پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

هیچ ماشینی فکر نمی کند


هیچ ماشینی  فکر نمی کند
موضوع فلسفه ذهن بحث از حالات ذهنی و ارتباط آنها با امور فیزیكی است. این بدان معنا است كه در فلسفه ذهن از ماهیت ذهن بحث نمی شود. درگیری با تعریف ذهن به نوعی درگیری با مابعدالطبیعه و شناخت شناسی است كه امروزه كنار گذاشته شده است. پیدایش فلسفه ذهن به دكارت باز می گردد. در قرن هفدهم با متمایز خوانده شدن دو جوهر جسم و ذهن از سوی دكارت دیدگاهی در فلسفه ذهن با عنوان دوگانگی ذهن و بدن شكل گرفت. مبنای دكارتی برای این تمایز شهود عقلانی اول شخص بود. بعدها بانقدهای پوزیتویستی و آزمون تحقیق پذیری كه اهمیت بیشتری به دیدگاه سوم شخص برای قضاوت در مورد پدیده ها می داد دیدگاه دكارتی كنار گذاشته شد. از سوی دیگر مأیوس شدن از پالایش علمی فرایند درونی ذهن ظهور رفتارگرایی را تصریح كرد. در رفتارگرایی به فرایندی كه در ذهن می گذرد چندان پرداخته نمی شود. بلكه به رفتار ارگانیسم ذهن دار یا برون داد ذهن توجه می شود. هر چند رفتارگرایی روانشناسانه واتسون، پاولوف و ئوراندایك در پیدایش این دیدگاه بی تأثیر نبوده است، اما كسانی مثل ویلیام جیمز و گیلبرت رایل نیز به لحاظ فلسفی حامی این دیدگاه شناخته شده اند. در این دیدگاه ذهن براساس رفتارهایی كه به شكل عمومی و منطقی قابل مطالعه اند تفسیر می شود. رفتارگرایی در حالت بسیار حاد خود منجر به ظهور دیدگاه جدیدی به نام نظریه همسانی ذهن و بدن شد.
به این معنی كه اگر حالات ذهنی در یك موجود زنده بسته به نوعی حالت مغزی - عصبی دارد، در این صورت ساختار ذهن دقیقاً متكی بر ساختار فیزیكی خواهد بود. وجود چنین ساختاری لازمه ذهن و ذهنیت لازمه وجود ساختار فیزیكی است. این دیدگاه در بطن خود تحویل به فیزیك یا فیزیكالیسم را دارد. این دیدگاه نقطه مقابل دیدگاه دكارت است. به دلیل اعتراضات وارد به نظریه همسانی، كاركردگرایی در فلسفه ذهن ظهور پیدا كرد. ایده اصلی ظهور كاركردگرایی همانا ایده امكان قابلیت تحقق چندگانه خواص ذهنی است. این امكان مخالف این اصل فیزیكالیسم نوعی است كه هر چیزی كه از خود خواص ذهنی نشان می دهد باید سیستمی فیزیكی مثل یك ارگانیسم زنده باشد ایده امور ذهنی دلالت بر ذهنیت می كند.
اما جهان طوری تلقی می شود كه فقط نظام های فیزیكی می توانند خواص ذهنی را واقعیت و تحقق بخشند، بنابراین ذهن حتماً باید صورت خارجی و مادی داشته باشد. این بیان اخیر دلالت بر امكان تحقق چندگانه خواص ذهنی است. چنانچه امكان تحقق خواص ذهنی پذیرفته شود، نوع ذهن یك نوع علی - كاركردی خواهد بود به عبارت دیگر هر كاركرد، یك نقش علی معین را ایفا خواهد كرد. كاركردگرایی دیدگاهی است كه ماشین تورینگ را به طور گسترده در تحلیل های خود مورد استفاده قرار داده است. اولین روایت كاركردگرایی كه كاركردگرایی ماشینی نامیده می شود با بحث در مورد ماشین تورینگ آغاز می شود.
