دوشنبه, ۱۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 6 May, 2024
مجله ویستا


این موجزترین خوانش از میلر است


این موجزترین خوانش از میلر است
«مرگ دستفروش» اثر آرتور میلر با بازخوانی و كارگردانی نادر برهانی مرند و دراماتورژی محمدامیر یاراحمدی بعد از اجرای عمومی در تالار قشقایی تئاترشهردر بیست وپنجمین جشنواره تئاتر فجر اجرا می شود.
برهانی مرند عضو گروه تئاتر معاصر سال گذشته نمایش «تهران زیر بال فرشتگان» را روی صحنه برد كه با واكنش های متفاوتی همراه بود. او امسال اگر چه موفق نشد نوشته ای از خود را كارگردانی كند اما نمایشنامه ستودنی مرگ دستفروش را با نگاهی دیگر روی صحنه آورد.
در این نمایش پیام دهكردی، امیر جعفری، ریما رامین فر، احمد مهران فر، هومن برق نورد، سیامك صفری، هدایت هاشمی و. . . بازی می كنند.
● شما خودتان نمایشنامه می نویسید و علاوه بر این در گروهتان نیز چند نمایشنامه نویس است. چطور خودتان و نویسنده های گروهتان «مرگ دستفروش» میلر را انتخاب كردید؟ به خصوص كه این روزها تاكید بر انتخاب متن ایرانی است!
▪ من قصد این كار را امسال نداشتم. هر چند كه از دوران دانشجویی دلبسته این متن بودم و همیشه دوست داشتم یكبار با این متن چه در مقام بازخوان و چه در مقام كارگردان كشتی بگیرم. اما من امسال قصدم این بود كه متنی را كه خودم نوشته بودم با عنوان «داستان های شگفت واقعی واقعی» كارگردانی كنم كه به من گفتند كه در شرایط فعلی امكان روی صحنه رفتن متنم وجود ندارد و بهتر است كه متن دیگری را ارائه بدهم اما من متن دیگری نداشتم چون نمی توانم در سال بیشتر از یك نمایشنامه بنویسم بنابراین به خاطر این كه نوبت اجرایم را از دست ندهم بی درنگ مرگ فروشنده را برای كار انتخاب كردم. البته اول در قبول این متن مقاومت شد چون كارگردان دیگری هم همین متن را ارائه داده بود. اول می خواستم مرگ دستفروش را كاملا با فضای ایرانی آدابته كنم تا نصفه هم پیش رفتم اما در نهایت تصمیم گرفتم كه خود متن اصلی را با خوانشی متفاوت تر روی صحنه بیاورم.
● در بازخوانی و دراماتورژی اثر چه اتفاق هایی افتاد؟ پر رنگ كردن چه نكاتی از متن برایتان مهم تر بود؟
▪ زمان واقعی اجرا ۳ الی۴ ساعت است. اولین چالش ما با متن فشرده كردن آن بود به طوری كه در حوصله تماشاگر ایرانی بگنجد. دومین نكته ساختار مرگ فروشنده بود كه ساختار عجیب و غریبی دارد و اساسا همین نكته باعث جذابیت متن می شود. علاقه من هم از دیرباز نسبت به این متن به خاطر ساختارش بود كه فوق العاده كار كارگردان را برای تالیف صحنه ای سخت می كند. غیر از این ها نویسنده آدم گردن كلفت و مطرحی است و خود به خود انتخاب متنی از چنین نویسنده ای ریسك می طلبد و ترس از نتوانستن، اما خوشبختانه با كمك محمدامیر یاراحمدی و بازیگران به خوانشی رسیدیم كه در نهایت ما را متقاعد كرد كه می توانیم آن را روی صحنه بیاوریم و اجرای آبرومندی داشته باشیم. نكته بعد توجه به زبان بود چون ترجمه هایی كه از متن در دسترس بود اقناع مان نمی كرد. متن انگلیسی آن را پیدا كردیم و با مقایسه دو ترجمه از مرگ فروشنده توسط بهرام بیگی و نوریان و متن اصلی به متن چهارم رسیدیم و در نهایت با مجموعه این متن ها كار بازخوانی و دراماتورژی را انجام دادیم.
