چهارشنبه, ۱۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 1 May, 2024
مجله ویستا

افسران پیر ، فرزندان کودتا


یكی از نامهای رایج و معروف در ماجرای كودتای بیست و هشتم مرداد سال ۱۳۳۲، سپهبد نادر باتمانقلیچ است كه در كنار اردشیر زاهدی یكی از مهره‌های اصلی كودتا بود. او كه پسر ابوالقاسم امین اسلحه، متصدی ذخایر ارتش در دورهٔ احمدشاه بود، در تهران به دنیا آمد و بنابر موقعیت شغلی پدرش وارد مدرسه نظام و شغل نظامی‌گری شد. وی در فنون نظامی و اصول سربازی جوانی كار آمد و با استعداد بود و به سرعت رده‌های ترقی را پیموده و در ماموریتهای مهم نظامی مشاركت یا مسئولیت یافت و در چند ماموریت خارجی نیز حضور داشت.
در بحبوحه كودتای بیست و هشتم مرداد با «كانون افسران بازنشسته» كه توسط زاهدی تاسیس شده بود مرتبط شد و از سوی طراحان كودتا به عنوان رئیس ستاد ارتش شاهنشاهی انتخاب گردید. او كه در وزارت جنگ دولت مصدق رئیس اداره صنایع نظامی و بازرس منطقه پنج بود با مشاركت و مساعدت در براندازی دولت مصدق به ریاست ستاد ارتش رسید. بعدها سفیر ایران در پاكستان و سپس در عراق شد. در كابینه منوچهر اقبال وزیر جنگ شد و پس از ارتقاء به درجه سپهبدی در سال ۱۳۳۶ شمسی نماینده ایران در پیمان سنتو گردید. با وقوع انقلاب اسلامی كه او در آن زمان استاندار خراسان شده بود، فعالیتهایش به عنوان یكی از كارگزاران حكومت پهلوی پایان گرفت و پس از چند سال حبس به فرمان امام خمینی(ره) مورد عفو قرار گرفته به امریكا رفت و همانجا زندگی‌اش به پایان رسید. مقاله حاضر زندگی و فعالیتهای او را به ویژه در دوران كودتای بیست و هشتم مرداد شرح داده است.
همانگونه كه در سالهای بعد مشخص شد بخش مهمی از مخالفتها و توطئه‌ها علیه دولت دوم محمد مصدق كه منتهی به كودتاهای بیست و پنجم و بیست و هشتم مرداد ۱۳۳۲ گردید، به وسیله گروهی از نظامیان صورت می‌گرفت كه در راس آنان، افسران بازنشسته‌‌ای قرار داشتند. رهبری این گروه را سرلشگر فضل الله زاهدی در«كانون افسران بازنشسته» برعهده داشت. این كانون را زاهدی و چند تن از نظامیان در سال ۱۳۲۷.ش برای حمایت از افسرانی كه رزم‌آرا آنان را بازنشسته كرده بود، تاسیس كردند. در آغاز، افسران عضو كانون نظر مساعد و مثبت به جبهه ملی ایران داشتند، ولی در زمان دولت دوم مصدق، پس از واقعه نهم اسفند۱۳۳۱، كمیته‌ای تشكیل شد كه برای اصلاح ساختار ارتش، گروهی دیگر از افسران را كه كمیسیونهای منتخب واحدهای مختلف نظامی مشخص كرده بودند، بازنشسته اعلام نمود. به همین دلیل از این پس افسران مذكور، با گروه افسرانی كه قبلا بازنشسته شده بودند به كانون مخالفت علیه دولت مصدق تبدیل شدند. فعالیت افسران مخالف، همراه با ضعف مصدق در افزایش تسلط دولت بر نظامیان، موقعیت و شرایط مناسبی را برای توطئه‌چینی و اقدامات خطرناك علیه دولت مصدق فراهم كرد.۱ یكی از اقدامات افسران مخالف دولت، شركت آنها در توطئه ربودن و قتل سرلشگر محمود افشار طوس، رئیس شهربانیِ دولت مصدق در اول اردیبهشت ۱۳۳۲بود. طراحان توطئه قصد داشتند كه عده‌ای از وزیران و دیگر مقامات ارشد دولت مصدق از جمله حسین فاطمی، تقی ریاحی، علی شایگان، عبدالله معظمی و برخی دیگر را به بهانه‌ها و روشهای گوناگون غافلگیر كرده؛ ابتدا با ناكارآمد كردن دولت و در مرحله بعدی استیضاح و رای عدم اعتماد توسط همفكران خود در مجلس، آن را ساقط كنند و سپس از محمدرضا پهلوی بخواهند كه زاهدی را به جای مصدق به مقام نخست وزیری برگزیند.۲ در آستانه كودتا افسران بازنشسته و افسران سلطنت‌طلب، از طریق«كمیته نجات وطن» كه سرلشگر زاهدی رهبر آن بود، به همراهی كرمیت روزولت، فرمانده آمریكایی كودتاهای بیست و پنجم و بیست و هشتم مرداد۱۳۳۲، افسرانی را كه دارای پستها و مقامهای حساس نظامی بودند، جذب نموده و برای اجرای طرح كودتا آنان را با خود همگام كردند.۳
رخنه در نیروهای مسلح و جلب حمایت و همكاری افسران ارشد و فرماندهان ارتش، به ویژه فرماندهان پادگانهای مهم نظامی، یكی از هدفهای اساسی كودتاگران بود. هرچند در میان امیران ارتش گرایش به نظام پادشاهی و شخص شاه قابل توجه بود و امكان استفاده از برخی نارضایتیهای آنان برای اتحادشان علیه مصدق وجود داشت و اما از سوی دیگر، فقط نیروهای تحت امر سرهنگ نصیری درگارد جاویدان در اختیار كودتاگران بودند كه این افراد نیز به تنهایی قادر به مقابله با یگانهای رزمی تیپ‌های متمركز در پادگانهای تهران نبودند.۴ بنابراین، در دهه اول مرداد۱۳۳۲، پس از تحقیقات سازمانهای اطلاعاتی آمریكا و انگلستان در میان فرماندهان نظامی، طرح عملیات كودتا بر این فرض استوار شد كه چهل نفر از فرماندهان پادگانهای تهران با كودتا همكاری خواهند كرد.۵ علاوه بر این نظامیان ارشد دیگری وجود داشتند كه همكاری و حمایت آنها نیز جلب شده بود. سرلشگر نادر باتمانقلیچ، یكی از آنها، در اواسط مرداد از ماموریت اصلی و نقشی كه برای او در كودتا در نظر گرفته شده بود آگاه شد. او در این زمان سمت بازرس ناحیه پنج در وزارت جنگ را برعهده داشت. قبل از پرداختن به نقش و عملكرد باتمانقلیچ در جریان كودتاهای بیست و پنجم و بیست و هشتم مرداد، برای آشنایی بیشتر به خلاصه‌ای از سوابق تحصیلی و شغلی وی اشاره می‌شود.
