شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا


سهمی از آرزوی بونوئل


آرزوی بونوئل تصویر تمام عیاری از برطرف كردن نوعی نیاز است. عطش آگاهی بیشتر از شرایط موجود و اوضاعی كه هر كسی در محدوده خودش تجربه اش می كند، چیزی نیست كه كسی بخواهد آن را كتمان یا تحقیر كند. آگاهی از شرایط فاجعه بار در عین ناتوانی و انفعال در برابر آن عین آسودگی است. اصولاً وسوسه انگیزی و جذابیت آگاهی از شرایط با مسئله قدرت گره خورده است. احساس اینكه «هر چه بیشتر بدانی، قدرتمندتری» همان فرضی است كه ته ذهن آدم های بسیاری جا خوش كرده. خبرنگاران و روزنامه نگاران حلقه واسط بین قدرت و مردمند. به همین دلیل نزدیك ترین و آشناترین گروه به روابط و ساختارهای قدرتمند حوزه های كاری شان و نیازهای درون جامعه هستند. شاید همان نزدیكی به قدرت است كه باعث می شود به تدریج گروهی از آنها جزیی از سیستمی بشوند كه در نگاه اول به نقد آن مشغولند. برای همین است كه نویسندگان كایه دو سینما آغازگران موج نوی سینمای فرانسه می شوند و از ژورنالیسم به فیلمسازی رو می آورند و از طرف دیگر شان پن آمریكایی برای غلبه بر وسوسه بیشتر دانستن _ چون اعتماد تمام و كمالی به رسانه های تصویری ندارد _ با عنوان خبرنگار به بغداد و تهران می رود. حتی می توان تصویر گویاتر این قضیه را در ثبت نام گروهی از روزنامه نگاران برای انتخابات مجلس یا حضور معاون سردبیر یك روزنامه در كابینه به عنوان «وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی» یا «سخنگوی دولت» دید.چارلز فاستركین مشهورترین شخصیت سینمایی و همان كسی كه در انتخاب بهترین فیلم های تمام عمر منتقدان و فیلمسازان مدام نامش تكرار می شود، تجسم دیگری از همان درهم آغوشی با قدرت است. روزنامه نگاری كه سلطان مطبوعات و میلیونر دورانش می شود و در ازای آن عشق و احساس را می بازد. جالب اینكه ویلیام راندولف هرست سلطان مطبوعات آمریكا كه بین خودش و كین شباهت های زیادی را دیده بود، تمام تلاشش را به كار گرفت تا از نمایش همشهری كین (اورسن ولز) جلوگیری كند، اما موفق نشد. شاید او هم می بایست به این نتیجه می رسید كه باید روزنامه نگاری را كنار بگذارد و در حوزه سینما (هنر، قدرت و ثروت قرن بیستم) سرمایه گذاری كند. آگاهی تماشاگران از دنیا و واقعیت های چندوجهی زندگی كین نیز به واسطه جست وجوهای خبرنگار جوان دیگری صورت می گیرد. علاقه بی حد و حصر دست یافتن به حقیقت روی دیگر سكه رسیدن به قدرت است. این مسئله در كنار رمزگشایی از یك سیستم قدرتمند، مواجهه با خطر، پیروزی یا عدم موفقیت در رسیدن به نتیجه نهایی، كنجكاوی و تیزبینی در همه اجزای زندگی، زندگی خصوصی ناآرام و همواره در معرض تهدید نكاتی است كه باعث می شوند، خبرنگاران در كنار كارآگاهان خصوصی و پلیس ها لیست بلندبالایی از شخصیت های سینمایی را به خود اختصاص دهند. تماشاگران مجبور بودند برای شناخت بیشتر و فضای پرآشوب و دردناك جنگ یا شرایط بحرانی یك كشور با خبرنگاران فیلم های شبیه «غلاف تمام فلزی» (استنلی كوبریك)، «سالوادور» (الیور استون)، «كشتزارهای مرگ» (رولند جافی) یا «آمریكایی آرام» (فیلیپ نویس) همراه شوند و در انتها بی اعتنایی اولیه را نداشته باشند.