جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

نمایش دادن برای نمایش دادن


نمایش دادن برای نمایش دادن
بوی آوانگارد بازیِ نمایشگاه گالری آریا از آن بوهایی است كه تنها در ایران كه باشی تشخیص‌اش می‌دهی. در فضای بسته مملكت ما كه دانشجویان هنر و هنرجویان آزاد، انگیزه و حال و حوصله خود ابرازی را بیشتر از پی‌گیری و جستجوهای مغزدار دارند و به عبارتی نمایشگاه گذاشتن را عمدتاً برای نمایشگاه داشتن و نه حتی نشان دادن تجربیات خود، می‌دانند و آن‌را محلی مناسب برای خود ابرازی می‌بینند.
تحلیل و بررسی یك اثر، تنها شوق و ذوقی را كه می‌تواند در پی داشته باشد Font شدن و Bold شدن اسمش در یك مجله است. البته در سطحی بالاتر این مسئله می‌تواند شامل منتقدین نیز باشدكه گاه با گیردادن به اسمی می‌خواهند توجهی به وجود بیاورند. اما كاذب‌تر و بی‌اساس‌تر آن دسته از طالبان هنر هستند كه با زیر لوای استاد رفتن و ادای او را در آوردن، برای خود رزومه‌هایی درست می‌كنند كه تنها مصرف داخلی دارد.
در این مورد داد و قال آن‌قدر شده كه اگر حنجره اوكلثوم هم داشتی تا به حال از كار افتاده بود. مشكلی كه شاید از نقطه نظری فرهنگی هم قابل بحث باشد این دست كه ملت ما، تا چیز جدیدی می‌بیند دورش حلقه می‌زند اما هیچ‌وقت به رقصش در نمی‌آورد. این را می‌آورم تا به مخاطبان این مطلب، قضیه تحت تقلید بودن را دوباره و دوباره گوشزد كنم. بله طراحان این نمایشگاه تا حدودی می‌توانند خوشحال باشند كه n تا نمایشگاه‌ در داخل و خارج كشور برپا كرده‌اند. اما آیا به راستی كارهای این نمایشگاه هیچ نكته تازه‌ای را كه طراحی در دهه ۷۰ از قلم انداخته باشد به ما می‌دهد؟ وارد كه می‌شوی با عكس‌هایی روبه‌رو می‌شوی كه جدای از ارائه ضعیف باید گفت، نمونه دسته چندم از عكس نقاشی‌های كیپنبرگر و مجموعه عكس‌های پل گراهام است و هیچ ویژگی بصری قابل توجهی آن‌ها را برجسته نمی‌كند. بدین معنای عمومی كه هنرمند عین ایده‌ای كه در لحظه اول در ذهنش نقش بسته را بدون هیچ پردازش روی دیوار گالری آورده است.
به عبارتی واضح‌تر استفاده از مبانی هنر معاصر به همان شكل اولیه را می‌توان نوعی عقب ماندگی دانست. اگر نگاهی به صفحات هنر معاصر بیندازیم خواهیم دید كه هر جنبشی به نوبه خود در دست هنرمندان بعدی پروبال می‌گیرد. اگر «شری لواین» از آن خود كردن اثر هنری را در دستور كار قرار می‌دهد، ریچارد پرینس آن را در بُعدی دیگر به حركت می‌اندازد، اگر «نیكی دی ساینت فالِ» از گرایشات كیچ در هنرش بهره می‌برد «پیر و ژیل» و «جف كونز» به آن روح و سمت‌وسویی تازه می‌بخشند و همین تعاملات است كه هنر را از حركت باز نمی‌دارد. قصد مقایسه ندارم قضیه بر سر حركت و انفعال است.
اما در چند طراحی از مهدی معتضدیان نوعی هوشیاری سوای دیگرانِ نمایشگاه به چشم می‌خورد، هوشیاری به این معنا كه با تمهیدات بصری و لایه‌های طنز، مخاطب نوعی بده بستان بصری با كار برقرار می‌كرد. این هوشیاری اما در بقیه كارهای وی، میان بن‌بستِ «بیكن» و دیوار «با سكه» در جا می‌زند و راه گریزی پیدا نمی‌كند. اما نكته قابل توجه این‌كه به خوبی توانسته بود طنز را از كشیده‌شدن به ورطه كاریكاتور برهاند، كاری كه محسن زارع كاملاً ناموفق از آن گذشته بود. آثار زارع به شكل خام دستانه‌ای به كاریكاتور پهلو می‌زد و در تعدادی دیگر نیز هیچ لزومی بر استفاده از كاغذهای مستعمل به چشم نمی‌خورد و تنها منریسمی از «بازلیتس» جلو چشم بیننده بازی می‌كرد. با این همه نحوه ارایه و قاب‌هایش از استاندارد خوبی برخوردار بود.
اما تحت تقلید بودنی كه از آن سخن گفتم را بیش از همه در آثار امین باقری می‌شد دید. درهم برهم كردن صورت و دست‌وپا و از این قبیل كه آن هم به نحوی بد از «بیكن» مایه می‌گرفت، در آثار وی چیزی بیشتر از بلوف‌های درونی یك طراح را به نظر متبادر نمی‌كرد.
این‌گونه درهم كردن فرم‌ها و فضاهایی «هاكنی»‌وار، همدیگر را تكمیل نمی‌كردند و طراح در پنهان كردن ردپای طراحی‌های «كیتای» نیز موفق بیرون نیامده بود با این همه در یكی دو تا كار وی اشارات رنگی گستاخانه، خبر از شروعی خوب می‌داد.
اما انفعال فرهاد گاوزن نمایشگاه‌اش را در همان سطح نگه داشته بود. از پله‌ها كه پایین می‌رفتی در گالری شماره ۲ رول‌های كاغذ این‌بار به شكلی افقی با ارایه كاملاً غیرقابل قبول، همان حرف‌های گذشته را می‌زد به راستی پُر كردن فضای نمایشگاه با كاغذهای طرحی شده افقی چه دلیلی دارد. نه واقعاً چه لزومی دارد. آن هم با همان طراحی‌های تكه پاره همیشگی.
اما بازگویی برخی حوادثی كه در حاشیه بحث‌هایی با عنوان «هم‌اندیشی طراحی معاصر» بود خالی از لطف نیست این‌كه كسی چون «وكیلی» بخواهد كارهای «گاوزن» را درست یا غلط، مغرضانه یا غیرمغرضانه به باد انتقاد بگیرد، این همان قوز بالاقوز است.
آخر یكی نیست به این حضرات بگوید از كاغذ سیاه كردن می‌خواهید به كجا برسید. لااقل گاوزن یك كار بسیار مفیدی كه كرد برپایی همین هم‌اندیشی است كه به‌هرحال شاید از معدود حركت‌های سالم تئوریك در این سال‌ها بوده است. حالا بگذریم كه عده‌ای از آن‌ها هیچ حرفی برای گفتن نداشتند اما لااقل قدم مثبتی است كه چنان‌چه به شكل درست و حساب شده‌تر به پیش رود، راه را برای یك اصلاحات درست در اصول و طرز تلقی از طراحی باز می‌كند.
چنان‌چه در صحبت‌های برخی سخنرانان نیز بدان اشاره شد این حركت‌ها در تداوم خود می‌تواند تأثیرگذار باشد و به حركتی مثبت منجر شود.
نویسنده : وحید شریفیان
منبع : دوهفته‌نامه هنرهای تجسمی تندیس