سه شنبه, ۱۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 30 April, 2024
مجله ویستا

به امپریالیست‌ها اعتماد نکنید


به امپریالیست‌ها اعتماد نکنید
دیگر نباید برکسی پوشیده باشد که امپریالیسم، به‌ویژه امپریالیسم آمریکا، فردای فروپاشی اتحاد شوروی و پایان یافتنِ به‌اصطلاح جنگ سرد، راه را برای جهانی سازی سرمایه‌داری گشوده‌تر یافت. آنان به بهانه‌ی دموکراسی سازی، فریاد نجات بشریت از چنگ دیکتاتورها سر دادند و خود را حامی و نجات‌بخشِ بشریت از چنگال خشونتِ دیکتاتورها و تروریست‌پرورها قلمداد کردند تا بستر و شرایط لازم برای فریب افکار عمومی کشورهای خود و دیگر مللِ هدف را فراهم آورده، مقاصد اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و نظامی خود راپیش برند.
تردید نمی‌توان داشت که امپریالیسم برای استمرار بقای خود ناگزیر است تا جهان را، پیوسته آشفته و منقلب نگه دارد تا با ایجاد دشمن‌های فرضی برای خود، دشمنِ اصلی‌اش را که همان نیروهای مولدِ پیش‌رو جوامع بشری است که برای برقراری مناسبات عادلانه‌ی جهانی مبارزه می کنند، در محاق و سایه قرار دهد.
باید پذیرفت که امپریالیسم این توانایی را داشته تا برای بقاء و حفظ دموکراسی‌ ویژه‌ی خودش در اکثر کشورهای هدف: با پروردن عناصر سرسپرده و خدمت‌گزار در این کشورها به‌طور مستقیم و غیرمستقیم و به شیوه‌های گوناگون نظیر: کودتاهای نظامی، انقلابِ سبز، انقلاب‌های مخملی، کمک به عقب افتاده‌ترین عناصر ارتجاعی، حمله‌ی نظامی و هر شیوه‌ای که او را به مقصود برساند تا نظم منطقه‌ای و جهانی خود را مرحله به مرحله اعمال سازد، کم و بیش موفق بوده است.
تردید نباید کرد که اگر نیروهای آگاه، بر ذاتِ جهان خواری امپریالیسم باور داشته باشند و بپذیرند که این موفقیت‌های امپریالیست‌ها ناشی از توانایی آنان در خط‌خطی کردنِ ایدئولوژی‌ها و فریب نیروهای کارآمدِ مولد و پیش‌رو بوده است، این امکان حاصل می‌گردد که همه‌ی این نیروها در ارزیابی عمل‌کرد امپریالیسم هشیارانه‌تر اندیشه و عمل کنند.
امپریالیسم آمریکا پس از یورش به افغانستان به بهانه‌ی فرو ریزی برج‌های دوقلو در نیویورک که عوامل آن را گروه ارتجاعی تروریستی القاعده‌ نامید، - دیگر همه می‌دانند این گروه فوق‌العاده متحجر و ارتجاعی دست‌پرورده‌ی خودش بوده است- به عراق حمله‌ی نظامی کرد و آن کشور را نیز به بهانه‌ی داشتن سلاح‌های کشتار جمعی و اتمی اشغال نمود. در این کشور نیز آن‌طور که همه‌ی شواهد گواه داده‌اند، صدام و رهبری شبه فاشیستی- دیکتاتوری‌اش یکی از عوامل گوش‌به‌فرمان امپریالیسم آمریکا بوده است.
آیا این دو نمونه‌ی ذکر شده حکایت از آن دارد که آمریکا هر زمان که به نوکرانش نیازی نداشته باشد و آنان دیگر با منافعش هم‌سو نباشند، محو و نابودی آن‌ها را در دستور کارش قرار می‌دهد؟ دیگر این‌که آیا آمریکا فقط به کشورهایی تجاوز می‌کند که آن‌ها روزگای در شمار نوکرانش بوده‌اند؟
پاسخ به سؤال نخست مثبت است. آمریکا تا زمانی که نیاز داشته باشد نوکرانی را اجیر واستخدام می‌کند، اما هر زمان که تاریخ مصرف آنان تمام شود، سرنوشتی شبیه شاه ایران، صدام و... پیدا می‌کنند. نکته‌ی قابل توجه در این است که تمام این سرسپرده‌ها و این عوامل امپریالیست‌ها، همگی ویژگی و سرشت یک‌سانی دارند: کرنش در برابر اربابان، اما دیکتاتور، فاشیست و جنایت‌کار برای ملت‌های خود هستند. پس باید توجه کرد که ادعاهای امپریالیست‌ها در باره‌ی دموکراسی و حقوق بشر و تمام این حرف‌ها را،که البته جذاب و اجرایش ضروری و پافشاری