پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا


مادر مانده- فرزند رانده


مادر مانده- فرزند رانده
ـ نویسنده: حمیدرضا آذرنگ
ـ کارگردان: نیما دهقان- حمیدرضا آذرنگ
ـ بازیگران: شبنم مقدمی- پونه عبدالکریم زاده- آذر خوارزمی- شهرام حقیقت دوست و ...
ـ محل اجرا: سالن چهار سو
ـ زمان اجرا: اردیبهشت و خرداد ۸۸
نمایش مادر مانده با کارگردانی مشترک نیما دهقان وحمیدرضا آذرنگ در تالار چهار سوی مجموعه تئاتر شهر به روی صحنه رفته و با استقبال انبوه مخاطبان تئاتری مواجه گردیده و در قیاس با آثاری که از آغاز سال جاری در سالن های این مجموعه به نمایش در آمده از ویژگی و منزلتی خاص برخوردار است و میتوان آن را یک کار حرفه ای محض دانست.
متن نمایش مادر مانده که به قلم حمیدرضا آذرنگ به نگارش در آمده، موضوعی کهنه و قدیمی را دستمایه کار قرار داده که در بسیاری از داستان ها و رمان ها و مجموعه های تلویزیونی بدان اشاره شده و نویسندگان بسیاری در این زمینه کار کرده اند. مفاهیم مستتر در متن حرص و طمع و میراث خواری است و فرزندان می‌کوشند تا به هر طریق ممکن خانه پدری را به فروش برسانند و نیازهای مادر خویش را مرتفع سازند. شخصیت های نمایش به گونه ای هستند که تشخیص خوب و بد بسیار دشوار است و هر یک با دلایل منطقی که ارائه می‌کنند خود را محق می دانند. مادر که خاطرات جوانی را در آن خانه می بیند و وابستگی قلبی که به همسر از دست داده دارد و نیز امید به بازگشت حبیب از جبهه مانع از فروش خانه می‌شود و فرزندان نیز ترفندهای گوناگونی را ارائه می‌کنند تا مادر را وادار به فروش نمایند و به اهداف مادی خویش دست یابند.
شخصیت مادر بیش از همه شخصیت ها برجسته است. برجستگی و ویژگی نقش مادر به علت آرزوهایی است که در ذهن او نقش بسته و علیرغم مشکلات مادی که فرزندان دارند حاضر به چنین ریسکی نیست. او بیش از هر چیز به منویات درونی خویش توجه دارد و در رویا به بازگشت آخرین فرزندش حبیب که در جبهه مفقودالاثر شده می اندیشد و در فرازهایی نیز به خاطرات گذشته زندگی مشترک توجه دارد، نگاه عمیق به این دو مقوله مادر را از توجه به دیگر فرزندان باز می دارد و به ناچار فرزندان را وا می دارد تا به حرکات نامقبول و ترفندهای نامانوس متوسل شوند. همه آدم ها اعمال و رفتار خود را منطقی قلمداد می‌کنند، مادر که مورد حمله و آماج همه فرزندان است بدون هیچ ترس و واهمه ای در توطئه مشترک فرزندان اسیر می‌شود وتن به خواسته‌ای می‌دهد که باطنا از آن راضی نیست. عدم رضایت مادر، موجب نابودی فرزندان و عروس هایی می‌شود که در بر پایی توطئه نقشی اساسی دارند و صنم تنها فرزندی که به دلایلی واهی از خانه رانده شده به همراه مادر به زندگی دنیایی ادامه می‌دهند و مابقی ملبس به لباس مرگ می شوند. مادر نیز در مرگ فرزندان و عروس ها نقشی اساسی دارد. شاید اگر توجه بیش از حد مادر به حبیب نمی بود، فرزندان به چنین سرنوشت غم‌انگیزی دچار نمی شدند. البته اعمال و رفتار نامعقول فرزندان و ارتباط غیر انسانی آنان با مادر نیز در رقم زدن چنین سرنوشت شومی نقشی اساسی داشته و درحقیقت فرزندان چوب اعمال خود را می خورند.
