شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا


زنان خیابانی؛ خانواده‌های آشفته


زنان خیابانی؛ خانواده‌های آشفته
زنان خیابانی، نه واژه، بلكه عینیتی است كه امروزه با گستره چشمگیر آن لرزه بر اندام هر ایرانی از هر آیین و اندیشه‌ای می‌اندازد. تا آنجاكه شناخت، ریشه‌یابی و راه برون‌رفت از این پدیده به یك مسئله راهبردی ملی تبدیل شده است. در این راستا چشم‌انداز ایران بر آن شده است كه در این شماره و شماره‌های بعدی نشریه، گام‌هایی ولو كوچك بردارد. باشد كه همه فرهیختگان و فرزانگان جامعه در این كار نیك ما را یاری دهند. برای شروع این بحث‌، گفت‌وگویی با آقای سعید مدنی انجام داده‌ایم.
سعید مدنی در سال ۱۳۳۹ در شهر اصفهان به‌دنیا آمد. پیش از ورود به دانشگاه و در دبیرستان، فعالیت‌های سیاسی ـ مذهبی خود را با مطالعه آثار دكترشریعتی آغاز كرد. در سال ۱۳۵۶ وارد دانشگاه اصفهان شد و فعالیت سیاسی ـ مذهبی خود را در جنبش دانشجویی ادامه داد. پس از پیروزی انقلاب مدتی در انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه اصفهان فعالیت داشت و سپس به همكاری با جنبش مسلمانان مبارز پرداخت. در فاصله سال‌های ۱۳۶۰ تا ۱۳۶۵ چندین‌بار به‌عنوان امدادگر خط عازم جبهه‌های جنگ شد و در عملیات فتح‌المبین، بیت‌المقدس، رمضان و... حضور داشت. در سال ۱۳۷۲ با شروع انتشار ماهنامه ایران‌فردا فعالیت خود را در این نشریه آغاز كرد. وی در دهه هفتاد از فعالین ملی ـ مذهبی بود كه در بهمن سال ۱۳۷۹ بازداشت و پس از حدود یك‌سال آزاد شد.
ایشان علاوه بر فعالیت سیاسی، در زمینه مسائل اجتماعی ازجمله فقر، اعتیاد، طلاق، جرم، خشونت، كودك‌آزاری و... مطالعات و مقالات متعددی منتشر كرده است.
●به‌عنوان نخستین پرسش، لطفاً تعریف خود را در مورد روسپیگری بگویید؟
در بحث اختلالات جنسی، به تمامی رفتارهایی كه افراد برای كسب درآمد، تن به رابطه جنسی می‌دهند و لذت جنسی در مورد یكی از طرفین وجود ندارد و هدف فقط كسب درآمد است، روسپیگری گفته می‌شود و به این افراد روسپی می‌گویند.
دسته دیگر از مشكلات جنسی وجود دارند كه به آن "بی‌مبالاتی جنسی" می‌گویند و مبنای آن كسب درآمد نیست و به هر نوع رفتار و رابطه جنسی كه میان دو هم‌جنس و یا میان دو جنس مخالف صورت می‌گیرد و در آن عرف اجتماعی رعایت نشده باشد را دربر می‌گیرند. از دلایل بی‌مبالاتی جنسی می‌توان مشكل هویت اجتماعی، اختلال در كاركرد فردی و روانی را نام برد. افزایش اضطراب، هراس، سایكوتیك، بحران هویت و حتی اختلالات شخصیتی و مشكلات خانوادگی می‌تواند موجب اختلالات جنسی شود.
بنابراین ما با دو دسته رفتار كاملاً متفاوت در بحث ناهنجاری‌های جنسی روبه‌رو هستیم. یك دسته رفتارهایی كه مبتنی بر كسب درآمد ناشی از فقر هستند و دسته دیگر رفتارهایی كه مبتنی بر اختلالات خانوادگی، اجتماعی یا فردی است.
این دو گروه باید از یكدیگر جدا شوند، زیرا انگیزه ورود افراد به این دو حوزه كاملاً متفاوت است و حتی الگوهای رفتاری در این دو گروه از هم جدااست و درنهایت راهكارهای كنترل آنها هم متفاوت می‌باشد.
