یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

مروری بر زمینه‌ها و آثار قیام ۱۵ خرداد


مروری بر زمینه‌ها و آثار قیام ۱۵ خرداد
●سرآغاز نهضت امام خمینی‌
در تاریخ پانزدهم مهرماه ۱۳۴۱ هیئت وزیران لایحه جدید تشكیل انجمنهای ایالتی و ولایتی را تصویب كرد. در مصوّبه دولت برای اولین بار قید «اسلام‌» از شرایط انتخاب‌كنندگان و انتخاب‌شوندگان برداشته شد و به جای سوگند به قرآن‌، سوگند به «كتاب آسمانی‌» آورده شد.۱
به دنبال اعلام تصویب نامه مزبور در جراید، امام خمینی علمای طراز اول قم را به نشستی دعوت كرد. در این جلسه‌، كه در منزل آیت‌الله حائری تشكیل یافت‌، شخصیتهای زیر حضور داشتند:
ـ امام خمینی‌;
ـ آیت‌الله گلپایگانی‌;
ـ آیت‌الله شریعتمداری‌;
ـ آیت‌الله شیخ مرتضی حائری یزدی‌.
امام خمینی در این نشست نقشه‌های استعمار و امپریالیسم را برای مراجع تشریح كرد و تصویب لایحه را نمونه‌ای از آن توطئه‌ها معرفی كرد و مسئولیت علما در قبال صیانت از اسلام و استقلال كشور را یادآور شد. در آخر، تصمیم گرفته شد كه اولاً از شاه خواسته شود كه در لغو تصویب‌نامه اقدام نماید; ثانیاً به علمای مركز و شهرستانها در این مورد اعلام خطر گردد; و ثالثاً هر هفته یك بار ـ و در صورت لزوم بیشتر ـ جلسه مشاوره میان علمای قم برقرار شود.۲
مراجع تقلید قم ـ جداگانه ـ طی تلگرامی‌، از شاه خواستند تا نسبت به لغو تصویب‌نامه اقدام كند. شاه در پاسخ‌، تنها با عبارت «جناب مستطاب حجت‌الاسلام‌...» مراجع را خطاب كرده تلگرام علما را به دولت حواله داد. علمای اعلام تلگرام‌هایی را خطاب به نخست‌وزیر مخابره كردند. امام خمینی در متن تلگرام خود چنین آورد:
«...در تعطیلی طولانی مجلسین دیده می‌شود دولت اقداماتی را در نظر دارد كه مخالف شرع اقدس و مباین صریح قانون اساسی است‌. مطمئن باشید تخلف از قوانین اسلام و قانون اساسی و قوانین موضوعه مجلس شورای ملی‌، برای شخص جناب عالی و دولت ایجاد مسئولیت شدید در پیشگاه مقدس خداوند قادر و قاهر، و نزد ملت مسلمان و قانون خواهد كرد. ... در خاتمه یادآور می‌شود كه علمای اعلام ایران و اعتاب مقدسه و سایر مسلمین‌، در امور مخالف با شرع مطاع ساكت نخواهند ماند.» ۳
شاه و دولت ـ كماكان ـ بی‌اعتنا باقی ماندند. دروس حوزه علمیه قم تعطیل گردید; ولی دامنه مبارزه از قم فراتر رفت و علمای تهران و شیراز و مشهد و نجف را به صحنه كشاند. گویندگان دینی‌، در مجالس مذهبی‌، كم و بیش به مسائل سیاسی روز پرداختند; و بدین ترتیب زمینه حركت عمومی مردم را ـ دست كم در شهرهای بزرگ ـ آماده ساختند. بازاریان‌، پیشه‌وران‌، دانشجویان و روشنفكرانی كه مذهبی بودند و یا گرایشهای دینی داشتند، به نهضت روحانیون پیوستند.۴
روز ۱۳ آبان بنا به دعوت امام خمینی جلسه مشترك مراجع قم در منزل ایشان تشكیل گردید و مسئله بی‌اعتنایی دولت نسبت به درخواست علما مورد بحث قرار گرفت‌. در این جلسه تصمیم گرفته شد مجدداً با ارسال تلگراف به شاه و نخست‌وزیر و انتشار عمومی آنها، رژیم وادار به تسلیم گردد.
امام خمینی با ارسال تلگرام شدیداللحن ۱۵ آبان خطاب به شاه ضمن انتقاد شدید از عملكرد دولت و اختناق در مطبوعات به شاه اخطار كرد باید «عَلَم را ملزم فرمایند از قانون اسلام و قانون اساسی تبعیت كند»، «والاّ ناگزیرم در نامه سرگشاده به اعلیحضرت مطالب دیگری را تذكر دهم‌.» ایشان همچنین در همان تاریخ تلگراف شدیداللحن دیگری خطاب به نخست‌وزیر ارسال كرد و وی را از نتایج وخیم اقداماتش علیه اسلام و ایران و قانون اساسی تحذیر نمود.۵ سایر مراجع قم نیز تلگراف‌های مجددی به شاه و علم مخابره نمودند.۶
با چاپ و پخش دو تلگرام امام خمینی «در میان مردم‌، موج شور و عصیان علیه دولت ایران اوج گرفت و خشم و تنفر توده‌ها فزونی یافت‌... اقشار مختلف مردم در تلگراف‌ها و طومارهایی كه برای علما و مقامات روحانی می‌فرستادند، آمادگی خود را برای هرگونه فداكاری اعلام می‌كردند. بسیاری از علما، مجامع مذهبی و اصناف‌، با صدور اعلامیه‌های با امضا، از خواسته‌های پیشوایان اسلامی پشتیبانی به عمل می‌آوردند.»۷ اعلامیه‌هایی به امضأ اصناف مختلف بازار تهران‌، جمعیت آبادانیهای مقیم مركز، جامعه مبلغین اسلامی تهران‌، كانون نشر حقایق اسلامی مشهد، انجمنهای اسلامی دانشجویی‌، علما و وعاظ تهران و شمیران‌، علما و روحانیون مشهد منتشر گردید.۸
«نهضت آزادی ایران‌» نیز در آبان ماه ۱۳۴۱، طی اعلامیه‌ای با عنوان «دولت از هیاهوی انتخاباتی انجمنهای ایالتی چه خیالی دارد؟»، تصویب‌نامه دولت را نقشه‌ای جهت عوام‌فریبی و سرگرم ساختن مردم دانست‌. و با یاد كرد مصدق به عنوان «رهبر واقعی و محبوب همگی‌»، انتخاب نمایندگان مجلس را اولین كار لازم دانست‌.۹ «نهضت آزادی گرچه در این بیانیه هیچ نامی از مراجع تقلید و نهضت روحانیون نبرد، لكن صدور چنین بیانیه‌ای از نیروهای سیاسی در بین علما گامی مثبت تلقی شد.»۱۰ جبهه ملی نیز در اعلامیه هفتم آذرماه خود به حركت علما اینگونه اشاره كرد: «خودسریهای فردی به آنجا رسیده كه حتی در میان جامعه پرتحمل روحانیت كه یكی از پایه‌های ثبات و معنویات كشور است ناراحتی‌های شدید به وجود آمده و اضطراب و نگرانی عموم را فراهم ساخته است‌».۱۱
اسدالله علم‌، در یك سخنرانی رادیویی‌، با به كار بردن تعبیراتی چون «چرخ زمان به عقب بر نمی‌گردد»، به تهدید و ارعاب پرداخت‌; و هشدار داد كه به قوای انتظامی دستور اكید داده شده كه هرگونه اخلالگری را شدیداً سركوب سازند.۱۲
در ۲۲ آبان ماه‌، علم تلگرامی برای سه تن از آیات قم (گلپایگانی‌، شریعتمداری و نجفی‌) فرستاد; و از ارسال تلگرام جهت امام خمینی خودداری كرد.۱۳ علم در این تلگرام به سه موضوع تأكید كرده بود:
۱) نظریه دولت در مسئله «شرط اسلامیت‌»... همان نظریه علمای اعلام است‌;
۲) سوگند... با قرآن مجید است‌;
۳) در مسئله مسكوت بودن عدم شركت بانوان در انجمنهای ایالتی و ولایتی‌... دولت نظر آقایان را به مجلسین تسلیم و منتظر تصمیم مجلسین خواهد بود.۱۴
برخی از علمای قم این اقدام را كافی و قانع‌كننده دانستند; ولی امام خمینی آن را كافی ندانست‌، بر لزوم لغو رسمی تصویب‌نامه و اعلام در جراید تأكید نمود، و طی اطلاعیه‌ای خواستار ادامه مبارزه شد. دانشجویان دانشگاه تهران به قم آمدند و پشتیبانی خود را ضمن تظاهراتی اعلام داشتند; رهبران ایلات و عشایر فارس‌، با ارسال نامه‌ها و طومارها، حمایت خود را ابراز كردند; دیگر اقشار نیز بر حمایت خود پای‌فشردند. سرانجام‌، پس از پنجاه روز مبارزه‌، دولت آشكارا عقب‌نشینی كرد; در مطبوعات دهم آذر ماه ۱۳۴۱ صریحاً نوشته شد كه «در هیئت دولت تصویب شد كه تصویب‌نامه مورخه ۱۴/۷/۴۱ قابل اجرا نخواهد بود.»۱۵
اما ابعاد و عمق مبارزات امام خمینی فراتر از تصویب‌نامه مزبور بود و این موضوع فقط بستر و فرصتی برای شعله‌ور ساختن قیام علیه رژیم شاه برای ایشان فراهم نموده بود. امام در پاسخ به اصناف شهرستان قم كه بعد از تلگراف علم به بعضی مراجع صادر شد به ملت ایران «اعلام خطر» می‌كند كه اسلام و استقلال مملكت و اقتصاد آن «در معرض قبضه صهیونیستهاست‌» و تا رفع این خطرها نبایستی سكوت نمود.۱۶
«نهضت آزادی ایران‌»، بار دیگر با صدور اعلامیه‌ای تحت عنوان «در زمینه اعلامیه‌های اخیر علمای اعلام و مراجع عظام ـ دامت بركاتهم‌» به دفاع از نهضت روحانیون برخاست‌.۱۷
نویسنده كتاب «نهضت امام خمینی‌» با بررسی محتوای این اطلاعیه چنین می‌نویسد:
«نهضت آزادی ایران نیز با صدور اعلامیه دیگری از قیام مقدس روحانیت پشتیبانی كرد و به روشن كردن موضع‌، نظرات و خواسته‌های روحانیان و انگیزه آنان از این قیام پرداخت‌. با این وجود كوشید كه نقش روحانیت را در نهضتها و حركتهای ضداستعماری و استبدادی پس از دوران مشروطه به زیر سؤال ببرد و نیم قرن مبارزه پیگیر و خستگی‌ناپذیر عالمان دینی و پیشوایان مجاهد روحانی‌، مانند: جنبش جنگل و تنگستان‌، حركت مدرس‌، خیابانی‌، كاشانی و رویارویی بزرگان روحانی با كودتای رضاخانی و سلطنت ستم پایه او، جنبش فدائیان اسلام بر ضد رژیم شاه و... را نادیده بگیرد.»۱۸
در اعلامیه نهضت آزادی بازگشت روحانیت به صحنه مبارزه «پس از گذشت ۵۶ سال‌» و رهبری انقلاب مشروطیت‌، موجب «اعجاب و امید» خوانده شده بود.
