جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

نیمه پنهان الگوهای شبه آسمانی


نیمه پنهان الگوهای شبه آسمانی
تاکنون درباره سود جستن از فیلم های سینمایی، کارتون های کودکان، فیلم های مستند و نیمه مستند و جلوه های طبیعت (راز بقا) در شتاب بخشیدن به هر دوسویه اصلی روان درمانی - رفتاردرمانی شناختی و روان تحلیلی یا روانکاوانه (سایکوداینامیک) مفصل نوشته ام. اکنون به سویه یی دیگر از کاربرد صنعت «فانوس خیال» در شتاب بخشیدن به روان درمانی از گونه شناختی - رفتاری می پردازم.
اگر به یکی از فروشگاه های عرضه محصولات صوتی - تصویری معتبر در یکی از کشورهای پیشرفته یا در حال توسعه سر بزنید، آشکارا می توانید ببینید در کنار فیلم های سینمایی روز و دیروز، کارتون های کودکان، جلوه های مستند طبیعت و بازی های رایانه یی، یکی از جایگاه های مهمی که در پیش چشم مشتریان در نظر گرفته شده، بخش فیلم های نیمه مستند تاریخی است که به شرح همه سویه زندگی بزرگان مثبت و منفی تاریخ می پردازند. از این زندگینامه های مصور و مستند، جدای از فرونشاندن عطش کنجکاوی آدمیان، می توان با تیزبینی و هوشیاری در راستای شتاب بخشیدن به روان درمانی شناختی - رفتاری سود جست.
در بسیاری از جوامع این گوی گردان درباره بزرگان و نخبگان مثبت و حتی منفی تاریخ آدمی، افسانه های فراوان ساخته و پرداخته شده است. بدین گونه نخبگان مثبت در گذر گزافه پردازی (اغراق) - یا به بیان بهتر «خیالپردازی خلاقانه» و «افسانه بافی»- تبدیل به الگوهای شبه آسمانی و آسمانی دور از دسترس شده اند. نخبگان منفی، آدم ستیز و هستی سوز نیز در همین گذر بسان اهرمن های هراسناک و دیو و هیولاهای افسانه یی شناسانده شده اند. در چنین حالتی نه تنها کودکان و نوجوانان که حتی جوانان و بزرگسالان نیز درنمی یابند که «هیچ ابرمرد و ابرزنی وجود نداشته و نخواهد داشت» و آدمی، هرچند در چنگال «جبر ژنتیک سرشت» و «جبر محیط منش و پرورش»، فراوان و گران، دربند و گرفتار بوده و هست، اما در گذر «انگیزش، اختیار، خواست و اراده» می تواند از جایگاه فرازیافته «فرشتگی» به جهنم فروافتاده «اهرمنی» یا واژگون این سقوط، فرود و فراز یابد. و این همان نکته نغز پندآموزی است که به گویاترین گونه در سری فیلم های جنگ های ستاره یی (در ایران؛ «جنگ ستارگان») آفریده و به نمایش سپرده شده است. فیلم های اپیزودیکی که باید آنها را یک بار براساس سال ساخت، از واپسین بخش به نخستین بخش و بار دیگر از بخش چهارم - آغاز سلطه «سوی تاریک قدرت»- به ششمین بخش و پس از آن، نخستین بخش به سوی سومین بخش- پایان سلطنت «سوی تاریک قدرت»- به تماشا نشست.در سال های نخست هزاره سوم میلادی «جرج لوکاس» آفریننده سری فیلم های جنگ ستارگان، در مصاحبه یی که در آستانه ساخت بخش پنجم این مجموعه انجام می شد، بیان کرد این مجموعه را بر پایه آموزه های معنوی مسیحیت و برای نشان دادن تقابل «دروغ و پلیدی» با «راستی و درستی» نوشته و به نمایش سپرده است.مصاحبه کننده پرسیده بود آیا او نام «دارت ویدر» را بر پایه و کنایه «پیشوای سیاهی» (دارک لیدر) برگزیده است؟ «جرج لوکاس» پاسخ گفته بود که نام «دارت ویدر» بیش از آنکه نشان دهنده و یادآور واژه «پیشوای سیاهی» (دارک لیدر) بوده باشد، بیانگر و یادآور واژه «دروغگوی سیه رو» (دارک لایر) شد. «جرج لوکاس» از «دروغ» به عنوان بدترین و زشت ترین صفت آدمی یاد کرده بود و گفته بود؛ «استوار و راهبرد شدن دروغ در هر آدم و اجتماع، آغاز سلطه «سوی تاریک قدرت» است؛ چرا که دروغ از مجاز و مشروع شدن هر کردار و گفتار بر پایه «خودخواهی» سرچشمه می گیرد و به چرخه معیوبی می انجامد که دستاورد آن، دروغ بیشتر و باز هم بیشتر است.» «لوکاس» افزوده بود؛ ««دروغ» توهین آشکار به سرشت الهی آفرینش آدمی و هستی است.
