جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا


هنر صدر مسیحیت و هنر اسلامی هنر بیزانسی(هنر بیزانسی پسین« نقاشی»)


هنر صدر مسیحیت و هنر اسلامی هنر بیزانسی(هنر بیزانسی پسین« نقاشی»)
● نقاشی
در حالی که معماری در سراسر دوره حاکمیت بیزانس از رشد تقریباً پیوسته برخوردار بود، هنرهای تجسمی (نقاشی و پیکرتراشی) در سده های هشتم و نهم شدیداً صدمه دیدند و موضوع مشاجرات و نفاق خشونت آمیزی قرار گرفتند. دوره «نفاق و شمایل شکنی» بر سر اعتبار مثالهای مذهبی که بیش از صد سال (از ۷۳۰ تا ۸۴۳ میلادی) ادامه داشت، با پیروزی موقتی شمایل شکنانی پایان یافت که منع انجیلی تمثالهای کنده کاری شده را به معنی لفظی تفسیر می کردند.
در سال ۷۳۰ میلادی، به فرمان امپراتور، شبیه سازی از تمثالهای مذهبی در سراسر امپراتوری بیزانس ممنوع اعلام شد و هنرمندان مجبور شدند یا به روم غربی مهاجرت کنند – که این فرمان در آن جاری نبود – یا اگر می خواستند در بیزانس بمانند، استعدادشان را در جهت موضوعات دنیوی که فرمان مزبور شامل حالشان نمی شد به کار گیرند.
با آنکه آثار چندانی از هنرمندان مزبور باقی نمانده، می توان پذیرفت هنرمندانی که در زیر پوشش موضوعات دنیوی کار می کردند. سبک کلاسیک را در مقایسه با شیوه ساده و انتزاعی بیزانس، برای تجسم موضوعات مادی، به مراتب مناسب تر یافتند؛ زیرا وقتی این ممنوعیت در سال ۸۴۳ برداشته شد و شبیه سازی از تمثالها و موضوعات مذهبی دوباره تشویق گردید، سبکی به ظهور رسید که آمیزه ظریفی از سبک تصویری هلنی و سبک انتزاعی بیزانسی است.
در صحنه موزاییک کاری شده عیسی بر صلیب در دیوار کلیسای دیردافنی یونان، سادگی، عظمت و زیبایی "کلاسی سیسم" را می بینیم که به صورت ترکیب کاملی از دینداری و گیرایی بیزانسی به طور کامل توسط هنرمند بیزانسی جذب شده است.
مسیح بر صلیب نمایانده شده است و در دو سویش مریم باکره و یوحنا دیده می شوند. جمجمه پای صلیب نشانه گلکثا [ یا جلجتا، محل مصلوب شدن عیسی] «مسکن جمجمه ها» است. چیزی برای تکمیل تابلو لازم نیست. مریم و یوحنا با حالت اندوه و تسلیم و رضای تمام چنان به مسیح اشاره می کنند که گویی می خواهند معنی صلیب را برسانند. قرینه سازی و قضای بسته، تصوری از بی حرکتی و تغییر ناپذیری ژرفترین راز دین مسیحی در بیننده پدید می آورند؛ و حضور بی زمانی در این صحنه، با سکوتی ناگسسته مشاهده می شود.
این تصویر، روایت حادثه تاریخی بر صلیب کشیده شدن عیسی نیست بلکه موضوعی دعایی و فی نفسه مقدس است که راهبان باید با تأملی خاموشانه درباره رمز قربانی شدن یا فداکاری مسیح، به آن بنگرند. این پیکره های متعلق به دومین عصر طلایی هنر بیزانس با آنکه درازتر از معمول نمایانده شده اند، ساخت ارگانیک خود را تا درجه شگف آوری بازیافته اند، مخصوصاً در مقایسه با پیکره های مربوط به دوره یوستی نیانوس بازیافته اند. سبک کار انطباق، استادانه ای از کیفیات مجسمه وار بر سبک خطی بیزانسی است.
دراز نمایی پیکره های قدیسان برای تأکید بر ماهیت غیرجسمانی و معنوی ایشان به شکلی که در موزاییکهای راونا از نظر گذشت، به «شیوه گزینی» نمونه وار هنر بیزانسی پسین مبدل می شود. نمونه بارز آن، پیکره جدی و با وقار مریم در موزاییک کاری مذبح کلیسای جامع تورچلو – از جزایر اطراف ونیز – است. مریم با بدنی باریک، بلند و سری کوچک، یکه و تنها، پیروزمندانه، در بهشت طلایی ایستاده است و به مسیح کودک در آغوش خویش که بر فراز دوازده حواری و کل بشریت قرار دارد اشاره می کند. راز تئوتوکوس («مادر خداوندگار») در تمثال پرهیبت او تجسم یافته است. دیدن این پیکره، الهه های بزرگ جهان باستان، حالت و قامت هراس آور و قدرتهای فوق بشری ایشان را به یاد می آورد. پیکره ای که در اینجا از مریم باکره می بینیم، فرزند معنوی آنان است و از هرگونه ظاهر مادی مبرا و چیزی خوابگونه است. سبک روحانی، به گونه ای که در عصر یوستی نیانوس و پیش از آن شاهد شکل گیریش بودیم، در اینجا به اوج قدرت بیان خویش رسیده است.
