یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا


سرودها و ترانه‌های فولکوریک ، استان زنجان


از قدیمی‌ترین نمونه‌‌های ادبیات فولكلوریك منطقه‌های آذری‌زبان، سرودها و ترانه‌هایی است كه در ارتباط با كار روزانه خوانده و اجرا می‌شده‌اند. هدف این سرودها، موزون‌ كردن فعالیت‌های حرفه‌ای بوده است. در این نوع سرودها، كار و ابزار آن تعریف و توصیف شده است. هنوز هم «هووالار» (هوواها) كه بسیاری از ویژگی‌های ادبیات فولكلوریك را در خود گرد آورده‌اند، در میان مردم استان و به ویژه در میان دهقانان رواج دارند. برای نمونه برخی از این نغمه‌های رایج آورده می‌شود :
قاراكلیم ناز ائیلر، گاو نر دارم كه می‌نازد به خود
قویروق بولار، توز ائیلر. دم همی جنباند و خاكی كند.
آی قارانلیق گئجه ده در شب تیره كه مه پنهان شود
كوتانی پرواز ائیلر. خیش، گردن بسته پروازی كند

قاركلیم گونده من، گاو نر، هر روز وقت خستگی
كولگه ده سن، گونده من. سایه صخره از آنِ تو شود
سن یات قایا دیبینده اندرین سایه بیاسای و بخواب
قوی قار الیم گونده من. تا بسوزم من به زیر آفتاب

یكی دیگر از قدیمی‌ترین نمونه‌های ادبیات شفاهی مردم آذری‌زبان، نغمه‌ها و سرودهای ویژه آیین‌های زندگی روزانه می‌باشد. این نغمه‌ها در رسم‌هایی كه به مناسبت‌های گوناگون برگزار می‌شوند، خوانده و اجرا می‌شده‌اند. برای مثال، مراسم خاص دعوت از خورشید، در زمانی كه افزایش بارش های جوّی زندگی و كار مردم را مختل می‌كرده است، به طور جمعی اجرا می‌شد :

گون چیخ، گون چیخ! آفتاب درآی، آفتاب درآی،
كوهولدن، آتین مین چیخ! با اسبت از غار درآی!

با سرایش این نغمه‌ها، مردم لوحه‌های بسیار زیبایی می‌آفرینند. باد و باران و ابر و آفتاب را جان می‌دهند و با ویژگی‌های انسانی مورد خطاب قرار می‌دهند :

چیخدی گونش قیرمیزی آفتاب سرخ درآمد
جان گولوم، جان - جان. جان گل من، جانِ جان
توپلادی اوغلان، قیزی جمع شده دختر، پسر
جان گولوم، جان - جان. جان گل من، جانِ جان.
هر بیریمیز بیر گونش هر یك ما یك خورشید
جان گولوم، جان - جان جان گل من، جانِ جان
بیر باغچانین اولدوزی ستاره یك باغچه
جان گولوم، جان - جان. جان گل من، جانِ جان.

در گذشته، وقتی كه خشكسالی یا برعكس بارندگی زیاد می‌شد، مردم به تدبیرهای معنوی خاصی دست می‌زدند. در هر دو حال، ریش سفیدان هر محل حبوبات و دانه‌‌های گوناگون جمع می‌كردند و در یكی از خانه‌ها غذا می‌پختند و بین مردم تقسیم می‌كردند؛ یا این‌كه در جای معینی مانند مسجد جمع می‌شدند و غذای نذری را می‌پختند و احسان می‌كردند. این نوع مراسم، امروزه نیز هرازگاه برگزار می‌شود.
علاوه بر این، مراسم دیگری نیز برای دعوت از خورشید یا باران وجود داشته است: یكی از این مراسم، رسم خاص «خیدیر - خیدیر» و دیگری «قودو - قودو» بود. این هر دو رسم نیز با اعتقادات مردم ارتباط داشته‌اند. در هر دو رسم، نغمه‌ها و سرودهایی خوانده می‌شده است :

خیدیر الیاس. خیدیر الیاس خیدیر الیاس، خیدیر الیاس
بیتدی چیچك، گلدی یاز غنچه وا شد، بهار آمد.
خانوم آیاغا دورسانام، خانم اگر ز جا خیزد
یوك دیبینه وارسانام سری به پستو بزند
بشقابی دولدورسانام بشقاب خالی پر كند
خیدیری یولا سالسانام «خیدیر» را راهی كند