بحث روسپیگری در جامعه ایران، پدیده جدید و نوینی نیست. درواقع ما در ادوار گذشته نیز شاهد شكل‌های رسمی و غیررسمی از ارائه خدمات جنسی به قصد كسب درآمد بوده‌ایم. آخرین مورد آن، پیش از انقلاب بود كه قلعه شهرنو در جنوب تهران و ضلع جنوبی بیمارستان فارابی بود و درواقع محله‌ای به مساحت ۱۳۵ هزارمترمربع كه در آن افراد متعددی از طریق روسپیگری كسب درآمد می‌كردند. سابقه این مكان به اواخر دوره قاجار در سال ۱۲۹۸ برمی‌گردد. این مكان توسط شخصی به‌نام محمدخان روسپیانی شكل گرفت و سپس به محل قجری معروف شد و بعد از دوره قاجار، در دوران پهلوی، به شهرنو معروف شد كه در آن شكل‌های گوناگون از روسپیگری وجود داشت. این محله به لحاظ شكل ظاهری یك محله كاملاً معمولی بود، دو خیابان فرعی داشت و در هر خیابان مغازه برای انواع خدمات وجود داشت و همین‌طور چند مركز برای ارائه نمایش و تئاتر كه هنرپیشه‌هایی هم در آنجا بودند. در شهرنو خانه‌هایی وجود داشت كه معروف به قلعه بود. در این خانه‌ها تعداد زیادی اتاق وجود داشت و هر اتاق به یك روسپی تعلق داشت.
در قلعه، سازمانی از روابط وجود داشت و معمولاً یك یا چند خانه در اختیار یك سردسته بود كه این سردسته كارها را تقسیم می‌كرد و امنیت روسپیان را تأمین می‌نمود و او بود كه دستمزد روسپیان را می‌‌پرداخت. در تهرانِ پیش از انقلاب، روسپیان خیابانی هم وجود داشتند، اینان بدون این‌كه در محله‌ای ساكن باشند، با تن‌فروشی امرار معاش می‌كردند.
در جنوب شهر تهران گودهایی وجود داشت، كه در آن گودها روسپیان ساكن بودند، این گودها درواقع یك محدوده ۳۰۰۰ متر مربعی را در برمی‌گرفت كه در حد پست‌ترین نوع زندگی شهروندی به‌شمار می‌رفت این روسپیان درواقع زنانی بودند كه دیگر جذابیتی نداشتند و نمی‌توانستند در شهرنو كار خود را ادامه بدهند.
سازمان روسپیگری بعد از انقلاب در برخوردهای اول از بین رفت و شهرنو متلاشی شد و بخشی از روسپیان به زندان رفتند و بخش دیگری در نقاط مختلف، پراكنده و ساكن شدند و گروهی تحت پوشش سازمان بهزیستی قرار گرفتند و به‌تدریج آن نیز رو به انقراض رفت.
در نخستین دهه اول پس از انقلاب، به‌دلیل حساسیت‌ها و كنترل‌های شدیدی كه صورت می‌گرفت، كمتر شكل‌های بارز و روشنی از روسپیگری مشاهده شد، حتی در شهرستان‌ها هم موردی كه نشان دهنده این افراد باشد، دیده نمی‌شد و درواقع تا اواخر دهه هفتاد، تن‌‌فروشی در خیابان‌ها به صورت مشخص ملاحظه نمی‌شد.
از اواخر دهه هفتاد، زنان تن‌فروش در خیابان‌ها مشاهده شدند. مطالعاتی كه به‌تدریج در آن سال‌ها انجام شد ـ و نتایج آن تحقیقات تقریباً هیچ‌وقت منتشر نشد ـ یكی مربوط به مركز تحقیقات اجتماعی دانشگاه تهران است كه با همكاری نیروی انتظامی و قوه قضاییه صورت گرفته بود و فقط گزارش كوتاهی در مورد آن مطالعه، ارائه شده بود.
براساس این مطالعات، سازمان روسپیگری در شهرهای بزرگ، با الگوهای گذشته روسپیگری تفاوت‌هایی دارند؛ به‌طور مثال از آغاز دهه هشتاد خدمات فردی روسپیگری كم شده و بیشتر شكل سازمانی به خود گرفته، زیرا در فعالیت‌های فردی، نیروی انتظامی و ارگان‌های مربوطه با این زنان برخورد می‌كرد و به این دلیل این زنان شكل پوشیده‌تر و سازمان‌یافته‌تری پیدا كردند و باندهایی به‌وجود آمد كه دختران جوان را جذب خود كرده و از لحاظ امكانات امنیتی آنها را پوشش می‌دهند.
