سه شنبه, ۱۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 7 May, 2024
مجله ویستا

آزادی حق روزنامه نگار است


آزادی حق روزنامه نگار است
این سخنرانی به مناسبت هفتمین روز شهادت كامل مروه روزنامه نگاری لبنانی كه ترور شد ایراد شده است. متن پیش رو از روزنامه الحیات به تاریخ ۳۱۵۱۹۶۶ مطابق با ۱۰ خرداد ۱۳۴۵ ترجمه شده است.
برادران، مطبوعات محرابی است برای پرستش خدا و خدمت به انسان ها و اگر از عهده وظایف خود برنیاید دامگه شیطان و مایه تخریب انسانیت خواهد بود. این عرصه از مهم ترین و حساس ترین میدان های جهان است. زیرا افكار عمومی را شكل می دهد، فرهنگ آفرین است، خوراك روح را فراهم می آورد، مراحل جدید تكامل معنوی را پی می نهد، عواطف مردم را پیراسته می گرداند و آنها را به نیكی و راستی رهنمون می شود. مطبوعات با نظارت بر جامعه و اركان آن و با جهت دهی به دولت و حاكمیت و نهادها و با مشاركت در ساماندهی اقتصاد و سیاست و كوشش در تصحیح امور جامعه در حقیقت به جامعه بشری و محیط انسانی نظم می بخشد و به این ترتیب خدمتگزار جامعه، فرد و انسانیت و نتیجتا از اركان كرامت بخشیدن به انسان و حفظ این كرامت است.
در این مجال بنا ندارم كه مدح فرهنگ بگویم، آن هم نزد رجال فرهنگ و در سرزمین فرهنگ با مردمانی فرهنگی بلكه می خواهم نكته مهمی را درباره حساسیت جایگاه مطبوعات به خود و برادرانم یادآور شوم.
عنصر مطبوعاتی می تواند جامعه ای صالح بیافریند. چون آنگاه كه مقاله ای نشر می دهد یا تحلیلی می نویسد یا تصویری را به چاپ می سپارد یا عنوانی را برجسته می كند یا به تفسیر رویدادی می پردازد، در حقیقت در پی جهت دادن به فرد و جامعه است و می تواند پدری راهنما و دلسوز و هدایتگری فرزانه باشد، همچنان كه می تواند خیانتكار و یا گمراه كننده یا تحریف گر حقایق و اندیشه ها باشد.برادران، مطبوعات از مهم ترین میدان های جهادی و از برجسته ترین عوامل تكوین انسان مدنی است. این جایگاه والا وظایفی در قبال جامعه بر عهده اصحاب مطبوعاتی می گذارد، همان طور كه وظایفی در قبال اینان بر عهده جامعه می نهد. وظیفه اینان در قبال جامعه جهت دهی، روشنگری و خیرخواهی مخلصانه و بی شائبه است.
حق آنان بر جامعه نیز همان برخورداری از آزادی و پشتیبانی و تامین امكاناتی است كه او را از فساد و انحراف مصون بدارد.برادران، آزادی برترین ساز و كار فعال كردن همه توانایی ها و ظرفیت های انسانی است. هیچ كس نمی تواند در جامعه محروم از آزادی خدمت كند، توانایی هایش را پویا و موهبت های الهی را بالنده سازد. آزادی یعنی به رسمیت شناختن كرامت انسان و خوش گمانی نسبت به انسان حال آنكه نبود آزادی یعنی بدگمانی نسبت به انسان و كاستن از كرامت او. كسی می تواند آزادی را محدود كند كه به فطرت انسانی كافر باشد. فطرتی كه قرآن می فرماید: «فطرت الله التی فطرالناس علیها» ۳۰:۳۰ فطرتی كه پیامبر باطنی و درونی انسان است.آزادی حق روزنامه نگار است، كه جامعه اش باید به او پیشكش كند. آزادی خدمتی است به روزنامه نگار تا كار خود را به انجام رساند و خدمتی است به جامعه تا همه چیز را بداند. صیانت از آزادی ممكن نیست مگر با آزادی. آزادی برخلاف آنچه می گویند، هرگز محدودشدنی و پایان یافتنی نیست. در حقیقت آزادی كامل عین حق است. حقی است از جانب خدا كه حدی بر آن نیست.آزادی حقیقی دقیقا رهایی از عوامل فشار خارجی و عوامل فشار داخلی است و به تعبیر امام علیع «من ترك الشهوات كان حرا» تحف العقول، ص ۸۸آزاده كسی است كه شهوات را ترك كند. اگر بخواهیم آزادی را تعریف كنیم باید بگوییم كه آزادی ر هایی از دیگران و رهایی از نفس است. اگر آزادی را این گونه تفسیر كنیم، دیگر معتقد به حد و مرز برای آزادی نخواهیم بود. آزادی ای كه با آزادی دیگران اصطكاك داشته باشد، در حقیقت بندگی نفس خویشتن و شهوت طلبی است. آزادی، جهاد است. همان جهاد اكبری كه مورد نظر پیامبر گرامی بود، جهاد با خویشتن خویش برای رهایی از شهوات در مقابل جهاد اصغر كه جهاد با بیگانگان است.