امروزه نیز در میان آذری‌زبان ضرب‌المثلی بدین مضمون وجود دارد كه : «انگار خیدیر بز كشته است.» و این را در مواقعی گویند كه كسی با دست و دل‌بازی خاصی خرج بكند یا وفور نعمت در میان باشد.
گاهی نیز بارندگی بیش از اندازه ادامه می‌‌یافت؛ این نیز برای محصول زیان‌های جبران‌ناپذیری داشت. در این وقت، رسم «قودو - قودو» اجرا می‌شد. جوانان روستا بعدازظهر یك روز، عروسی را كه نماد خورشید است، می‌‌آراستند و در ده به راه می‌افتادند : شادی می‌كردند، می‌زدند، می‌رقصیدند، خوردنی جمع می‌كردند و سرودهای مربوط به «قودو» را می‌‌خواندند :
قودو قودونو گؤردونمی؟ «قودو قودو« را تو دیدی؟
قودویا سلام وئردینمی؟ به قودو سلام كردی؟
قودو بوردان كئچنده وقتی از اینجا گذشت
قیرمیزی گونو گؤردونمی؟ آفتاب سرخ را دیدی؟
قودویاقایماق گره‌ك، به قودو سرشیر دهید،
قابلارایایماق گره‌ك، در ظرف‌ها بریزید
قودوگون چیخارماسا اگر آفتاب نیاورد
گؤزلرین اویماق گره‌ك. چشم‌هاشو در بیارید.

یكی دیگر از رسم‌هایی كه در آستانه‌ فرا رسیدن نوروز در روستاهای استان زنجان برگزار می‌شد و هنوز هم در بعضی از روستاها برگزار می‌گردد، رسم «سایاچی»ها است. سایاچی با بهره‌گیری از هنر نمایش سرودهایی به نام «سایا» را می‌خواند.
«سایاچی»ها هنرمندان دوره‌گردی هستند كه خانه به خانه می‌‌گردند و در سرودهای خود، جانوران اهلی و خانگی را دعای خیر می‌‌كنند و در عوض روغن، پنیر، گندم، آرد، برنج از مردم می‌گیرند.
در سرودهای سایاچی‌ها نسبت به جانوران اظهار محبت شده و خصوصیات هر یك از آن‌ها نشان داده می‌شود و در ضمن، فراوانی محصول آرزو می‌شود :
سلام علیك سای بیگ‌لر سلام علیكم سای بیگ
بیربیریئدن یئی بیگ‌لر یكی از یكی بهتر
سایاگلدی گؤردونوز سایاكه آمد، دیدید؟
سلام وئردی آلدینیز؟ سلامش را شنیدید؟
آلنی تپل قوچ قوزو بره چاق و چله
سایاچی یا وئردینیز؟ به این سایاچی دادید؟
صفا اولسون یوردونوز خانه‌‌تان مصفا
اولاماسین قوردونوز لال شود گرگتان
آج گئتسین دوشمانی نیز دشمنتان گرسنه
توخ گلسین چوبانی نیز سیر باد چوپانتان

یكی از قدیمی‌‌ترین رسم‌های مربوط به زندگی و زیست، «وصف حال» یا «مینجیق سالما» می‌باشد. در وصف حال‌‌ها، اعتقادها و عادت‌های مردم آذری‌زبان تصویر می‌گردند. مردم برای پیش‌بینی آینده ‌خود در سال جدید دست به این كار می‌زنند. وصف‌حال را غالباً زنان و به‌ویژه نوعروسان و دختران اجرا می‌كنند.
در این رسم، زنان و دختران در محلی جمع می‌شوند. یك بادیه آب در وسط می‌گذارند و از هر كس شی‌ای را می‌گیرند و در آن می‌اندازند. دختری كه در سر بادیه نشسته است، یك‌یك آن اشیاء را در می‌آورد، و وصف حال می‌گوید. بدین‌سان یك نوع طالع‌بینی انجام می‌گیرد. البته هركس كه شی‌ای در بادیه می‌اندازد، نیتی نیز می‌كند و تحقق و عدم تحقق آن را از وصف حال می‌فهمد. اینك چند نمونه از وصف‌ حال‌ها ذكر می‌گردند:

آغلاما، ناچار آغلاما از ناچاری گریه نكن،
الینده هاچار آغلاما گریه نكن دست به كلید
قاپینی باغلایان اللّه درهای بسته را خدا
بیر گوه ده آچار، آغلاما. یك روزی هم خواهد گشود
اوتور موشدوم سكی ده نشسته بودم رو سكو
اوره گیم سكسكی ده دلم در انتظار بود
بیر قیزیل نعلبكی ده در یك نعلبكی طلا
اوچ قیزیل آلما گلدی سه تا سیب سرخ درآمد


همچنین مشاهده کنید