سه شنبه, ۱۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 30 April, 2024
مجله ویستا

دیوارهای شیشه ای بلاگرها، نقاب ها و نقش ها


دیوارهای شیشه ای بلاگرها، نقاب ها و نقش ها
نیمه خالی لیوان می گوید: قدیم ها حکایت، حکایت یک چشم بی غل و غش بود که حرمت داشت و وقتی مستقیم به اش زل می زدی عمرا اگر می توانستی به اش دروغ بگویی یا راسته کوچه قلی چپ را نشانش بدهی و هزار مدل شامورتی بازی و بامبول دیگر... اما الان وقتی چشم ها از روابط روزانه حذف می شود، وقتی نگاه نافذی نیست که تا عمق جانت را بکاود و سر راهش وجدانت را قلقلک بدهد تا راه کج نرود، می توانی به راحتی هر کاری انجام بدهی چون چشمی نیست که برایش حرمت قائل باشی...
نیمه پر لیوان اما می گوید: نه خیر اصلا هم اینطور که می گویی نیست. حرمت چشم ها سر جایش اما نبود همین دوتا چشمی که بعضی وقت ها هیچ کاری ندارد جز اینکه چهار تا شود و زاغ سیاه دیگران را چوب بزند باعث می شود که خودت باشی و هر طور که دوست داری رفتار کنی و دست و پایت را از بند تعارف ها و قیدهای اضافی که عمری داشت خفه ات می کرد، برهانی...
نیمه خالی لیوان جواب می دهد: این محیط مجازی دریده است، ندیدی چطور یکدفعه می شود گاراژی برای رشد قارچ گونه تصاویر و فیلم های خانوادگی و ویروس لجن پراکنی و...که نیمه پر لیوان فورا می گوید که جزئیات هر نوع مطلبی، به روزترین اطلاعات و اخبار و داغ ترین عکس ها و حوادث را می توانی در محیط مجازی بویژه وبلاگ ها پیدا کنی...نیمه خالی تا می آید بگوید مگر چند درصد این وبلاگ ها اطلاعات به تو ارائه می دهند و...بحث بین نیمه پر و خالی لیوان درباره خوب، بد، زشت وبلاگ ها و وبلاگ نویسی بالا می گیرد که ناگهان دستی از غیب می آید و لیوان آب را روی سر نویسنده گزارش می ریزد تا او را به خودش بیاورد و بگوید بلد نیستی یکراست بروی سر اصل مطلب و بگویی مخاطب جان(!) می خواهیم ببینیم چه شده که سر و کله وبلاگ ها این روزها در نت زیاد شده و بدنبال آن خوش اخلاقی و بد اخلاقی وبلاگی و باقی قضایا؟! راستی تا یادم نرفته بگویم که ما هنوز هم اعتقاد داریم در تودرتوی خانه و از پشت صفحه شیشه ای وبلاگ هم چشمی ناظر ماست که گاه فراموشش می کنیم وگرنه چه کسی با پیشرفت و تکنولوژی مشکل دارد؟ شما؟!
● چرا همه می خواهند بنویسند
مثل بسیاری از پدیده های نوظهور که علت توجه بیش از حد به آن کم وبیش ناشناخته است؛ وبلاگ و وبلگ نویسی نیز از همین خانواده محسوب می شود... «نگارنده» نویسنده وبلاگ نجوای من درباره چرایی تب بالای وبلاگ نویسی در بین کاربران نت معتقد است: همان طور که به عدد انسان های روی زمین راه برای رسیدن به خدا هست به عدد افراد وبلاگ نویس هم دلیل و هدف برای نوشتن وجود دارد! به عبارت دیگر اهداف برای نوشتن در این فضا از نظر او گوناگون و متنوع است و اضافه می کند: یکی می نویسد که خودش را مطرح کند، آن یکی می نویسد که استعدادهای نویسندگی اش را شکوفا کند، آن دیگری هم می خواهد خودش را تخلیه کند، فراموش کند، ثبت کند، به آرامش برساند یا دیگران را به آرامش برساند.