اشكوری درباره چگونگی مواضع نهضت آزادی در قبال نهضت روحانیت به رهبری امام خمینی چنین نوشته است‌:
«در اوایل مهرماه ۱۳۴۱ در دولت امیر اسدالله علم‌، نهضت روحانیان آغاز شد، نهضتی كه ادامه پیدا كرد و تا سرنگونی رژیم پهلوی كوتاه نیامد و متوقف نشد. با شروع مبارزات روحانیان‌، نهضت آزادی‌، هم در مواضع خود رادیكالتر شد و لذا از جبهه ملی بیشتر فاصله گرفت و هم در مقابل‌، به روحانیان نزدیكتر شد و به طور طبیعی گرایش عمیق‌تر و گسترده‌تر اسلامی پیدا كرد. رهبران نهضت‌، به ویژه طالقانی و بازرگان و كمیته دانشجویی نهضت كه جناح رادیكال آن محسوب می‌شد، در این گرایش نقش مؤثری ایفا كردند.»۱۹
جلال‌الدین فارسی نیز تأكید می‌كند كه‌: «با اوج‌گیری مبارزه روحانیت و امام‌(ره‌) لحن و محتوای اعلامیه‌های نهضت آزادی محرك‌تر و خشن‌تر گشت‌.»۲۰
●رفراندوم شاه در ششم بهمن‌; طرح «انقلاب سفید»
همانگونه كه یوسفی اشكوری در مورد آثار نهضت روحانیت می‌نویسد، «جنبش جدید اسلامی‌» آغاز شده بود:
«پس از پیروزی روحانیان بر رژیم شاه در جریان «انجمنهای ایالتی و ولایتی‌» كه تمام مدت پاییز ۱۳۴۱ را به خود اختصاص داد، مبارزات سیاسی احزاب غیرمذهبی (مانند جبهه ملی‌)، تحت‌الشعاع جنبش جدید اسلامی قرار گرفت‌. رژیم شاه كه دست كم در آن مقطع انتظار چنین حركت موفقی از سوی روحانیان سالها در انزوا مانده را نداشت‌، غافلگیر شد.»۲۱
پس از پایان ماجرای انجمنهای ایالتی و ولایتی‌، دولت علم تبلیغات دامنه‌داری را علیه روحانیت آغاز كرد. مضامین تبلیغات حول محور ارتجاعی شمردن روحانیت دور می‌زد. پس از زمینه‌سازی مناسب‌، شاه در ۱۹ دی ماه ۱۳۴۱ در یك اجتماع تبلیغاتی كشاورزان‌، اصول عوامفریبانه پیشنهادی خود را (كه بعدها «لوایح ششگانه‌» نام گرفت و تا سال ۱۳۵۶ به نوزده اصل گسترش یافت‌) اعلام كرد و از مردم خواست كه طی رفراندومی به آن رأی دهند.
شاه در سخنان خود روحانیت را مخالف اصلاحات و «ارتجاع سیاه‌» نامید و برنامه خود را تحول عمیق و اساسی در كشور توصیف كرد. اقدام شاه كه تلاش آشكاری در راه تثبیت اقتدار و خودكامگی از طریق نقض قانون اساسی و گسترش وابستگی فرهنگی و اقتصادی به غرب بود، با واكنش مناسب امام خمینی و علما روبرو شد.
در روز اول بهمن ۱۳۴۱ امام خمینی‌، طی اعلامیه‌ای كه در تهران و شهرستانها پخش شد، رفراندوم را خلاف اصول و قانون‌، و اجباری دانست و آن را تحریم كرد.۲۲ سایر مراجع نیز اطلاعیه‌هایی علیه رفراندوم صادر كردند. روز دوم بهمن بازار تهران اعتصاب كرد و تظاهرات گسترده‌ای صورت گرفت‌. پلیس و ساواك به سركوبی و دستگیری بسیاری از فعالان سیاسی و مردم پرداختند. سوم بهمن‌، قم نیز در موج اعتصاب و تظاهرات فرو رفت و حكومت نظامی در این شهر برقرار شد.۲۳
روز چهارم بهمن ماه شاه در حالیكه شهر به صورت یك پایگاه نظامی درآمده بود، تحت شدیدترین اقدامات امنیتی به قم سفر كرد. وی در این سفر، با جسارت بی‌سابقه‌ای علما را مورد اهانت قرار داد و مجدداً با تفصیل بیشتری از خطر «ارتجاع سیاه‌» سخن گفت‌. روز ششم بهمن بعد از یك موج گسترده سركوب و وحشت‌آفرینی و بازداشت طیفهای مختلف فعالان سیاسی و گروهی از روحانیون‌، رفراندوم انجام شد و دولت به رغم عدم استقبال عموم مردم‌، به دروغ اعلام كرد كه بیش از پنج میلیون نفر رأی موافق داده از اصلاحات شاه حمایت كرده‌اند. كندی و رهبران دیگر كشورها به شاه تبریك گفتند و حمایت خود را اعلام نمودند.۲۴ پیش از رفراندوم‌، جبهه ملی برای مخالفت‌، اعلام میتینگ در روز پنجم بهمن نمود و اطلاعیه تندی منتشر ساخت‌.۲۵ نهضت آزادی نیز طی بیانیه مشروحی‌، ابعاد و آثار رفراندوم را بررسی كرده و بدون اشاره به قیام علما و روحانیان‌، با رفراندوم مخالفت نمود.۲۶ عزت‌الله سحابی معتقد است «جبهه ملی شعارش این بود كه «اصلاحات آری‌، دیكتاتوری نه‌» اما موضع نهضت آزادی خیلی محكم‌تر بود».۲۷ از روز سوم بهمن بازداشت رهبران جبهه ملی و نهضت آزادی آغاز می‌شود. به روایت بازرگان «به دستور شاه كلیه افراد جبهه ملی و نهضت آزادی و حتی افرادی از روحانیون و بازار را به زندان انداختند برای اینكه اینها نباشند تا در رفراندوم مخالفت بكنند.»۲۸در یك نشست تاریخی كه علاوه بر امام خمینی‌، آقایان گلپایگانی‌، شریعتمداری‌، حائری‌، علامه طباطبایی‌، محقق داماد، زنجانی‌، لنگرودی و آملی در آن شركت داشتند، انتشار اعلامیه‌ای تصویب شد كه با عنوان «نظریه مراجع تقلید و آیات عظام حوزه علمیه قم راجع به تصویب‌نامه مخالف شرع و قانون دولت‌» چاپ و منتشر گردید.۲۹ «با صدور این اعلامیه افشاگرانه كه در آن‌، روی فقر، گرسنگی‌، تیره‌بختی مردم‌، ورشكستگی اقتصادی‌، وضع اسف‌بار زراعت و فلاحت كشور و واردات كمرشكن تكیه شده و گوشه‌هایی از توطئه‌های اسلام‌زدایی را برملا كرده بود، موجی از نگرانی همراه با خشم و خروش‌، سراسر كشور را فراگرفت و افكار توده‌های مسلمان را علیه رژیم شاه به شدت برانگیخت‌.»۳۰ برای رژیم شاه مسجل شده بود كه امام خمینی و علمای همفكر او مبارزه را تداوم خواهند داد.