اتفاق دیگری كه بعد از دهه هفتاد به‌تدریج در ارتباط با این پدیده افتاد، ایجاد بازارهای جدید مانند بازارهای كشورهای عربی برای این زنان است.
در حال حاضر ما شاهد پیوستن دختران و زنان جوانی هستیم كه اقدام به بی‌‌مبالاتی جنسی می‌كنند و در آغاز این راه هستند و انگیزه آنها صرفاً اقتصادی نیست، عده‌ای از آنها به داشتن روابط آزاد جنسی معتقدند و مفهوم متعارف خانواده در ذهن آنها فروریخته، نظر شما در این رابطه چیست؟
در پاسخ باید بگویم كه توجه به دو نكته ضروری است؛ یكی جوان‌شدن سن روسپیان كه اولاً به صورت كلی و در سراسر دنیا كاهش یافته و تاكنون حدود یك میلیون نوجوان ۱۶ سال به بالا به روسپیگری اشتغال دارند. علت پایین‌آمدن سن روسپیگری تا حدودی به شیوع بیماری‌های عفونی مانند ایدز و این‌كه روسپیان جوان امكان ابتلایشان به این بیماری‌ها كمتر است بازمی‌گردد. دیگر این‌كه افراد با سن و سال كمتر مطیع‌ترند و قیمت پایین‌تری دارند.
در بحث بی‌مبالاتی جنسی آنچه از مطالعات در ایران به دست آمده و قابل توجه است این‌كه در وهله نخست این معضل در طیف گروه سنی ۱۶ تا ۲۱ سال ملاحظه می‌شود. و بیشتر هم از طریق نیروهای انتظامی شناسایی می‌شوند. دیگر این‌كه این بی‌مبالاتی جنسی منشأ مالی ندارد، بلكه از چند علت ناشی می‌شود كه مهم‌ترین آن اختلالات روانی است و معمولاً نوجوانانی به این نوع رابطه تن می‌دهند كه از میزان پایین بهره هوشی برخوردارند. وجود خانواده آشفته نیز یكی دیگر از دلایل بی‌مبالاتی جنسی است. در خانواده‌هایی كه پدرومادر كاركردهای خود را ندارند، امكان ابراز محبت یا نوعی وابستگی خانوادگی در خانه وجود ندارد، كه این مسئله احتمال تمایل به رابطه جنسی خارج از عرف را بیشتر می‌كند. دیگر این‌كه بی‌مبالاتی جنسی اصولاً شایع‌تر از روسپیگری است و این هم تقریباً یك الگوی جهانی است.
همچنین در سال‌های اخیر پدیده فرار از خانه شیوع بیشتری پیدا كرده و تحقیقات نشان می‌دهد كه این دختران در روز و هفته اول فرار، اولین ارتباط جنسی را تجربه می‌كنند.
در بحث طبقه‌بندی افراد درگیر با این پدیده باید تفاوت‌هایی را در نظر بگیریم؛ روسپیگری فعالیتی است كه منشأ آن نیاز مالی است، بنابراین بیشتر به خانواده‌های كم درآمد و فقیر ارتباط دارد. اما بی‌مبالاتی جنسی در مركز و مناطق فرادست تهران وجود دارد. جدا از این تفاوت، شرایط موجود در ایران زمینه‌های مساعدی را برای این بی‌مبالاتی جنسی در طی سال‌های اخیر ایجاد كرده است.
از دیگر دلایل بروز این پدیده، وجود خانواده‌های آشفته است. نرخ شیوع طلاق نشان‌ می‌دهد كه طی ۵ ـ ۴ سال اخیر، طلاق یكی از مشكلات اساسی اجتماعی است و وضعیتی انفجاری دارد. در سال گذشته رشد طلاق ۶% افزایش پیدا كرده است.
مورد دیگر، اختلالات روانی در جوانان است. مطالعات نشان می‌دهد كه ۱۱% جمعیت ۱۸ سال به بالای كل كشور در شهر و روستا مبتلا به اختلالات حاد روان‌پزشكی هستند كه نیاز به خدمات درمانی جدی دارند.