البته دلایل دیگری را هم برای بلاگری عنوان می کند، مثل در غربت بودن و احتیاج داشتن به برقراری رابطه با هموطنان و یا به عکس دور شدن از نزدیکان دور. نوشتن از روزمرگی ها، چالش ها و دغدغه ها، مشکلات اجتماع و نسل، انتشار دانش و تجربه، معرفی حرفه و شغل و تبلیغات، به کرسی نشاندن حرف یا حداقل به گوش رساندن آن و ... «نگارنده» جوگیر شدن و کم نیاوردن جلوی دوستان وبلاگ نویس و تریپ روشنفکری و عقب نماندن از چیزی که دارد عمومی می شود را هم از دلایل دیگر نوشتن برخی افراد می داند.
آخر سر هم می گوید: یکی سیاسی می نویسد و یکی عاشقانه؛ یکی ادبی می نویسد و آن یکی فنی، یکی عارفانه می نویسد و یکی عاقلانه و دیگری متعصبانه و گاه جاهلانه. این وسط هر کس به دلیلی دست به قلم (همان کی برد) می شود و این تنها ابزاری است برای دستیابی به اهدافی که گاه مقدس اند و گاه شوم!
این وبلاگ نویس می گوید قبلا زیاد اهل نوشتن نبوده است و تنها خواننده نوشتار دیگران بوده و گاه دوست داشته عقیده و نقدش را بیان کند، می گوید: گاهی نظر می گذاشتم اما از آنجا که مبدأ و وبلاگی نداشتم این حس (با توجه به مشاهدات) با من بود که ممکن است خاطر نویسنده از اینکه هیچ نشانی از من موجود نیست آشفته شود و این اولین جرقه ها بود برای نوشتن اما قانعم نمی کرد. بعدها دیدم مطالب بسیاری هست که دوست دارم در رایانه ام ثبت کنم و از آنجا که گمانم این بود که این دوست داشتنی ها ممکن است به کار دیگران هم بیاید و هم اینکه خودم هم هر زمان و از هر جای دنیا می توانم با لینکی مستقیم به آنها دست یابم، تمایلم به ثبت یک دفتر یادداشت دیجیتال جلب شد. آخر اینکه بهترین چیزی در حال حاضر مرا به نوشتن تشویق می کند حدیثی است از امام صادق علیه السلام که « دل به نوشتن آرام گیرد...»
نویسنده وبلاگ «محرمانه» هم تب بالای وبلاگ نویسی را به گردن تب بالای استفاده از نت می اندازد که طبیعتا استفاده از خدمات رایگان آن هم بالا می رود. از جهتی وبلاگ نویسی را نوعی وسیله ارتباطی می داند که جذاب است و البته اثر روحی هم دارد، مثل موبایل که همه از آن استفاده می کنند.
حمیدرضا رمضانی، نویسنده وبلاگ «حمیدستان» هم درباره بالا رفتن تب وبلاگ نویسی می گوید: به نظرم آدم ها به چند دلیل وبلاگ نویسی می کنند؛ به فرض مثال یکی اش عشق نوشتن است و بازگو کردن تلنبارهای ذهنی، روحی، جسمی که خلق الله در محیط خارج با آن در ارتباط هستند و یک وجب خاک رویش را گرفته است اما نمی توانند از آن فرار کنند. می خواهند مثل یک لیوان آب که می پاشی رو زمین، بریزند روی کف اتاق های شخصی و مجازی وبلاگ و در و دیوارش را پر کنند از حرف های ناگفته خودشان و بعد از مدتی هم بفهمند که باید دنبال مخاطب باشند و بیایند و بگویند که به کلبه فقیرانه من هم سر بزن، لینکت کردم، زیبا می نویسی بیا زیبایی من را هم ببین و... برخی ها هم از وبلاگ به عنوان دفترچه خاطرات استفاده می کنند و برای خودشان و دلشان می نویسند و به هیچ احدی هم در عالم کار ندارند . از طرف دیگر باید به این اشاره کرد که تب استفاده از ایمیل و یک صفحه خانگی (وب سایت/ وبلاگ) در کاربران ایرانی رو به رشد است و هر کسی یک جورهایی قلقلکش می شود که حتی برای کلاس گذاشتن هم که شده (البته نه در مورد همه! ) یک ایمیل، یک وبلاگ یا نهایتا یک سایت را ثبت کند. مثل اندک زمانی که تب پیام کوتاه به رسانه های دیداری و شنیداری هم سرایت کرده است و آدم را نیشگون می گیرد که یک خط ایرانسل ۹ هزار و هشتصد تومانی بگیرد در مسابقه ای، نظر سنجی، جایی اسمش در بیاید، مکه ای، آنتالیایی، سفر به درو دنیایی، هزینه دانشگاهی، خرج ازدواجی، چیزی... برنده شود و خلاصه حالش را ببرد. مثل این همایش های وبلاگ نویسی که دو سه سالی است برگزار می شود!