در اسفند ماه ۱۳۴۱، پس از نطق شدیداللحن شاه كه حداكثر اهانت و تهدید را در مورد علما بكار برد، امام خمینی طی نطقی‌، خطاب به طلاب و روحانیون جوان اظهار داشت‌:
«... خود را آماده كنید برای كشته شدن‌، زندان رفتن‌، و سربازی رفتن‌; خود را آماده كنید برای ضرب و شتم و اهانت‌; خود را آماده كنید برای تحمل مصایبی كه در راه دفاع از اسلام و استقلال برای شما در پیش است‌; خود را آماده كنید و استقامت نمایید.» ۳۱
همچنین در این سخنرانی كوبنده آخر اسفند، ضمن اعلام عزای ملی در عید نوروز، خطاب به روحانیون چنین تأكید نمود: «روحانیت نباید از چیزی بترسد، روحانیت نباید از عربده‌كشی‌ها، وحشی‌گریها و غوغای مشتی رجاله و اراذل وحشت كند. علما و روحانیون باید تا آخرین قطره خون خود را در راه اسلام‌، در راه قرآن و در راه اعلای كلمه‌الله نثار كنند.» امام خمینی در این سخنان خطاب به رژیم شاه اعلام كرد: «من تا آخرین لحظه‌های زندگی‌ام از نوامیس اسلام و مسلمین دفاع می‌كنم‌... تا من هستم‌، نمی‌گذارم قوانین مخالف اسلام تصویب و اجرا شود. تا من هستم نمی‌گذارم كه دستگاه جبار استقلال این ملت را برباد دهد.»
امام خمینی در این سخنرانی كه «یكی از حماسی‌ترین و پرشورترین نطق‌های‌»۳۲ ایشان به شمار می‌رود می‌گوید:
«اولاد فاطمه ـ سلام‌الله علیها ـ در طول تاریخ اسلام همیشه در برابر دستگاههای ظالم و جائر ایستادند و از اسلام دفاع كردند، زجرها كشیدند، ناسزاها شنیدند، لای جرز قرار گرفتند، دسته‌جمعی سربریده شدند، قتل عام شدند، به شهادت رسیدند، مع‌الوصف مقاومت كردند و نگذاشتند كه بدخواهان اسلام را از بین ببرند و احكام خدا را محو و نابود كنند. اكنون هم بحمدالله اولاد فاطمه زنده‌اند... تا اولاد فاطمه زنده‌اند اجازه نمی‌دهند كه دشمنان به مقدسات اسلام تجاوز كنند و مقدرات مسلمین را به دست یهود و اسرائیل بسپرند.»۳۳
به گزارش شهربانی قم‌، شمار حاضران در سخنرانی امام «حدود چهارهزار نفر» برآورد شد۳۴ كه از دید برخی شاهدان عینی به مراتب بیشتر بود. «در هنگام سخنرانی بیشتر چشمهای حاضران اشكبار بود و بسیاری از حاضران با خشم و خروش فوق‌العاده و شور و هیجان زایدالوصفی از مجلس برخاستند.»۳۵
●فاجعه حمله به فیضیه‌
مبارزات قاطع امام و روحانیون از آغاز سال ۱۳۴۲ شدت گرفت‌. بر اساس پیشنهاد امام خمینی و تأیید علما، ایام نوروز و عید عزای عمومی اعلام شد. امام در اعلامیه خود اعلام داشت كه «عید نوروز را به عنوان عزا و تسلیت به امام عصر ـ عجّل‌الله تعالی فرجه ـ» می‌داند و «به مردم اعلام خطر» می‌كند.۳۶
روز دوم فروردین‌، مصادف با سالروز شهادت امام جعفر صادق‌(ع‌) یك مجلس سوگواری از سوی آیت‌الله گلپایگانی در مدرسه فیضیه قم برقرار شد كه جمعیت انبوهی در آن شركت كردند. مأموران رژیم‌، با لباس مبدّل‌، با هجوم به مجلس عزاداری‌، ضمن ضرب و جرح مردم و شكستن در و پنجره مدرسه‌، عده زیادی از مردم و طلاّ ب را كشته و مجروح كردند.۳۷ همزمان با این فاجعه‌، به «مدرسه طالبیه» تبریز نیز حمله شد و چند تن در این حادثه نیز كشته و مجروح شدند.۳۸ باز همزمان با این دو اتفاق‌، منزل آیت‌الله سید حسن قمی در مشهد نیز مورد حمله قرار گرفت‌.۳۹ رژیم حمله به مدرسه فیضیه را هجوم خودجوش عده‌ای از كشاورزان زائر دانست كه به انگیزه‌های شخصی دست به عمل زده‌اند.۴۰
به دنبال این حوادث‌، اعلامیه‌هایی از علمای قم‌، تهران‌، نجف و دیگر شهرهای ایران و عراق صادر شد كه رژیم شاه را به دلیل بی‌حرمتی به دین و اهل دیانت و علما و طلاب محكوم می‌كرد. امام خمینی نیز اعلامیه‌ای تاریخی صادر كرد كه به «اعلامیه شاهدوستی یعنی غارتگری‌» معروف شد۴۱ و سه محور عمده و تعیین كننده داشت‌:
اول ـ حمله مستقیم به شخص شاه و نهاد سلطنت‌; با تعابیری كه تا آن زمان سابقه نداشت‌;
« اینان با شعار شاهدوستی به مقدسات مذهبی اهانت می‌كنند. شاهدوستی یعنی غارتگری‌، هتك اسلام‌، تجاوز به حقوق مسلمین‌، تجاوز به مراكز علم و دانش‌; شاهدوستی یعنی ضربه زدن به پیكر قرآن و اسلام‌، سوزاندن نشانه‌های اسلام و محو آثار اسلامیّت‌; شاهدوستی یعنی تجاوز به احكام اسلام و تبدیل احكام قرآن كریم‌; شاهدوستی یعنی كوبیدن روحانیت و اضمحلال آثار رسالت‌.» ۴۲
دوم ـ تحریم معاذیر و بهانه‌های عافیت‌طلبان و خشكه مقدسان‌، كه اصل «تقیّه‌» را «تقوای گریز» می‌فهمیدند و با تشبّث بدان هیچ نوع اعتراضی را مجاز نمی‌دانستند;
« حضرات آقایان توجه دارند، اصول اسلام در معرض خطر است‌; قرآن و مذهب در مخاطره است‌. با این احتمال‌، «تقیّه‌» حرام است و اظهار حقایق واجب‌; «وَلَو بَلَغ‌َ ما بَلَغ‌َ». »۴۳
سوم ـ اعلام استیضاح نخست وزیر كشور، از سوی یك مرجع و رهبر دینی‌، كه خود به صراحت با عنوان «نمایندگی ملت‌» این صلاحیت را برای خویش قایل شد;
« اكنون كه مرجع صلاحیت داری برای شكایت در ایران نیست و اداره این مملكت به طور جنون‌آمیز در جریان است‌، من به نام ملت از آقای عَلَم شاغل نخست‌وزیری استیضاح می‌كنم‌.»۴۴
امام خمینی در این پیام بر عزم خود در تداوم مبارزه علیه رژیم شاه تأكید نموده و چنین اعلام داشت‌:
«من اكنون قلب خود را برای سرنیزه‌های مأمورین شما حاضر كردم‌، ولی برای قبول زورگویی‌ها و خضوع در مقابل جباری‌های شما حاضر نخواهم كرد.»