در مطالعه دیگری كه جمعیت ۱۵ سال به بالا مورد مطالعه قرار گرفته‌اند ۲۳% جمعیت ۱۵ سال به بالای كشور دچار انواع مشكلات روانی شناخته شده‌اند. به این ترتیب با این جمعیت هم نوعی زمینه برای بی‌مبالاتی جنسی فراهم شده است.
گذشته از زاویه نگاه فردی و خانوادگی، از زاویه اجتماعی هم درواقع عمده‌ترین علت تمایل به‌ بی‌مبالاتی جنسی وجود وضعیت آنومی (بی‌هنجاری) در جامعه است؛ به این معنا كه ضوابط و ارزش‌ها آن‌گونه كه سازمان اجتماعی را نظام‌ می‌داده در جامعه رنگ باخته است و به نوعی فقدان ارزش در نسل‌های جوان‌تر انجامیده است و به‌تدریج این پدیده می‌تواند تبدیل به رفتارهایی شود كه با عرف همخوانی ندارد.
●اختلالات روانی چگونه سبب بروز بی‌مبالاتی جنسی می‌شوند؟
به‌عنوان مثال افرادی كه مبتلا به شخصیت‌های سوسیاپات (ضد اجتماعی) هستند، تمایل به انجام رفتارهایی برخلاف قواعد اجتماعی دارند. بزهكاران در این دسته قرار می‌گیرند. این افراد زمانی كه در درون گروه قرار می‌گیرند ارزش‌های گروه را نمی‌پذیرند. افرادی كه با بحران یا اختلال هویت فردی روبه‌رو هستند، به‌دلیل آن‌كه اساساً هویت دوگانه جنسی دارند و از هویت جنسی خودشان نیز آگاهی ندارند، سعی می‌كنند با كنجكاوی و یا تجارب مكرر به آن هویت دست پیدا كنند. اختلالات هویتی به دو دسته تقسیم می‌شوند؛ یك دسته افرادی كه دو هویتی هستند و نقش زنانه و مردانه برایشان تعریف نشده و برای این‌كه از ابهام خارج شوند به رابطه‌های مختلف دست می‌زنند؛ دچار نوعی عدم اطلاع از هویت جنسی شده‌اند كه برای حل آن، به روابط متعدد جنسی تن می‌دهند.
همین‌طور افرادی كه از بهره هوشی پایینی برخوردارند، در معرض سوء‌استفاده دیگران قرار می‌گیرند كه مواردش هم نسبتاً قابل توجه است. دسته دیگر دچار افسردگی دوقطبی هستند. در افسردگی یك قطبی فرد همیشه غمگین است و درمقابل، افرادی كه دچار افسردگی دوقطبی هستند، گاه به‌صورت افراطی‌ شاد هستند و گاه غمگین و در زمانی كه به صورت افراطی شاد می‌شوند به رفتارهای هیجانی تن می‌دهند كه یكی از آنها می‌تواند ارتباط جنسی باشد.
دلایل روانی برای تبدیل‌شدن یك اختلال روانی به بی‌مبالاتی جنسی بسیار گسترده و وسیع است و اگر فرد، در معرض مشاوره و درمان قرار بگیرد، دچار این مشكل نخواهد شد. مشاوره به‌هنگام می‌تواند با آموزش یك سری مهارت‌ها مانع ناهنجاری‌های جنسی شود. اما چون چنین خدماتی در دسترس نیست این مشكل دوچندان می‌شود. برای مثال نوجوانانی كه در كودكی مورد آزار جنسی قرار گرفته‌اند، در بزرگسالی دچار بی‌مبالاتی جنسی می‌شوند. بخشی از روسپیان هم چنین مشكلی دارند. بنابراین ما در اینجا با انبوهی از علت‌ها سروكار داریم كه هر روزه ـ دست‌كم ـ به بی‌مبالاتی جنسی می‌انجامند.هم‌اكنون ما شاهد تغییراتی در قواعد رفتار جنسی در جامعه خود هستیم، آیا می‌توانیم از این تغییرات این‌طور برداشت كنیم كه هنجارهای سنتی دستخوش یك تغییرات جدی است و در آینده ما شاهد ناهنجاری‌های متكثر جدیدی خواهیم بود به‌شدت با هنجارهای گذشته در تضاد است؟
شكل‌گیری هنجارهای جدید طی یك پروسه طولانی مدت انجام می‌شود. در مقاطعی می‌بینیم كه شكل‌هایی از ارزش توسط گروه‌های محدودی تعریف می‌شوند، اما چون دوام ندارند، به‌تدریج از میان می‌روند و هنجارهای قبلی به‌جا می‌مانند. در این‌ شكی نیست كه جامعه ایران همواره درحال دگرگونی ارزش‌هاست. این بحث مربوط می‌شود به تغییرات اجتماعی در ایران كه مطالعات متعدد هم آن را اثبات می‌كند. درواقع تغییراتی در افكار و ارزش‌های ایرانیان در حال شكل‌گیری است كه این تغییرات در حوزه‌های مختلف است، خصوصاً حوزه‌های اجتماعی، یعنی نوع نگاه نسبت به مفاهیمی مانند مذهب، ملیت، ملت، آموزش، شغل، قدرت و مفاهیم دیگر در حال دگرگونی است.
