چهارشنبه, ۱۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 8 May, 2024
مجله ویستا

بحران سه گانه


بحران سه گانه
برای شناخت و تحلیل و یا نقد یک نظام سیاسی، باید دست کم سه لایه و یا سه سطح را در هر یک از نظام های سیاسی از یکدیگر تفکیک کرد و هر یک از لایه ها و سطوح سه گانه را جداگانه بررسی نمود. تا معلوم شود موضع نقد دقیقا کدام یک از مراتب سه گانه است.
۱) سطح اول در نظام های سیاسی را که ظاهری ترین و ضمنا سطحی ترین لایه است ، کارگزاران و حاکمان تشکیل می دهند. وقتی از عملکرد یک نظام سیاسی سخنی به میان می آید، عموما عملکرد مسئولان و حاکمان در قدرت ، به ذهن متبادر می شود. نظام های سیاسی با حاکمان تحقق می یابند و اساسا آن چه زیر ذره بین ارزیابی و یا ترازوی نقد قرار می گیرد همان عملکرد مسئولان و حاکمان است . زیرا نظام سیاسی ، تنها یک مفهوم ذهنی است که تعین مادی و خارجی و جدای از آدمیان ندارد. بیشترین تغییر و تحول در این سطح صورت می گیرد. جابجایی ها و آمد و شدها در میان حاکمان چه به صورت دمکراتیک وچه غیر دمکراتیک ، عموما در سطح اول انجام می پذیرد. انتخابات ، کودتا و یا انقلابات روش های متفاوتی برای اثر گذاری در این سطح و به منظور جابجایی قدرت میان افراد مختلف است .
۲ ) سطح دوم نظام های سیاسی را سیاست ها ، دستورالعمل ها ، بخشنامه ها و قوانینی تشکیل می دهدکه به منظور مدیریت کشور تصویب می شوند. سطح میانی، همان روش ها و قواعدی است که به تدریج پی ریزی می گردد و حاکمان موظف به اجرا ی آنها هستند، هرچند با برخی از آنها موافق نباشتد. گرچه سطح میانی نیز از تغییرات در امان نیست اما در مقایسه با سطح اول از ثبات و پایداری بیشتری برخوردار است. در سطح اول، نقش فردی حاکمان پررنگ است ، اما در لایه دوم، نقش و اثرگذاری حاکمان به صورت فردی کاهش می یابد و به جای آن، عقل جمعی و اجماع سیاسی می نشیند. شوراها ، جلسات و تصمیم گیری های جمعی ، از مصادیق بارز سطح دوم نظام های سیاسی است.
۳) و بالاخره سطح سوم را بنیان های نظری و ایدئولوژیکی و تئوری های مشروعیت بخش تشکیل می دهد. در حقیقت، ماهیت و چیستی نظام های سیاسی نتیجه ی ایدئولوژی و تئوری هایی است که مشروعیت سیاسی را فراهم می آورند. آن چه به عنوان ارزش ها و اهداف نظام محسوب می شود، متعلق به این بخش است. سطوح دوگانه ی پیش گفته،( حاکمان و سیاست ها) هر یک به انحا متفاوت و با سرعت و وسعت مختلف، دچار تغییر و تحول می شوند، اما نظام های سیاسی در برابر تغییر دستکاری و یا نقد بنیان های نظری بشدت هراسان می شوند و از سست شدن و تغییر آن جدا جلوگیری می کنند. واکنش حاکمان در برابر هر گونه نقد و پرسش در این سطح، ناشی از ترس از دست دادن مشروعیت و توجیهات ایدئولوژیک است. هرچه پایه های توجیه بخش و مشروعیت آفرین، مستحکم تر باشد ، تحمل و رواداری حاکمان در برابر منتقدان و مخالفان بیشتر است، و متقابلا سست بودن بنیانهای نظری، موجب کنش های خشونت آمیزو بی صبری در برابر مخالفان می گردد.
با توضیحی که در باب سطوح سه گانه ی نظام های سیاسی (به اختصار هرچه تمام تر) آمد، اکنون می توان از سه گونه بحران و یا سه دسته مسئله در یک نظام سیاسی سخن گفت. فردی که به مسئله ها ی سیاسی می اندیشد و یا نسبت به وضعیت سیاسی دغدغه دارد، الزاما باید سطح تحلیل خویش را معلوم کند و دست کم باید مشخص کند به کدام سطح عطف نظر دارد. در نتیجه می توان بحران در یک نظام سیاسی را به سه سطح شمارش شده تقسیم نمود.
الف) بحران می تواند در سطح کارگزاران و حاکمان اتفاق بیفتد. فساد گستره ی حاکمان از قبیل فساد مالی ، رشوه ، ارتشا و یا زد وبند از جمله ی بحران در سطح اول است. همچنین بی کفایتی و ناکارآمدی و یا عدم توانایی لازم در مسئولیت نیز از مصادیق بحران در مدیریت کشور محسوب می شود.
ب)همچنین ممکن است سیاست هاو دستورالعمل ها با دشواری و بحران مواجه گردد. سیاست های کارشناسی نشده و تصمیم ها و دستور العمل هایی که عملا دارای تناقض درونی اند و یا با سایر قوانین در تضاد آشکار قرار می گیرند. در حالت بحران قوانین به اجرا در نمی آیند و در بن بست گرفتار می شوند.
ج ) اما آن هنگام که بنیان های نظری وپایه های ایدئولوژیک نظام سیاسی با شک و پرسش روبرو شود، هر گونه کارآمدی و عملکرد را با انواع مشکلات و مصائب مواجه می کند. نظامی که با بحران ایدئولوژی دست و پنجه نرم می کند، کارش از پیش نمی رود و هزینه های گزافی رامی پردازد.
اینک می توان پرسشی بزرگ و فربه در انداخت:
نظام سیاسی ایران، آیا با مسئله و بحران روبرو هست یاخیر؟ اگرآری، فکر می کنید بحران در کدام یک ار سطوح سه گانه به نحو چشمگیر ونگران کننده افزایش یافته است .؟
علی زمانیان
http://alizamanian.blogfa.com