● چه اتفاقی در دراماتورژی متن افتاده؟
▪ بزرگترین اتفاق در بخش فلاش بك ها بود كه مربوط به فكر كردن های تصویری(ویلی لومن) می شد. اگر متن اصلی را خوانده باشید همه افكار لومن تصویری و به شكل صحنه ای هستند كه ما تصویر كردن همه این ها را روی دوش صدا گذاشتیم. همه فلاش بك هایی را كه در اجرا می شنوید به پیشنهاد میلر باید دیده می شد كه البته بسیار كار سختی بود و خیلی هم مطمئن نبودیم كه در تئاتر ما جواب بدهد. ما تصمیم گرفتیم متن را صحنه به صحنه ضمن این كه فشرده می كنیم بار تصویری آن را نیز روی دوش صدا بگذاریم. با توجه به علاقه مندی من به عنصر صدا و اشرافم به این حوزه به راحتی می توانستم از ابزار صدا استفاده كنم اما نمی دانستم كه چقدر در صحنه جواب می دهد! بالاخره در روزهای آخر تمرین تصمیم گرفتم كه از همین عنصر استفاده كنم كه خوشبختانه به نظرم جواب داده است. خلاصه بزرگترین كار در دراماتورژی این است كه افكار ویلی برای تماشاگر تصویر نمی شود بلكه او می شنود و بعد خود تصویر می كند. به نظرم یك حسن بزرگ است كه ما تخیل تماشاگر را برمی انگیزانیم تا با ذهنیت خودش آن چه كه را در ذهن ویلی اتفاق می افتد تصویر كند. در حالی كه متن پیشنهاد می كند كه ما تمام این ذهنیت ها را روی صحنه تصویر كنیم. یكی از ویژگی های طراحی صحنه وجود درها بود درهایی كه معلوم نیست به كجا ختم می شوند. پیشنهاد میلر تعدد مكان است. مكان های پیشنهادی متن، آشپزخانه، حیاط، دفتر چارلی و... است كه متن ما را به ساخت و سازش دعوت می كند. ما اگر می خواستیم طبق متن پیش برویم باید سراغ تالار وحدت یا تالار اصلی و با دكورهای متعدد و سنگین می رفتیم كه در حد توان و بضاعت تئاتر ما نیست. به نظرم ما از نبود امكانات و محدودیت ها خلاقانه استفاده كردیم و بسیار پیشنهاد منوچهر شجاع طراح صحنه خلاقانه و خوب بود. تا اواسط تمرین من به دكور فكر نكرده بودم فقط می دانستم كه دو صندلی و یك میز خواهم داشت كه مرتب تبدیل به میز آشپزخانه، كافی شاپ و دفتر چارلی خواهد شد وقتی منوچهر شجاع آمد و ایده درها را داد فورا استقبال كردم چون به نظرم ایده ای بسیار جذاب و اجرایی بود. احساس می كردم كه منهای زبان اجرایی روان كه به خاطر سیالیت متن است وجود درها می توانست باعث تاویل های دیگری هم شود اما در كل من فارغ از تاویل های دیگر از ایده درها استفاده كردم حالا با نقدهایی كه از كار می خوانم متوجه می شوم كه در به غیر از كاربرد تعدد مكان ها، تاویل های دیگری را هم ایجاد كرده است. مانند این كه(درها گویی دریچه های ذهنی ویلی هستند) من این جمله را در یكی از نقدها خواندم در هر حال دلیل انتخاب این ایده صرفا نشان دادن تعدد مكان بود و در نهایت خیلی هم از منوچهر شجاع به خاطر ایده خوبش ممنون هستم.