نادر باتمانقلیچ فرزند ابوالقاسم امین اسلحه در فروردین ۱۲۸۲شمسی در منطقه سنگلج تهران متولد شد. پدر او با لقب امین اسلحه، متصدی امور ذخایر ارتش در عصر احمدشاه قاجار بود. وی به تشویق پدرش در شانزده سالگی وارد مدرسه نظام مشیرالدوله شد. پس از آن كه در زمان رضاخان مدرسه نظام مشیرالدوله و مدرسه دیویزیون قزاق درهم ادغام گردیدند و به نام مدرسه نظام درآمدند وی در آنجا تحصیلات نظامی خود را ادامه داد و در سال ۱۳۰۵.ش موفق به اخذ گواهینامه دیپلم مدرسه نظام در رسته پیاده با رتبه اول شد و گواهینامه خود را از دست رضاشاه گرفت و همزمان در رشته شمشیربازی نیز مقام اول را كسب كرد.۶ باتمانقلیچ در مهرماه همان سال با درجه ستوان دومی در هنگ پیاده پهلوی، به فرماندهی دسته دوم گروهان سوم انتخاب شد و چند هفته بعد به اتفاق هنگ پهلوی برای ماموریت خلع سلاح عشایر جنوب و امنیت راه‌ها، عازم لرستان، خوزستان و فارس گردید كه این ماموریت تا سال ۱۳۰۸.ش ادامه پیدا كرد.
در این سال به تهران احضار و تا سال ۱۳۱۵.ش در سمت مامور تفتیش خرید اسحله نوین به شغل خود ادامه داد كه در این مدت مسئولیت خرید بسیاری از سلاحها و تجهیزات نظامی جدید برعهده او بود. باتمانقلیچ در یكی از این ماموریتها و در چكسلواكی، هنگام بازدید از تانكهای خریداری شده و آزمایش آنها زیر یكی از تانكها ماند و به شدت زخمی شد كه التیام آن چندین سال به طول انجامید و نهایتا در زمان حكومت مصدق در سال ۱۳۳۱.ش در اتریش عمل جراحی مجددی بر روی او صورت گرفت.۷ وی در اردیبهشت ۱۳۱۶ به سمت فرمانده هنگ دوم پیاده لشگر دو مركز در پادگان قصر انتخاب و تا خرداد ۱۳۱۷ در آن سمت خدمت كرد. در این تاریخ فرمانده گردان مستقل ارابه جنگی در لشگر مذكور گردید و تا مهرماه ۱۳۱۹ در این سمت باقی ماند. سرلشگر نادر باتمانقلیچ از مهر ۱۳۱۹ تا مهر ۱۳۲۱ دوره دو ساله دانشگاه جنگ را گذراند. پس از آن تا شهریور۱۳۲۲ به ریاست ستاد لشگر دوم مركز رسید و در این تاریخ به ستاد كل ارتش منتقل شد و تا اول فروردین ۱۳۲۶ در آنجا مشغول ادامه خدمت بود.
وی در سال ۱۳۲۶ به ترتیب سمتهای فرماندهی تیپ اردبیل، فرماندهی لشگر سه تبریز و ریاست اداره باربری ارتش را به خود اختصاص داد و در سمت اخیر تا اسفند۱۳۲۸باقی ماند. باتمانقلیچ از بیست و دوم اسفند ۱۳۲۸ تا بیست و دوم مرداد۱۳۲۹ جهت یك ماموریت نظامی به آمریكا رفت. از این تاریخ تا كودتای بیست و هشتم مرداد ۱۳۳۲ به ترتیب سرپرست اداره تسلیحات ارتش، ریاست دادگاه تجدید نظر ویژه ارتش، ریاست اداره صنایع نظامی و بازرس ناحیه پنج وزارت جنگ بود. وی سرانجام در بیست و هشتم مرداد ۱۳۳۲ به ریاست ستاد ارتش انتخاب گردید.۸ چنانكه قبلا نیز ذكر گردید در ایام منتهی به كودتای بیست و پنجم مرداد نادر باتمانقلیچ از نقش و ماموریت خود مطلع شد و پس از آن همكاری وی با كودتاگران به صورت قابل توجهی افزایش یافت. گرچه ماموریت كودتاگران در ایام نزدیك كودتا به آنها اطلاع داده شد، ولی اسناد و مدارك موجود حاكی از آن است كه حداقل از دو ماه قبل برخی كودتاگران در جریان توطئه علیه دولت مصدق بوده و حتی با آمریكاییها نیز در این زمینه دیدار و گفتگوهایی داشته‌اند.
