پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

امید به مهر


امید به مهر
چون کوه می‌مانم استوار و خموش
موش حوادث به پایم مشغول لانه‌سازی است
سوراخ‌های بیشماری است بر تنم
لیکن هنوز هم سرگرم کنده کاری است
□□□
تنها دمی به فکر هراس خود
دگر دقایق به امید ایستاده‌ام
در من نگر که چه استوار و پر غرور
رو در نگاه خورشید ایستاده‌ام
□□□
بس لحظه‌ها که با مهتاب آسمان
در حسرت ستاره‌ای نشسته‌ام
بس روزها که همدم مهر گشته‌ام
در سایه ابر سیاه خفته‌ام
□□□
بس چشمه‌ها که جوشید از تنم
جاری شد از تنم بسوی روشنی
رفتند قطره‌ها که بیابند راه خود
سوی حریر خفته به دامان گلشنی
□□□
گاهی ز جور باد شدم پناه
بهر تنی که ز سفر خسته بود
گاهی بسان پله گشتم برایشان
تا ره نوردند به سوی هر چه بود
□□□
خورشید تابید بر تنم به وقت صبح
باران بیامد و شست روی من
این بارش لطیف ، این گرمی شدید
شد باعث شکستن رویه‌های من
□□□
هر روز به ظاهر شکسته‌تر
اما سبکتر می‌روم به سوی خود
این چهره‌ها که در خود نهفته‌ام
کم کم رها کنم از روزگار خود
□□□
اینک منم چنین خسته ولی استوار
سر بر آسمان نهم به جانماز ابر
گویی مرا به جهانی دگر برده است
جادوی چکه مهر از میان ابر
منبع : دانش افزا