● كاربرد یخچال در كنار آن همه در چه بود؟ آیا فقط به مثابه جهان مردگان بود؟
▪ بله ما همین یك منظور را داشتیم. ما با تعدادی در روبه رو بودیم كه قرار بود به عنوان در آشپزخانه، اتاق بچه ها، دفتر و كافی شاپ و... تلقی شود. از تمام اجزایی كه در متن بود و آدم وسوسه ساختنش را پیدا می كند من از همان ابتدا وجود دو چیز برایم مسلم بود. یكی باغچه حیاط كه كنش دراماتیك بسیار زیادی داشت و بعد وجود یخچال. البته انتخاب یخچال با مقاومت گروه همراه بود اما من بسیار خودخواهانه خواستم یخچال در صحنه باشد. به نظرم می رسید درها بدون یخچال یك چیز دیگر است اما وقتی یكی از درها تبدیل به یخچال می شود معنای دیگری را به همراه می آورد. ضمن این كه ورود و خروج «بن» نسبت به ورود و خروج آدم های دیگر در صحنه كاملا متفاوت است. به خاطر تفاوت جنس حضور «بن» در صحنه و سیالیتش به ما امكان استفاده از این شكل اجرا را می داد. یك چیزهایی از همان ابتدا جزء بایدها می شود من از اولین خوانش متن می خواستم در صحنه یخچال باشد و از آن جا كه به كد صفر خوانش خیلی اعتقاد دارم یخچال را مصرانه وارد صحنه كردم. حالا خیلی ها دوستش دارند و به نظرشان جالب است و خیلی های دیگر هم با آن درگیر هستند. اما در كل دلیل انتخابش جز این ها كه گفتم چیز دیگری نبوده و اگر بخواهم چیز دیگری اضافه كنم قطعا دروغ گفته ام.
● فكر می كنم تلاش كرده بودید به سمت طراحی صحنه موجز و كاربردی بروید؟
▪ دقیقاً. تعمداً می خواستیم نگاه مینی مالیستی در بازی ها، چینش ابزار و دكور صحنه داشته باشیم. چطور بگویم یك رئالیسم انتخاب شده بود. نمی دانم دقیقا چه اسمی را می توان روی این كار گذاشت! من این طور می گویم.
● می توانید درباره این رئالیسمی كه در كارتان انتخاب كرده بودید بیشتر توضیح دهید؟
▪ بگذارید من بیشتر از این توضیح ندهم. این تعریف شخصی من است. این دومین تجربه ما در این راستا است. رفتن به سمت اجراهای تجربی از متن های رئال. نگاه خاص گروه است و حالا بعد از ۵ -۶ سال خوشحالم كه این راه را انتخاب كردم و به نظرم در تئاتر ما جواب می دهد. تئاتری كه روایت خشك از رئال را پشت سر گذاشته است و حالا با نگاه تجربی و نه برآمده از ادعا و منطق های بی پایه و اساس دارد نمایشنامه های واقع گرا را به گونه ای دیگر روی صحنه می آورد.
● هدایت بازیگران در كارتان برای رسیدن به یك بازی یكدست و هماهنگ چگونه بود؟
▪ خوشبختانه من بازیگران بسیار با شعور و توانایی داشتم كه با ۶ -۵ جلسه صحبت متوجه شدند كه من چه می خواهم. البته همدلی عجیبی هم در تمرین های این نمایش وجود داشت كه به نظرم مربوط به فرصت و مكان تمرین می شد. ما فضای دور از حاشیه تئاترشهر برای تمرین مان انتخاب كردیم دفتر یكی از دوستان. بنابراین با طیب خاطر و تمركز و با اعتماد به ضعف ها و توانایی های یكدیگر تمرین می كردیم. به نظرم حاشیه های تحمیلی همیشه گروه های تئاتری را مستعد از هم پاشیدن می كند حتی بهترین گروه ها را چرا كه معتقدم شرایط تمرین های ما بسیار غیر انسانی است كه برمی گردد به نداشتن های تئاتر ما. خوشبختانه ما خودمان را از این فضا و حاشیه ها دور كردیم تا مبادا آسیبی به ما برساند و بتوانیم در فضایی سالم تر و بی دغدغه تری كار كنیم.
● به نظر می آید اجرایتان طولانی است.
▪ این خوانش موجزترین خوانش از مرگ دستفروش میلر است. با اعتقاد كامل و ادعا می گویم كه اگر حتی یك خط از متن را درمی آوردیم به روح اثر لطمه وارد می شد. شاید خستگی شما به ضعف احتمالی ما در اجرا و افتادن ریتم در آن شب اجرا برگردد.
نیلوفر رستمی
منبع : روزنامه جوان