در اسناد منتشر شده توسط سازمان سیا به تماسهای یك سرلشگر ایرانی با طراحان آمریكایی كودتا در فروردین ۱۳۳۲ اشاره شده است كه احتمال داده می‌شود كه وی سرلشگر باتمانقلیچ باشد. براساس اطلاعات منتشر شده در این ملاقاتها هماهنگی تلاشهای نظامی علیه مصدق مورد بررسی قرار گرفته و دیدگاه آمریكاییها در این زمینه مطرح و بررسی شده است.۹ در كتاب «پنج روز رستاخیز ملت ایران» اشاره به تلاشهای برخی افسران در ماه‌های قبل از كودتا دیده می‌شود. اساس این تلاشها در ظاهر جهت مقابله با تهدیدات علیه نظام سلطنتی می‌باشد ولی در حقیقت این افسران در كودتاهای بیست و پنجم و بیست و هشتم مرداد جزو عوامل اصلی كودتا به شمار می‌رفتند كه در میان آنها سرلشگر زاهدی در راس قرار داشت و سرلشگر با تمانقلیچ نیز در مرتبه‌ای هم سطح با زاهدی و مورد مشورت افسران دیگر بود. این افسران از نظر ساختاری شبیه جمعیتی بودند كه هدف واحدی را دنبال می‌كنند. در مورد آنها آمده است: «پس از مذاكرات مقدماتی و تشكیل جمعیت كه در حقیقت می‌توان به نام فدایی شاه نامید، قرار گذاشتند كه هرسه یا چهار نفر تشكیل یك اكیپ دهند و هر اكیپی یك نفر را به عنوان رابط تعیین نماید كه با سرهنگ بختیار تماس داشته و از طرفی سرهنگ نصیری را هم در جریان بگذارند و آخر الامر به وسیله رابط دیگری كه مورد اعتماد كامل باشد عملیات به اطلاع سرلشگر زاهدی جهت اتخاذ تصمیم و صدور دستور برسد.
ضمنا نقشه این بود كه به تدریج افسرانی را كه از هر حیث مورد اعتماد هستند انتخاب كنند. فكر و نقشه خود را با آنها در میان بگذارند و بعد هم ترتیبی دهند كه هر یك از این افسران در یكی از واحدهای ارتش و یا در دوایر وزارت جنگ و ستاد ارتش دارای مقام حساسی باشد و رفته رفته در اركان ارتش نفوذ پیدا كنند تا به موقع بتوانند از مخالفت احتمالی جلوگیری نموده و عملیات مخالفین دربار و مشروطیت را خنثی نمایند. هر افسری كه وارد این باند می‌شد باید در اولین جلسه سوگند یاد می‌كرد كه برای اجرای نقشه‌ای كه دارند در راه دفاع از مملكت و حفظ مقام سلطنت از هیچگونه فداكاری دریغ نورزد و این سوگند با تشریفات خاصی انجام می‌شد كه مهیج و موثر بود.»۱۰
در ادامه این مطالب آمده است كه پس از طی مراحل مختلف و حصول اطمینان از مورد اعتماد بودن افسر مورد نظر، اسم وی جزو هم قَسُم‌ها ثبت می‌گردید. در مورد نحوه ارتباط افسران مزبور با همدیگر آمده است:«طرز كار اصولا طوری تهیه شده بود كه هر یك از افسران عضو این باند بیش از سه یا دو نفر از اعضای دیگر را نمی‌شناخت و فقط رابط هر اكیپ بود كه با اداره كننده و رهبر این عده، كه خودبه خود به نام فدایی شاه موسوم گردید، سر و كار داشت. نكته دیگری كه مورد توجه بود این بود كه ترتیب كار را طوری بدهند كه اگر احیانا ضمن بعضی عملیات احتمالی افسران ارشد از قبیل سرلشگر زاهدی، سرلشگر باتمانقلیچ، سرهنگ بختیار، سرهنگ نصیری، سرتیپ گیلانشاه و سرهنگ روحانی و بعضی دیگر دستگیر شدند هدایت باند بی‌سرپرست نمانده و شخص دیگری كه استعداد و شایستگی داشته باشد رهبری باند را به عهده بگیرد.»۱۱ این افسران هم قَسُم كسانی بودند كه بازوی اجرای كودتا و از عوامل مهم آن شدند. اما طراحان كودتا جهت حفظ اطلاعات، تصمیم گرفته بودند كه نقش و ماموریت این افسران را در نزدیك‌ترین زمان به تاریخ اجرای كودتا به آنها اعلام كنند. سرگرد مهدی همایونی، عضو سازمان افسران حزب توده كه به گروه افسران هم قَسُم كودتاگر راه یافته و در جریان جلسات و اقدامات آنها بود، در خاطرات خود چنین عنوان می‌كند:« از اول مرداد ۱۳۳۲ علاوه بر جنب و جوشهای غیرعادی روزانه در فرمانداری نظامی تهران، در منازل برخی از افسران نامبرده نیز جلسات شبانه برگزار می‌شد كه در آن ضمن سخنرانی و مشورت در مورد مبارزه با توده‌ایی‌ها و اعضای جبهه ملی ایران به شدت عمل توصیه می‌كردند.» وی در ادامه خاطرات خود می‌نویسد:«از تاریخ هفدهم مرداد ماه، فعالیت در فرمانداری نظامی و جلسات افسران وابسته به دربار فزونی یافت و دستورات با مراقبتهای جدی و پیاپی ابلاغ می‌شد… مقامات كه دوازده نفر از جمله زاهدی، رشیدیان‌ها، باتمانقلیچ، اخوی، حسین آزموده، نصیری، مبصر و چند نفر دیگر بودند، جلسات محرمانه‌تری داشتند و دستورات كلی را به عده بعدی كه اسامی آنها در بالا نوشته شد، می‌دادند.۱۲ ولی از كم و كیف آن چیزی نمی‌گفتند.فقط بعضی‌ها مثل اسكندر آزموده فرمانده هنگ پهلوی و سرهنگ اردوبادی فرمانده ژاندارمری در جریان بودند.»۱۳برخی از جلسات افسران هم قسم در خانه سرلشگر باتمانقلیچ نیز برگزار می‌شد. در بازجوییهایی كه سرگرد علمیه از سرهنگ زند كریمی پس از شكست كودتای بیست و پنجم مرداد ۱۳۳۲ در تاریخ بیست و هفتم مرداد ۱۳۳۲ انجام داده نیز به این موضوع اشاره شده است.۱۴ براساس اسناد سازمان سیا پس از اینكه سرهنگ اخوی با سرلشگر زاهدی ملاقات كرد و زاهدی انتخاب سرلشگر باتمانقلیچ را به ریاست ستاد ارتش دولت كودتا پذیرفت، باتمانقلیچ درخواست كرد كه برای كسب اطلاعات بیشتر در این زمینه با یكی از آمریكاییها به نام كارول ملاقات كند و همچنین با اخوی، فرزانگان و زند كریمی طرحها را مورد بررسی بیشتر قرار دهند. این ملاقات تا تكمیل طرح ستادی به تعویق افتاد ولی پس از تكمیل آن و در جلسه‌ای در باغ باتمانقلیچ در كیلومتر ۱۹ جاده كرج صورت گرفت.۱۵
