جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا


تاریخچه ای کوتاه بر صنعت نشر در ایران


تاریخچه ای کوتاه بر صنعت نشر در ایران
صنعت نشر كتاب در ایران (كه با صنعت نشر روزنامه تفاوت دارد)، بدون آنكه بخواهیم وارد جزئیات امر شویم، به‌طوركلی قدمتی صد ساله دارد و مركزیت آن هم در پایتخت محسوس است.
این امر تقریباً در تمام كشورهای دیگر نیز مصداق دارد و پایتخت كشورها مركز تمركز ناشران است. (تنها تفاوت در آمریكاست كه شهر نیویورك مركز كلیه ناشران مهم این كشور است).
نسل اول ناشران ایران، گرچه به‌طور عمده در نواحی بازار و تیمچه حاجب‌الدوله و بازار بین‌الحرمین و خیابان ناصرخسرو كار خود را شروع كردند، اما به علت گسترش شهر تهران، كتابفروشی‌های خود را به خیابان شاه‌آباد و خیابان نادری < خیابان جمهوری اسلامی > و بعدها به مقابل دانشگاه نیز توسعه دادند.
یكی از نام‌های مشهور نسل اول ناشران ایران، «علمی»‌ها هستند: میرزا علی‌اكبرخان خوانساری، جد «علمی»‌ها، در خوانسار به پیشه كتابفروشی اشتغال داشت. او به تهران می‌آید و در تیمچه حاجب‌الدوله كتابفروشی دایر می‌كند. پسر او، میرزا محمد اسماعیل، ابتدا با پدر، سپس به‌طور مستقل در خیابان ناصریه (ناصرخسرو بعدی) دكانی باز می‌كند و به فكر چاپ و نشر می‌افتد.
در این زمان به او خبر می‌دهند كه روس‌‌ها در مشهد، قصد فروش چاپخانه‌ای را دارند. میرزا محمد اسماعیل (كه حالا حاجی هم شده است) به مشهد می‌رود و یك دستگاه ماشین چاپ سنگی با لوازم آن را خریداری می‌كند و با خود به تهران می‌آورد و شروع می‌كند به كار چاپ كتاب.
حاجی محمد اسماعیل پنج پسر داشته است: حاجی محمدعلی، حاج محمدحسن، محمدجعفر، عبدالرحیم و علی‌اكبر كه همگی با نام خانوادگی «علمی» شناخته می‌شوند.
انتشارات علمی، نام یكی از پركارترین و مشهورترین ناشران نسل اول صنعت نشر كتاب در ایران است. (چاپخانه متعلق به حاج محمدعلی در باغچه علیجان كوچه خدابنده‌لو قرار داشت كه تقریباً تمام كارهای چاپی آنها را انجام می‌داد).
اینان نخست در بازار و خیابان ناصرخسرو و بعدها در خیابان شاه‌آباد و سپس مقابل دانشگاه به تأسیس كتابفروشی پرداختند و زیر نام‌های علمی و «انتشارات جاویدان» به كار خود ادامه دادند.
شادروان نصرالله صبوحی بنیانگذار «كتابفروشی مركزی» بود و انتشارات خود را زیر همین نام منتشر می‌كرد و كتابفروشی او هم در خیابان ناصرخسرو قرار داشت. (ایشان، پس از تأسیس اتحادیه ناشران و كتابفروشان تهران، یكی از رؤسای اولیه این اتحادیه بود).
شادروان محمد رمضانی، انتشارات كلاله خاور را داشت. (كتابفروشی «كلاله خاور» نخست در ابتدای لاله‌زار قرار داشت و بعد به خیابان شاه‌آباد نزدیك كوچه سیدهشام و بعدها به خیابان اكباتان منتقل شد). او هم از پیشگامان نسل اول ناشران ایران بود.
هم ایشان «نخستین نشریه ادواری خاص و مستقل در زمینه كتاب» را به نام فصلنامه كتاب (در ۶۴ صفحه) در فروردین ۱۳۱۱ (یعنی ۷۲ سال پیش) منتشر كرد. (از این فصلنامه فقط چهار شماره منتشر و انتشار آن متوقف شد).
