پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

توهین به تبسم


توهین به تبسم
این که مردم افغانستان دیگر باید از حالت قربانی شدن در پای رویداد های سیاسی و نظامی ای که بر آنان تحمیل می شود، خارج شده و از نوجامعه ای را بر اساس اراده و آگاهی خود تأسیس کنند، از آن دست شعار های آرمانی و امید بخشی است که متأسفانه پس از پنج سال تبلیغ از سوی منادی خویش، هنوزهم نتوانسته هیچ پشتوانه عملی ای حاصل نماید. و طبیعی است که جز های وهویی موقتی، پی آمدی نداشته است. و همین است که علی رغم مهیا شدن شرایط و زمینه رشد و تعالی جامعه، ما همچنان دچار سردرگمی، بی برنامگی و بی هدفی هستیم و این روند، بدیهی است که جز بی سرانجامی و در نهایت عقب گردجامعه، سرنوشتی نخواهد داشت. حال آن که باید برای رهایی از بن بست های گوناگون که موقعیت بحرانی ما را احاطه کرده اند، تلاشی حساب شده و ثمربخش صورت می گرفت، آنهم با هماهنگی تمامی نیروهای موجود و مشارکت سرتاسری مردم.
از آن جایی که در هر جامعه ای، هر گونه رفتار فردی و جمعی، محصول شعور و آگاهی مردم آن است، و هر گونه رفتار، فرهنگ، ساختار اجتماعی و نظام حکومتی، معیار منطقی و دقیق برای سنجش میزان رشد خردمندی جامعه می باشد، رسانه های گروهی در قدم اول موظف به ارایه تصویر و محتوای فکری، فرهنگی و سیاسی و اجتماعی جامعه خود می باشند علی الخصوص که تأثیر گذاری رسانه های تصویری را برنحوه جهت گیری، رشد، تفکر و آگاهی جامعه را نه تنها نمی توان نادیده گرفت؛ بلکه باید باور داشت که این نهاد ها به میزان چشمگیری مردم را می توانند تحت الشعاع خود قرار دهند.
اگر انصاف را از دست ندهیم، ایجاد چینل های مختلف تصویری، یکی از دست آوردهای دوران جدید است که اگر می توانستند از زمینه ی فرهنگی و محتوایی هنری و بستر اجتماعی مناسب برخوردار باشند، می شد از آنان به عنوان پشگامان سامان دهی، جامعه نو یادکرد.
اما متأسفانه این رسانه ها، علی رغم تأمل و صبوری صاحبان اندیشه و تفکر که منتظر مانده اند تا آنان نخستین گام های خویش را برداشته و از راه نرسیده آماج انتقاد قرار نگیرند، هنوز هم که هنوز است، تنها توانسته اند مانند خوابی نوشین در بامدادی رحیل مانع پیوستن به کاروان پیشرفت و تعالی شوند. جامعه در ارتباط خوشبینانه خویش به این رسانه ها نه تنها به شعوری برتر و نظر برجسته اجتماعی دست نیافته است بلکه روز به روز در اغفال و ناآگاهی چنان غرق می گردد که بیم آن می رود بازهم از دامی به دامی دیگر و از بحرانی به بحرانی دیگر در غلتد!
تنها برای دست یافتن به منافع مادی بیشتر، می بینیم که چگونه اندیشه ها و اعتقادات مردم را در پناه تغافل قرار می دهند و با سرگرمی های کذایی راه روشنایی آنان سد می گردد شاید این اعتراف دردناک، صاحبان و عالمان دینی را خوش نیاید اما سوگوارانه باید گفت که – کالی مادر – سریال های هندی چنان در ذهن و فکر کودکان، جای گرفته است که نعوذاً بالله نقشی خدای گونه می یابد. و هیچ کس نیست که به این افکار سامان بدهد و کسی نیست که در کنار کالی مادری که مشکل گشای محض تصویر می شود جلال و عظمت خدای مارا چنان که برای کودکی کنجکاو قابل فهم و پذیرش باشد، تصویر نماید. گویی این دغدغه هرگز صاحبان فرهنگ ما را آشفته نمی سازد که فکر نسل آینده از چه منشایی تغذیه می گردد و این از جمله آفت هایست که به دلیل غفلت، ناآگاهی و خطای اندیشه مسوولین و دست اندر کاران امر، زمینه رشد می یابد. هرچند این موضوعات تأثیری به ظاهر نامحسوس را برجامی گذارند اما از چشم تیز بینان و اهل بصیرت که پنهان نمی ماند، بی توجهی به پیامد اعتقادی و فرهنگی در چنین سریال هایی که قهرمانان آن ها در روح مردم رسوخ می کنند، به منزله بی اعتنایی به دین و اعتقادات مردم ما و نسل آینده ماست.
