چهارشنبه, ۱۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 1 May, 2024
مجله ویستا

مبانی تغییر احکام!


مبانی تغییر احکام!
از یک‌سو مسلمانان بر این باورند که احکام قرآن جادوانه، ثابت و لایتغیرند، و ازسوی دیگر باور دارند که تحول و تکامل نیز وجود دارد . تاکنون تلاش‌های بسیاری شده تا نقش زمان و مکان در احکام و به عبارت بهتر جایگاه زمان در متن دین روشن شود. آقای مصطفی حسینی طباطبایی در این مقاله مختصر تلاش کرده‌اند تا پاسخی برای روح‌یابی و یا دینامیزم احکام در بستر زمان ارائه دهند؛ باشد تا تلاش‌ها در این راستا فزاینده شود.
ما در دورانی زندگی می‌کنیم که با روزگاران گذشته تفاوت بسیار و نیز اشتراک فراوان دارد. برای آن‌که به این تفاوت‌ها توجه کنیم و همچنین وجه اشتراک حیات اجتماعی خود را با ادوار پیشین بسنجیم لازم است به تفاوت عنصر «زبان» و همانندی آن طی زمان بنگریم و ملاحظه کنیم که چه اختلاف و همسانی در واژگان و تعبیرات لفظی با گذشتگان داریم، زیرا انسان آنچه را که در طبیعت می‌یابد یا خود می‌سازد ناگزیر نامگذاری می‌کند و آنها را به زبان می‌آورد، از این‌رو زبان ملاک مطمئنی برای شناخت و سنجش تفاوت‌ها و مشابهت‌های تاریخی به‌شمار می‌آید.
برخی گمان کرده‌اند که انسان جدید به‌کلی دگرگون شده و به لحاظ اندیشه و زندگی هیچ وجه اشتراکی با مردمِ مثلاً چهارده‌قرن پیش ندارد و از این‌رو باید قوانین زندگی او، با آداب و سنت‌های اسلافش کاملاً متفاوت باشد! اما این بینش، افراطی است، زیرا اگر چنان‌ بود که آنان می‌پندارند، در آن صورت ما زبان گذشتگان را (مانند خطوط میخی) نمی‌فهمیدیم و از آرا و افکار پدران و همکیشان خود ابداً آگاه نمی‌‌شدیم و اخلاق و عادات خوب و بد آنها را تحسین و تقبیح نمی‌کردیم و به‌طور کلی قضاوت تاریخی نسبت به گذشته نداشتیم.
پژوهش در عنصر زبان به انسان معاصر می‌فهماند که در درک محیط بیرونی، احوال درونی و روابط اجتماعی، اشتراکات فراوانی با مردم گذشته دارد. درضمن واژه‌های نو و اصطلاحات و تعبیرات تازه و نامگذاری‌های جدید که در فرهنگ قدیم پیشینه‌ای ندارند، تمایز اجتماعی آدمی را از گذشتگان نشان می‌دهند.
چیزی که اوضاع دنیای کنونی را با احوال مردم دیرینه بسیار متفاوت می‌نماید، تکامل «ابزار» زندگی است که خود حکایت از شناخت عمیق‌‌تر انسان معاصر از طبیعت و نیروهای آن می‌کند. آری، صورت زندگی بشر بیشتر به علت تغییر ابزارها، دگرگون شده، ولی جوهرزندگانی، یعنی روابط اصلی حیات اجتماعی انسان کمتر از رنگ ظاهری آن دستخوش تحول می‌شود، از این‌رو ما از خواندن مقاله‌ها و اشعار پیشینیان همچنان لذت می‌بریم (یعنی با آنها اشتراک احساسات داریم) و از قرائت کتاب‌های مقدسه و اندرزهای حکما بهره می‌گیریم و قراردادهای اجتماعی همسانی در تشکیل خانواده و در معاملات عرفی و رسوم ملی و جز اینها با گذشتگان داریم. با توجه به آنچه گفته شد برخی از نوپردازان مسلمان که پیشنهاد می‌کنند جز احکام عبادیِ محض، همه قوانین اجتماعی اسلام را باید دگرگون ساخت! راه افراط و تندروی را می‌پیمایند و در برابر ایشان، کسانی که توهم می‌کنند هیچ تغییری در احکام دینی روا نیست، به تفریط گراییده‌اند.