دگرگونی‌ها افراد را دستخوش تغییرات می‌كند. اما ظهور این تغییرات را در رفتارهایی مثل بی‌مبالاتی جنسی نمی‌بینیم و تا جایی‌كه مطالعات روی این پدیده نشان می‌دهد، این نوع رفتارها مربوط به گروه سنی خاصی است. دست‌كم در ایران، بی‌مبالاتی جنسی در دوره سنی ۱۶ تا ۲۱ سال ملاحظه شده است و به‌تدریج از ۲۱ سالگی نوعی همسویی با ارزش‌های عمومی جامعه در افراد دیده می‌شود. باید توجه داشته باشیم كه مجموعه تغییرات سیاسی، اقتصادی و فرهنگی زمینه این تغییر را در عرصه عمومی به‌وجود آورده و این امر پرشتاب بر آینده ایران اثرگذار خواهد بود كه این رفتارها و بی‌مبالاتی جنسی آن تغییرات اجتماعی را نمایندگی نمی‌كند.
تغییرات ارزشی در یك جامعه، در وهله نخست در یك روند درازمدت است و در مرحله دوم، به شدت تدریجی است. "شكاف بین نسلی" پدیده‌ای است كه در تمام جوامع دیده می‌شود و در ایران هم ـ چه در گذشته و چه در حال ـ دیده می‌شود و در این شكاف، مرزبندی‌ها و تغییرات با نگاه به نسل پیشین تنظیم می‌شود. در مواردی طی سال‌های اخیر، نشانه‌هایی از این سرعت وجود داشته، یعنی نسل كنونی تلاش می‌كند تا فاصله خود را با نسل پیش از خود بیشتر كند، ولی ماندگاری و رسوب حاصل از این تعارض و شكاف بین نسلی بسیار كمتر از تظاهری است كه می‌بینیم.
چندی پیش در خبرها به آماری برخوردیم كه ۵۰% مشتریان زنان خیابانی، مردان متأهل هستند، این نشان می‌دهد كه بی‌مبالاتی جنسی صرفاً در دامنه ۱۶ تا ۲۱ سال نیست و این معضل اجتماعی بسیار عمیق‌تر از اینهاست. در این رابطه چه نظری دارید
برای بروز مشكلات اجتماعی دو مانع وجود دارد؛ یك دسته موانع بیرونی است. یعنی اگر شرایط اقتصادی مناسبی وجود داشته باشد، امكان بروز آسیب‌ها كمتر است و یا اگر هنجارهای اجتماعی مورد پذیرش باشند، باز این خودش مانعی برای بروز و ظهور آسیب‌های اجتماعی است.
انسجام درونی و شخصیتی ارزش‌های فردی به ویژگی‌های فردی برمی‌گردد؛ مثلاً بهره هوشی بالا در فرد، احتمال تن‌دادن به آسیب اجتماعی را كمتر می‌سازد. یا فردی كه اختلال شخصیتی نداشته باشد، احتمال كمتری وجود دارد كه به آسیب اجتماعی تن بدهد. دو نفر را در نظر بگیرید كه هنگام فقر و تنگدستی برای كسب درآمد یكی به شغل كارگری تن می‌دهد و یك نفر به روسپیگری؛ یعنی این گزینش‌ها به شرایط درونی افراد برمی‌گردد.