بر آن‌ها لازم است، نباید زیاد جدی گرفت چرا که امپریالیست‌ها برخلاف آن‌چه که گه‌گاهی ارایه می‌دهند در راستای منافعشان نیاز به دیکتاتورها و فاشیست‌ها – حداقل در کشورهای هدف- دارند. پس از همین باید نتیجه گرفت که در هیچ شرایطی نباید فریب آزادی‌خواهی امپریالیست‌ها را خورد و نباید او را دایه‌ی مهربان‌تر از مادر به‌حساب آورد، در یک کلام امپریالیسم حتا نمی‌تواند مادرخوانده‌ی دیکتاتورهای در مسند گذاشته شده‌ی خودش باشد، چرا که ذات امپریالیسم چپاول و غارت تمام جهان است و در راستای چنین هدفی است که همه‌چیز می‌تواند فدا شود، اگر حتا نابودی ملت‌ها باشد و یا برج‌های دوقلو که در قلب حاکمیتِ خودِ امپریالیسم آمریکا جای گرفته باشد.
و اما در پاسخ به این سؤال که آیا آمریکا فقط به کشورهایی تجاوز می‌کند که روزگاری در شمار نوکرانش بوده‌اند، ناگزیریم که به آن پاسخ مثبت ندهیم: حکومت مصدق در ایران، آلنده در شیلی، سوکارنو در اندونزی و... ، امروز یوگسلاوی در اروپا، کره‌ی شمالی- که امروزه یکی از کشورهای هدف است- در شرق آسیا و... دیگر کشورها که هر کدام ویژگی خود را داشته و دارند، اما هیچ‌کدام را نمی‌توانیم به عنوان عوامل امپریالیست‌ها، در دوران خود، نام ببریم.
امپریالیسم، ذاتاً جهان‌خوار است. امپریالیسم یعنی موجوداتی شبیه به انسان که تعداد آن‌ها در جهان کم‌تر از هزاران می‌رسد،اما همین هزاران موجودات شبهه انسانی، اهرم‌های اقتصادی و سیاسی بخش وسیعی از این کره‌ی خاکی را دراختیار گرفته‌اند و تلاش دارند تا به‌خاطر بلعیدن بقیه‌ی جهان، بشریت را به نادبودی حتمی بکشانند. ذات امپریالیسم بلعیدن است و در این کار کم‌ترین رحم و گذشتی نه تنها نسبت به هیچ کسی ندارد بلکه برسر دارایی‌های موجودشان نیز به جان یک‌دیگر می‌افتند و ملت‌ها را قربانی رقابت‌های شوم خود می‌کنند.
دیروز، امروز و فردا مسأله این است که آیا باید خودآگاه و یا ناخودآگاه در دام این آدم‌نماهایی که امپریالیسم را هویت بخشده‌اند، افتاد؟ آیا باید ابزار لازم برای بهانه‌جویی را به آن‌ها داد تا با فریب پی‌درپی افکار عمومی ملت‌های خود و دیگر ملت‌ها، کشورهای هدف را با کم‌ترین هزینه‌ها مورد تهاجم از هر نوعی؛ چه سیاسی، اقتصادی و نظامی قرار دهند؟ آیا واقعاً امپریالیست‌ها می‌توانند بر تضادهای داخلی یک کشور در راستای برقراری عدالت و دموکراسی واقعی ایفاگر نقش مثبت باشند؟ آیا اساساً برقراری هر روابط غارتگرانه که ستم اقلیت بر اکثریت جامعه را در پی می‌آورد رهایی ملت‌ها نام دارد که امپریالیست‌ها مدعی برقراری چنان نظم‌هایی هستند، که به تجربه نیز در تمام کشورهای اشغال شده توسط آن‌ها؛ چه به‌طور مستقیم و چه به‌طور غیر مستقیم، حاصلی جز برقراری دموکراسی برای اقلیت‌های وابسته به‌خود و دیکتاتوری برای اکثریت نیروهای مولد جامعه نداشته است.
اکنون سخن این است که باید تمام نیروهای ترقی خواه با توجه به اندوخته‌های هزاران بار تجربه شده، هشیار باشند که فریب اتوپیای پوچ و خیالی امپریالیست‌ها را نخورند و مواضع خود را براساس افشاگری امپریالیست‌ها استوار سازند و از ابزار رو به‌رشد دموکراسی‌خواهی واقعی جهانی در جهت ضدیت با بهانه‌جویی‌های آنان فعالانه استفاده کنند تا باشد که جنگ تجاوزکارانه‌ی امپریالیست‌ها را با استمرار صلح هوشمندانه‌ی خلق‌ها و ملت‌ها، به ضد نیات پلید امپریالیست‌ها مبدل کرده، تا توان جهانی سازی و جهان‌خوارگی این مشابه با انسان‌ها را به نابودی بکشانند.
هادی پاکزاد
منبع : پایگاه اطلاع‌رسانی فرهنگ توسعه


همچنین مشاهده کنید