پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا
نقل تاریخ انبیا برای کافران
ای پیامبر (ص) برای كافران مكه قصه اصحاب قریهای را بیان كن كه رسولان برای دعوت مردم به توحید، به آن قریه آمدند.
قضیه از این قرار است كه حضرت عیسی (ع) دو نفر از حواریون خود را به شهر انطاكیه فرستاد تا مردم آن شهر را به توحید دعوت كنند آنان به نزدیكی شهر رسیدند و پیرمردی را دیدند كه چوپانی میكرد به او سلام كردند، پیرمرد پرسید: شما كجا میروید، پاسخ دادند ما فرستادگان عیسی پیامبر (ع) هستیم آمدیم تا شما را به دین توحیدی دعوت كنیم و از عبادت بتها باز داریم. پیرمرد پرسید: شما بر گفته خود چه دلیلی دارید، آنها گفتند به دعای ما بیماران شفا یابند و كور و پیس به صحت و سلامت بازگردند، پیرمرد گفت: من فرزندی بیمار دارم و پزشكان از علاج او عاجزند اگر او به دست شما شفا پیدا كند من به دعوت توحیدی شما پاسخ مثبت میدهم. حواریون عیسی، بیمار را شفا دادند و پیرمرد خوشحال شد. نقل شده است او همان مومن آل یس است او در ادبیات اسلام به حبیبا... (حبیب نجار) معروف است و درزبان رومیبه نام تئوفیلس است كه او را قدیس اعظم میشمردند.
خبر معجزه حواریون عیسی در شهر انطاكیه پیچید و مردم گروه گروه بیماران خود را جهت شفا و درمان به حضور آن دو رسول میآوردند تا اینكه حاكم روم افطیخش از این كه افكار عمومی جلب فرستادگان عیسی شد غضبناك شد و آن دو فرستاده عیسی را دستگیر و روانه زندان كرد خبر دستگیری دو حواری عیسی به ایشان رسید و حضرت عیسی شمعون الصفا كه رییس حواریون بود به عنوان فرستاده سومش جهت تبلیغ و رهایی آن دو فرستاده پیشین از زندان، راهی انطاكیه ساخت ولی روش تبلیغی شمعون با دو فرستاده قبلی فرق داشت او به شهر انطاكیه در آسیای صغیر وارد شد و با نزدیكان حاكم روم رابطه برقرار كرد و میزان معرفت و دانش خود را به آنها فهماند و همین وسیلهای جهت ملاقات با حاكم رومی شد و به سبب دانش و حكمتش مقرب دربار حاكم انطاكیه شد.
خداوند به همین واقعه اشاره میفرمایند كه ما برای اهل انطاكیه دو نفر را فرستادیم ولی مردم انطاكیه آن دو فرستاده الهی را تكذیب كردند سپس ما آن دونفر را به فرستاده سوم كه همان شمعون الصفاست عزت دادیم.