در جامعه ما، هر دوی این عوامل درونی و بیرونی در معرض فروپاشی است. از منظر بیرونی، وضعیت بد اقتصادی و روند فزاینده فقر به صورت جدی مطرح است. جمعیت زیر خط فقر، بالا رفته، تعارضات از لحاظ ارزش‌های اجتماعی وجود دارد، نابرابری به‌عنوان یك عامل مهم بین گروه‌های اجتماعی افزایش یافته و آنچه ما امروز به آن سرمایه اجتماعی می‌گوییم، كاهش پیدا كرده است؛ اینها زمینه‌های بروز و تمایل به آسیب‌های اجتماعی را ایجاد می‌كنند و به این ترتیب، انسجام درونی افراد در معرض تهدید قرار گرفته و می‌گیرد.
●از نظر شما چگونه می‌توان مانع پیشرفت آن شد؟
به صورت مشخص ارزش‌های مذهبی می‌تواند به‌عنوان یك مانع درونی كار كند. زمانی‌كه افراد جامعه‌ای دچار تعارض با ارزش‌های مذهبی شوند، طبعاً مذهب هم كاركردش را از دست می‌دهد. این وضعیت موجب شده كه ما در ایران با یك انفجار اجتماعی روبه‌رو باشیم كه از نمودهای آن بی‌مبالاتی جنسی است. همان‌طور كه تقریباً اعتیاد در جامعه رو به افزایش است، خشونت خانوادگی و كودك آزاری در خانواده نیز روند فزاینده‌ای داشته است و مجموعه این شرایط زمینه‌ای را به‌وجود ‌آورده كه رفتاری مانند بی‌مبالاتی جنسی در جامعه وجود داشته باشد.
البته تفاوت بی‌مبالاتی جنسی در میان گروه‌‌های سنی جوان و گروه‌های بزرگسال در این است كه در گروه‌های جوان، بی‌مبالاتی جنسی یك ضدارزش نیست، بلكه در مواردی تبدیل به یك ارزش شده و یا دست‌كم تعارض جدی با آن وجود ندارد، اما در بزرگسالان هنوز این تعارض جدی وجود دارد. جامعه ما حتی نسبت به این‌كه مرد متأهلی یك زن را صیغه كند، مشكل دارد. درواقع بی‌مبالاتی جنسی پدیده‌ای است كه متناسب با عوامل دیگر برخورد، ظهور می‌‌یابد. فرض كنید ازدواج با فاصله سنی زیاد رخ می‌دهد و در این ازدواج‌ها امكان تمایل دختر جوان به داشتن رابطه جنسی با شخص دیگر وجود دارد. در یك مطالعه كه در سال ۱۳۷۹ در رابطه با روسپیان انجام شده، داده‌های این تحقیق می‌گوید ۴۸% روسپیان كسانی بوده‌اند كه تفاوت سنی آنها با همسرشان بیش از ده‌سال بوده است. بنابراین آنچه به‌عنوان بی‌مبالاتی جنسی در گروه‌های سنی بزرگ‌تر می‌بینیم رفتاری بوده كه كمابیش در گذشته هم وجود داشته است؛ زمانی‌كه شهرنو در تهران دایر بود، گروه‌هایی از مردان متأهل نیز به آنجا سر می‌زدند و نوعی تنوع‌طلبی در مردان وجود داشته است.
درواقع ما وارد مرحله جدیدی از مشكلات اجتماعی شده‌ایم كه وضعیت درهم تنیده‌ای به‌وجود آورده است؛ به این ترتیب كه ما نمی‌توانیم به بی‌مبالاتی جنسی توجه كنیم، بدون این‌كه به طلاق نگاه كنیم و به طلاق نمی‌توانیم نگاه كنیم، بدون این‌كه به خشونت خانوادگی نگاه كنیم و به همه اینها نمی‌توانیم نگاه كنیم، بدون این‌كه به خودكشی توجه نداشته باشیم.
