جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا


خاطرات کودکی از شور تا ماهور


خاطرات کودکی از شور تا ماهور
● نگاهی به آلبوم موسیقی كردی «كمانچه نوازی» ساخته سعید فرج پوری
«اوایل سال ۱۳۸۲ كه مصادف بود با عید نوروز، سفری به زادگاهم شهر سنندج داشتم. در یكی از روزها فرصتی پیش آمد تا بتوانم به محله ها و كوچه پس كوچه های قدیمی شهر؛ جورآباد، قلعه چهارلان، چهارباغ، آقازمان، باغ ملی و... كه سرشار از خاطرات تلخ و شیرین دوران كودكی و نوجوانی ام بود سری بزنم. در طول این سفر سه الی چهار ساعته نغمه های جاودانه و ماندگاری از موسیقی كردی و هنرمندان بزرگ كرد را زیر لب زمزمه كردم و این نغمه ها مرا به پستوی خاطراتم می برد؛ خاطراتی كه بخشی از آن را درد و رنج و محرومیت مردم و بخش دیگر را عشق به زندگی، خلوص، شادی و عاطفه و دلدادگی شكل می داد و عطر یاس های خانگی كه فضای كوچه های قدیمی شهر از آن معطر بود، مرا به خویشتن خود نزدیكم می كرد.
بعد از این گشت و گذار لذت بخش، این نغمه ها تا مدت ها همچنان در گوش و ذهنم طنین انداز بود.» سعید فرج پوری این سطرها را داخل جلد آخرین آلبومش كه براساس ملودی های كردی ساخته شده نوشته تا مخاطبش را آماده كند كه قرار است صدای خاطره های یك مرد كرد را با سازش بشنود؛ با ساز و نوا و دف كردی. خاطره هایش یكی دو تا نیست و فقط هم خاطره های شادش را انتخاب نكرده. خاطره های لباس های رنگارنگ عروسی های كردستان، خاطره پازنی های دوضربی و سه ضربی و... سراغ روزهای تلخ را در هفت ضربی های شور گرفته، شش هشت های مخصوص كردی را هم آورده كه خلاف اسمشان بسیار آرام نواخته می شوند. خاطره هایش كه یادگار كودكی، نوجوانی و جوانی بوده اند و كمانچه نواز خواسته تا همه آنها را یك جا به صدا دربیاورد، پس در هر ترك، پنج، شش تصنیف گنجانده و در مجموع هفت ترك، بیش از بیست مقدمه و تصنیف آورده است. از ماهور شروع كرده و در شور به پایان رسانده. حالا این همه خاطره كردی را مگر می شود بدون دف اجرا كرد؟
پس پژهام اخواص هم دعوت می شود تا نوازنده دف و تنبك و سازهای كوبه ای باشد. فرج پوری از كوچه های مختلف رد شده، از كوچه هایی كه شاید خیابان شده اند و ترانه های مادربزرگ و پدربزرگش را به یاد آورده و آن وقت هر چقدر به دور و برش نگاه كرده، شباهت اندكی با آن روزهایش پیدا كرده است. ترانه هایش به دست نخوردگی آن روزها نبوده و به جای اینكه هرازگاهی صدای دلپذیر به هم خوردن برگ ها را بشنوند، صدای بوق ماشین شنیده... پس سعی كرده تا منطقی باشد و به قول خودش روایتی از این تصانیف قدیمی را با صدای امروز تعریف كند. ملودی اصلی به سبك و سیاق قدیم باقی مانده و فرج پوری قصه های امروز را به ملودی ها اضافه كرده است. در ابتدای هر ترك یك مقدمه ساخته شده تا سه چهار تصنیفی كه در پی آن در یك دستگاه آمده، پیوند بخورند.
میان این تصانیف هم قطعاتی بسیار كوتاه تنظیم شده اند تا هر ترك شبیه به نوازندگی كسی باشد كه همزمان قصه می گوید، بداهه نوازی می كند و به امروز و دیروز فكر می كند. نام آلبوم كمانچه نوازی است اما در ترك اول كه ده ضربی ماهور است، صدای دف بلندتر شنیده می شود. آهنگساز كه كمانچه نوازی دلیل ساختن و انتشار اثرش بوده، ناچار است تا برای رساندن صدای كردستان از دف استفاده كند، چرا كه تحرك موسیقی كردی به چیزی بسیار بیشتر از كشش های كمانچه محتاج است. اخواص كه نوازندگی همه سازهای كوبه ای را در این آلبوم به عهده داشته، در هیچ قطعه ای از كمانچه عقب كه نمانده هیچ، گاهی فراتر هم رفته. گاهی جمله ها را تمام كرده و گاه تم اصلی جمله را نواخته است.