«با صدور اعلامیه مزبور، توده‌های ستمدیده و مرعوب‌، یكباره به جوش و خروش آمدند. رعب و وحشتی كه به دنبال فاجعه خونین فیضیه‌، قلب‌ها را فراگرفته بود، جای خود را به خشم و عصیان و شهامت و دلاوری سپرد.»۴۵
این اعلامیه «نه تنها شاه و هیئت حاكمه ایران را بهت‌زده ساخت‌، بلكه عموم ملت‌، احزاب ملی‌، رجال سیاسی‌، طبقه دانشگاهی و مبارزان برجسته ملی را نیز به شگفتی واداشت تا آنجا كه بسیاری از مقامات سیاسی با نامه و پیام و طی ملاقات‌های خصوصی و عمومی با امام‌، مراتب ارج‌گذاری و پشتیبانی خویش را در برابر عظمت فكری‌، خردمندی‌، ژرف‌نگری‌، پایداری‌، استواری و رهبری داهیانه امام آشكار كردند.»۴۶
روحانیت تهران یك هفته اعتصاب را با خودداری از اقامه جماعت در مساجد اعلام كرد، حوزه علمیه مشهد از این تصمیم اعلام حمایت كرد و اعتصاب سراسری ائمه جماعات را خواستار شد. اصناف و بازاریان تهران و سایر شهرستانها نیز سه روز اعتصاب عمومی را با بستن مغازه‌ها و بازار تدارك دیدند.۴۷
در بین گروههای سیاسی‌، مسئولان خارج از زندان جبهه ملی با امضای سازمانهای جبهه ملی ـ استان تهران با صدور اعلامیه‌ای تحت عنوان «سراسر خاك وطن در آتش استبداد می‌سوزد» فاجعه فیضیه قم و طالبیه تبریز را محكوم می‌كنند ولی از به كار بردن تعابیر روحانیان و طلاب خودداری كرده‌، اشاره‌ای به قیام علما به رهبری امام خمینی نمی‌نمایند.۴۸ نقل شده كه اللهیار صالح رهبر جبهه ملی در ملاقات یكی از دانشجویان جبهه باوی در زندان قصر، حركت روحانیت را «زودگذر و موسمی‌» توصیف كرده و از پیروی و همكاری با مبارزات روحانیون منع می‌نماید.۴۹ در مورد فاجعه فیضیه‌، اطلاعیه‌ای به نام نهضت آزادی و یا واكنش خاصی توسط رهبران آن در زندان‌، ثبت و طرح نشده است‌. وزیر مشاور رژیم‌، طی مصاحبه‌های متعدد، سعی كرد اعتصابات و اعتراضات مردم و روحانیون را به فئودال‌ها و مخالفان اصلاحات ارضی نسبت دهد.۵۰
پس از درگیری خونین فیضیه‌، موج تازه‌ای در علمای عراق برخاست‌; آنان نامه‌ها و پیامهای متعددی به سران كشورهای اسلامی و عربی ارسال داشته عملكرد رژیم شاه را مورد انتقاد قرار دادند و از آنان برای حمایت از مبارزان ایرانی یاری طلبیدند. آیت‌الله حكیم‌، با ارسال تلگرامی‌، از علمای ایران خواست كه به طور دسته‌جمعی ـ به عنوان اعتراض ـ ایران را ترك كرده به عراق مهاجرت كنند. در واكنش به این پیام آقای حكیم‌، نخست امام خمینی و سپس دیگر مراجع ایران این امر را به صلاح دین و ملت ندانستند.۵۱
در همین اوان و در روز ۲۰ فروردین این خبر جلب توجه كرد: رژیم شاه‌، در یورشی دیگر، معافیت تحصیلی طلاب را نادیده گرفت و جمعی از روحانیون را به سربازی برد. این اقدام كه آشكارا به قصد فشار بر روحانیت و به ویژه افزایش محدودیتها و تضییقات بر روحانیان جوان صورت می‌گرفت به نحو توهین‌آمیز و تحقیركننده‌ای اجرا شد و با عملیات غافلگیرانه در بیرون محل تدریس طلاب‌، آنان را دستگیر و به پادگان‌های نظامی اعزام می‌كردند. مأموران حتی طلابی كه كارت تحصیلی صادره از وزارت فرهنگ داشتند نیز بازداشت و كارتهای آنها را پاره می‌كردند.۵۲ امام با ارسال پیام برای روحانیانی كه به سربازخانه‌ها اعزام شده بودند از جمله حجت‌الاسلام علی‌اكبر هاشمی رفسنجانی‌، ضمن تأكید بر فراگیری تعلیمات نظامی و آمادگی جسمانی اعلام داشت‌: «رسالت سنگینی كه اكنون به عهده دارید، روشن ساختن و آگاه كردن سربازان و درجه‌دارانی است كه با آنان سر و كار دارید.»۵۳ ساواك نیز پس از اطلاع از اقدامات تبلیغی روحانیان سرباز به مقابله برخاست و با جلوگیری از فعالیتهای فرهنگی آنان در مواردی با خشونت روحانیان مبارز را در داخل پادگانها سركوب و بازداشت می‌نمود.۵۴
به مناسبت «اربعین شهدای فیضیه‌» نیز با صدور اعلامیه شورانگیز امام خمینی‌، مجالس یادبود در نقاط مختلف تشكیل شد و فرصت دیگری برای تهاجم به رژیم فراهم گشت‌.۵۵ شاه در ۲۶ اردیبهشت ۱۳۴۲ طی نطقی آینده خونینی را در ایران و لزوم كشتار افرادی را برای تحقق اهداف «انقلاب سفید» پیش‌بینی كرد و وقوع آن را غیرقابل اجتناب دانست‌. وی گفت‌: «اگر متأسفانه لازم باشد كه بگوییم انقلاب بزرگ ما با خون یك عده بی‌گناه یعنی مأمورین دولت‌، و خون یك عده افراد بدبخت و گمراه متأسفانه آغشته خواهد شد، این كاری است كه چاره‌ای نیست و خواهد شد.»۵۶
●محرم و قیام ۱۵ خرداد
با آغاز ماه محرم مبارزات اوج دیگری گرفت‌. رژیم‌، كه تشدید مبارزه را پیش‌بینی می‌كرد، تمهیداتی اندیشید. شهربانی كل كشور، به ریاست نصیری‌، رئیس بعدی ساواك‌، اعلامیه مفصلی منتشر كرد و «اعمال و تظاهراتی كه شرع مقدس نیز آنها را تجویز نفرموده است‌» به كلی ممنوع اعلام كرد۵۷ و متذكر شد كه «اگر اشخاصی مراسم مذهبی را وسیله اغراض شخصی قرار دهند شدیداً مجازات خواهند شد». از طرف دیگر، ساواك و شهربانی با احضار وعّاظ، با تهدید از آنان می‌خواهد ملتزم شوند كه سه موضوع را مراعات كنند: اول ـ علیه شخص اول مملكت سخنی نگویند; دوم ـ علیه اسرائیل نیز سخنی به میان نیاورند; و سوم ـ مرتب به گوش مردم نخوانند كه اسلام در خطر است‌!۵۸ امام خمینی‌، در مقابله با تهدیدهای رژیم‌، ضمن پیامی به وعّاظ، گویندگان دینی و هیئتهای مذهبی‌، به نكاتی اشاره كرد كه اهمیت ویژه‌ای دارد. در ابتدا با افشای توطئه رژیم در گرفتن التزام سه‌گانه‌، صریحاً نظر داد كه «این التزامات‌، علاوه بر آنكه ارزش قانونی نداشته و مخالفت با آن هیچ اثری ندارد، التزام گیرندگان مجرم و قابل تعقیب هستند»; سپس با ذكر مواردی كه لازم است گویندگان بدان بپردازند، با حمله به دربار و ارتش و دستگاههای دولتی یادآور شد كه «خطر اسرائیل و عمّال آن را به مردم تذكر دهید». از دیگر موارد مهم این پیام‌، تكیه و حسّاسیت بر بخشی از ادبیات انقلابی مردم بود; امام خمینی با این یادآوری كه «در نوحه‌های سینه‌زنی‌، از مصیبتهای وارده بر اسلام و مراكز فقه و دیانت و انصار شریعت یادآور شوید»، نوحه خوانان و سرایندگان نوحه و مرثیه را متوجه ساخت كه در ایام عزاداری‌، شور و شعور مبارزه علیه رژیم شاه را زنده نگاه دارند.۵۹و۶۰روز ۱۳ خرداد ۱۳۴۲ مصادف بود با عاشورای حسینی‌. از صبح آن روز تظاهرات گسترده‌ای همراه با مراسم عزاداری و عكسهای امام خمینی در دستان مردم‌، در خیابانهای تهران آغاز شد. مسیر اصلی تظاهرات از مدرسه مسجد حاج ابوالفتح در میدان شاه به سمت بهارستان و سپس میدان فردوسی با حضور دهها هزار نفر از مردم تا دانشگاه تهران امتداد یافت و پس از عبور از مقابل كاخ شاه و شعارهای خشمگینانه مردم علیه دیكتاتور به میدان توپخانه و سپس میدان ارك منتهی گشت‌. در گزارشات ساواك از تظاهرات این روز به حضور آشكار دانشجویان در كنار طلاب و سایر اقشار مردم اشاره شده است‌.۶۱ در شهر قم نیز در ده روز اول محرم مراسم عزاداری با شكوه و متفاوت از سالهای گذشته برگزار می‌شد و همه منتظر نطق عاشورای امام بودند. تهدید مأمور ساواك از طرف شخص شاه برای منصرف ساختن امام خمینی از ایراد سخن‌رانی ثمری نداد و ایشان به سوی فیضیه حركت كرد. و در حالی كه هزاران تن از مردم او را همراهی می‌كردند وارد مدرسه فیضیه شد. مقارن ساعت هفت بعدازظهر، بر بلندای منبر قرار گرفت و بیانات تاریخی خود را ایراد كرد. با این سخن‌رانی آتشین و حماسی‌، رویارویی قاطع و سازش‌ناپذیر امام در برابر شاه و رژیم سلطنتی به اوج خود رسید و «روح انقلابی تازه‌ای در مردم مسلمان ایران دمیده شد.»۶۲ محمدرضا شاه برای نخستین بار از سوی یك شخصیت مرجع روحانی‌، مورد سؤال‌، انتقاد، سرزنش و حمله قرار گرفته بود. به تعبیر غلامرضا نجاتی‌، «غول وحشت و هراسی كه نام شاه طی سالهای متمادی در اذهان جای داده بود، در هم شكسته شد. آیت‌الله روح‌الله خمینی در حضور دهها هزار تن مستمع‌، شاهنشاه را «آقای شاه‌!»، «تو!»، «بیچاره‌!»، «بدبخت‌!» خطاب كرده بود بت بزرگ سخت ضربه خورده بود; اقتدار رژیم كودتا و ترس و وحشتی كه از سازمان امنیت مخوف او در اذهان وجود داشت‌، آسیب دیده بود.»۶۳