ایشان بعدها جزوه‌های هفتگی «افسانه» را منتشر كرد (در ۸ تا ۱۶ صفحه) كه در آنها ادبیات جهان و برخی از آثار فارسی معرفی می‌شد. جزوه‌های «افسانه» بخش مهمی از فعالیت‌های فرهنگی ایران بین سال‌های ۱۳۰۰ تا ۱۳۱۰ را نشان می‌دهد.
شادروان ابراهیم رمضانی (انتشارات ابن‌سینا)، شادروان حسن معرفت (كانون معرفت)، شادروان عبدالغفار طهوری (كتابخانه طهوری)، زوار (كتابفروشی زوار)، عبدالرحیم جعفری (انتشارات امیركبیر)، جواد اقبال (انتشارات اقبال)، محمدی (كتابفروشی محمدی)، برادران مشفق (بنگاه مطبوعاتی صفی‌علیشاه)، محمود كاشی‌چی (انتشارات گوتنبرگ)، یهودا بروخیم و اسحق بروخیم (انتشارات بروخیم) و چند نام دیگر كه اكنون در خاطر من نیست، نسل اول ناشران ایران را به وجود آوردند كه هنوز هم برخی از بنگاه‌های انتشاراتی آنها در صحنه‌های صنعت نشر كتاب ایران به فعالیت‌های خود ادامه می‌دهند. (البته خواننده این سطور توجه دارد كه من فقط به صنعت نشر كتاب در بخش خصوصی می‌پردازم و سازمان‌های دولتی و نیمه دولتی از بحث من خارج است. گرچه، از نظر زمانی، انتشارات دانشگاه تهران، بنگاه ترجمه و نشر كتاب و مؤسسه انتشارات فرانكلین در دایره همین نسل اول می‌گنجند).
نسل اول ناشران ایران را می‌توان نسل خانوادگی و موروثی تلقی كرد كه كار نشر كتاب به‌طور سنتی از پدر به پسر یا برادر منتقل می‌گشته است. این نسل از ناشران، با آنكه از عاشقان كتاب بوده‌اند و فی‌الواقع به این كار عشق می‌ورزیده‌اند، اما صاحبان و بنیانگذاران این نسل به گروه «فرهیختگان» تعلق نداشتند. (فی‌المثل، علی‌اكبر علمی كه صاحب «بنگاه علی‌اكبر علمی» بود، خواندن و نوشتن نمی‌دانست). اینان هیچكدام با زبان‌های خارجی آشنایی نداشتند و آثاری را كه منتشر می‌كردند، از طریق مترجمان دریافت می‌كردند كه لزوماً از بهترین ترجمه‌‌ها نبود. (یكی از همین ناشران نسل اول، فی‌المثل، داستانی از یك نویسنده ایرانی دریافت می‌كند، اما آن را برای چاپ مناسب تشخیص نمی‌دهد. این ناشر به نویسنده می‌گوید بهتر است كه او یكی از آثار اشتیفن تسوایك را كه آن روزها هواخواه بسیار داشته است، ترجمه كند. در این صورت، او حتماً آن را چاپ خواهد كرد. نویسنده پس از چند ماه، همان داستان فارسی خود را، با تغییر نام‌های فارسی به آلمانی، به ناشر تحویل می‌دهد و این نوشته به نام «عشق‌‌های اشتیفن تسوایك به قلم خودش» چاپ می‌شود. به این ترتیب، از این نویسنده اطریشی، در ایران، یك كتاب افزون بر كتاب‌هایی كه او در سرزمین مادری خود چاپ كرده، منتشر شده است.
این كتاب نوظهور، «عشق اشتیفن تسوایك» به قلم خودش، ترجمه حسین مسعودی خراسانی است كه كانون معرفت آن را در سه مجموعه صد كتاب بزرگ از صد نویسنده بزرگ جهان منتشر كرد. این جزئیات را مدیون نادر نادرپور هستم كه حالا آن را به پانویس بالا اضافه می‌كنم.
نسل اول ناشران ایران، تا پیش از ۱۳۰۰، تنها ۱۰ مؤسسه انتشاراتی و در میان سال‌های ۱۳۰۱ تا ۱۳۱۰، جمعاً ۱۶ مؤسسه انتشاراتی را در ایران تأسیس كرده‌اند.