● خاک دامن گیر دنیای مجازی را نمی شناسیم
وقتی می توانی خودت نباشی چرا خودت باشی؟... وقتی می توانی خوت باشی این چه کاری است که خودت نباشی؟... اصلا کی گفته هر کسی اسم مستعار دارد، خودش نیست؟ یعنی این شاعرهایی که تخلص دارند خودشان نیستند؟ خوب اسم مستعار هم تخلص وبلاگ نویس است دیگر... نه خیر آدم هایی که می خواهند هرکاری که دوست دارند انجام دهند اسم مستعار انتخاب می کنند ... دوباره نیمه پر و خالی لیوان دارند ترک عمیقی به سطح لیوان می اندازند که همان دست فداکار که گویا متعلق به نوادگان پترس است، می آید و ترک لیوان را نگه می دارد و می گوید: اجازه دهید عالی جنابان وبلاگ نویس در این باره سخن بگویند.
نگارنده وبلاک نجوای من درباره اینکه چرا در نت به اسم مستعار می نویسد با اشاره به اینکه دلیل پسران و دختران برای نوشتن با نام مستعار متفاوت است، می گوید: کسی را می شناختم که از ترس اینکه مبادا یک روزی و یک جایی(!) حرفهایی که در این محیط می زند، سند نشود و زندگی حقیقی و اجتماعی اش را تحت تأثیر قرار ندهد از اسم مستعار استفاده می کرد.
در مورد بسیاری از دخترانی که در ایران از اسم مستعار استفاده می کنند باید بگویم که بیشتر به خاطر ملاحظات اجتماعی است و گاهی تعصبات بی جا و گاه به علت شناختی که از جامعه خود دارند، اینکه فرهنگ استفاده و کار با اینترنت هنوز در بین مردم خوب جا نیافتاده. اما من به این علت با نام مستعار می نویسم چون ترجیح می دهم افراد متوجه نشوند پسرم یا دختر تا بدون توجه به جنسیت بخوانند و نظر بدهند. من هم راحت نظر بدهم و کسی به خودش حرفی و نکته ای نگیرد.
رمضانی حمیدستان هم با ذکر این که دو جور آدم حقیقی حقیقی و آدم های حقیقی مجازی وجود دارند گفت: نوع اول نسبتا (نه کاملا!) می خواهند همانی که هستند، باشند. چه محیط مجازی و چه محیط واقعی. نوع دوم به نظرم می خواهند با آن اسمی که دوست دارند اما نیستند، آن آمال و آرزوهایی که در دنیای واقعی دنبالش هستند اما به اش نرسیدند یا ازش جا ماندند، بنویسند و فکر کنند و در واقع استعار از خود غیر واقعی شان هستند. البته مسئله دیگر که در مورد اسامی مستعار که به کارگیری آن در خانم ها بیشتر است، این است که آنها به خاطر مزاحمت های افراد است که تا حدی مجبور می شوند یا خودشان می خواهند که مخفی باشند.
این نویسنده وبلاگ هم می گوید: خب اولش قرار است پایت را از روی زمین سفت برداری و بگذاری جایی که اصلا معلوم نیست نرم است یا سفت یا اصلا زمین مجازی اش چقدر قابل اطمینان است که خودت را خودت معرفی کنی یا کسی که از درون تو با نامی دیگر متولد می شود. حالا بعضی ها طبق منطق که می گوید احتیاط شرط عقل است از ترس اینکه مبادا گزندی ببینند ورود «خود واقعی» را به نت قدغن و عرصه را برای «خود بی خود» یعنی غیر واقعی باز می گذارند. البته بعدش که یک دوره زمین شناسی دنیای مجازی را با نمره عالی پاس کردند و تمام کانی های احتمالی که ممکن است به طرفشان پرت شود و راه مقابله با آن را شناختند، خود واقعی را نیز وارد نت می کنند.