چندی پیش روزنامه‌ها خبری را چاپ كرده بودند كه یك پدر معتاد، به قصد كشتن فرزندانش، صد قرص دیازپام را داخل ظرف دوغ حل می‌كند، به بچه‌ها می‌خوراند و سپس خودش هم از همان دوغ می‌خورد. البته هر سه نفر نجات پیدا كردند. در این خانواده طلاق، اعتیاد، كودك‌آزاری و خودكشی یك‌جا وجود دارد. وضعیت این خانواده الگویی كوچك از مشكلات كلان اجتماعی است.
●اگر بخواهیم در مورد شیوه‌های مهار این بحران با جدیت بیندیشیم، روی چه نكاتی باید تأمل كنیم؟
راهكارهای برخورد با مشكلات اجتماعی واحد است، زیرا ‌جز چند مورد جزیی علت‌ها یكسان است. در مورد مشكلات اجتماعی دو دسته راهكار وجود دارد؛ یكی راهكارهای كلان است كه به اصلاح ساختارهای اجتماعی معطوف می‌شود. درواقع زمانی‌كه جمعیت زیر خط فقر افزایش پیدا می‌كند و نابرابری افزایش می‌یابد، فاصله پایین‌ترین هزینه و بالاترین هزینه یك به بیست است. یعنی اگر یك خانواده به‌طور متوسط صدهزارتومان در ماه هزینه می‌كند، خانواده مرفه به‌طور متوسط دومیلیون تومان خرج می‌كند. نكته دیگر این‌كه، ناكارآمدی ساختارهای اقتصادی و اجتماعی، موجب افزایش مشكلات اجتماعی ازجمله روسپیگری و شكل‌هایی از بی‌مبالاتی جنسی می‌شود.
این مشكل نه‌تنها در حوزه اقتصادی و اجتماعی مطرح است، بلكه اگر نظام بهداشتی كشور نتواند از گسترش اختلالات روانی جلوگیری كند و یا اگر امنیت اجتماعی و انسانی كاهش یابد، درواقع طبیعی است كه مشكلات اجتماعی افزایش پیدا می‌كند و برای حل آن چاره‌ای جز اصلاح ساختارها نداریم و ازسویی اگر اراده‌ای برای اصلاح ساختارها نیز باشد، این اصلاح یك روند درازمدت است. اما آیا تا زمانی‌كه این ساختارها اصلاح نشده باید دست روی دست گذاشت و یا آن‌كه می‌شود كارهایی هم انجام داد؟ پاسخ این است كه بله می‌‌توان به كنترل این معضل از طریق راهكارهای خرد فكر كنیم. در این رابطه می‌توانیم به راهكارهایی فكر كنیم؛ یك دسته از راهكارها در سطح پیشگیری‌های اولیه است به این معنی كه با شناسایی گروه‌هایی است كه در معرض خطر هستند، یا به نوعی مستعد ورود به آسیب‌های اجتماعی هستند، اطلاعات و مهارت‌هایی را آموزش دهیم كه آنها بتوانند از طریق آن آموزش‌ها مشكلات خود را حل كنند؛ مانند ارائه سبك‌های گوناگون زندگی و آموزش مهارت كنترل اضطراب و نگرانی. این آموزش‌ها تا حدود زیادی می‌تواند از بروز این مشكلات جلوگیری كند. ایجاد مراكز مشاوره و گسترش آن با ایجاد فضاهای سالم و شاد برای جوانان می‌تواند راهگشا باشد.
براساس برخی برآوردها، ما تا پایان سال ۱۳۸۵، حدود ۵/۱ میلیون نفر دختر و زنانی را داریم كه بدون همسر هستند و امكان ازدواج ندارند، ولی درحال حاضر آنچه مسلم است این است كه عواملی مانند ازدواج تحمیلی، اعتیاد، فقر، تفاوت سنی زیاد، عدم تفاهم در ازدواج، بیكاری و اختلالات روانی، زمینه‌ساز روسپیگری هستند.
به هر ترتیب باید توجه داشته باشیم، ساختارهای با كاركرد نامطلوب، حتی علی‌رغم برخورد فعال در راهكارهای خرد، همواره مشغول بازتولید معضلات اجتماعی هستند و اگر راهی برای عدم بازتولید مشكلات اندیشیده نشود، راهكارهای خرد هم چندان ثمری نخواهند داشت.
منبع : ماهنامه چشم انداز ایران


همچنین مشاهده کنید