لیکن هنر بیزانسی متعلق به دوره های بعد نیز می تواند عمل پرقدرت را شبیه سازی کند. در یک نقاشی دیواری که اخیراً از زیر گچکاریهای طاق نمازخانه مسجد کاری در استانبول به در آورده شده است (در سال ۱۳۲۰ ساخته شد و در اصل کلیسای منجی نام داشت)، با آنکه آناستاسیس (رستاخیز) امضا شده است. صحنه نجات آدمیان از جهنم مجسم شده است مسیح پس از مرگ بر صلیب، به جهنم نازل می شود، شیطان را زیر پا می گذارد و آدم و حوا را نجات می دهد. در حالی که بزرگان عهد عتیق کنار ایستاده اند و منتظر نجات خویش اند. حرکت پیکره های مرکزی، بسیار برجسته و چشمگیر است.
پیکره سپید جامه و غرق در هاله مسیح، در حالی که پدر و مادر نوع بشر را از گورهایشان بیرون می کشد، سرشار از نیرو نمایانده شده است. حالتهای پویای پیکره ها، با رداهای موج گرفته شان تشدید شده و بادهای برخاسته از نیرویی فوق طبیعی، آنها را به پیچ و تاب آورده است. ولی در اینجا نیز متوجه می شویم که چینها و تاهای دقیقاً نقاشی شده رداها، در چند جا می خواهند حیاتی از آن خود داشته باشند، همچنان که هنرمند دوره بیزانس پسین از آفریدن الگوهای خطی محض خود این الگوها لذت می برد. این الگوهای انتزاعی تزیینی خطی، این واقعیت را از نظر پنهان می دارند که هنر بیزانسی در مراحل نهایی تکامل خویش، دم به دم رئالیستی تر می شود.
در حالیکه مختصات نقاشی بیزانسی در تزیینات بزرگ – مقیاس دیواری شکل گرفته و نمایانده شدند، عناصر این سبک از طریق مینیاتورهای نسخه های خطی و نقاشیهای قابدار کوچک که عموماً شمایل نامیده می شوند به دنیای خارج راه یافتند. یک نمونه جالب، صفحه ای از کتاب مزامیر داودی نسخه پاریس که داود د رحال سراییدن مزامیر نامیده می شود : این نقاشی، تأکید مجددی است بر ارزشهای هنری گذشته کلاسیک، یا اعتباری شگفت آور. می گویند این نقاشی به اوایل سده دهم یعنی دوره مطالعه مشتاقانه و دقیق زبان و ادبیات یونان باستان، دوره احترام گذاری انسان دوستانه به آثار کلاسیک مربوط می شود.
این نیز کاملاً طبیعی بود که در هنر، یک بار دیگر از ناتورالیسم هلنی دنیای ماقبل مسیحیت حوضه مدیترانه، مخصوصاً اسکندیه، الهام گرفته شود. داود، سراینده در حالی شبیه سازی شده که چنگش را به دست گرفته و بر منظره آرکادیایی پر گلی نشسته است که مناظر نقاشیهای دیواری پومپئتی را به یاد می آورد.
او را تصویر تمثیلی ملودی همراهی می کند و دورتادورش را گوسفندها، بزها، و سگ وفادارش گرفته اند. اخو [در اساطیر یونانی از پریان کوهسار و مظهر پژواک آواهای موسیقی] از پشت یک ستون یادگاری، پنهانی می نگرد و پیکره یک مرد لمیده – قطعاً اردن خدای رودخانه – به کتیبه ای اشاره می کند که او را به عنوان نماینده کوهستانهای بیت لحم نیز مشخص می سازد. هیچ یک از این پیکره های تمثیلی در کتاب مقدس ظاهر نمی شود، اینان جماعت ذخیره مناظر اسکندریه و پومپئی هستند. ظاهراً هنرمند در هنگام آفرینش این اثر، به اثر مشابهی از دوره باستانی پسین یا پیش از آن می نگریسته و بخشی از آن را به زبان تصویری دوره بیزانسی پسین برگردانده است. در پیکره ملودی، ناهمسازی مختصری میان سبک پیشین و پسین می بینیم.
حالت نشستن، قیافه، سر و بالاتنه اش تماماً هلنی است، نورپردازی یا اشاره و حرکت امپرسیونیستی قلم نیز هلنی است، ولی ردایی که به دور ساقهایش پیچیده الگویی از خط مستقیم دارد. اینگونه تذهیب کاریهای بیزانسی، بارها و بارها بر نقاشی غربی در دوره های رمانسک و گوتیک آغازین مؤثر خواهد افتاد.
نمونه ای از قاب تزیینی دعایی، نقاشی معروف مریم ولادیمیر است که احتمالاً در سده یازدهم توسط هنرمندی در بیزانس نقاشی شد، به شهر ولادیمیر روسیه صادر شد، و سپس در سال ۱۳۹۵ میلادی به مسکو برده شد تا این شهر را از حملات مغولان در امان نگه دارد. از آنجا که این شمایلها سریعاً در اثر دود بخور و دود شمعهای نذری که در برابرشان روشن می کردند سیاه می شدند، بارها رنگ آمیزی می شدند، آنهم به دست نقاشان فرودست.
در تابلوی مورد بحث ما فقط چهره ها اصل هستند، ولی نقاشی از لحاظ ترکیب بندی چهره مریم با آن بینی دراز و مستقیم و دهان کوچکش و از لحاظ فراگیری تزیینی خط کرانی پیوسته ای که هر دو پیکره را در خود محصور کرده و سایه نیمرخ نمای تختی بر یک زمینه طلایی پدید آورده است سجایای بیزانسی اش را حفظ کرده است.
شمایلها که به راحتی قابل حمل و نقل بودند و در همه جا از آنها نسخه برداری می شد، سبک بیزانسی را در سراسر منطقه بالکان و روسیه اشاعه دادند و در روسیه، شمایل نگاری تا چند سال رونق داشت و بر عمر این سبک تا مدتها پس از سقوط امپراتوری بیزانس در سال ۱۴۵۳ میلادی افزود.
منبع : واحد مرکزی خبر