البته این فقط یک قسمت ماجراست چراکه برخی ها کلا خود بی خودشان را برای این در نت جولان می دهند که هرنوع بی اخلاقی را که دوست دارند( که در دنیای واقعی اگر انجام دهند با هزار نوع انگ و مجازات و عواقب دنباله دار مواجه می شوند) انجام دهند.برخی کارشناسان نتی(همان حوزه آی تی) معتقدند دنیای مجازی اصلا آنقدرها هم که می گویند وحشتناک نیست و تمام بی اخلاقی ها را نباید به گردن مجازی بودن ارتباط انداخت چراکه افراد در نت اتفاقا خود واقعیشان هستند. همانی که در تمام طول روز در پشت رفتارهای مبادی با آداب پنهانش کردند. به همین دلیل در دنیای مجازی می توان تمام خلق و خوهای مردم یک اجتماع و تمام آنچه هستند را یافت. به طور مثال سرقت ادبی، دادن فحش و ناسزا در قسمت نظرخواهی، انتشار تصاویر مستهجن و نوشتن آنچه نباید، از طرف کسانی صورت می گیرد که در دنیای واقعی هم چنین اخلاق هایی دارند اما آب برای شنا کردن کمتر گیرشان می آید...
● برهنگی روحی بدتر از برهنگی جسمی
در اصطلاح عامیانه وقتی از چیزی زیادتر از حدی که باید استفاده کنی، می گویند «معتاد» شده است. حالا کسی که هر نیم ساعت به نیم ساعت به وبلاگش سر می زند تا کامنت ها و پست های سایر بلاگران را بخواند هم ممکن است یک جورهایی معتاد شده باشد؟
نگارنده در این باره تصریح می کند: به جرأت می توان گفت که کامنت دیگران بر ذهن نویسنده اثر می گذارد و حتی ممکن است او را درگیر کرده و ذهنش را هم مشغول کند. به همین علت است که برخی قسمت نظرخواهی برای پست خود نمی گذارند. شاید بشود گفت که بعضی ها به چک کردن کامنت هم معتاد می شوند و حتی ممکن است دلیل آپ کردن ها و ادامه وبلاگ نویسی شان هم خواندن همین نظرات باشد.
محرمانه اما با ذکر اینکه خودش هیچ وقت برای چک کردن کامنت ها آن لاین نمی شود،می گوید: افراد وابسته نمی شوند ولی به نظرم شنیدن نظرات دیگران جالب است. این انگیزه ای برای زود چک کردن نظرات می شود.
حمیدستان هم معتقد است که برخی ها وبلاگ نویسی را حتی بعد از گذشتن یک هفته رها کردند و نه معتاد شدند و نه وابسته چون هدفی برای نوشتن نداشتند. اما هستند بلاگرهایی که کاری به کار کسی یا کامنتی ندارند و وبلاگ نویسی را ادامه داده اند. بعد هم حدیثی از امیرالمومنین(ع) نقل می کند که می فرمایند «دل مبندید که بخواهید دل بکنید» و اضافه می کند: در کل آدم با یک چیزی که زیاد سر و کله بزند و به اش عادت کند برایش دلبستگی و وابستگی می آورد.
نویسنده می نویسد: اما این دلبستگی(حالا نگوییم معتاد که فردا تیتر می شود: اعتیاد جوانان ایران به ماده جدیدی به نام وبلاگ) ممکن است بدون خطر و آزار هم نباشد. همه راه های ارتباطی بدون خطر نیستند. مثلا خودکار خودش یک راه ارتباطی است! شما از طریق خودکار روی کاغذ نامه می نویسی. حالا فکرکن با خودکار چشم بغل دستی ات را در بیاوری!! خوب از این وسیله ارتباطی به طرز زجرآوری استفاده نادرست کردی دیگر!
