سه شنبه, ۱۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 30 April, 2024
مجله ویستا

سه تفنگدار


سه تفنگدار
شاید شنیده باشید که به سه تا دوست جون جونی که از هم جدا نمی شوند «سه تفنگدار» می گویند و خبر نداشته باشید که این اصطلاح از رمانی که «الکساندردوما»نوشته گرفته شده است. دوما (۱۸۰۲-۱۸۷۰) نویسنده قرن نوزدهم فرانسه است که از بین آثارش «سه تفنگدار»، «کنت مونت کریستو» و«مردی در نقاب آهنین» شهرت زیادی دارند.
جالب است که نویسنده ای با این شهرت هیچ علاقه ای به درس خواندن نداشته است و شیفته شکار و زندگی در طبیعت بوده است. او وقتی شانزده ساله بود، برای اولین بار نمایش نامه(هملت اثر شکسپیر) را تماشا کرد و بعد از آن، تنها آرزویش این بود که به پاریس برود و نمایش نامه نویس شود. زمانی که بزرگتر شد، سالها یک کارمند ساده بود و تنها در اوقات بیکاری می نوشت، تا سال ۱۸۴۴ که با نوعی داستان نویسی(داستان تاریخی) آشنا شد که او را ثروتمند و مشهور کرد.
او در این داستان ها با ترکیب شخصیت های واقعی تاریخ فرانسه و شخصیت های ساخته خیال خود داستان های سرگرم کننده ای آفریده است.
داستان سه تفنگدار نمونه ای از این نوع است. داستان با ورود مرد جوانی به نام دارتانیان، در بامداد روزی در سال ۱۶۲۵ به شهر مونگ فرانسه آغاز می شود، تا به تفنگداران شاه (دلاورانی که حافظ لویی سیزدهم پادشاه فرانسه بود) پیمودند. او در ابتدای ورودش به شهر با نجیب زاده ای به نام روشفیو(با یک چشم بند سیاه) که اسب او را مسخره می کند، درگیر می شود. درگیری به نفع روشفیو تمام می شود و دارتانیان تصمیم به انتقام می گیرد. زمانی که به ساختمان فرماندهی می رسد، تصادفا دوباره روشفیو را می بیند و با عجله به دنبالش می رود تا انتقام بگیرد.
اما در این تعقیب در سه محل جداگانه به سه مرد (آتوس، آرامیس، پورتوس) تنه می زند که هرکدام به خاطر این کار با او قرار دوئل می گذارند با دیگر مراقب راه رفتنش باشد! دارتانیان سر قرارگاه دوئل حاضر می شوند و آتوس را می بینند که منتظر دو شاهدش است:« دارتانیان روی خود را برگرداند و دید که دو تفنگدار نزدیک می شوند.» فریاد زد:«شاهدان شما پورتوس و آرمیس هستند؟» آتوس گفت: آری چطور؟ هیچ کس ما را بدون همدیگر نمی بیند. همه پاریسی ها ما را به نام سه تفنگئار می شناسند.
شعار ما« یکی برای همه، همه برای یکی است» دوئل دو نفر اول شروع می شود، اما نگهبانان کاردینال ( قدرتمندترین مرد فرانسه) از راه می رسند تا جلویشان را بگیرند (به خاطر ممنوع بودن دوئل). آن چهار نفر با نگهبانان مبارزه می کنند و بعد از شکست دادن آنها تصمیم به دوستی با هم می گیرند. دارتانیان بعد از این اتفاق خانه ای اجاره می کند که صاحبخانه (مادام بوناسیو) رازدار ملکه است. راز ملکه هم این است که عاشق نخست وزیر انگلستان (دوک باکینگهام) شده است و حالا دشنان او (کاردینال، روشفیو و زنی به نام مای لیدی) سعی در رسوا کردن ملکه دارند و از این جا به بعد سه تفنگدار و دارتانیان و مادام بوناسیو تلاش می کنند نقشه آنها را به هم بزنند.
هویت مای لیدی مشخص می شود و انتقام های مخوفی می گیرد، دارتانیان به مادام بوناسیو علاقه مند می شوند و ...
منبع : سازمان آموزش و پرورش استان خراسان


همچنین مشاهده کنید