یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا


مشکلات تقلیل گرایانه در نظریه این همانی ذهن


مشکلات تقلیل گرایانه در نظریه این همانی ذهن
طرفداران نظریه این همانی ذهن سادگی این نظریه را یکی از دلایل قوت آن ارزیابی می کنند. اما آیا هر نظریه ساده ای قابل توجیه است؟ این پرسشی است که در این مقال پیگیری می شود.
تامل دیگری که تاییدکننده نظریه این همانی است ناشی از مسئله امساک است. هم نظریه این همانی ذهن و هم نظریه دو آلیسم، وجود مغزها و پدیده های عصب شناختی را تایید می کنند، اما نظریه دوآلیسم باید اینگونه فرض بگیرید که علاوه بر «رو و بالای» مغزها و پدیده های عصب شناختی، اذهان و پدیده های ذهنی هم وجود دارند. اما اگر ما ناگزیر از بدیهی فرض کردن این مولفه های اضافی نیستیم چرا این کار را صورت می دهیم؟
اگر ما می توانیم پدیده های ذهنی را صرفا با اشاره به مغزها و کیفیات آن ها تبیین کنیم چرا از دیدگاهی دوآلیستی با در نظر گرفتن حوزه ای مستقل از اذهان و کیفیات ذهنی پیروی می کنیم؟
طرفداران نظریه پدیدارجانبی تبیینی ساده تر و بنابراین مرجح تر از ذهن و ارتباط آن بااجسام مادی نسبت به نظریه های دوآلیستی رقیب ارائه کرده بودند. برای ارزیابی این خط سیر اشارت داشتیم که نظر به سادگی نباید بر این فرض که جهان باید ساده باشد- هر چیز که این سادگی معنا می دهد- متکی باشد. فراتر از این، اگر دو نظریه هر دو پدیده های مذکور را تبیین می کنند اما یکی ساده تر است- به این معنا که انواع کم تری از ماهیت یا فرایند را ارائه می کند- آن گاه استدلال طرفداران نظریه کمتر ساده رنگ می بازد. نظریه های ساده به صورت پیش گزیده مرجح دانسته می شوند.
بنابراین به نظر می رسد هر چند نظریه این-همانی و دوآلیسم هر دو این پدیده ها را تبیین می کنند نظریه این همانی به صورت پیش گزیده رقابت را می برد. اما آیا نظریه این همانی، این پدیده ها را تبیین می کند.
اما این رویکرد مشکلاتی را نیز واجد است. اجازه بدهید با این پرسش آغاز کنیم که آیا حالات ذهن می توانند حالات جسم باشند و به سخن ریزتر آیا حالات ذهن می توانند حالات مغز یا حالات سیستم عصبی مرکزی باشند.
دلیل اصلی برای فرض این که حالات ذهن نمی توانند حالات مغز باشند این است که حالات ذهنی و مادی کاملا انواع متفاوتی به شمار می آیند. این تفاوت ها هم معرفت شناختی و هم هستی شناختی هستند.
از بعد معرفت شناختی، این «دسترسی» که ما به حالات ذهن داریم به صورت قابل توجهی نامتقارن است. زندگی ذهنی شما به نحوی «خصوصی» است که هیچ شی» مادی یا حالتی اینگونه نیست. شما از حالات ذهنی تان آگاه هستید و همچنین از کیفیات تجربیات آگاهانه تان به صورت مستقیم و بدون شاهد یا شاهد یا مشاهده ای آگاه هستید.
در نقطه مقابل من به «زندگی» ذهنی شما تنها به صورت غیرمستقیم دسترسی دارم. به افکار و احساسات شما از طریق مشاهده رفتارتان، گفتاری یا غیر گفتاری، اشاره می کنم. فرض کنید پدیده های موجود در مغزتان را ببینم و هم-چنین فرض کنید این پدیده ها نشانه های قابل اعتمادی برای موقعیت ذهنی شما باشند. بنابراین من در موضعی قوی از جهت معرفت شناسی برای دانستن این-که چه می اندیشید واحساس می کنید هستم.
با این همه دسترسی من به اندیشه ها و احساسات شما از ]دسترسی[ شما متفاوت است. من باید آنچه را که شما به صورت مستقیم تجربه می کنید استنباط کنم. یک دکارتی این عدم تقارن معرفت شناختی را با اذعان به این-که معرفت دیگران از حالات ذهنی فرد نه به مشاهدات خود آن حالت که فقط به مشاهدات تاثیرات آن ها بر ابدان مادی متکی است تبیین می کند. با این همه معرفت فرد از حیات فکری خودش بی واسطه است.
در واقع گمراه کننده است تصور کنیم که شما به معنای واقعی کلمه اندیشه ها و احساسات تان را مشاهده می کنید. اندیشه ها را در نظر بگیرید. هر اندیشه ای قابلیت خودآگاهی را واجد است (و این نکته ای است که سال ها پیش به وسیله کانت مورد تاکید قرار گرفته بود). اندیشیدن به چیزی که برای شما رخ می دهد مانند تپیدن قلب تان، چیزی که به مانند یک ناظر بدان عطف توجه نشان می دهید به شمار نمی رود. تفکر چیزی است که شما انجام می دهید و مانند هر چیزی که شما آگاهانه انجام می دهید نیاز ندارید خودتان را در ضمن عمل مشاهده کنید تا دریابید مشغول انجام چه کاری هستید (اگر اجازه دهید هم-اکنون تامل در باب حالات ناآگاهانه ذهن را به کناری بگذاریم).
هنگامی که شما این اندیشه را در سر می پرورانید که آگاهانه تصدیق می کنید این آن چیزی است که مشغول اندیشیدن در باب آن هستید تصدیق آگاهانه شما بر عمل اضافی ای از مشاهده درونی این تفکر اولیه متکی نیست.. فراتر از این، آن تعامل تفکری از سر خودآگاهی است. اگر هر تفکری از جهت بالقوه خودآگاهانه است آنگاه این تفکر خودآگاهانه می توانست فی نفسه به صورت خودآگاهانه موردتوجه قرار گیرد: شما می توانید آگاه باشید که در حال تفکر این نکته هستید که در حال تفکر باریدن باران هستند. این کار را آزمایش کنید. توجه داشته باشید که این تفکر کاملا خودآگاهانه است. این تفکر بسیط است و نتیجه تفکرات متمایزی به حساب نمی آید.
منبع : روزنامه مردم سالاری


همچنین مشاهده کنید