از دیدگاه اسلامی،‌ تغییر احکام خدا ـ بدون دلیل شرعی ـ به نوعی به ادعای خدایی‌کردن بازمی‌گردد! یعنی مدعیان این کار در حقیقت ادعای شرکت با خدا در مقام تشریع را دارند! درحالی‌که خداوند هیچ‌کس را در حکم خود شریک نساخته است. چنان‌که در نص قرآن می‌خوانیم: «ولا یُشرک فی حکمه احداً (کهف:۲۶)، خدا در حکم خود هیچ‌کس را شریک نمی‌کند»، حتی پیامبر بزرگوار اسلام(ص) نیز حق نداشته احکام الهی را از نزد خود تغییر دهد به دلیل آن ‌که قرآن می‌فرماید: «قل ما یکون لی ان ابدله من تلقاء نفسی (یونس:۱۵)، بگو من حق ندارم که قرآن را از پیش خود تبدیل کنم.» اگر اعتبار احکام اسلام (از عقود و ایقاعات و سیاسات و جز اینها) موقت و مدت‌دار بود، لازم می‌آمد خود شارع به آن تصریح فرماید، ولی چنین چیزی در مدارک شرع به‌هیچ‌وجه دیده نمی‌شود. ازسوی دیگر، عدم تغییر حکم با دگرگونی اوضاع اجتماعی نمی‌سازد و مشکلات فراوانی در جامعه به‌بار می‌آورد و رویدادهای تازه از نظر شرعی بی‌پاسخ می‌مانند و از دیانت بوی کهنگی به مشام می‌رسد! پس راه سومی را باید جست که مفتوح بودن باب اجتهاد و یافتن مبانی تغییر احکام در متن شریعت، آن راه را به ما نشان می‌دهند.
در جهان تسنن (برعکس تشیع) باب اجتهاد را مسدود دانسته‌اند، ولی این حکم چنان‌که مقریزی در کتاب «خُطط» آورده، در قرن هفتم هجری رواج یافته است و پیش از آن، فقه اهل سنت به چهار فقیه (مالک، ابوحنیفه، شافعی و احمدبن حنبل) محدود نبود. مورخ مشهور ابن فوطی تصریح کرده که رسمیت مذاهب چهارگانه سنی در سال ۶۳۱ هجری قمری در بغداد رخ داد و پیش از قرن هفتم آرا و مذاهب دیگری مانند مذهب طبری و داود اصفهانی و ابن‌حزم و دیگران در میان سنی‌ها رواج داشت و افراد متعددی ادعای اجتهاد مطلق داشتند و باب اجتهاد را مفتوح می‌شمردند. در عصر جدید نیز علمایی از اهل سنت مانند شیخ محمد عبده، سیدمحمد رشیدرضا، شیخ محمود شلتوت، طاهربن عاشور (مفتی تونس)، عبدالوهاب خلاف، محمد ابوزهره و برخی دیگر راه تقلید را نسپرده و اهل اجتهاد در دین بودند، چنان‌که علمای بزرگ شیعه (چه زیدی و چه امامی) از قدیم به بازبودن باب اجتهاد عقیده داشتند.
مبانی تغییر احکام نیز در کتاب‌های قواعد فقه آمده و در کتاب و سنت زمینه‌ای مطمئن و روشن دارد، مثلاً فقها گفته‌اند: «حکم و موضوعش با یکدیگر پیوند دارند به‌گونه‌ای که تغییر و موضوع، موجب رفع حکم و تغییر آن می‌شود.» چنان‌که شراب اگر برسد که تبدیل شود، رفع حرمت از آشامیدنش خواهد شد. تمدن جدید، پاره‌ای از موضوعات قدیمی را متحول ساخته که باید مصادق آنها را شناخت و از جمود در حکم بیرون رفت. فتوای بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران درباره عدم حرمت بازی شطرنج در عصر ما بر همین مبنا استوار بود. به نظر ایشان شطرنج در گذشته از انواع میسر یا قمار به‌شمار می‌آمد، ولی امروز در عداد انواع ورزش‌ها در آمده و فدراسیون ورزشی دارد، یعنی از صورت قمار بیرون رفته است، بنابر رأی پاره‌ای از فقها موضوع «مُثله» و «تشریح طبی» نیز از همین مقوله به شمار می‌آید.