در اقاریر سرهنگ زند كریمی پس از توقیفش به دنبال شكست كودتای بیست و پنجم مرداد به ملاقاتهای بیشتری با ماموران آمریكایی نیز اشاره شده است:«… پس از دو جلسه مذاكره در سفارت آمریكا، تصمیم گرفتیم محل اجتماعمان را عوض كنیم؛ ابتدا در منزل سرهنگ عباس فرزانگان جمع شدیم. پس از چند جلسه كه در آنجا طرح‌ریزی كردیم، برای این كه حضورمان جلب توجه نكند، جایمان را عوض كردیم و به باغ سرلشگر باتمانقلیچ در كیلومتر ۱۹ جاده كرج رفتیم. در این محل كه سرهنگ آمریكایی هم حضور داشت، درباره طرح اجرای كودتا بحث و مذاكراتمان را دنبال كردیم.»۱۶ در اسناد سازمان سیا آمده كه در بیست و یكم مرداد عباس فرزانگان، سرلشگر باتمانقلیچ را به دیدن زاهدی در مخفیگاهش برد و در این دیدار، باتمانقلیچ وعده همه نوع كمك را به سرلشگر زاهدی داد.۱۷
باتمانقلیچ در مصاحبه‌ای كه با تلویزیون ملی ایران در سال ۱۳۵۴.ش داشت، صریحا به تصمیم و شركتش در كودتا اذعان كرده است:«زندگی من طوری بود كه چه از طریق مشهودات و چه از طریق شنیدن‌ها و چه از طریق خواندنیها من متوجه بودم كه كمونیسم چه بلایی است برای یك اجتماعی و اگر واقعا یك مملكتی بر اثر غفلت و سهل‌انگاری دچار یك همچنین بدبختی بشود همه چیز خودش را از دست خواهد داد. بنابراین در روزهای بحرانی من واقعا مرگ را بر حیات ترجیح می‌دادم و با یك از خودگذشتگی آماده بودم كه هر آن، خطری را استقبال بكنم و حتی در آن موقع وصیت كرده بودم در یك باغی كه هیچ مربوط به خودم نبود اما غیرمستقیم نظارت داشتیم در آنجا در همین راه كرج راه جنوبی قدیمی كرج وصیت كرده بودم كه اگر احیانا در این جریانات برای من یك اتفاقی افتاد مرا زیر یك درخت گردوی مشخص به خاك بسپارند، این وضعیت به همین ترتیب ادامه داشت تا با مراجعات مكرر و مرتبی كه از طرف افسران و حتی باید بگویم از طرف واقعا افراد غیرنظامی این مملكت كه علاقه باطنی به وطنشان و استقلالشان و پادشاهشان داشتند مراجعه می‌شد. خوب یك تلاشی بود از این كه در مقابل این همه هرج و مرج چه كار باید كرد. یكی از روزها دیدم كه به من خلاصه اطلاع می‌دهند كه شما نامزد رئیس ستاد ارتش شدید و قریبا باید كه این ماموریت و مسولیت را به عهده بگیرید.»۱۸
كودتاگران صبح روز شنبه بیست و چهارم مرداد در باغ مصطفی مقدم گردهم آمدند تا آخرین تصمیمات را بگیرند و آخرین تحولات را بررسی كنند. در این جلسه كه نادر باتمانقلیچ نیز شركت داشت سرلشگر زاهدی فرمان نخست وزیری خودش را كه از طرف محمدرضا پهلوی صادر شده بود به حاضرین نشان داد و در پایان جلسه مقرر شد كه فرمان عزل دكتر مصدق مقارن ساعت ۱۱ یا ۳۰/۱۱ شب به وسیله سرهنگ نصیری به او در منزلش ابلاغ گردد.۱۹ در ساعت دو بعد از ظهر ماموران از حضور زاهدی در باغ مصطفی مقدم مطلع شدند، اما قبل از رسیدن آنها زاهدی و همراهانش آنجا را ترك و به منزل حسن كاشانیان كه در یكی از خیابانهای فرعی تپه امانیه بود، رفتند.۲۰ در ساعات پایانی بعد از ظهر بیست و چهارم مرداد، باتمانقلیچ از خانواده‌اش خداحافظی كرد- به صورت پنهانی- فقط پدر همسرش نصیرالملك میرفندرسكی را از ماموریتش مطلع كرد و راهی ستاد عملیاتی كودتا شد و در آنجا آخرین دیدار خود را قبل از اجرای كودتا با زاهدی انجام داد.۲۱ در این دیدار مقرر شد كه باتمانقلیچ نیم ساعت پس از ماموریت سرهنگ نصیری برای ابلاغ حكم خود به عنوان ریاست ستاد ارتش راهی ستاد شود.۲۲ وی در بعد از ظهر همین روز با یكی از ماموران آمریكایی و هیئت نظامی مركب از فرزانگان، اخوی و زند كریمی ملاقات كرده بود.۲۳ باتمانقلیچ در خاطراتش چنین عنوان می‌كند كه در شب كودتای بیست و پنجم مرداد ماموریت سركشی و نظارت بر نقاط حساس شهر كه قبلا پیش‌بینی شده بود در آن نقاط عوامل كودتا ماموریتهایی انجام دهند را نیز برعهده داشته است. در همین راستا از ساعت ۹ شب به همراه اردشیر زاهدی شروع به بررسی اوضاع خیابانها و محلات اطراف نخست وزیری كردند. آنها از استقرار غیرعادی نظامیان و تحركات آنها به این نتیجه رسیدند كه مصدق از جریان كودتا مطلع شده و حتما تدابیری نیز برای خنثی كردن آن اندیشیده است. لذا، آن دو به ستاد عملیاتی برگشته و زاهدی را در جریان این مساله قرار دادند.
