‌تردید از ماتراتزی ناسزایی شنیده و طاقت از كف داده بود... حتماً حق داشته... احتمالا ً...
اما قهرمان محبوب بی‌هیچ عنایتی به توجیه‌ها و تنزیه‌های ما، كمتر از چشم برهم‌زدنی، از بازی حذف می‌شود و این قانون زندگی است.
خشونت، فارغ از هر انگیزه و احساس تكلیفی، در هر فرهنگ و هر قاموسی محكوم است و جامعه ـ كه عموماً بهترین داور بازیكنان خویش است ـ سر نجنبانده‌ای، كارت قرمز را بی‌هیچ ملاحظه‌ای برایت صادر می‌كند.
... و حالا دیگر فقط تو نیستی كه از بازی حذف می‌شوی، تیم تو هم از خطای تو می‌بازد؛ گرچه توجیه دوستدارانت برای رفتار تو توطئهٔ دشمن است كه تو را به خشم آوَرَد و از میدان به‌در كند.
منبع : ماهنامه زنان