یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

تاریخی گری در شعر فارسی


تاریخی گری در شعر فارسی
نیمایوشیج تاریخ شعر فارسی را شروع کرد. درباره اهمیت او کتابها، پایان نامه ها و مقالات فراوانی نوشته اند. بارها نقش تاریخی وی در سیر شعر فارسی مورد اشاره قرار گرفته، اما در اغلب بررسی ها مفهوم تاریخی مربوطه مبهم و نارسا است. به نظر می رسد، تاریخ شعر فارسی را بارها نگاشته ایم و حتی بسیاری از ما کتاب هشت جلدی و گرانسنگ ذبیح الله صفا را شاید به همراه کتاب چهار جلدی «تاریخ تحلیلی شعر نو» اثر شمس لنگرودی مطالعه کرده ایم. پس چگونه کسی می گوید تاریخ شعر نانوشته است.
شاید آنچه در مجلدات تاریخ ثبت و ضبط شده تقویم شعر پارسی باشد. تاریخ نویسی، یافتن و نشان دادن پیوست ها و گسست ها (و اساساً روند ضرورت) یک ملت، پدیده و یا موضوع است. برای مثال بسیاری تاریخ ها بیشتر تقویم هستند. گمان می کنند همین که ساعت و روز و ماه واقعه را دقیق ثبت کنند تاریخ گفته اند ، خاصه اگر بحثی در علل و روابط علی ارائه دهند خرسند نیز می شوند. در حالی که تاریخ هر ملت، پدیده یا موضوع ، در حقیقت کشف چیزها و گونه گون شدن چیزهایی است که پیوست و گسست پدیده را سبب می شود و حتی می شناساند. از این رو تاریخ نویسی زمانی آغاز می شود که شخص، ملت یا پدیده ای این صیرورت را درک کنند. درک تاریخ بر این منوال از زمان «هگل» آغاز شد اما مدت ها طول کشید تا مثلاً مارکس تاریخ جامعه را بر بنیان اقتصاد پی ریزی کند و یا زمان زیادی رفت تا «کوهن» در کتاب «ساختار انقلاب های علمی» تاریخ علم را (نه تقویم علم) را بکاود. ولی آیا می توان تاریخ را آغاز کرد. چه، آغاز فهم تاریخی از چیزها با آغاز تاریخ چیزها متفاوت است. برای روشن تر شدن موضوع می توان در هنر درنگ کرد. هم اکنون این امکان وجود دارد که تاریخ هنر را از قدیم تا حال نوشت اما هنر خود از زمان خاصی تاریخی شده است. این «هنر تاریخی» دیگر به معنای قدیمی و کهنه نیست بلکه به منظور نشان دادن دورانی است که هنرمندان درکی تاریخی از زیستن و هنرورزیدن داشته اند. برای توضیح بیشتر می توان هنر را از گذشته متمدن دور تا پایان عصر تجدد (دوره پساتجدد خود دوره تازه ای است) به دو دوره تقسیم کرد. ابتدا عصری که در آن هنرمند براساس الگویی خاص هرچیز را می سازد. الگویی که به نوبه خود محاکاتی از صورت حقیقی و ازلی ابدی وجود است. معماری و شعر دوران میانه اسلام با عصر گوتیک یا معماری گوتیک با معماری های دوره های قبل و بعد متفاوتند.
اما با همه این تفاوت ها (در زمان و مکان و ژانر) در یک چیز اتفاق نظر وجود دارد: پیروی از الگو. هنرمند سعی دارد هرچه بیشتر از الگو پیروی کند و منتقد خوش قریحه براساس نزدیکی و شباهت اثر هنری به الگوی فرضی امتیاز می دهد. در این دوران حتی نوآوری هم در سایه الگو معنا می یابد و مستقلاً بررسی نمی شود اما در دوره بعد بدون این که الگو محو شود از مرکزیت خارج می شود. زمانی می رسد که هنرمندان حیثیت خود را صرفاً در فاصله گرفتن از الگو می شناسند و منتقدان خوش قریحه براساس همین نوآوری ها به آثار امتیاز می دهند. در این عصر مکاتب ساخته می شوند. هر مکتب با توجه به فاصله ای که از الگو (در نقاشی، مجسمه سازی معماری، شعر و ‎/‎/‎/) دارد شناخته می شود. مکاتب روزگاری می پایند و سپس خود تبدیل به الگویی می شوند که می باید از آن فرا رفت. همه این وقایع از آنجا ناشی می شود که انسان الگوهایی ابدی ازلی ندارد که آنها را تکرار کند بلکه به میل خود از الگوها فاصله می گیرد زیرا حقیقت برای او خود شدن و صیرورت است. در زبان فارسی الگوی ادبی( به صورت غزل، قصیده و.‎/‎/) اوزان منظم و قواعد قافیه و ردیف همواره وجود داشته اند.
نوآوری همیشه در سایه الگو بود و تنها نیما شعر خود را در فاصله گرفتن از الگو ساخت. پس از او مکاتب مختلفی آغاز شد و تاریخ شعر فارسی را با آن تعریف به نام او می باید ثبت کرد.

[علیرضا سمیعی]
منبع : روزنامه ایران


همچنین مشاهده کنید