نگارنده نجوای من، درباره بد اخلاقی ها یا احیانا مشکلاتی که در روابط وبلاگی وجود دارد، می گوید: هرچیزی که علم کافی و آگاهی لازم را درباره اش نداشته باشی و بدون آگاهی درباره اش تحلیل ارائه دهی، سود و زیان اش را مشخص کنی ممکن است برایت خطر داشته باشد؛ آشنایی ها و شناخت هایی که گاه فقط ظاهریست و توهمی. خطر دیگر ش هم می تواند عادت کردن به نشستن پشت کامپیوتر و یک نوع معتاد شدن به اینترنت و حتی دوستان اینترنتی باشد که به این سبب هر روز از دنیای واقعی و دوستان واقعی دور و دورتر شدن. ممکن است در فضای حقیقی به عنوان یک آدم منزوی یا افسرده ازشان یاد شود اما در دنیای مجازی آنطور که می خواهند زندگی می کنند.
همین است که گاه وبلاگ هایی را می خوانی و با آدمهای روشنفکر و جالبی روبه رو می شوی که در دنیای واقعی شان اینطور نیستند. خیلی ها دنیای مجازی را مدینه فاضله ای می دانند تا درونیاتی را که نمی توانند در فضای حقیقی بروز دهند، منعکس کنند.
نویسنده وبلاگ محرمانه درباره خطراتی که ممکن است وبلاگ نویسان را در دنیای مجازی تهدید کند هم تنها به ذکر این نکته بسنده می کند که چون با کسی رو در رو نمی شوی و حرفت را می زنی هر چه دلت بخواهد می توانی بگویی و بالعکس چون مخاطب ات شناخت مجازی از تو دارد ممکن است گاهی حریم ها را حفظ نکند.
بلاگر محرمانه در ادامه درباره اینکه اصلا خطری کاربران مجازی را تهدید می کند یا نه می گوید:
صد در صد معتقدم که مشکلاتی هم وجود دارد. به نظرم برای مقابله با این مشکلات باید هر کسی بنا به تقیدی که به اصول دارد قوانینی برای خود وضع کند و وجدانا به آنها پایبند باشد. چون در دنیای مجازی وضع کننده و مجری قانون خود فرد است. تازه هیچ قوه قضاییه ای هم برایش نیست ! این قوانین می تواند شرعی، اخلاقی، وجدانی و ... باشد.
صاحب وبلاگ حمیدستان هم ضمن اینکه سوال را به این تشبیه کرد که از کسی که دارد سبزی خورد می کند بپرسی آیا خطری تو را تهدید می کند یا نه ادامه داد: مسلما استفاده از چاقو به فراخور کاربرش (مثل یک قاتل برای کشتن یک آدم و یک دکتر فوق تخصص قلب برای نجات یک بیمار ) برای استفاده کننده خطری را خواهد داشت. چه بسا شاید موجب اتفاقات خوب و بد، درگیری ها و انواع اقسام رویداد های خیر و شر بشود. احتیاط در هر محیطی شرط عقل است و آدم در این محیط مجازی در هر گوشه و کنارش ممکن است با فریب و حیله گری ها و رنگ و لعاب های دروغی دیگران زمین بخورد.
نویسنده می گوید: حالا هی تکنولوژی بدود هی آدمیزاد بدود... این بشر اشتباهی دو پا شد. باید هشت پا می شد تا بتواند بهتر دنبال تکنولوژی بدود که خودش آن را ساخته و بدون فرهنگش را وارد بازار کرده و حالا نمی تواند کنترلش کند. این دنیای مجازی نیست که از تب گر گرفته، فرهنگ ماست که حسابی حالش بد است و در اکثر زمینه ها پاشویه می خواهد و تب بر...این گفتگوهای من با برخی وبلاگ نویسان و یادداشت های خودم هم حالا حالا ادامه خواهد داشت چرا که می خواستم بیشتر به بحث نقاب ها و نقش ها در نت بپردازم که جا کم بود!
لیلا باقری
منبع : روزنامه کیهان


همچنین مشاهده کنید