اما این گزارش باعث نشد كه عملیات به حالت تعلیق درآید و سعی شد كه ماموریتهای كودتاگران به صورتی كه پیش‌بینی شده بود اجرا شود. ساعت ۳۰/۱۱ بیست و چهارم مرداد، سرلشگر باتمانقلیچ در حالیكه لباس رسمی نظامی بر تن داشت از ستاد عملیاتی به سمت ستاد ارتش حركت كرد. رانندگی ماشین او را مصطفی مقدم برعهده داشت. اما وقتی به نزدیكی ستاد رسیدند، متوجه شدند كه ساختمان ستاد توسط نیروهای انتظامی و نظامی محاصره شده و چراغهای اطاقها روشن است و امكان نزدیك شدن و رفتن به داخل ساختمان وجود ندارد. این دو نفر در راه بازگشت به ستاد عملیاتی با زاهدی روبرو شدند كه برای كسب اطلاع به داخل شهر آمده بود. زاهدی به باتمانقلیچ گفت:«احتیاط كردید، حق این بود كه به ستاد می‌رفتید و بدون واهمه به اطاق رئیس ستاد وارد می‌شدید و حكم خودتان را به ریاحی ابلاغ می‌كردید و به او می‌گفتید كه به فرمان اعلیحضرت همایونی زاهدی به نخست وزیری منصوب شده و اگر قصد سرپیچی داشت، به رعایت اصول نظامی و ارشدیتی كه نسبت به او دارید توقیفش می‌كردید.» باتمانقلیچ پاسخ داد:«اگر صلاح در این است الان هم دیر نشده، می‌توان به همین نحو عمل كرد.» ولی چون دیگر شكست كودتا محتمل‌تر شده بود از این كار صرف‌نظر شد.۲۴ پس از این جریان، زاهدی، باتمانقلیچ و افراد همراه آنها، دیگر به منزل حسن كاشانیان نرفتند و این بار برای تبادل نظر و چاره‌جویی به منزل سرهنگ دوم فرزانگان(برادر سرهنگ عباس فرزانگان) كه در قسمت پایین تپه‌های امانیه قرار داشت، رفتند.
در آنجا بود كه این عده خبر توقیف نصیری را دریافت كردند. پس از قطعیت شكست كودتا قرار شد كه فعالیتها ادامه پیدا كند و زاهدی به محل دیگری - باغ خانم مشیرالسلطنه فاطمی از بستگانش- منتقل شود. نزدیكیهای صبح باتمانقلیچ به خانه خود برگشت و منتظر حوادث بعدی ماند.۲۵ او برای این كه خود را بی‌خبر از كودتا نشان دهد روز بیست و پنجم مرداد به محل كارش رفت و فعالیتهای روزانه خود را انجام داد. اما ماموران فرمانداری نظامی در ساعت چهار بعد از ظهر او را در خانه‌اش دستگیر و در زیرزمین دژبانی مركز بازداشت كردند. وی ابتدا به بازداشت خود و نامناسب بودن محل بازداشت اعتراض كرد و سعی داشت كه با سرتیپ ریاحی رئیس ستاد ارتش و سرهنگ اشرفی فرماندار نظامی تهران تماس بگیرد، اما وقتی نتوانست نتیجه‌ای بگیرد دست به اعتصاب غذا زد.۲۶
باتمانقلیچ در روزهای بیست و ششم و بیست و هفتم مرداد مورد بازجویی قرار گرفت ولی با تكیه بر این امر كه«من یك سرباز و مجری امر هستم» از پاسخ به سوالهای بازجو طفره رفت و به جای پاسخ دادن به سوالها به ذكر سوابق خدمتی خود پرداخت.۲۷ قرار بود كه در روزهای آینده بازجویی مجددی از وی صورت گیرد كه تحولات به گونه‌ای دیگر رقم خورد و این كار تا پیروزی انقلاب اسلامی به تعویق افتاد. سرگرد اسماعیل علمیه در خاطرات خود در مورد بازجویی از باتمانقلیچ می‌گوید كه وی اصولا حاضر به دادن بازجویی نبود و فقط به شرح خدماتش می‌پرداخت. سرگرد علمیه می‌افزاید:«در اظهارات شفاهی كه به اینجانب ضمن دلسوزی از وضع كشور و نمك‌نشناسی دكتر مصدق می‌كرد اظهار داشت وقتی پا روی دم گربه بگذارند پنجول می‌‌كشد. ولی باز می‌گفت كه من وارد عملیات نشدم ]به علت نبودن فرمان همایونی[»۲۸ البته چنانچه قبلا خودش به زاهدی گزارش داده بود، نتوانست عملیاتی انجام دهد كه اگر ممكن بود به این كار اصرار هم داشت. دلیل دیگر بر رد ادعای او اینكه روز بیست و هشتم مرداد حتی بدون فرمان همایونی به ریاست ستاد ارتش تكیه زد. گرچه كودتای بیست و پنجم مرداد به دلیل آگاهی مصدق و ستاد ارتش از وقوع كودتا از طریق سازمان افسران حزب توده، با شكست مواجه شد، اما كودتاگران این واقعه را شكست نهایی ندانسته و بدون وقفه اقدامات جدیدی را برای سرنگونی دولت مصدق در پیش گرفتند. آنها از اوضاع بحرانی و هرج ومرج زده بیست و پنجم تا بیست و هشتم مرداد نهایت بهره‌برداری را نموده و تحولات فزاینده‌ای را به نفع خود رقم زدند در حالیكه كودتاگران در صدد انتقال ستاد عملیاتی به یكی از استانهای شمالی یا جنوبی برای مبارزه نظامی با دولت بودند، مصدق