در دهه ۳۰ و ۴۰ و ۵۰، به تدریج نسل دوم ناشران ایران، پا به عرصه صنعت نشر كتاب می‌گذارد. این نسل، نسلی است كه صفت «فرهیختگی» در مورد اكثر آنان مصداق دارد. اینان با زبان‌های خارجی آشنا هستند، برخی از آنها نویسنده و مترجم و منتقد ادبی هستند و بر روی هم برآنند تا خون تازه‌ای را وارد صنعت نشر كتاب كنند.
در نسل دوم ناشران ایران، كار نشر از پدر به پسر نمی‌رسد و رویكرد اینان به امر نشر كتاب، موروثی نیست. نام‌هایی چون انتشارات نیل، زمان، آگاه، مروارید، خوارزمی، روزن، سپهر، توس، دنیا، بامداد، دهخدا و دیگران را كسانی بنیاد گذاشتند كه این شغل به صورت موروثی در خانواده آنان رواج نداشت.
فرهیختگی و آگاهی درباره ادبیات مدرن، انگیزه آنان در تأسیس چنین مؤسساتی بود كه برخی از آنها حتی به صورت شركت سهامی و با سهام سهامداران، پا به عرصه وجود گذاشتند. (مثل مؤسسه انتشارات خوارزمی یا شركت انتشار).
هرچه نسل اول به ادبیات كلاسیك فارسی و متون مذهبی گرایش داشت، نسل دوم نماینده ادبیات مدرن فارسی و ادبیات مدرن جهان بود. با دو استثنا یعنی بنگاه ترجمه و نشر كتاب و مؤسسه انتشارات فرانكلین ـ كه سهم عمده‌ای در نشر ادبیات مدرن جهانی در ایران داشته‌اند ـ بیشترین سهم چاپ آثار مدرن فارسی و غیر فارسی مدیون نسل دوم ناشران كتاب در ایران است.
كلیه آثار سارتر و كامو و به‌طوركلی قلمرو ادبیات متعهد و آثار اگزیستانسیالیستی و نمایشنامه‌های مدرن و آثار همینگوی و فالكنر و اشتاین‌بك و موج ادبیات نو اروپا و آمریكا، توسط این ناشران در دهه‌های ۳۰ و ۴۰ و ۵۰ به دست خوانندگان مشتاق خود رسیده است.
سهم این ناشران در پیشبرد شعر نو در میان خوانندگان فارسی زبان ـ چه در ایران و چه در كشورهای فارسی زبان دیگرـ، اظهر من الشمس است. (در نیمه دهه پنجاه، تعداد ناشران نسل اول و نسل دوم در سال ۱۳۵۵ به رقم ۱۲۷ ناشر در تهران و ۵۶ ناشر در شهرستان‌‌ها می‌رسد).
با انقلاب ۱۳۵۷ نسل سوم ناشران پا به عرصه وجود می‌گذارد. این نسل از ناشران، جوانانی هستند كه با پدیده كتاب‌های «جلد سفید» به بازار كتاب ملحق می‌شوند. اینها كه اكثرشان كاركنان شاغل در كتابفروشی‌های نسل اول و نسل دوم بوده‌اند و در عمل از عطش جوانان به خواندن كتاب‌های سانسور شده و ممنوع، اطلاع دارند، با چاپ كتاب‌های ممنوع ـ با جلد سفید (هم به دلیل پنهان‌كاری از تعقیب حكومت و هم به دلیل فرار از پرداخت حق‌التألیف به صاحبان اثر) ـ وارد عرصه نشر كتاب می‌شوند.
بخش عمده فعالیت‌های انتشاراتی در ماه‌های اول انقلاب،در تیول این جوانان است. یكی از آنان، با یك حركت انقلابی، حتی یكی از كتابفروشی‌های امیركبیر را ـ كه خود در آن فروشنده بود ـ قبضه كرد و نام آن را به نام «انتشارات خلق» تغییر داد و فروشگاه را از آن خود ساخت. (بعدها كه مؤسسه انتشارات امیركبیر به دست بنیاد مستضعفان مصادره می‌شود، این فروشگاه هم از دست این جوان خارج می‌گردد).