تنها مراد و مقصود رسانه ها، تلاش در جهت سرگرم کردن مردم نیست. جوان امروز ما به جای آن که در سایه برنامه های آموزشی رسانه های تصویری به تعالی فکر و اندیشه خویش بپردازد، بابرنامه های مزخرفی چون خنده بازار و نمایش حرکاتی نا موزون و جلف در برنامه ای به نام رنگا رنگ به بهانه ایجاد و پرورش روحیه هنری در بین جوانان که به یقین نشان از خالی الذهن بودن سازندگان آن دارد، عزیز ترین سرمایه خویش را دربدل سرگرمی های کاذب که حتی طنز را هم به مسخره می گیرد می بازد. این گونه برنامه ها شخصیت، شعور و خردمندی جوانان ما رازیر سوال برده و تحقیر شان می کند و شخصیت مردم و میزان رشد و آگاهی آنان را نیز مورد ملامت و تحقیر قرار می دهد. این برنامه ها نه در جهت شادی بخشیدن به مردم، بلکه توهینی است که به تبسم می شود، وحقارتی ملموس که در ذهن جوان مان تزریق می گردد.
احترام به کمال، هنر، غرور، اعتماد و اطمینان جوانان است که آنان را با احساس رسالت و تعهد در مقابل جامعه پیوند می دهد. با انس و الفت به فرهنگ، تعلیم، آداب و امکان نگرش هوشیارانه جوان ماست که می تواند آرزوهای آنی و آتی مردم ما را محقق سازد.
براصحاب فکر و فرهنگ ماست که به یاری رسانه ها بشتابند تا بیش از این به حرمت و حیثیت اعتقادات مردم ما آسیب نرسد. باید توجه داشت که بسیاری از مسایلی این گونه، باهمین بی اعتنایی های مسئولین و روشنفکران در جامعه استمرار می یابند. و رایج می شوند. شاید رسانه ها نیز عمداً به این امور مبادرت نورزند و از پیامد آنان آگاهی نداشته باشند اما نکته بسیار ظریف و مهمی که وجود دارد، اینست که میان نقش آگاهی رسانی و کار های تجارتی بسیار فرق است. کسی که توانایی تفکیک این دو را ندارد، بهتر است از کار رسانه ها برکنار شود.
جوان امروز ما در سایه چنین برنامه هایی با خود، احساس بیگانگی می کند و گرفتار و سرگردان قدرت تشخیص حرکت درست را از دست می دهد. اکنون زمان اینست تا با دست یافتن به آگاهی ناب، بتوانیم خود را از اسارت این قید و بند ها و خطا و خرافه ها رها سازیم والبته این ساده و آسان نیست.
هرچند بسیاری از مسایلی که توجه مسوولین مربوطه را می طلبد هنوزهم برهمان مهر و نشان است که بود اما باید آنان را در مسیر پاسخگویی به این پرسش قرار داد که آیا آگاهانه چشم شان را بر روی این واقعیات می بندند و یا این که خود شان محتاج بیدار شدن از خواب تغافل اند؟
امید به آینده هنوزهم دور از منظر نیست، امید به این که از تاریکی شب به به روشنایی روز برسیم، از رسانه های مان هر روز خبری تازه از اندیشه های تازه بشنویم، از رونق های تازه، از شکست بازار خرافات و تعصب و فروکش کردن جنگ ها و مخاصمات. افزایش امنیت، افزایش رفاه و آسایش، گسترش عدالت اجتماعی، افول قدرت زور گویان و توجه به حقوق و کرامت انسانی و هزاران نکته دیگر که به یقین، مردم استحقاق و شایستگی آن را دارند.
تا این جا هرچه گفته شد، در واقع مقدمه مانندی بود برذکر این نکته که داعیان و دلسوزان جامعه، می بایست بیدار تر از همیشه، به رسالت و مسوولیت خویش دل ببندند و در سودای فردای فرزندان این سرزمین، دلسوزانه تر و متعهدانه تر اندکی اندیشه نمایند.
مهسا طایع
منبع : سایت جاودان