در شبانگاه بیست و هفتم مرداد دستور پایان دادن به تظاهرات و بازگشت مردم به خانه‌هایشان را صادر كرد. با خالی شدن خیابانها، میدان برای تحرك و فریب مردم در اختیار كودتاگران قرار گرفت و حتی بدون استفاده از نیروهای كمكی كه قرار بود از كرمانشاه برسند، با توسل به شگردهای ویژه و استفاده از اوباش و فواحش شهری كه با دلارهای سازمان سیا به وجد و هیجان آمده بودند در روز بیست و هشتم مرداد موفق به ساقط كردن دولت مصدق شدند. در ساعات بعد‌ از ظهر بیست و هشتم مرداد باتمانقلیچ به همراه سایر افسران بازداشت شده از زندان خارج شدند. باتمانقلیچ روی دوش افسران و افراد غیرنظامی به محل كار آینده‌اش در ستاد ارتش انتقال یافت.۲۹ با توجه به اسناد و مدارك موجود، باتمانقلیچ در زمینه نحوه انتقالش به ستاد ارتش در دو زمان متفاوت اظهار نظر كرده كه یكی مصاحبه‌اش با تلویزیون ملی ایران در سال ۱۳۵۴ و دیگری اعترافاتش در دادسرای انقلاب در سال ۱۳۵۸ می‌باشد. در مصاحبه تلویزیونی در این مورد توضیح مختصری داده است:«روی دست مردم و جمعیت زیادی كه واقعا پر كرده بود این خیابان سوم اسفند را وارد فضای ستاد ارتش شدم و پله‌ها را بالا رفتم و در آن اطاق بزرگی كه امروز به صورت موزه درآمده برای اینكه در اسفند ۱۲۹۹ اعلیحضرت همایون شاهنشاهی اعلیحضرت فقید در آنجا تشریف فرما شدند و ستادشان را ابتدا در آنجا تشكیل داده بودند. خلاصه وارد آن سالن شدم.»۳۰ اما در اعترافاتش تفصیل بیشتری آورده و به مسائل دیگری نیز اشاره كرده است و از محتوای كلام چنین برمی‌آید كه او درصدد تبرئه خود با توسل به این دستاویز است كه من یك نظامی بودم و سرلشگر زاهدی براساس اصول ارشد نظامی مرا مجبور به پذیرفتن ریاست ستاد ارتش كرد و من نیز مجبور به اطاعت از دستور مقام مافوق خود بودم:«من را از سلول انفرادی خارج نمودند و به طرف خارج بردند و متوجه شدم به طرف باشگاه افسران كه مقابل ستاد ارتش می‌باشد روانه و داخل باشگاه شدند.در آنجا به طور غیرمنتظره من خود را مقابل سرلشگر زاهدی كه با لباس نظامی و مسلح بود روبرو دیدم. ایشان خطاب به من اظهار كردند:از این ساعت مسولیت ستاد ارتش برعهده شما می‌باشد. با توجه به سوابقی كه از گذشته من با ایشان داشتم از قبول دستور استنكاف نمودم. ایشان در جواب با عصبانیت و تهدید اظهار كردند: موضوع انتخاب نوع كامیون نیست كه شما بخواهید تمرد نمایید. موضوع بقای مملكت در پیش است.
من اظهار كسالت و بیماری ستون فقرات نمودم. در جواب اظهار كردند: از حال باید بدانید كه شما هیچ كاره هستید و ما می‌خواهیم فقط از حسن شهرت شما در ارتش مثل یك مهره شطرنج استفاده نمائیم. چه بیمار باشید یا نباشید و بخواهید یا نخواهید شما باید نقش خود را مثل یك مهره شطرنج بازی بنمایید؛ زیرا خودتان به خوبی می‌دانید مثل سرلشگر وثوق، سرلشگر بهارمست، سرلشگر مزینی و سرلشگر گرزن كه همه آنها از شما ارشدتر هستند، زیاد می‌باشند. بدین ترتیب ابلاغ كتبی كه قبلا آماده شده بود با عصبانیت به طرف من دراز كرد و با ناراحتی گفت:شاه همین دو روز مراجعت خواهد نمود و تصمیم لازم اتخاذ خواهد كرد ولی تا مراجعت ایشان شما اجبار دارید مسولیت ستاد ارتش را از همین لحظه برعهده بگیرید در غیر این صورت ممكن است برای خود شما و فرزندانتان همین امشب هر اتفاق ناگواری رخ بدهد. بفرمائید هرچه زودتر بروید ستاد و مشغول كارتان شوید. به زودی متوجه خطری كه من و خانواده‌ام را تهدید می‌كرد شدم و اجبارا به طرف ستاد كه در جنوب خیابان بود روانه شدم.»۳۱ چنانكه ملاحظه شد سعی باتمانقلیچ بر این است كه اقدام و عملی به آن اهمیت و بازتاب‌ها را با چند جمله، ناچیز جلوه دهد. او در فاصله سال۱۳۳۲ تا ۱۳۵۷ به مناسبت‌های مختلف، از جمله سالگردهای كودتا با كمال افتخار و با آب و تاب تمام كودتا را همچون سایر كودتاگران«قیام ملی» و«رستاخیز ملی» قلمداد كرده و به شرح جزئیات دخالتها و نقش خود در آن پرداخته است. علاوه بر این عملكرد و اقدامات و مناصب وی پس از كودتا و دریافت نشانهای متعدد از نوع عالی آن و ترفیع درجه و غیره همگی ادعاهای وی در اعترافاتش را رد می‌كنند.