● نگاهی به ریاضیات ماشین تورینگ:
ماشین تورینگ و به طور دقیق تر ماشین های تورینگ، دستگاه های مجردی هستند كه به روش ریاضی دقیقاً تعریف شده اند تا چگونگی شیوه های محاسباتی خاصی را نشان دهد. مقصود تورینگ از اصطلاح ماشین تقلیل محاسبات به ضروری ترین اجزاء است. یك ماشین تورینگ را می توان به صورت یك جعبه سیاه در نظر گرفت كه نواری كاغذی از میان آن می گذرد و این نوار به مربع های مساوی تقسیم شده اند و ممكن است نمادهایی در این مربع چاپ شده باشند، برای یك محاسبه خاص ماشین با مقداری متناهی از اطلاعات ورودی روی نوار یعنی نمادهایی كه فقط روی تعداد متناهی از مربع ها چاپ شده اند شروع به كار خواهد كرد. یك ماشین تورینگ به طریق زیر عمل می كند در هر زمان مفروض، ماشین فقط یك مربع از نوار را می خواند و ممكن است نماد ظاهر شده در این مربع را نماد دیگری تعویض كند و یا اگر خالی است نمادی در آن چاپ كند و پس از آن به بررسی سمت راست یا چپ مربع بپردازد، پس به طور كلی انواع عملیات به صورت زیر خواهند بود:
الف) چاپ یك نماد (شامل پاك كردن)
ب) حركت به سمت راست
ج) حركت به سمت چپ
یك گام در عملیات ماشین عبارت است از یك عمل از یكی از عملیات های بالا. باید چگونگی انجام این عملیات را برای ماشین تعریف كنیم. ماشین براساس اطلاعات درونی خود این كار را انجام می دهد، اما واضح است كه باید امكان تغییر وضعیت درونی ماشین هنگام یك محاسبه فراهم باشد. در این صورت یك گام شامل مراحل زیر خواهد بود:
۱) وضعیت درونی ماشین
۲) محتوای مربعی كه خوانده می شود
۳) عملی كه ماشین اختیار می كند
۴) وضعیت درونی بعدی اختیار شده به منظور آماده سازی برای گام بعدی
بنابراین وضعیت اختیار شده به وسیله ماشین در هر زمان نتیجه محاسبات قبلی است. مناسب ترین راه برای مشخص كردن شیوه ای كه یك ماشین تورینگ در پیش می گیرد مجموعه متناهی از چهارتایی به صورت (وضعیت اختیار شده، عمل انجام یافته، نماد نوار، وضعیت) این چهارتایی هایی كه با شروع از یك مربع آغازین كار می كنند، مبنای فرایند پردازشی ماشین های تورینگ را تشكیل می دهند.
● هوش مصنوعی:
مراد از هوش مصنوعی، طرح ساخت یك ماشین محاسبه است كه همان وظایفی را انجام می دهد كه هوش طبیعی انسان انجام می دهند. كامپیوتر نیز شبیه ذهن دارای ورودی و خروجی است. كامپیوتر رفتارهای هوشمندانه ای را مانند كنترل، ارسال، هدایت و سایر امور انجام می دهد. سؤال اساسی این است كه آیا ماشین می تواند فكر كند؟ این یك سؤال اساسی در فلسفه ذهن است. تورینگ علاوه بر تعریف ریاضیاتی ماشین خود، آزمونی را طراحی كرد كه به آزمون تورینگ معروف است.
● آزمون تورینگ:
آزمون تورینگ از نوع آزمون های جعبه سیاه است. این آزمون محك مناسبی را به دست خواهد داد. برای ساده سازی فرض كنید دو اتاق داریم كه شبیه هم هستند و یك بازجو كه بیرون از اتاق ها نشسته و هیچ تفاوتی بین اتاق ها مشاهده نمی كند در یكی از اتاق ها یك مرد و در اتاق دیگر یك زن نشسته است.
هدف بازجو این است كه با پرسیدن سؤال های حساب شده تشخیص دهد كه ساكن، كدام زن و كدام مرد است. هدف زن هم این است كه به بازجو كمك كند و جواب واقعی را به او نشان دهد. با این مقدمات تورینگ بیان می كند كه مرحله بعدی و اصلی آزمون این است كه جای مرد با یك كامپیوتر برنامه ریزی شده عوض شود به این ترتیب هدف ماشین یا كامپیوتر این است كه بازجو را به اشتباه بیندازد و او را متقاعد كند كه كامپیوتر نیست و اگر این اتفاق بیفتد كامپیوتر در آزمون تورینگ موفق شده است. با این شرط تورینگ به سؤال اساسی هوش مصنوعی پاسخ مثبت می دهد. یعنی اگر كامپیوتری ساخته شود كه این آزمون را از سر بگذراند حكم به اندیشیدن ماشین ها ممكن است. اگر بازجو نتواند پس از پرسیدن سؤالات زیاد تشخیص دهد كه كدام ماشین و كدام انسان است، می توان گفت كه ماشین نیز مانند انسان هوشمند است. بر طبق این آزمون تنها از طریق رفتار ماشین است كه می توان در مورد هوشمند بودن او قضاوت كرد به این ترتیب مانند تحقیق پذیری و ملاك ابطال پذیری می توان یك ملاك برای متفكر بودن یا متفكر نبودن به دست داد.