فرج پوری كه سال ها است آهنگسازی می كند و سابقه همكاری با برجستگان موسیقی ایران را دارد، این روزها مشغول برگزاری كنسرتش به همراه گروه دستان است. او برای ساخت و پرداخت این ملودی ها یك سال را صرف كرده و بعد تنها یك ماه با اخواص دونوازی ها را تمرین كرده است. گرچه ملودی ها برای دو خط نوشته نشده بودند، اما برای افزایش حجم صدا، اغلب قطعات را یك بار اجرا و ضبط كرده و بعد بار دیگر در مقام كمانچه دوم آنها را ضبط كرده است، این اتفاق در مورد سازهای كوبه ای هم افتاده است. آهنگساز بودن فرج پوری و سابقه همكاری اش با خوانندگانی چون شهرام ناظری ظاهراً روی انتخاب قطعات این آلبوم بی تاثیر نبوده است. اگرچه تمامی تصانیف انتخابی، همه در اصل دارای كلام بوده اند، اما گاهی كمبود كلام روی بعضی از قطعات نمود بیشتری پیدا كرده است، به طوری كه آدم احساس می كند كسی خط خواننده را خالی گذاشته و حالا قطعه منتظر است تا آقای خواننده در استودیو را باز كند میكروفنش را تنظیم كرده و شروع كند به خواندن لرزان لرزان... حالا آن خواننده می تواند ناظری باشد تا بیاید و تصنیف «هی هی» را بخواند یا خواننده ای كه از دل زمان های دور «چاروكه» را سر می دهد، اما بالاخره باید یكی باشد. اگرچه در بسیاری از قطعات این كمبود احساس نمی شود، اما انتخاب قطعات مشهور آوازی حس این كمبود یا بهتر بگویم نبود را پررنگ تر كرده است.
سعی بر این بوده كه رنگ ها مثل دستمال های رقص كردی دائم و ثانیه به ثانیه تغییر كند، تا شور بیشتری حاكم باشد و حال و هوای خاطره انگیز و جریان سیال ذهن آهنگساز بیشتر منتقل شود. همه قصه گوها، همه قصه هایشان را خوب و جذاب تعریف نمی كنند. همیشه این طوری است كه بعضی از قصه هایشان را بهتر تعریف می كنند، گاهی هم پیش می آید كه قصه شان خیلی شخصی است و خیال می كنند كه قصه با تمام جزئیاتش همان قدر كه برای آنها شنیدنی است برای تو هم هست. حالا حكایت هزار و یك شب سعید فرج پوری در بعضی از ترك ها همین داستان است.
در هفت ضربی ماهور، پس از مقدمه قرار است كه خان ها تكه، آخ لیل و داخ لیل و كردستان خوشه را بشنوی، آن هم نزدیك به ۱۱ دقیقه. خب این ترك ۱۱ دقیقه ای باید خیلی تنظیم خوبی داشته باشد تا بتواند تو را تا پایان با خودش همراه كند، اما این اتفاق نیفتاده و حال و هوای دلچسب خاطره ای آرام و خوش كه آدم دلش نمی خواهد آن را تمام كند و دوست دارد كه با آب و تاب آن را تمام و كمال تعریف كند، اجازه نداده تا این یكنواختی با وجود سه تصنیف تمام شود. اصلاً هر جا این ترك ها ۱۱ دقیقه ای شده اند، همین اتفاق افتاده است. حالا قرار هم نیست كه من خیلی بی انصاف باشم چون فقط دو قطعه اش ۱۱ دقیقه ای است، شاید هم آهنگساز با پنج ترك شش- هفت دقیقه ای دیگر شنونده را بدعادت كرده.
الان یك دفعه یاد آن آلبوم «باران» كیهان كلهر و شجاعت حسین خان افتادم كه سه ترك سفید، سبز و سرخ دارد و هر كدامشان n دقیقه طول كشیده و هیچ كسی هم اعتراضی نمی كند و با سرعت هرچه تمام تر خودش را با شرایط ویژه آلبوم و بداهه هایش وفق می دهد. یادم نمی آید كجا خوانده بودم كه آكادمیك كردن و نت نوشتن و از این قبیل كارها به موسیقی ایرانی و موسیقی نواحی ایران نمی آید.
بعد هم نویسنده قطعات استاد شجریان را مثال زده بود، قطعاتی كه در حال و هوای آزاد اجرا كرده بود و صدایش را در بیكران رها كرده و مقایسه آن با برخی از قطعاتی كه حسین علیزاده با ریتم و حال و هوای حساب شده موسیقی غربی و میزان بندی ها و تایم های خاص و اینكه در آن قطعات شجریان، شجریان واقعی نبوده و این حرف ها... همه این آسمان ریسمان ها را بافتم كه در مورد لینك های بین تصانیف و مقدمه های ساخته شده بگویم. اغلب این لینك ها قرار بوده به كمك ملودی های اصلی بیایند و چراغ های رابطه تصانیف را روشن كنند، برعكس ضرب اصلی آنها را گرفته اند و اگرچه آهنگساز قصد داشته تا عامه پسندی را كنار بگذارد، ساده نوازی نكرده باشد و مخاطب جدی تربیت كند، اما در این میان، شور كردی هم از بین رفته است.
مدرنیته ای كه در این فضا متولد شده، اوج های ستایش آمیز شرقی قطعات را گرفته، آن هم موسیقی كردی كه برآمده از دل فرهنگی است كه پیوسته در نهایت ها جریان دارد، در بالاترین شور جریان دارد یا تلخ ترین لحظات را تصویر می كند. البته این طور نبوده كه در همه جا این جامه مدرنیته به تن موسیقی كردی گشاد باشد، اتفاقاً ضربات هجایی و پیتزیكاتوها خیلی هم به فضای كلی اثر برازنده اند. پاساژها بسیار خوب اجرا شده اند و در دل این وام ها، سئوال و جواب های بومی، پابه پای آن تصنیف را همراهی كرده اند.
منبع : روزنامه شرق