وی پس از بیان این نكات‌، می‌نویسد:
« نطق روز ۱۳ خرداد ۱۳۴۲ آیت‌الله خمینی نقطه عطفی است در تاریخ معاصر ایران‌; نمودی است از یك حركت پهلوانی و واكنش شدیدی است در برابر ستمگریهای محمدرضا شاه‌. بپذیریم یا نپذیریم‌، سخنان آن روز آیت‌الله خمینی رژیم شاهنشاهی را تكان داد; سخت هم تكان داد، و شمارش معكوس از همان روز شروع شد. ابعاد ماجرا وسیع‌تر از آن بود كه بتوان از راه تهدید یا وعده و وعید با آن مقابله كرد. شاه‌، به شیوه معمول و با اتكا به پشتیبانی امریكا، در برابر این تهدید به سیاست خشونت و سركوب متوسل شد و دستور بازداشت آیت‌الله خمینی را صادر كرد.»۶۴
در یكی از گزارشهای ساواك‌، وضعیت تجمع مردم در سخنرانی عصر عاشورای امام این‌گونه توصیف شده است‌:
«جمعیت‌، تمام صحن مدرسه فیضیه‌، صحن بزرگ حضرت‌، میدان جلو صحن و صحن مسجداعظم را گرفته بود. تمام پشت‌بامها پر از جمعیت بود كه غالباً از شهرستانها آمده بودند. تعداد جمعیت را در حدود دویست هزار نفر می‌گفتند و اظهار می‌داشتند در تاریخ قم چنین جمعیتی دیده نشده است‌... خمینی را مثل امام وارد كردند و تمام جمعیت آن چنان صلوات فرستادند كه تا دو كیلومتر صدای آن می‌رفت‌.»۶۵
نیمه شب ۱۵ خرداد ۱۳۴۲/ ۱۲ محرم ۱۳۸۳ پس از دستگیری‌های گسترده روحانیان طرفدار امام در تهران و شهرستانها، مأموران رژیم‌، با استفاده از تاریكی شب و خواب بودن مردم‌، امام خمینی‌(ره‌) را با به كارگیری ده‌ها كماندو و سرباز گارد شاهنشاهی و كنترل نظامی محله‌های اطراف منزل ایشان بازداشت نمودند ـ و در واقع ربودند ـ و به تهران منتقل كردند;۶۶ این دستگیری ۱۵ خرداد را آفرید. از ابتدای صبح آن روز تظاهرات گسترده و خونینی در شهرهای قم‌، تهران‌، ورامین‌، شیراز و كاشان و اعتصابها و واكنشهای مردمی در مشهد، اصفهان‌، تبریز و بسیاری از شهرستانهای كوچك و بزرگ كشور رخ داد. بیشترین كشتار وحشیانه مردم در تهران و ورامین صورت گرفت و هزاران تن از اقشار مختلف مردم كشته و زخمی شدند.۶۷ روزنامه واشنگتن پست تلفات ۱۵ خرداد در تهران را یكهزار تن اعلام كرد.۶۸ «ماروین زونیس روزنامه‌نگار امریكایی كه در تهران شاهد تظاهرات بوده‌، تعداد كشته‌شدگان و مجروحین را چند هزار تن تخمین زده است‌.»۶۹ در تهران و چند شهر حكومت نظامی اعلام شد و موج دستگیری روحانیون و دانشجویان و بازاریان و مردم مبارز در مناطق مختلف گسترش یافت‌. روز شانزده خرداد هم شهر تهران همچنان شاهد صحنه‌های تظاهرات مردم و مقابله آنان با نیروهای مسلح بود كه با شهادت و مجروح شدن عده‌ای و دستگیری تعدادی دیگر قبل از ظهر كاملاً سركوب شد.۷۰
عَلَم در جلسه كابینه كه بعد از ظهر ۱۵ خرداد تشكیل شد، گفت‌: «ما شانس آوردیم‌، زیرا اینها تشكیلات قوی داشتند و كوچك نیست با آنكه از صبح عده‌ای مجروح و كشته شدند، معذلك هنوز هستند و این خیلی عجیب است‌.»۷۱
در این جلسه محمد باهری وزیر دادگستری‌، جهانگیر تفضلی وزیر مشاور و نصرت‌الله معینیان معاون نخست‌وزیر در تأیید كشتار مردم سخنانی گفتند.
دكتر پرویز ناتل خانلری وزیر فرهنگ نیز چنین اظهار داشت‌: «طبقه روشن‌فكر سخت عصبانی است و بر له دولت است و می‌گوید چرا دولت سستی می‌كند و اقدام شدید نمی‌كند... حكومت نظامی ضرورت كامل دارد و بسیار شدید باید عمل كرد.»۷۲ ارتشبد فردوست نیز در خاطرات خود می‌نویسد:
«درباره تظاهرات وسیع ۱۵خرداد، حتی شب قبل آن‌، اداره كل سوم [ساواك‌] و شهربانی هیچ اطلاعی نداشت‌... اگر تظاهرات قبلاً تدارك می‌شد و دو موضوع در آن رعایت می‌گردید، بدون هیچ تردید به سقوط محمدرضا می‌انجامید... تا ظهر ۱۵ خرداد هم محمدرضا و هم امریكاییها و هم انگلیسی‌ها تظاهرات را یك طرح براندازی وسیع و سازمان یافته می‌دانستند و به شدت دستپاچه بودند.»۷۳
نجاتی می‌نویسد كه قیام پانزده خرداد «قیام مردم علیه رژیم و شخص محمدرضا شاه بود و همه گرایشهای سیاسی و مذهبی را در بر می‌گرفت‌... قیام ۱۵ خرداد یك قیام خودجوش و ناگهانی بود.»۷۴
آبراهامیان هم می‌نویسد:
«قیام خرداد ۱۳۴۲ سه روز به طول انجامید، صدها ـ و شاید هزاران ـ كشته برجای گذاشت و نه تنها تهران و قم بلكه اصفهان‌، شیراز، مشهد و تبریز را هم در برگرفت‌. البته رژیم این قیام را سركوب كرد و از گسترش آن به شهرهای دیگر جلوگیری كرد.»۷۵
شرح وقایع ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ در تهران به از نقل یك ماركسیست شناخته شده در پی می‌آید; بیژن جزنی‌، كه پس از گذار از سازمان جوانان حزب توده و جناح چپ دانشجویان جبهه ملی دوم و تشكیل اولین گروه چریكی با ایدئولوژی ماركسیستی به ایدئولوگ حركتهای مسلحانه چپگرا تبدیل شد:
«تظاهرات خونین ۱۵ خرداد در تهران از چند روز قبل به صورت تظاهرات نیمه مذهبی ـ نیمه سیاسی شروع شد. حمله به مدرسه فیضیه قم و سپس بازداشت [امام‌] خمینی‌... باعث شد كه تظاهرات در روز ۱۵ خرداد (دو روز بعد از عاشورا) ابعاد و شدت بی‌سابقه‌ای پیدا كند. خصلت شورشی تظاهرات باعث تعطیل زندگی عادی شهر و جاری شدن انبوه انسانی به خیابانها شد... .
خیابانهای مهم شهر توسط نیروی نظامی از یكدیگر قطع شد و نیروی نظامی همراه تانك و زرهپوش و جیپ‌های حامل مسلسل سنگین‌، مردم را ـ اعم از تظاهركننده یا عابر ـ به گلوله بست‌. مردم از خیابانهای مركزی به خیابانهای اطراف پخش شدند و جمعیتی كه داوطلبانه یا به اجبار كار را تعطیل كرده بود، هیجان‌زده در خیابانهای اطراف شهر سنگربندی كرده و در هر جا نغمه‌ای ساز كرده بودند. نیروی مسلّح به خیابانهای اطراف شهر اعزام شد و در منطقه‌ای وسیع كه از شرق به خیابان دلگشا و سه راه شكوفه می‌رسید و از غرب تا انتهای خیابان آذربایجان‌، كشتار با ابعادی وحشیانه آغاز شد. چنین سركوبی خونین به هیچ‌وجه متناسب با امكانات و نیروی شورشیان نبود. شاه از خانه «خاتمی‌»، فرمانده نیروی هوایی‌، در جریان امور قرار داشت و دستور حداكثر اِعمال خشونت را صادر می‌كرد. مردم‌، كه جز چوب و سنگ سلاحی نداشتند، قادر به هیچ‌گونه مقاومتی نبودند.
اشغال نظامی شهر ادامه یافت‌. در روز ۱۶ [خرداد] نیز با كوچك‌ترین تجمعی‌، آتش نظامیان عده‌ای را از پا در می‌آورد. توده‌، كه از سلاّ خی رژیم به خشم آمده بود، مشتهای خالی خود را با خشمی جنون‌آسا می‌نگریست و بسیار كسانی بودند كه از شدت نومیدی می‌گریستند.