هوشمندی حمیدرضا آذرنگ در نگارش نمایشنامه (مادر مانده) در این است که خود در مورد بد یا خوب بودن شخصیت ها قضاوت نمی‌کند و چنین قضاوتی را برعهده دریافتگران می گذارد و همین امر جذابیت کار را افزایش می‌دهد و هر یک از مخاطبان در درون کار قرار می گیرند و به قضاوت می نشینند. تنها شخصیت مثبت متن حبیب است که هوشمندانه طراحی شده و ارتباط عالم حقیقی و مجازی را پیوندی درست و منطقی می‌دهد. تضاد آشکاری که در برون و درون شخصیت‌ها وجود دارد، گاه دریافتگران را درگیر مسائلی فرا مادی می‌سازد و گاهی در دنیای مادی، سیر و سیاحت می‌کنند. حضور در دنیای مجازی و سیر ذهنی در آن و ورود به عالم فرامادی و متافیزیکی به گونه‌ای است که در فرازهایی، افکار دریافتگران، دچار سرگردانی می‌شود و تشخیص دو عالم (مجازی و حقیقی) به دشواری صورت می‌گیرد و همین امر اذهان را درگیر موضوعی که اگر چه کهنه و قدیمی است می‌سازد و نتایج مورد دلخواه را از این رفت و برگشت‌ها، باز پس می‌دهد.
نیما دهقان در ارائه چنین آثاری هنوز به پختگی کامل نرسیده، اما همین قدر که جسارت آمیز، گام در این وادی می‌نهد و افکار و عقاید خود را همسو با نویسنده به منصه ظهور می‌رساند، قابل تقدیر و ستایش است و شاید اگر در این اثر به تنهایی، کارگردانی اثر را می‌پذیرفت، دوگانگی‌های اجرایی که بیانگر تضاد افکار نویسنده و کارگردان است، کاهش می‌یافت و کار از سرگردانی رها می‌شد.
حمیدرضا آذرنگ به عنوان نویسنده و بازیگر باید به کارگردان اعتماد کند و در کنار کار، به توصیه‌های کارگردان توجه نماید. حضور او به عنوان کارگردان دوم لطمه به اجرا زده و دست کارگردان خوشفکر را در این وادی بسته است. حساسیت حمیدرضا آذرنگ و دخالت‌های او در امر کارگردانی، اگر چه در ظاهر، او را اغنا می‌کند اما در باطن به عصاره اجرا لطمه می‌زند. کارگردانی آثار او اگر توسط یک نفر انجام شود، کار به مراتب، جذاب‌تر و دلنشین‌تر و دلچسب‌تر خواهد شد. نام او در عرصه تئاتر ایران، به عنوان نمایشنامه نویس و بازیگر مطرح‌تر از کارگردانی است، بنابراین اگر از این مقوله صرف‌نظر نماید، درخشش آثار او تابناک‌تر خواهد شد و بازیگران نیز دچار دوگانگی در ایفای نقش نخواهند شد.
حضور موزیسین در آوانس، لطمه زیادی به تمرکز دریافتگران می‌زند و بازی شهرام حقیقت دوست به گونه‌ای است که دوگانگی وجود او کاملا آشکار است. آذرخوارزمی، شبنم مقدمی و پونه عبدالکریم‌زاده، بازی‌های باورپذیری را ارائه می‌دهند. اگرچه شخصیت حقیقی پونه با مادر همخوان نیست، اما تلاش هنرمندانه‌ای می‌کند تا با بازی دلپذیر، چنین عیبی را پنهان سازد. اوج و فرود موسیقی در فرازهایی، دیالوگ‌های بازیگران را تحت پوشش قرار می‌دهد و دریافتگران را از دریافت اصلی مفاهیم، دور می‌سازد. طراحی صحنه از ویژگی‌های مثبت اجرایی است، اگر چه گاهی ابعاد هندسی در نظر گرفته شده، بازیگران را لو می‌دهد و بر کیفیت اجرایی لطمه می‌زند. طراحی نور و نورپردازی آن گونه که باید در راستای القای مفاهیم درونی کار، نقشی منطقی ارائه نمی‌دهد و بسیار ابتدایی به نظر می‌رسد و اگر از نور کاملا سفید و در فرازهایی از نور کاملا زرد بهره‌گیری می‌شد، شاید اثرات مفیدتری را بر جای می‌گذاشت.
اجرای نمایش مادر مانده، از اجراهای خوب و بیادماندنی تئاتر شهر در سه ماهه اخیر است و باید به نویسنده و کارگردان و بازیگران وعوامل دیگر، صمیمانه گفت؛ خسته نباشید.
کامل نوروزی
منبع : روزنامه رسالت