مبنای دیگر، مربوط به علل احکام است، یعنی هر حکمی تابع علت خود بوده و به‌منزله معلول آن به‌شمار می‌آید و با رفع علت، معلول نیز مرتفع خواهد شد. البته در کشف علل احکام باید دقت کافی به خرج داد و از سطحی‌‌نگری فراتر رفت و از آثار شرع در این باره کمک گرفت، مثلاً حرمت تمثال‌سازی و تصویرگری ـ که در زمان ما فن یادشده نقش فعال و فراگیری در جهان دارد ـ ‌دشواری‌های بسیاری برای جامعه اسلامی پدید می‌آورد، اما در رجوع به قرآن کریم ملاحظه می‌‌شود که از یک‌سو با تمثال‌ها برخورد منفی شده و ازسوی دیگر برخورد مثبت صورت گرفته است! ابراهیم خلیل (ع) چون می‌بیند که گروهی به اعتکاف و پرستش مجسمه‌ها مشغول شده‌اند، به رسم اعتراض به‌ آنها می‌گوید: «ما هذه التماثیل التی انتم لها عاکفون (انبیا: ۱۵۲)، این تمثال‌ها چیست که شما پرستشگر آنها هستید؟!» ولی سلیمان پیامبر(ع) که از نسل ابراهیم و پیرو راه او بود، دستور می‌داد تا هنرمندانی برای وی تمثال‌ ها بسازند!
در قرآن مجید آمده: «یعملون له ما یشاء من محاریب و تماثیل (سبأ:۱۳)، برای او هر چه می‌خواست از محراب‌ها و تمثال‌ها می‌ساختند.» دقت در دو آیه شریفه و مقایسه آن دو با یکدیگر به‌روشنی نشان می‌دهد که چون مجسمه‌ها مورد پرستش واقع می‌شدند، این عمل تقبیح می‌شد، ولی هنگامی‌که در کنار محراب عبادت خدا قرار می‌گرفتند (و مثلاً کسی را در حال نماز به نمایش می‌گذاشتند) ساختن آنها ممنوع نبود، بنابراین تمثال‌سازی قبح ذاتی ندارد و با نیت افراد سازنده و شکل کاربردی تمثال مربوط می‌شود و حتی گاهی کاری پسندیده و مفید به‌شمار می‌آید چنان‌که مسیح(ع) آن را مقدمه‌ای برای معجزه شگفت‌آور خود قرار داده بود و می‌گفت: «انی اُخلُق لکم من‌الطین کهیئه الطیر فانفخ فیه فیکون طیراً باذن‌الله (آل‌عمران:۴۹)، من از گل برای شما همچون شکل پرنده می‌سازم، سپس در آن می‌دمم، آن‌گاه به فرمان خدا پرنده حقیقی می‌شود.» پس چون علت حرمت تمثال‌سازی (که پرستش مجسمه‌هاست) رفع شود، معلول که حکم تحریم باشد نیز مرتفع خواهد شد و ما مجبور نیستیم از صنعت تصویرگری در دنیای جدید عقب‌نشینی کنیم.
از مبانی دیگر برای تغییر حکم، یکی «اضرار به غیر» است که مالکیت را محدود و گاهی سلب می‌کند، چنان‌که در شأن صدور قاعده مشهور «لاضرر» آمده و می‌تواند مصادیق متعدد داشته باشد و فقها در رساله‌ها درباره آن نوشته‌اند و دیگر قاعده «لاحرج» است که مستندات صریح قرآنی مانند: «ما جعل علیکم فی‌الدین من حَرَج» (حج: ۷۸) دارد و احکام طاقت‌فرسا و دشوار را تغییر می‌دهد و در مباحثی مانند طهارت یا نجاست اهل کتاب، ادله طهارت را تقویت می‌کند، زیرا حکم به نجاست در دنیای کنونی، مایه عسر و حرج می‌شود و بویژه در مغرب زمین قابل اجرا نیست.
قاعده دیگر «درء» است که بنابر آثار موثق، رسول‌اکرم(ص) فرمودند: «اِدرؤوا الحدود بالشبهات، یعنی حدهای کیفری را با پیش آمدن شبهه‌ها از متهم دفع کنید.» این قاعده در قضای اسلامی موارد استعمال وسیع و مصادیق فراوان دارد و با اندک احتمال خلاف و شبهه، اصل برائت را پیش می‌آورد و کیفر را از متهم دفع می‌کند و چهره‌ای ملایم و غیرخشن به احکام قضایی اسلام می‌بخشد.
قاعده دیگر «الزام» نام دارد که نشان می‌دهد با پیروان مذاهب غیراسلامی بنا بر احکام مذهبی خودشان باید رفتار کرد، چنان‌که در قرآن کریم آمده است: «ولیحکم اهل الانجیل بما انزل‌الله فیه (مائده: ۴۷)، اهل انجیل باید بنابر آنچه خدا در آن نازل کرده حکم کنند» و امثال این قواعد فقهی که بحث تفصیلی از هرکدام فرصتی دیگر را می‌طلبد و همگی در تخفیف و تغییر احکام نقشی چشمگیر دارند.
مصطفی حسینی طباطبایی
محقق و قرآن پژوه
منبع : ماهنامه چشم انداز ایران


همچنین مشاهده کنید