... جنبه مذهبی تظاهرات‌، دهقانان اطراف تهران را نیز به حركت درآورد; گروهی خود را به شهر رساندند و در تظاهرات شركت كردند و عده‌ای نیز با نیروی مسلح ارتش و ژاندارمری ـ هردو ـ روبه‌رو شدند. از جمله در سرپل باقرآباد ورامین‌، سلاّ خی وحشیانه‌ای از دهقانان شد كه عازم «جهاد با دشمنان دین‌» بودند. گفته شد كه در این نقطه ۴۰۰ تن قربانی شدند. عصر پانزدهم خرداد، بیمارستانها و هر جای دیگر كه نام درمانگاه و درمانهای طبی و بهداشت داشت‌، انباشته از زخمی و كشته شده بود. این كشتگان كسانی بودند كه زنده به این مراكز رسیده بودند; و الاّ اجساد كشته‌شدگان در خیابانها توسط ارتش جمع‌آوری می‌شد و به طور جمعی منهدم می‌گشت‌. گفته‌اند تعداد زیادی از اجساد در دریاچه قم ریخته شد و مقادیری نیز در چاله‌های عظیم انباشته شد و با بولدوزر روی آنها پوشانده شد.» ۷۶
غلامرضا نجاتی با تأكید بر حركتهای مسلحانه بعد از سال ۱۳۴۲، معتقد است‌: «۱۵ خرداد، به رغم سركوب و شكست آن‌، تجربه بزرگی از قیام مردم علیه ظلم و ستم‌، و نیز نمایشی از شكست رژیم شاه در انجام اهداف دراز مدت استعمارگران آمریكایی و انگلیسی بود كه سالیان دراز، برای اجرای آن‌، سرمایه گذاری شده بود. قیام ۱۵ خرداد نقطه عطفی بود در تاریخ معاصر ایران‌، كه جنبش سیاسی و انقلابی را به جنبش ایدئولوژیكی سیاسی ـ مذهبی و مبارزه مسلحانه مبدل ساخت‌. همچنین بیانگر این حقیقت بود كه از آن پس مبارزه با رژیم كودتا با مسالمت و در چارچوب قانون امكان نخواهد داشت‌. ظهور گروههای چریكی و آغاز نبرد مسلحانه‌، پیامد قیام ۱۵ خرداد و تداوم مبارزه ملت ایران تا انقلاب سال ۱۳۵۷ بود.»۷۷
آبراهامیان در مورد پیامد قیام ۱۵ خرداد نوشته است‌:
«هر چند شاه توانست قدرتش را تثبیت كند، خاطره كشتارهای خرداد ۱۳۴۲ آتش زیر خاكستر باقی ماند تا در فرصتی مناسب شعله ور شود. همچنان كه بحران تنباكوی سال ۱۲۹۱ تمرینی برای انقلاب مشروطه بود، رویدادهای خرداد ۱۳۴۲ نیز تمرینی بود برای انقلاب اسلامی ۱۳۵۷.»۷۸ حامد الگار استاد دانشگاه بركلی و محقق شناخته شده در زمینه اسلام و ایران‌، می‌نویسد:
«شورشی كه با تقویم شمسی ایرانی در روز پانزدهم خرداد، برپا شد، نقطه عطفی در تاریخ نوین ایران است‌. در این روز بود كه پایه‌های رهبری و سخنگویی امام خمینی برای الهام بخشیدن به توده‌های مردم در مبارزه بر ضد شاه و اربابان بیگانه او، با ایجاد همبستگی از راه تفكر اسلامی ریخته شد و به جای احزاب غیرمذهبی كه پس از مصدق اعتبارشان از دست رفته بود، توده مردم‌، تحت رهبری مذهبی‌، اقدام به جنبشهای سیاسی كردند. به هر صورت نهضت ۱۵ خرداد پیش درآمد انقلاب اسلامی ۹ـ ۱۹۷۸ (۱۳۵۷) بوده است‌.»۷۹●انحلال «جبهه ملی دوم‌» و تعطیل «نهضت آزادی‌»
در نوزدهم خرداد ۱۳۴۲ نهضت آزادی اطلاعیه‌ای تحت عنوان «دیكتاتور خون می‌ریزد» در دفاع از قیام ۱۵ خرداد منتشر ساخت كه « موضع تعدادی از اعضای خارج از زندان این گروه بود. چندی بعد اعلامیه دیگری به امضای دستگاه اجرایی نهضت آزادی منتشر شد كه اختلاف‌نظر آنان را با گروه منتشر كننده اعلامیه قبلی فاش می‌ساخت‌.» ۸۰ میثمی در مورد این اعلامیه تأكید می‌كند كه «سران نهضت [آزادی‌] اطلاعیه‌های بعد از ۱۵ خرداد را كه به نام نهضت آزادی داده شده بود، نپذیرفتند.»۸۱ در كتاب نهضت امام خمینی نیز تصریح شده كه «رهبران این گروه این اعلامیه و چند اعلامیه مشابه آن را تكذیب كردند و ساختگی دانستند.»۸۲ مهندس بازرگان در خاطرات خویش با آنكه موضوع پیشنهاد خود در زندان به رهبران جبهه ملی برای صدور اعلامیه‌ای در محكومیت اعمال رژیم و كشتار ۱۵ خرداد را توضیح می‌دهد هیچ اشاره‌ای به اطلاعیه‌های منتشره در بیرون از زندان نمی‌كند.۸۳ در مجموعه اسناد نهضت آزادی با وجود چاپ اطلاعیه مزبور، چند صفحه بعد اعلامیه تكذیب اینگونه اطلاعیه‌ها درج شده است‌.۸۴
نجاتی در مورد عدم موضع‌گیری جبهه ملی در قبال قیام پانزده خرداد می‌نویسد:
«رهبران جبهه ملی دو سه روز پس از قیام پانزده خرداد، در زندان از حادثه آگاه شدند. فاجعه مهم‌تر از آن بود كه نسبت به آن بی‌تفاوت بمانند. بازرگان پیشنهاد كرد شورایعالی جبهه ملی‌، اعلامیه صادر كند و اعمال رژیم را در كشتار مردم محكوم نماید... بحث درباره تهیه و تصویب اعلامیه مبنی بر محكوم كردن رژیم كودتا در كشتار مردم در قیام ۱۵ خرداد، به اختلاف‌نظر شدید و مشاجره كشید و سرانجام مقدمات انحلال و فروپاشی جبهه ملی دوم را فراهم ساخت‌.»۸۵
بازرگان نیز در شرح ماوقع می‌گوید:
«قرار شد آقای صالح موضوع را در هیئت اجرائیه جبهه ملی مطرح كند و تصمیم بگیرند. نتیجه از پیش معلوم بود، هیئت اجرائیه پس از چند روز سرانجام به مخالفت با صدور اعلامیه رأی داد... آقای [شاپور] بختیار در خاطرات خود گفته است كه با كوشش او طرح مورد بحث (صدور اعلامیه جبهه ملی در اعتراض به حادثه ۱۵ خرداد) به تصویب نرسید. به هر حال این موضوع نیز كه حاكی از اختلاف‌نظر بین رهبران جبهه ملی بود، مقدمه انحلال جبهه را فراهم ساخت‌.»۸۶
با اوج گرفتن اختلافات درونی جبهه ملی كه بخشی از آن بویژه در زمینه ساختار تشكیلات در كنگره جبهه ملی (دی ۱۳۴۱) تشدید گردید، پس از آزادی سران آن در شهریور ۴۲ روند از هم پاشیدگی این گروه تشدید شد. مكاتبات متعدد شورای عالی جبهه و دكتر مصدق به نتیجه‌ای نرسید و «كشمكش درون سازمانی تا اردیبهشت ۱۳۴۳، كه شورای عالی جبهه ملی در پاسخ به نامه دكتر مصدق انحلال خود را اعلام كرد، ادامه یافت‌.»۸۷
هم زمان با افزایش دستگیری روحانیان و موج بازداشت یكباره علمای تبریز و تداوم سركوب مبارزان مذهبی‌، از نیمه دوم سال ۱۳۴۲ رژیم شاه به سركوب نیروهای سیاسی مخالف پرداخت‌. در آبان ماه سران نهضت آزادی به محاكمه كشیده شدند; داریوش فروهر و چندتن از فعالان «حزب ملت ایران‌»، همچنین گروهی از دانشجویان‌، بازاریان و افراد وابسته به جبهه ملی ـ با محاكمه و بی‌محاكمه ـ به زندان رفتند; جمعی برای خدمت سربازی به نقاط بد آب و هوا فرستاده شدند; طیب حاج رضایی و حاج اسماعیل رضایی‌، به جرم تحریك مردم به شورش در پانزده خرداد، به حكم دادگاه نظامی محكوم و در آبان ۴۳ تیرباران شدند.۸۸
یوسفی اشكوری در مورد آزادی سران جبهه ملی از زندان و وضعیت نهضت آزادی می‌نویسد:
«رهبران جبهه ملی سرانجام بدون دادرسی و محاكمه‌، در روز ۱۸ شهریور ۱۳۴۲، از زندان آزاد شدند. اما اعضای نهضت آزادی در زندان ماندند. دلیل آن نیز روشن بود. جبهه ملی در مجموع راه مسالمت‌آمیز خود را در مبارزه با رژیم دنبال كرد و به آن وفادار ماند. ولی نهضت آزادی با شتاب‌، رادیكال و ستیزه‌جو شد... و در نهایت با نهضت انقلابی و حماسی روحانیان و بویژه آیت‌الله خمینی‌، مرجع سازش‌ناپذیر و مقاوم جنبش جدید روحانیان‌، پیوند برقرار كرد.»۸۹