باتمانقلیچ از طریق نامه‌ای كه سرتیپ ریاحی در شامگاه بیست و هشتم مرداد به وی نوشت و محل اختفایش را اعلام كرد، فورا توسط مامورین او را جلب و به ستاد ارتش آورد و به مدت چهار روز در آنجا همراه با حفظ احترام و مقام وی را نگهداشت. هدف باتمانقلیچ این بود كه با خوش‌رفتاری، همكاری او را جلب كند و اطلاعات مورد نیاز را از او بگیرد. به همین دلیل در روز چهارم به وی پیشنهاد همكاری داد، اما چون او نپذیرفت همان روز به بازداشتگاه جمشیدیه منتقل و پس از مدتی به همراه مصدق و دیگران محاكمه گردید.۳۲
محمدرضا پهلوی سه روز پس از كودتای بیست و هشتم مرداد تصمیم گرفت از ایتالیا به ایران بازگردد. او در ساعت۱۵/۱۱ وارد فرودگاه مهرآباد تهران شد. نادر باتمانقلیچ كه قبل از آمدن او پیامی نیز به ایتالیا مخابره كرده بود،۳۳ در تهران نیز اولین كسی بود كه از محمدرضا پهلوی استقبال و پیام تبریك خود را قرائت كرد. باتمانقلیچ در خاطراتش در این زمینه می‌گوید:«موقعی كه هواپیمای اعلیحضرت همایون شاهنشاهی به زمین نشست من این افتخار را داشتم و نصیبم شد كه اولین فردی باشم كه به پیشگاه مبارك اعلیحضرت گزارش بدهم كه مملكت در كمال امن و اتفاق قابل عرض نیست كه به شرف عرض همایونی برسد و اعلیحضرت همایون شاهنشاهی اظهار تفقد و عنایت فرمودند.»۳۴
وی پیام تبریك خود را نیز به شرح زیر قرائت كرد:«پیشگاه مبارك اعلیحضرت همایون شاهنشاهی افتخار دارد كه از طرف افسران و درجه داران و سربازان ارتش شاهنشاهی نزول اجلال موكب شاهانه را به ایران عزیز تبریك عرض نماید. جان نثار سرلشگر باتمانقلیچ.»۳۵ از این پس نام باتمانقلیچ بعد از محمدرضا شاه و سرلشگر زاهدی، برسر زبانها بود و او در تمام مراسم مهم حضور و شركت داشت. باتمانقلیچ در ساعت۱۰/۲۱ روز شنبه سی و یكم مرداد۱۳۳۲ به عنوان رئیس ستاد ارتش ابلاغیه رضایتمندیِ محمدرضا پهلوی از مردم و به ویژه آنهایی كه در كودتا نقش داشتند را از رادیو تهران به شرح زیر قرائت كرد:«در این موقع كه به یاری خداوند قادر متعال و به همت ملت غیور ومردم میهن پرست و شاه دوست ایران و افسران و درجه داران و افراد رشید ارتش و برادران ژاندارم و پاسبان از نقشه‌های خائنانه و دسیسه‌های هستی بر باد ده جلوگیری به عمل آمده است، از طرف قرین‌الشرف همایون بزرگ ارتش‌داران فرمانده از عموم افراد قوای مسلح و مردمی كه با آنها یاری و همكاری نموده‌اند سپاسگزاری و قدردانی نموده درود بی پایان به روح شهدای این جهاد ملی نثار می‌كند و برای عموم افراد ارتش شاهنشاهی توفیق خدمتگزاری و فداكاری در حفظ استقلال و عظمت ایران عزیز را در تحت فرماندهی شاهنشاه محبوب از خداوند بزرگ مسالت می‌نماید.»۳۶
سرلشگر باتمانقلیچ در تاریخ دهم شهریور ۱۳۳۲ به دلیل خدماتش در جریان كودتا از محمدرضا پهلوی یك قطعه نشان درجه یك همایونی گرفت و۳۷ مدتی بعد نشان درجه یك رستاخیز را نیز كه ویژه عوامل اصلی كودتا بود دریافت كرد.۳۸ او در روز دوازدهم شهریور در دیدار با روزنامه‌نگاران طرفدار دولت كودتا كه خود را روزنامه نگاران ملی می‌نامیدند سخنرانی و در بخشی از سخنان خود خطاب به آنها گفت:«آقایان محترم، برادران عزیز؛ خداوند یك مرتبه دیگر به ما فرصت داده كه مملكت را از یك خطر حتمی نجات دهیم. اگر از این فرصت استفاده نكنیم گذشته از این كه شاهنشاه را كه مظهر ملیت و قومیت است از دست خواهیم داد خودمان نیز مسلما از بین خواهیم رفت و نامی از ما نخواهد بود.»۳۹
روز پانزدهم شهریور ثریا پهلوی نیز كه در بیست و پنجم مرداد از ایران خارج شده و به همراه محمدرضا پهلوی به ایتالیا رفته بود، به ایران بازگشت و در فرودگاه مهرآباد مورد استقبال مقامات حكومتی قرار گرفت. سرلشگر باتمانقلیچ نیز به عنوان رئیس ستاد ارتش از طرف افسران و درجه داران و سربازان ارتش خیر مقدم و تبریك گفت.۴۰ محمدرضا پهلوی و ثریا نیز در روزهای آتی با ارسال پیامهای جداگانه از وی و اقداماتش تقدیر كردند.۴۱ باتمانقلیچ در تاریخ هفتم تیر ۱۳۳۴ نشان لژیون مریت را كه به افسران ارشد عامل كودتای بیست و هشتم مرداد تعلق گرفته بود دریافت كرد.(مریت نشان فرماندهی در ارتش آمریكا می‌باشد.)۴۲ وی تا سال ۱۳۳۴ در ریاست ستاد ارتش باقی ماند و در مهرماه۱۳۳۴ به عنوان سفیر ایران در پاكستان انتخاب شد. در سال ۱۳۳۵ به عنوان سفیر ایران در بغداد، ماموریت رسیدگی به پیمان بغداد را دریافت و تا سال ۱۳۳۷ كه به وزارت كشور در كابینه منوچهر اقبال انتخاب شد، در آن سمت باقی ماند. شایان ذكر است كه باتمانقلیچ در سال ۱۳۳۶ به درجه سپهبدی رسید و از آن پس به مدت شش سال به عنوان نماینده ایران در پیمان سنتو فعالیت كرد. آخرین شغل او پیش از پیروزی انقلاب اسلامی استانداری خراسان بود.۴۳