کشیشان کلیسا در سده های تاریکی (قرون وسطی) در همین سیاهی و تباهی فرورفتند تا آنجا که «امپراتوری دروغ» حاکم شد و زیرزمین نیایشگاه ها، جایگاه «تفتیش عقاید، شکنجه و اعتراف گیری» شدند. من در آغاز سه بخش نخستین را با پایان شکست شیرین این «امپراتوری دروغ» به پایان بردم؛ اما همواره در این اندیشه بودم که به چگونگی شکل گیری این «امپراتوری تباهی» و چیره شدن «سوی تاریک قدرت»- سلطه پلید و ویرانگر دروغ- بپردازم تا دست کم به اندازه توان خود، در راستای اصلاح معنوی آدمیان سراسر این گوی گردان گرفتار در کینه و ستیز، گامی برداشته باشم.»
زندگینامه های تصویری که هم اکنون، در فروشگاه های فیلم و سریال و کارتون جهان نخست و دوم و گاه در ساک ها و کوله های کنار پیاده روها و کنج دکان های جهان سوم، در دسترس اند، می توانند چهره واقعی بزرگان و نخبگان مثبت و منفی تاریخ را از پس پرده خیالپردازی و افسانه بافی برون آورده و در شتاب بخشیدن به اصلاح «خطاها و طرح واره های شناختی» همگان و نیز کنترل «وسواس های کمال گرایانه» شخصیتی «محور دو» و نیز «محور یک»، نقشی بی مانند داشته باشند. بیان هوسرانی های «آلبرت اینشتین» دچار هم ابتلایی «آسپرگر (درخودماندگی)- بیش فعالی» یا به نشان دادن فراز و فرودهای خلقی و غریزی سیکلوتایمیک «اچ جی ولز»، «شکسپیر»، «اسحاق نیوتن»، «توماس ادیسون»، «چارلز چاپلین» و بیشتر بزرگان و نخبگان تاریخ، نه تنها چهره آنان را ویران نمی کند، که با نمایان ساختن سرشت ژنتیک و منش پرورشی شان، از این بزرگان، «الگوهای زمینی» و در دسترس برای نوجوانان و جوانان پدید می آورد.
«وسواس های کمال گرایانه شبه معنوی» و «وسواس های کمال نگرانه تحصیلی و شبه علمی» محور یک (اضطرابی) یا محور دو (شخصیتی)، پس از «وسواس های جنسی - آمیزشی» محور یک (اضطرابی)، از شایع ترین وسواس های دیده شده در مراجعان و بیماران است که نه تنها آدمیان را به کمال معنوی موعود نمی رساند، که آنان را در گردابی هایل برآمده از خطاهای فکری و باتلاقی بزرگ پدید آمده از طرح واره های بیمارگونه شناختی گرفتار می کند.
وسواس-چه روان نژندانه (نوروتیک) و چه روان پریشانه (سایکوتیک)- نه فقط گوهر بی همتای زمان، که گوهر هستی آدمی را به کام نابودی همیشگی می برد و از «کمال» جز افسوس و حسرت باقی نمی گذارد. در حالی که دستیابی به معنویت و گام زدن در راه کمال چندان دشوار نیست. افسار و مهار زدن بر «شهوت قدرت و ثروت»- به تعبیر «لوکاس»؛ «سوی تاریک قدرت»- راهبرد بنیادینی است که پرهیز از به کار بستن «دروغ» و «نیرنگ» نخستین گام عملی و راهکار سودمند آن است.
دکتر بهنام اوحدی
روانپزشک و درمانگر مشکلات جنسی زناشویی و خانوادگی
www.iranbod.com
منبع : روزنامه اعتماد