جلال‌الدین فارسی نیز معتقد است كه در آن زمان ساواك پی برده بود كه «عناصر متدین‌، با تجربه و اهل مطالعه نهضت آزادی با پیروان امام یا نیروی ۱۵ خرداد به هم پیوسته‌اند.» ۹۰ وی همچنین تأكید دارد كه «بیش از هشتاد تا نود درصد بدنه نهضت آزادی‌» در آن هنگام «جوانان متدین‌، ملتزم به احكام و دارای مطالعات و آموزش اسلامی نسبتاً خوبی بودند.»۹۱
اشكوری درباره محاكمه رهبران و اعضای نهضت آزادی می‌نویسد:
«... پس از اجرای دو مرحله محاكمه (بدوی و تجدیدنظر) تقریباً تمامی رهبران و كادرهای اصلی و اعضای درجه دو و سه آن به حبس (یك تا ده سال‌) محكوم شدند. رژیم می‌خواست از محاكمه علنی آنان در دادگاه نظامی به نفع خود بهره‌برداری كند اما مدافعات آنان (بویژه مدافعات مهندس بازرگان‌) در دادگاه تجدیدنظر نظامی‌... كاملاً به زیان رژیم تمام شد.»۹۲
از هفت نفری كه از طرف هیئت مؤسس‌، اعلامیه تأسیس نهضت آزادی را امضأ كرده بودند، چهارنفر (حسن نزیه‌، منصور عطایی‌، رحیم عطایی‌، عباس سمیعی‌) تحت تعقیب قرار نگرفتند. مجموع محكومین نهضت آزادی در محاكمات ۴۲ و ۴۳ هشت تن بودند و تا پایان سال ۴۴ مجموعاً در دو سری محاكمه (۳ تن و ۸ تن جداگانه‌) یازده تن دیگر از اعضای نهضت آزادی محاكمه و از یك تا ۵ سال زندان محكوم شدند.۹۳
همانگونه كه نجاتی تصریح می‌كند در محاكمه سری اول ۴۲، «مبنای كیفرخواست دادستان ارتش‌، چند اعلامیه از سوی نهضت آزادی بود» كه بعد از قیام پانزده خرداد و در هنگام بازداشت رهبران نهضت‌، انتشار یافته بود.۹۴ در واقع اقدامات جناح انقلابی جوانان نهضت آزادی‌، به پای رهبران نهضت محسوب گردید. در مورد آیت‌الله طالقانی كه در اوایل خرداد ۴۲ آزاد شده بود و بعد از ۱۵ خرداد مجدداً بازداشت گردید، پیش‌نویس اعلامیه‌ای كه به خط ایشان خطاب به سربازان و افسران مسلمان كشف شده بود، مستند اصلی محكومیت وی قرار گرفت‌.۹۵
جلال‌الدین فارسی كه روشن ساخته اغلب اعلامیه‌های شدیداللحن نهضت آزادی را در زمان بازداشت سه تن رهبران اصلی نهضت آزادی نوشته و منتشر نموده است‌، در خاطرات خود ضمن تصریح به ارتباط و همكاری هیئتهای مؤتلفه اسلامی با نهضت آزادی‌، می‌نویسد:
«نهضت آزادی مثل همه سازمانهای سیاسی‌، امكان چاپ و انتشار چیزی نداشت و محتاج پیروان امام‌(ره‌) یعنی هیئتهای مؤتلفه بود... در انتشار اعلامیه‌های نهضت آزادی هم هیئتهای مؤتلفه شركت می‌كردند.»۹۶
هیئتهای مؤتلفه كه در آن زمان «فقط در تهران بیش از ۵۰۰ نفر عضو داشته است‌، در راه انداختن تظاهرات و بسیج توده‌ها علیه رژیم نقش بسزایی ایفا می‌كرد.»۹۷
اشكوری در مورد توقف فعالیتهای نهضت آزادی پس از محاكمه رهبران آن می‌نویسد:
«... نهضت آزادی با ركود و توقف و مانع جدی مواجه شد و از گسترش و فعالیت آن در داخل كشور جلوگیری به عمل آمد.»۹۸
در یكی از بیانیه‌های نهضت آزادی نیز در مورد تعطیل شدن نهضت در آن زمان چنین آمده است‌:
«... پس از محكومیت سران و بعضی اعضأ نهضت آزادی‌، فعالیت آن عملاً تعطیل گردید.»۹۹
صادق تهرانی
پی‌نوشت‌ها
۱-عاقلی، باقر، روزشمار تاریخ ایران‌، ج ۲، تهران‌، نشر گفتار، ۱۳۷۲ش‌، ص ۱۴۵، ذیل ۱۵ مهر ۱۳۴۱.
۲- روحانی‌، سیدحمید، نهضت امام خمینی‌، ج ۱، ۱۳۵۶ش (افست چاپ بیروت‌)، صص ۵۰ـ۱۴۹.
۳ - همان‌، صص ۳ ـ۱۵۲; عاقلی‌۱عاقلی‌، ۱۲، ج ۲، ص ۱۴۶.
۴ - علی بابایی‌، غلامرضا، فرهنگ تاریخی سیاسی ایران و خاورمیانه‌، ج ۱، تهران‌، رسا، ۱۳۷۴ش‌، ص ۳۵.
۵ - روحانی‌، سیدحمید، نهضت امام خمینی‌، ج ۱، چ ۱۵، تهران‌، نشر عروج‌، ۱۳۸۱ش‌، صص ۴ ـ۱۸۳; حسینیان‌، روح‌الله، سه سال ستیز مرجعیت شیعه (۴۳ـ ۱۳۴۱)، تهران‌، مركز اسناد انقلاب اسلامی‌، ۱۳۸۲ش‌، ص ۱۳۲.
۶ - سه سال ستیز...، ص ۱۳۳.
۷- نهضت امام خمینی‌، صص ۷ـ۱۸۶.
۸ - همان‌، صص ۹ـ۱۸۷; سه سال ستیز...، صص ۸ـ۱۳۷ و ۱۴۰ و ۱۴۵.
۹ - نهضت امام خمینی‌، صص ۶ـ۱۶۳ (متن كامل و تصویر اعلامیه نهضت آزادی‌).
۱۰- سه سال ستیز...، ص ۱۴۵.
۱۱- یادنامه دكتر غلامحسین صدیقی‌، به اهتمام پرویز ورجاوند، تهران‌، چاپخش‌، ۱۳۷۲، ص ۵۳۹، متن اعلامیه جبهه ملی‌.
۱۲- نهضت امام خمینی‌، صص ۱۶۳ و ۱۶۷.
۱۳- این اولین موضعگیری و واكنش رسمی شاه علیه امام خمینی به شمار می‌آید; كه پس از تلگراف شدیداللحن ایشان به شاه‌ و علم ابراز گردید.» (نهضت امام خمینی‌، ص ۱۷۳).
۱۴- همان جا; نجاتی‌، غلامرضا، تاریخ سیاسی ۲۵ ساله ایران‌، ج ۱، تهران‌، رسا، ۱۳۷۱، ص۲۲۴; فرهنگ تاریخی سیاسی‌...، صص ۶ ـ۳۵.
۱۵- همان جا، با اندكی تصرف‌.
۱۶- نهضت امام خمینی‌، ص ۲۰۵.
۱۷- ر.ك‌: نهضت امام خمینی‌، صص ۶ـ۱۸۴.
۱۸- نهضت امام خمینی‌، صص ۱۰ـ۲۰۹.
۱۹- یوسفی اشكوری، حسن‌، در تكاپوی آزادی‌، ج ۱، تهران‌، قلم‌، ۱۳۷۶ش‌، ص ۲۶۶.
۲۰- فارسی‌ ، جلال‌الدین‌، زوایای تاریك‌، تهران‌، نشر حدیث‌، ۱۳۷۳ش‌، ص ۷۶.
۲۱ -در تكاپوی آزادی‌، ص ۲۶۷.
۲۲- صحیفه نور، ج ۱، صص ۴ ـ۲۳; نهضت امام خمینی‌، صص ۲ ـ۲۳۰; تاریخ سیاسی‌...، ص ۲۲۴
۲۳- نهضت امام خمینی‌، صص ۶ـ۲۶۲; سه سال ستیز...، صص ۵ـ۱۸۰; سفری‌، محمدعلی‌، قلم و سیاست‌، ج ۲، تهران‌، نشر نامك‌، ۱۳۷۱ ش‌، صص ۸۰ـ۴۷۹.
۲۴- فرهنگ تاریخی سیاسی‌...، ص ۳۸; نهضت امام خمینی‌، صص ۶ ـ۲۷۰، با تلخیص‌.
۲۵- قلم و سیاست‌، ص ۴۸۲; یادنامه دكتر غلامحسین‌...، صص ۵۲ـ۵۴۴.
۲۶- در تكاپوی آزادی‌، صص ۷۳ـ۲۶۸.
۲۷- همان‌، ص ۲۶۸.
۲۸- همان‌، ص ۲۷۳.
۲۹- نهضت امام خمینی‌، صص ۳۰۲ ـ۲۹۶، (متن كامل اعلامیه مراجع‌).
۳۰- همان‌، چ ۱۵، ص ۳۲۷.
۳۱- همان‌، چ اول‌، صص ۱۱ ـ۳۱۰.
۳۲- همان‌، چ ۱۵، ص ۳۴۱.
۳۳- صحیفه امام‌، ج ۱، صص ۹ـ۱۵۸ و ۱۶۲ و ۱۶۴.
۳۴- همان‌، ص ۱۶۵، پانوشت به نقل از كوثر.
۳۵- نهضت امام خمینی‌، صص ۲ـ۳۴۱.
۳۶- همان‌، ص ۳۱۵; صحیفه نور، ج ۱، ص ۳۷.
۳۷- كرباسچی‌، غلامرضا، هفت هزار روز تاریخ ایران و انقلاب اسلامی‌، ج ۱، تهران‌، بنیاد تاریخ انقلاب اسلامی ایران‌، ۱۳۷۱ش‌، صص ۴ ـ۱۳۳، ذیل ۲ فروردین ۱۳۴۲; ر.ك‌: نهضت امام خمینی‌، صص ۴۹ـ ۳۳۷.
۳۸- فرهنگ تاریخی سیاسی‌...، ص ۳۸; هفت هزار روز...، صص ۶ ـ۱۳۵، ذیل همان روز; اطلاعات ۶/۱/۴۲: «طی زدوخورد قم و تبریز، سه نفر كشته و عده‌ای مجروح شدند.»
۳۹- هفت هزار روز...، ص ۱۳۴.
۴۰- فرهنگ تاریخی سیاسی‌...، ص ۳۸.
۴۱- این اعلامیه‌، در اصل‌، پیام امام به علمای تهران است كه در سطح گسترده‌ای به صورت اعلامیه چاپ و در بسیاری از شهرها توزیع شد.