پس از پیروزی انقلاب در سال ۱۳۵۸ دستگیر و در بیست و نهم آذر ۱۳۵۹ به حكم شعبه اول دادگاه انقلاب اسلامی تهران با اتهاماتی از قبیل وابستگی به رژیم پهلوی و تلاش در جهت استحكام آن و به ویژه ایفای نقش در كودتاهای بیست و پنجم و بیست و هشتم مرداد۱۳۳۲ و اتهامات دیگر ابتدا به اعدام محكوم شد ولی نهایتا با یك درجه تخفیف به حبس ابد محكوم گردید.۴۴ سرلشگر باتمانقلیچ در روز هیجدهم اردیبهشت سال ۱۳۶۱ به فرمان امام خمینی(ره) عفو شد۴۵ و عاقبت در سال ۱۳۷۰ در آمریكا درگذشت.۴۶
سجاد راعی گلوجه
پی نوشت‌ها
فخرالدین عظیمی، بحران دموكراسی در ایران، ترجمه: عبدالرضا هوشنگ مهدوی و بیژن نوذری، تهران، نشر البرز، ۱۳۷۲، صص۴۱۵-۴۱۴
حسینقلی سررشته، خاطرات من، تهران، كتیبه، ۱۳۶۷، ص۳۷
سجاد راعی، عملیات آژاكس، ترجمه بخش اسناد: ابوالقاسم راه چمنی، تهران، موسسه فرهنگی مطالعات و تحقیقات بین المللی ابرار معاصر تهران، ۱۳۸۰، صص۱۹۹-۱۹۸
همان، صص۱۲۱-۱۹۱
سجاد راعی، همان، صص۱بیست و هشتم-۱۱۷
آرشیو مركز اسناد انقلاب اسلامی، پرونده نادر باتمانقلیچ، شماره كد۱/۴۰۰۵، ص۷۱
همان، صص۷۳-۷۲
همان، ص۲۳
اسرار كودتا، اسناد محرمانه سازمان سیا درباره عملیات سرنگونی دكتر مصدق، ترجمه: حمید احمدی، تهران، نشر نی، ۱۳۷۹، ص۳۰
احمد بنی احمد و رحمت اتابكی، پنج روز رستاخیز ملت ایران، تهران، بی نا، ۱۳۳۷، صص۱۶۱-۱۵۹
همان، ص۱۶۲
اسامی آنها عبارت بود از: سرگرد جاویدپور، سرگرد اكبرزند، سروان كاووسی، سروان عباس شقاقی، سرهنگ زند كریمی، سروان سپهر، بیوك ساعدی، مصطفی مجلسی، سرهنگ اردوبادی، سرگرد صفایی، سرهنگ رئیسیان، سرگرد امجدی، سرگرد مرعشی، سرگرد حمیدی و غیره.
محمد حسین خسرو پناه، سازمان افسران حزب توده ایران، ۱۳۳۳-۱۳۳۲، تهران، شیرازه، ۱۳۷۷، صص۲۴۶-۲۴۵
آرشیو مركز اسناد انقلاب اسلامی، همان، شماره كد۹۲۰۵، ص۵۴
همان، ص۶۵
غلامرضا نجاتی، مصدق؛ سالهای مبارزه و مقاومت، ج۲، تهران، موسسه خدمات فرهنگی رسا، ۱۳۷۶، ص۸۲
اسرار كودتا، همان، ص۱۵۳
آرشیو مركز اسناد انقلاب اسلامی، همان، شماره كد۳۹۸۰، ص۱۵۸
اردشیر زاهدی، پنج روز بحرانی، اطلاعات ماهانه، ش۱۱۴(مرداد ۱۳۳۶)، ص۶
همان، ص۷
آرشیو مركز اسناد انقلاب اسلامی، همان، شماره كد۱/۴۰۰۴، صص۶۱-۶۰
همان، شماره كد۳۹۸۰، صص۱۶۱-۱۵۹
اسرار كودتا، همان، ص۱۵۴
اردشیر زاهدی، همان، صص۹-۸
همان، صص۵۱و۱۰
آرشیو مركز اسناد انقلاب اسلامی، همان، شماره كد۳۹۸۰، صص۱۷۴-۱۷۲، شماره كد۱/۴۰۰۴، صص۷-۶
همان، اسناد ضمیمه، كد۹۲۰۵، ص۶۷، سند شماره ۲
غلامرضا نجاتی، جنبش ملی شدن صنعت نفت و كودتای بیست و هشتممرداد۱۳۳۲، تهران، شركت سهامی انتشار، ج۷، ۱۳۷۳، ص۵۲۶
«عوامل كودتای آمریكایی بیست و هشتم مرداد را به مجازات رسانید،» هفته نامه امت، سال اول، ش۳۷، (۵دی ۱۳۵۸)، ص۱۱
آرشیو مركز اسناد انقلاب اسلامی، همان، شماره كد۳۹۸۰، صص۱۷۷-۱۷۶
همان، شماره كد۱/۴۰۰۵، صص۱۱۴-۱۱۳
غلامرضا نجاتی، مصدق؛ سالهای مبارزه و مقاومت، همان، صص۱۱۲-۱۱۱، مركز اسناد انقلاب اسلامی، آرشیو، همان، شماره كد۳۹۸۰، صص۱۸۰-۱۷۸
آرشیو مركز اسناد انقلاب اسلامی، همان، شماره كد۴۰۰۱، ص۳۱
همان، شماره كد۳۹۸۰، ص۱۸۱
ماهنامه ارتش، سال سی و دوم، ش۵(مرداد ۱۳۳۲)، ص ب
همان، ص پ
همان، سال سی و دوم، ش۶، شهریور ۱۳۳۲، ص۷
محمدعلی سفری، قلم و سیاست، ج۲، تهران، نشر نامك، ۱۳۷۳، ص۲۳، غلامرضا نجاتی جنبش ملی شدن صنعت نفت و كودتای بیست و هشتم مرداد۱۳۳۲، همان، ص۴۷۹
ماهنامه ارتش، سال سی و دوم، ش۶، شهریور ۱۳۳۲، ص د
همان، ص پ
اسناد ضمیمه، سندهای شماره ۳ تا۵
آرشیو مركز اسناد انقلاب اسلامی، همان، كد۴۰۰۳، ص۱۵
همان، شماره كد۱/۴۰۰۴، صص۶۸-۶۷
همان، شماره كد۳۹۵۹، ص۱۴
همان، ص۲۰
باقر عاقلی، شرح حال رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران، ج۱، تهران، نشر گفتار و نشر علم، ۱۳۸۰، ص ۲۵۰
منبع : ماهنامه زمانه