شمعون با زیركی، جایگاه رفیع و بلندی نزد حاكم انطاكیه پیدا كرد و حتی با او به بتكدههای شهر میرفت و با پیشنهادهای خردمندانه مشاور حاكم شد. روزی شمعون از حاكم پرسید من از مردم شنیدهام كه دو نفر را كه ادعای بزرگی مبنی بر شفا دادن بیماران میكردند حبس كردید مناسب است آنها را احضار كنید تا قضیه روشن شود ملك پاسخ داد بله آن دو، افكار مردم را از دین پدرانشان منحرف میكردند ولی مانعی ندارد آن دو را احضار میكنیم حاكم دستور داد تا دو زندانی را بیاورند آن دو رسول به محضر حاكم رسیدند و با تعجب، شمعون را دیدند كه به عنوان مشاور حاكم در كنار وی نشسته است شمعون از آنها پرسید شما چه كسانی هستید و از كجا آمدید؟
آن دو پاسخ دادند ما رسولان الهی هستیم و از طرف خداوند آمدیم تا مردم را به توحید و ترك بتپرستی دعوت كنیم ما آمدهایم تا مردم را به سوی خداوند دعوت كنیم شمعون پرسید آیا شما دلیل و حجتی بر این گفته خود دارید؟ آن دو پاسخ دادند ما بیماران كور و جذامی را شفا میدهیم و حتی مردگان را زنده میكنیم شمعون به حاكم گفت این دو ادعای بزرگی است بهتر است آنها را امتحان كنیم چند بیمار كور و جذامی آوردند كه به دعای آن دو فرستاده شفا یافتند فضای تعجب و تحسین، كاخ حاكم را فرا گرفت اطرافیان حاكم یادآورد او شدند كه پسرش چند سال پیش فوت كرده است اگر آنها راست میگویند فرصت خوبیست تا فرزند حاكم را زنده كنند مسئله زنده كردن پسر حاكم مطرح شد و آن دو گفتند ما دعا به درگاه الهی میكنیم و خداوند به اذن و خواست خود او را زنده میكند مراسم احیا و زنده كردن پسر حاكم انجام شد و در میان بهت و ناباوری قبر وی را شكافتند و او زنده بیرون آمد و ماجرای زنده شدن خود را به دعای دو مرد در درگاه الهی نقل كرد كه چگونه آنها نظر خداوند را برای زنده شدن او جلب كردند پدر پرسید: اگر آن دو مرد را ببینید آیا آنها را میشناسید؟
پسر جواب داد: بلی آن دو را میشناسم. در میدان شهر مردم جمع شدند و به نوبت از میان جمعیت پسر را عبور دادند و پسر هر دو آنها را شناخت و حاكم بسیار خوشحال شد و از پیشنهاد شمعون مبنی بر احضار آن دو زندانی و گفتگوی با آنها كه چنین نتیجه گرانبهایی حاصل شد بسیار قدردانی كرد، اما شمعون دنبال واقعیت دیگری بود و به حاكم گفت حال كه آن دو فرستاده در ادعای خود صادق بودند بهتر است دعوت آن دو را گوش كنیم و درباره آن تامل كنیم و حتی ایمان بیاوریم، حاكم پذیرفت و آن دو فرستاده خودشان را كامل معرفی كردند كه آنها فرستاده حضرت عیسی برای دعوت توحیدی هستند و شمعون كه اظهار رضایت حاكم را دید فرصت را مغتنم شمرد و خود را معرفی كرد و از توحید و نبوت برای حاكم گفت و حاكم و خانوادهاش را به دین عیسی توحیدی كرد ولی مردم شهر انطاكیه آنها را نپذیرفتند و گفتند...
منبع : خانواده سبز
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
pameranian.com
پیچ و مهره پارس سهند
تعمیر جک پارکینگ
خرید بلیط هواپیما
ایران اسرائیل مجلس شورای اسلامی روز معلم دولت نیکا شاکرمی رهبر انقلاب دولت سیزدهم مجلس بابک زنجانی خلیج فارس شهید مطهری
آتش سوزی تهران پلیس زلزله پلیس راهور قتل شهرداری تهران سیل آموزش و پرورش قوه قضاییه فضای مجازی سلامت
قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو خودرو بازار خودرو دلار بانک مرکزی ایران خودرو سایپا کارگران تورم حقوق بازنشستگان
سریال نمایشگاه کتاب فیلم سینمایی عفاف و حجاب تلویزیون جواد عزتی مسعود اسکویی سینما رضا عطاران سینمای ایران دفاع مقدس فیلم
مکزیک
رژیم صهیونیستی فلسطین آمریکا غزه جنگ غزه حماس چین نوار غزه انگلیس عربستان اوکراین یمن
پرسپولیس استقلال فوتبال سپاهان تراکتور علی خطیر لیگ برتر ایران لیگ قهرمانان اروپا رئال مادرید باشگاه استقلال بایرن مونیخ لیگ برتر
هوش مصنوعی تلفن همراه اپل اینستاگرام گوگل همراه اول واکسن فرودگاه تبلیغات ناسا پهپاد
سرطان فشار خون کبد چرب بیمه بیماری قلبی کاهش وزن دیابت مسمومیت