۴۲- صحیفه نور، ج ۱، صص ۴۰ ـ۳۹; نهضت امام خمینی‌، صص ۳ ـ۲۷۲. (در هر دو مأخذ متن كامل اعلامیه درج شده است‌).
۴۳- همان‌.
۴۴- همان‌.
۴۵- نهضت امام خمینی‌، ص ۳۹۹.
۴۶- همان‌، صص ۶ـ۳۹۵.
۴۷- روزشمار تاریخ ایران‌، ج ۲، ص ۱۵۴; نهضت امام خمینی‌، صص ۹ـ۴۰۶.
۴۸- نهضت امام خمینی‌، ص ۳۵۶; در تكاپوی آزادی‌، ص ۲۷۵. اشكوری این اعلامیه را مربوط به بعد از پانزده خرداد می‌داند و نیز تأكید می‌كند كه در این اعلامیه «به روحانیان و علما و یا ماهیت مذهبی قیام‌ها» اشاره‌ای نمی‌شود.
۴۹- نهضت امام خمینی‌، ص ۳۵۶، پانوشت‌.
۵۰- هفت هزار روز...، ص ۱۳۹.
۵۱- فرهنگ تاریخی سیاسی‌...، ص ۳۹; مدنی‌، سید جلال‌الدین‌، تاریخ سیاسی معاصر ایران‌، ج ۲ ، قم‌، انتشارات اسلامی‌، ۱۳۶۱ش‌، صص ۹ـ۲۸; هفت هزار روز...، ص ۱۴۰.
۵۲- سه سال ستیز...، ص ۲۴۵; نهضت امام خمینی‌، ص ۴۲۴.
۵۳- همان‌، ص ۴۲۴.
۵۴- همان‌، ص ۴۲۵.
۵۵- همان‌، صص ۳۶ـ۴۲۷.
۵۶- روزنامه اطلاعات‌، ۲۸ اردیبهشت ۱۳۴۲.
۵۷- تاریخ سیاسی معاصر ایران‌، ص ۳۲.
۵۸- همان‌، صص ۴ ـ۳۳.
۵۹- حاج صادق امانی‌، به روایت حاج مهدی عراقی‌، از كسانی بود كه این توصیه را جامه عمل پوشاند; و از جمله این نوحه را سرود كه در روز ۱۵ خرداد نیز خوانده می‌شد: «گفت عزیز فاطمه / نیست ز مرگ واهمه / تا كه به تن توان بوَد / زیر ستم نمی‌روم / ننگ و حیات ذلت است / عزت و مرگ لذّت است / من ز یزید بی‌حیا / ظلم و ستم نمی‌كشم‌». شهید امانی از بنیانگذاران و رهبران «هیئتهای مؤتلفه اسلامی‌» بود كه همزمان با شروع نهضت امام خمینی تشكیل شد. (روایت ناقص این نوحه در كتاب ناگفته‌ها، ص ۱۷۹ آمده است‌. در كتاب در تكاپوی آزادی‌، ص ۳۶۹ به نقل از خاطرات زندان، بازرگان آن را به طور كامل نقل می‌كند و یادآور می‌شود كه این نوحه را در زندان هم می‌خوانده‌اند. ر.ك‌: نهضت امام خمینی‌، ج ۱، چ ۱۵، صص ۴۶۷ و ۴۶۸ و ۴۷۷ و ۴۷۸ و ۴۸۴).
۶۰- نقل قول‌ها از صحیفه نور، ج ۱، ص ۵۲.
۶۱- نهضت امام خمینی‌، ج ۱، چ ۱۵، صص ۵ـ۴۹۳.
۶۲- همان‌، ص ۴۹۸.
۶۳- تاریخ سیاسی ۲۵ ساله‌...، ص ۲۲۸.
۶۴- همان‌، ص ۲۳۳.
۶۵- سه سال ستیز...، ص ۴۶۶.
۶۶- تاریخ سیاسی معاصر ایران‌، صص ۳ ـ۴۲; هفت هزار روز...، ص ۱۵۰; نهضت امام خمینی‌، ص ۴۷۲.
۶۷- ر.ك‌: نهضت امام خمینی‌، ج ۱، چ ۱۵، صص ۸۵ـ۵۱۵; سه سال ستیز...، صص ۳۱۹ـ۲۹۳.
۶۸- تاریخ سیاسی ۲۵ ساله‌...، ص ۲۳۶، به نقل از واشنگتن پست‌، ۱۵ نوامبر ۱۹۷۸.
۶۹- همان جا.
۷۰- منصوری‌، جواد، تاریخ قیام ۱۵ خرداد به روایت اسناد، ج ۲، تهران‌، مركز اسناد انقلاب اسلامی‌، ۱۳۷۸ش‌، ص ۲۶.
۷۱- متن كامل مذاكرات هیئت دولت طاغوت در پانزده خرداد ۱۳۴۲، تهران‌، روابط عمومی نخست‌وزیری‌، ۱۳۶۲ش‌، صص ۳۱ـ۲۲.
۷۲- همان‌.
۷۳- فردوست‌، حسین‌، ظهور و سقوط سلطنت پهلوی‌، ج ۱، تهران‌، اطلاعات‌، ۱۳۷۳ش‌، صص ۵۱۰ و ۴ـ۵۱۳.
۷۴- تاریخ سیاسی ۲۵ ساله...‌، ص ۲۳۹.
۷۵- آبراهامیان‌، یرواند، ایران بین دو انقلاب‌، ترجمه‌: گل‌محمدی ـ فتاحی‌، تهران‌، نشر نی‌، ۱۳۷۷ش‌، ص ۵۲۳
۷۶ - جزنی بیزن ،تاریخ سی ساله ایران ،ج ۲ ، نشر كارگر ،بی تا ، صص ۵-۱۱۴ .
۷۷- تاریخ سیاسی ۲۵ ساله‌...، ص ۲۴۰.
۷۸- ایران بین دو انقلاب‌، ص ۵۲۴.
۷۹- ا. بیل‌. جیمز، شیر و عقاب‌، ترجمه‌: فیروزه برلیان‌، تهران‌، فاخته‌، ۱۳۷۱ش‌، ص ۲۱۳.
۸۰- تاریخ قیام‌...، ص ۶۱.
۸۱- میثمی‌، لطف‌الله، از نهضت آزادی تا مجاهدین خلق‌، تهران‌، نشر صمدیه‌، بی تا، ص ۱۳۷.
۸۲- نهضت امام خمینی‌، ج ۱، چ ۱۵، ص ۶۴۹.
۸۳- شصت سال خدمت و مقاومت ـ خاطرات مهندس مهدی بازرگان‌، ج ۱، تهران‌، رسا، ۱۳۷۵ش‌، صص ۴ـ۳۹۱
۸۴- اسناد نهضت آزادی ایران‌، ج ۱، تهران‌، نهضت آزادی ایران‌، ۱۳۶۲ش‌، صص ۲۹۶ و ۳۳۲ و ۳۴۰; سلطانی‌، مجتبی‌، خط سازش‌، ج ۱، تهران‌، مركز چاپ و نشر سازمان تبلیغات اسلامی‌، ۱۳۶۷ش‌، صص ۴ـ ۷۳.
۸۵- تاریخ سیاسی ۲۵ ساله‌...، ص ۲۴۳.
۸۶- شصت سال خدمت‌...، صص ۳۹۲ و ۳۹۴.
۸۷- تاریخ سیاسی ۲۵ ساله‌...، ص ۲۴۵.
۸۸- همان‌، ص ۲۹۷، با اندكی تلخیص و تصرف‌.
۸۹- در تكاپوی آزادی‌، ص ۲۷۵.
۹۰- زوایای تاریك‌، ص ۱۱۱.
۹۱- همان‌، ص ۶۶.
۹۲- در تكاپوی آزادی‌، ص ۲۷۶.
۹۳- نوزده تن محكومین نهضت آزادی عبارت بودند از: آیت‌الله طالقانی‌، مهندس بازرگان‌، دكتر یدالله سحابی‌، دكتر عباس شیبانی ،احمد علی‌بابایی‌، محمدمهدی جعفری ،عزت‌الله سحابی ، ابوالفضل حكیمی ،مصطفی مفیدی‌، بسته‌نگار، رادنیا، مجتبی مفیدی‌، عالی‌، مهدی شاملو، محمدمهدی خمسی‌، نیلفروشان‌ ، مقدس‌پور ، ضرابی ، محمدرضا خمسی‌ .
آیت‌الله طالقانی‌و بازرگان به ده سال ،دكتر شیبانی‌و علی‌بابایی به شش سال‌، یك تن به پنج سال‌، پنج تن به چهار سال‌، یك تن به سه سال‌، چهار تن به دو سال و چهار تن دیگر به یك سال زندان محكوم شدند. ر.ك‌: تاریخ سیاسی ۲۵ ساله‌...، صص ۳۳۲ـ ۳۳۴.
۹۴ - شصت سال خدمت‌...، ص ۴۱۱.
۹۵- همان‌، صص ۶ـ۴۱۵.
۹۶- زوایای تاریك‌، ص ۹۲.
۹۷- نهضت امام خمینی‌، ج ۱، چ ۱۵، ص ۷۵۸.
۹۸- در تكاپوی آزادی‌، ص ۳۷۶.
۹۹- اسناد نهضت‌...، ج ۱۱، ص ۲۴.
منبع : موسسه مطالعات وپژوهش های سیاسی


همچنین مشاهده کنید