با استعفای دولت موقت و سخت‌گیری وزارت ارشاد ـ پدیده كتاب‌های «جلد سفید» فروكش می‌كند، اما تعداد بی‌شماری از همین جوانان، همراه با جوانان دیگری كه جاذبه كار نشر، دامانشان را رها نمی‌كرده است، به صورت نسل سوم ـ و با داشتن جواز نشر از طرف وزارت ارشاد، پا به میدان می‌گذارند. نام‌هایی چون: انتشارات روشنگران، دماوند، فرزان، فرهنگ معاصر، رسا، هیرمند، كتاب‌سرا، نشر آزمون، نشر مركز، طلایه، پرواز، نشر گفتار، نشر خرم، نشر چشمه، نیلوفر، جامی، كاوش، صابرین، طرح نو، البرز، فكر روز، حدیث، احیای كتاب و... و صدها نام دیگری كه همگی پس از انقلاب پا به عرصه وجود گذاشته‌اند. (تعداد ناشران براساس آمار رسمی هم‌اكنون از مرز ۲۵۰۰ گذشته كه بیشترین آنها متعلق به نسل سوم هستند).
اگر نسل اول ـ به دلیل موروثی بودن شغل ـ و نسل دوم ـ به دلیل فرهیختگی ناشران آن نسل ـ از یك نوع همرنگی برخوردارند، نسل سوم اما از این یكرنگی برخوردار نیست. گروهی صرفاً به دلیل اقتصادی و گروهی به دلیل آرمان‌خواهی به این صنعت روی آورده‌اند.
آنچه تا اینجا یادآوری شد مربوط به ایران است.
اما نسل سوم ناشران فارسی زبان، ادامه خود را به خارج از كشور نیز كشانده است. همان شرایط و انگیزه‌هایی كه با تغییر اوضاع و احوال اجتماعی ایران، گروهی را به صحنه نشر كتاب كشانید، گروه دیگری را ـ با یك جابجایی جغرافیایی ـ در خارج از كشور وارد این قلمرو كرد. ناشران ایرانی خارج از كشور ادامه همان نسل سوم است. تقریباً همان عوامل و انگیزه‌هایی كه باعث پدیدار شدن نسل سوم در داخل ایران شد، همان انگیزه‌‌ها در خارج از كشور نیز صنعت نشر فارسی را به وجود آورده است كه عمدتاً در دو عامل اصلی خلاصه می‌شود: آرمان‌خواهی (به معنی پیشبرد اهداف سیاسی، ملی، مذهبی و فرهنگی) و عامل اقتصادی (به معنی قلمرو تازه‌ای كه می‌تواند برای یك مهاجر، ممر معاشی را فراهم آورد).
نام‌هایی چون نشر باران، نشر آرش، شركت كتاب، نشر كتاب، كتاب‌سرا، نشر زمانه، نشر پازند، چشم‌انداز، نشر هنر، نشر افرا، كتابفروشی ایران، كتاب جهان، نشر افسانه، نشر نیما، انتشارات پارس، كلبه كتاب، مركز فرهنگی و كتاب نارنجستان، فرهنگ فردا، نشر ری‌را و ده‌‌ها نام دیگر به همان نسل سومی تعلق دارد كه ساقه اصلی آن در روزهای بعد از انقلاب در ایران پا گرفت و شاخه‌ای از آن اكنون از هوای مهاجرت استنشاق می‌كند.
تعدادی از ناشران نسل اول، زندگی را وداع گفته‌اند، برخی از آنان هنوز در میان ما هستند، برخی از ناشران نسل دوم، روی در نقاب خاك كشیده‌اند و برخی كار نشر را رها كرده‌اند ـ و از میان نسل سوم نیز تعداد بی‌شماری صحنه را ترك كرده‌اند. اما جالب آنكه این سه نسل، هم‌اكنون در كنار هم و به موازات هم، در صحنه صنعت نشر كتاب حضور دارند و به تلاش فرهنگی خود ادامه می‌دهند؛ گیرم كه تعداد نسل اول كمتر، تعداد نسل دوم بیشتر و تعداد نسل سوم بیشترین این نام‌‌ها را تشكیل می‌دهند.
منبع : سازمان آموزش و پرورش استان خراسان