● انتقادات از كاركردگرایی:
بدیهی است هر نوع انتقاد از كاركردگرایی به دیدگاه تورینگ نیز نظر خواهد داشت. منتقدان كاركردگرایی به چهار دسته عمده تقسیم می شوند:
اول كسانی كه معتقدند هم نوعی كاركردی در دو موجود شرط لازم و كافی برای هم نوعی ذهنی آنها نیست این نوع منتقدان سعی دارند تا مثال هایی طرح كنند كه دو موجود از لحاظ ذهنی معادل باشند ولی از لحاظ كاركردی معادل نباشند، مثال هایی مبتنی بر كیفیت هایی مانند درد از این نوع است و كیفیت ذهنی در این گونه بحث ها حالت ذهنی تمایل را دارد. از این نوع منتقدان می توان به ندبلاك اشاره كرد. دسته دوم منتقدانی هستند كه سعی دارند نشان دهند ماشین های تورینگ كه فقط با علائم صوری تعبیر نشده سر و كار دارند نمی توانند همه حالات ذهن مانند فهم و ادراك را داشته باشند. از جمله این افراد می توان به جان سرل اشاره كرد. اگر بخواهیم تمثیل اتاق چینی سرل كه در برابر آزمون تورینگ طرح شده است را مختصر توضیح دهیم، فردی را در یك اتاق محبوس در نظر بگیرید. این اتاق دارای دریچه ورودی و خروجی است. این فرد هیچ چیز از زبان چینی نمی داند ولی در آن اتاق لغتنامه ها و گرامرهای ساختاری زبان چینی وجود دارند. او سؤالاتی را كه از ورودی به زبان چینی وارد می شوند، ترجمه كرده پاسخ صحیح را دوباره به زبان چینی از خروجی به بیرون می فرستد. كل این اتاق كاركردی شبیه یك چینی زبان را دارد، ولی فهمی از زبان چینی اتفاق نیفتاده است.
سرل سعی كرد با آوردن مثال بالا ایده تورینگی هوش را زیر سؤال ببرد كه در این كار تا حدی نیز موفق بوده است. دسته سوم از منتقدان كار خود را با زیر سؤال بردن این ایده كاركردگرایان پیش برده اند كه روانشناسی را مستقل از نروفیزیولوژی می دانند. امروزه تحقیقات علوم شناختی جدید در قدرت گرفتن این منتقدان مؤثر بوده است. دسته آخر از منتقدان هم كسانی هستند كه مانند لوكاس با استفاده از قضیه گودل كه یك مبحث ریاضی است ایراداتی را به ماشین تورینگ وارد ساخته اند.
● رهیافت نو:
اگرچه امروزه آزمون تورینگ از طرف بسیاری مورد انتقادات شدید قرار گرفته است، اما دید تورینگ به این دلیل كه یك نظریه ریاضی سیستماتیك را با خود یدك می كشد حائز اهمیت است. به عبارت دیگر اگر تعریفی از هوش مصنوعی در فلسفه ذهن انجام گیرد باید نظریه ای از نوع آنچه كه تورینگ ارائه داده است، ارائه دهد این كه مانند مك كارتی معتقد باشیم كه ترموستات نیز دارای باور است، یعنی سه نوع باور «اینجا گرم است»، «اینجا سرد است»، «اینجا خوب است»، را دارد، پس موجودی هوشمند است كه دیدگاهی افراطی است یا مانند سرل با طرح آزمون اتاق چینی كارهای تورینگ را زیر سؤال ببریم كه دیدگاهی تفریطی است. مشكل را حل نمی كند چارچوبی كه تورینگ ارائه داده است پایه بسیار مناسبی است برای بسط و گسترش علمی و كاربردی نظریه هوش مصنوعی.دیدگاه تورینگ با گفتن این نكته كه هوش مصنوعی در فرازبان اتفاق می افتد نه در زبان نیاز به ترمیم دارد و حتی این كه باورها در فرازبان حیطه هوش مصنوعی است نه در زبان می تواند یك ملاك برای یك نظریه ریاضیاتی با پس زمینه های فلسفی برای تعریف عملی هوش مصنوعی باشد. چارچوب ریاضیاتی تورینگ باید با الهام از زبان های مرتبه اول و بالاتر گسترش یابد. در این زمینه قبل از هر چیز لازم است بدانیم كه هوش بر مفهوم انباشتگی اطلاعات متكی نیست. بلكه مفهوم صدق گزاره های زبانی یعنی چارچوب فرازبان است كه استوارترین مفهوم در هوش مصنوعی است. یك ماشین تا به مرحله قضاوت در مورد گزاره های فرازبان نرسد، نیندیشیده است، هر چند بتواند در سرعت های بالا اطلاعات زیاد را پردازش كند، ماشین باید یك باور صادق موجه را به دست آورد و در مورد آن قضاوت و عمل كند. نظریه های صدق و توجیه در منطق جدید با ساختارهای ریاضی پیوندهایی برقرار كرده اند. ما می توانیم با پیوند نظریه های صدق و نظریه ماشین های تورینگ یك نظریه منطقی هوشمند را به دست آوریم كه راهگشای نتایج عملی بسیاری خواهد بود. این ایده می تواند با تغییراتی در نظریه ریاضی ماشین تورینگ انجام گیرد. این كار كه به مراتب كاربردی تر، عینی تر و عملی تر از منتقدان تورینگ است، هنوز در آغاز راه خود است.
امیر مهدی بخشی زاده
منابع:
۱- خاتمی، محمود، آشنایی مقدماتی با حلقه ذهن
۲- زرین، مهدی، به هدایت دكتر یوسف علی آبادی، كاركردگرایی و ارزیابی روش شناسانه آن
۳- همیلتون، ترجمه دكتر محمدعلی پورعبدالله، منطق برای ریاضی دانان
۴- جعفری اقدم، مریم، روباتی كه انسان شد
منبع : روزنامه ایران