سه شنبه, ۱۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 7 May, 2024
مجله ویستا


توفان «یانگوم»


توفان «یانگوم»
«یانگوم» خیلی زود توفان به پا کرد؛ غافلگیرانه، سهمگین و فراگیر. غافلگیری‌ها هنوز هم ادامه دارد. خیلی‌ها هنوز متحیرانه از هم می‌پرسند: واقعاً چه چیزی «یانگوم» را این همه پرطرفدار کرده؟ خیلی‌ها در این‌باره نظر داده‌اند من هم می‌خواهم دلایل خودم را بتراشم و از توجیهات خودم بگویم درباره اینکه چه می‌شود که «یانگوم» تا مدت‌ها، بیشتر از هر سریال دیگری در ایران، مشتری پیدا می‌کند:.
۱) مدت‌هاست که تیر و تفنگ و تعقیب و گریز، تلویزیون ما را قبضه کرده .
بین مسوولان خرید آثار تلویزیونی‌ ما، میل مهار ناپذیری به صحنه‌های اکشن و شلیک‌های پیاپی وجود دارد نمی‌دانم شاید هم، این از عواقب سیاستگذاری‌های صدا و سیما و از ملزومات ممیزی‌های مرسوم ما باشد. به هر حال یک فیلم یا سریال پلیسی، احتمالاً مشمول تصمیمات کمتری می‌شود تا یک ملودرام یا یک رومانس. شاید اگر به کند و کاو بیشتری تن بدهیم، ملودرام و رمانس قابل پخش هم کم پیدا نشود ولی به هر حال عجالتاً پلیس‌ها در تلویزیون ما کیا و بیایی به هم زده‌اند. حتی سریال‌های وطنی هم مصر هستند اندکی هم که شده پای پلیس به ماجراها باز شود. خب، می‌توان به طرفداران یانگوم حق داد که ساعتی را به بهانه فراغت از تعقیب و گریز و معلق زدن ماشین‌ها ماجراهای مطبخ و تیمارخانه را دنبال کنند؛ مویی از خرس کندن هم غنیمتی است.
۲) مدتی است که مجموعه‌های تلویزیونی ایرانی، هم شکل و یک‌جور شده‌اند
آپارتمانی و اداری و اغلب لوکس و شیک. خارجی‌هایی هم که به دست ما می‌رسد یا به درگیری‌های خیابانی بند کرده‌اند یا نسخه‌ای هستند شبیه سریال‌های خودمان؛ آپارتمانی سریال سازهای ما ـ یا در واقع فیلمنامه‌نویس‌هایمان ـ کمتر خودشان را به زحمت می‌اندازند تا وقایع را با لوکیشن‌های نو، جدید و بدیعی سازگار کنند تا دست‌کم فضای جدیدی را تجربه کنیم.
«یانگوم» از راه می‌رسد با لباس‌های چند صد سال پیش، خانه‌های قدیمی با درهای کشویی و باغچه‌های آباد کره و این‌طوری جواب کمبودهای ما را تا چند وقت می‌دهد!
۳) به گمانم تقریباً بدیهی است که ارزش‌های شرقی در یک قصه کهن از کشور کره بیشتر از خیلی از آثار خارجی امروز مراعات شده و آگاهانه یا ناخودآگاه اهالی سرزمین ما را بیشتر خوش می‌آید.
۴) در قحطی قهرمان زن در داستان‌های ایرانی و خارجی که ما از تلویزیون می‌بینیم
سریالی که قهرمانش زنی شرقی و پایبند به رسوم شرق دور و کهن باشد خود به خود متفاوت و به احتمال زیاد پر جذبه است.
۵) شاید کمی از علقه‌ها و تمایلات هم به این برگردد که ما استعداد زیادی برای دل‌سوزاندن داریم.
دلمان برای «اوشین»، «حنا، دختری در مزرعه»، «دختری به نام نل» و امثال اینها می‌سوزد و اینکه این افراد سختی بکشند و صبر و شکیب کنند و دم نزنند و ما هم غصه‌شان را بخوریم، برایمان خوشایند است. کافی بود یانگوم کمی حاضر جواب باشد یا روی دو، سه تا از رقبای خودش را خیلی منطقی و به حق کم کند. آن وقت از چشم خیلی از طرفداران ایرانی‌اش می‌افتاد و از تخت سلطنت به زیرش می‌کشیدند. اینکه دائماً افرادی هستند که زیرآب یک دختر مظلوم را بزنند خیلی دل کباب‌کن و جگرسوز است و البته که ما ایرانی‌ها لذت خاصی از بوی کباب می‌بریم!
همه اینها که گفتم دلایل شخصی من است که از بر بافته‌های شخصی‌ام حاصل شده است. خیلی راحت می‌شود ادله‌ای چید که خلاف همه اینها را ثابت کند! ولی براساس همین ادله می‌توانم متاسف باشم که چقدر از «یانگوم» عقب مانده‌ایم؛ به‌خصوص صدا و سیمای ما. یانگوم می‌توانست ـ و هنوز هم می‌تواند ـ برای محققان حوزه رسانه و حتی حوزه‌های مردمشناسی و جامعه‌شناسی ایران یک موهبت تلقی شود. وقتی سریالی به یک پدیده غافلگیر کننده تبدیل می‌شود؛ فرصت مغتنمی است که آمارهای دقیق و حساب شده و به درد خوری بگیریم و از نتایجی که حاصل می‌شود به نفع خودمان سود ببریم. می‌شود راه‌های رفته دیگران را دوباره نرویم و به فرمول‌های کاملاً معلوم و کم خطایی برسیم که روش ساخت یک اثر پرمخاطب را برای این مردم نشان می‌دهند. صرف آمار، دیگر ادله شخصی من نیست که فردا روز، کس دیگری خیلی قشنگ‌تر، خلافش را بگوید. اگر گوش شنوایی هست و دلی پرسوز؛ فرصت را از دست ندهید.
منبع : روزنامه تهران امروز