خبرنگار فیلم آدم های نازنین (جاسمین دیزدار) حالت افراطی این قضیه بود. كسی كه پس از تماشای عمل قطع پای مجروحی در بوسنی هنگام بازگشت به انگلستان دچار روان پریشی می شود و می خواست از پای خودش خلاص شود. تلاش های آل پاچینو در «افشاگر» (مایكل مان) و كین بلانچت در «ورونیكا گورین» (جوئل شوماخر) تحسین برانگیز بود. تلاش های لری فیلینت برای اثبات حقانیت خودش در مردم علیه لری فیلینت (میلوش فورمن) همان عنصری بود كه تماشاگر را تا آخرین لحظه روی صندلی سینما می نشاند. سخت بود، باور كنیم كه هیچكاك یك خبرنگار را وارد معركه آثارش نكرده باشد (خبرنگار خارجی). اصلاً انگار شخصیت یك خبرنگار همان چیزی بود كه كاملاً در دنیای هیچكاك معنی واقعی خودش را پیدا می كرد. شاید متفاوت ترین نگاه ها را آنتونیونی در حرفه: خبرنگار (مسافر) و فلینی در زندگی شیرین داشتند. شخصیت اصلی فیلم زندگی شیرین مارچلو پاپاراتزی نام داشت كه بعدها این لقب به یك اصطلاح رایج تبدیل شد. تصویر امروزی تری از خبرنگاران و ژورنالیست ها را می توان در فیلم های «Shatterec Glass» (بیلی ری) و سریال «جنسیت و شهر» دید كه در یكی روزنامه نگار جوانی ۲۳ گزارش دروغی و جعلی را در مجله هرالدتریبون چاپ می كند و در دیگری كری (سارا جسیكا پاركر) تجربیات خود و دوستانش را هر هفته به صورت یك ستون نیویورك تایمز می نویسد و در معرض قضاوت خوانندگانش قرار می دهد.بعد از دوم خرداد رویای بونوئل به عادت هر روزه بخشی از جامعه ما تبدیل شد. به همراه انتشار روزنامه جامعه و پس از آن روزنامه های دیگر با سر و شكلی تازه، نثری متفاوت و حضور نسلی جوان، پرامید و تلاشگر در آنها خودمان را ملزم می دیدیم حتی اگر علاقه ای به مطالعه نداریم حتماً تیترهای روزنامه ها را مرور كنیم. بخشی از سوژه های آنها مستقیماً دستمایه ساخت فیلم ها قرار گرفتند مثل گزارش روزنامه خرداد كه به ساخت بمانی (داریوش مهرجویی) و خبر خودكشی یك جوان كه به نوشته شدن فیلمنامه طلای سرخ توسط عباس كیارستمی منتهی شد. با این حال تصویری كه خبرنگاران در این سال ها از خودشان روی پرده دیدند شباهت چندانی به آنها نداشت. زوج روزنامه نگار فیلم پارتی (علی مصفا و هدیه تهرانی) _ ساخته سامان مقدم _ یا زوج خبرنگار فیلم قرمز (فریدون جیرانی) به هیچ وجه برای آنها دوست داشتنی نبود. در سال های قبل از دوم خرداد دو سه تصویر از خبرنگاران را خوب به یاد می آوریم. مخملباف در عروسی خوبان شخصیتی داشت به نام حاجی كه پس از كلی عكس از معضلات اجتماع تنها عكس گل آفتاب گردانش در مجله چاپ شد. روزنامه نگار قدیمی و بازنشسته (با بازی جلال مقدم) در فیلم دندان مار یا نوری روزنامه نگار (مرحوم هادی اسلامی) در سرب یا خبرنگار تیغ و ابریشم جزء شخصیت های مورد علاقه مسعود كیمیایی بودند. نكته اینجا بود كه شوخی های محمدرضا هنرمند با روزنامه های بعد از دوم خرداد و خبرنگاران در مومیایی ۳ به مراتب دلنشین تر از حرف های رو به دوربین شخصیت های فیلم اعتراض (مسعود كیمیایی) در مورد روزنامه نگاران از آب درآمده بود. حتی می توانیم به این اشاره كنیم كه علی حاتمی در مجموعه تلویزیونی هزاردستان به خوبی نشانمان داد كه جامعه ما پتانسیل ترور یك روزنامه نگار را (متین السلطنه سردبیر روزنامه عصر جدید با بازی پرویز پورحسینی) دارد. تلویزیون هم در كیف انگلیسی (ضیاءالدین دری) روزنامه نگاران اصلاح طلب را نشانه رفته بود. به نظر می رسد روزنامه نگاری (خبرنگاری) و فیلم رابطه ای متقابل دارند، با هم حرف می زنند و از خلال مكالمه آنها است كه لذتی عظیم نصیب ما می شود.
حامد صرافی زاده
منبع : روزنامه شرق


همچنین مشاهده کنید