برای آنكه نظر روزنامه نگار خیرخواهانه، صادقانه و بی شائبه باشد، بر جامعه است كه برای او آزادی را تامین و خاطر آسوده را تضمین كند، تا تحت تاثیر زرق و برق ها و انواع فشارها قرار نگیرد. با چنین تمهیداتی جامعه هم منتفع خواهد شد. با چنین سازوكاری جامعه خود نیز خدمت می كند، نقش حقیقی خویش را ایفا می كند و از توان جهادگران خود بارور و بهره مند می شود. به راستی كه آزادی والاترین شیوه برای شكوفا كردن قابلیت ها، ظرفیت ها و استعدادهای جامعه است و چنین حقی با آزادی ادا می شود.
برادران، روزنامه نگار نباید مورد اهانت و تحت فشار قرار گیرد، نباید به فقر و نداری بیفتد و نباید در معرض تهدید و ترور واقع شود.
ترور بدترین و شكست خورده ترین روش برای نیل به هدف است، حال این هدف هرچه باشد. پیامبر خدا می فرمود ایمان خونریزی را مهار می كند. و نیز می فرمود مسلمان حیله گری نمی كند، دستاورد آن هرچه باشد. مسلم بن عقیل در كوفه از ترور عبیدالله بن زیاد سر باز زد، هر چند می توانست دور از دسترس دیگران او را در خانه ای بكشد. مسلم از ترور روی می گرداند و با این كار مسئولیت های بسیار و نتایج ناگواری را كه یكی از آنها كشته شدن امام حسین بود، به جان می خرد. هدف هر چند بزرگ باشد، نمی تواند توجیه گر ترور باشد. فریبكاری و ناجوانمردی و ترور از دیدگاه دین در نظر وجدان و در منطق انسان جرم است.
ترور بازتاب های خطرناكی در جامعه دارد كه ابعاد آن قابل محاسبه و پیش بینی نیست. جامعه اسلامی دینی كه رسول نور و رحمت، منشاء خدمت و تعامل مثبت با مردم و پذیرای همه مسئولیت ها بود پس از ترورهایی كه دامان خلفای آن و در طلیعه همه، امام علیع را در محراب عبادت گرفت، رو به ضعف و سستی نهاد. این ترورها سمت و سوی خلافت را از راه مستقیم منحرف ساخت.خلیفه در حریم های بسته جای گرفت و از دسترس مردم دور شد. خلافت به سلطنتی وحشی و حكمران به مالك الرقاب تبدیل شد.بیت المال مسلمانان به خزانه حاكم و ارتش مدافع وطن به گارد شخصی امیرحاكم تغییر ماهیت داد. ترور، حاكمان و رهبران را از دسترس مردم دور می كند، رهبران را به انزوا می راند و خیرخواهان جامعه را از مردم می گیرد. در این فاصله گرفتن از جامعه خطری بنیادین نهفته است. زیرا حاكمان به طور مستقیم از وضع و حال مردم آگاه نمی شوند، شكایت های آنان را نمی شنوند، گم گشتگان جامعه هدایت نمی شوند و منحرفان به راه راست برگردانده نمی شوند. زمامداران بیرون از متن جامعه در معرض تملق و چاپلوسی واقع می شوند و راه بر كسانی كه اشتباهات آنان را بكاوند و بنمایانند بسته می شود و به این طریق به انحراف، سركشی و استبداد سوق داده می شوند.این فاصله در دل های مردم تصوری وهم آلود و ابهام آمیز ایجاد می كند، به طوری كه مردم حاكمان را تافته ای جدا بافته می دانند و به آنان گمان بد برند یا از آنها بتی سازند كه به جای خدا پرستش شوند. در هر دو حالت اعتماد عمومی از بین می رود، شهروندان تحقیر می شوند و محكوم و زیردست تلقی می شوند. حاكم سرور و ارباب به حساب می آید و در هر دو حالت انحراف پیش می آید. به همه مصیبت ها در «عهدنامه امام علی ع به مالك اشتر» اشاره شده است. آنجا كه حضرتش مالك را از فاصله گرفتن از مردم و حجاب قرار دادن میان خود و مردم نهی می كند.
برادران، ترور ناهنجاری اجتماعی خطرناكی است، زیرا مردم را از تعامل با رهبرانشان بازمی دارد. ترور خطرناك است، زیرا در این گونه شرایط، محاكمه، صدور حكم و اجرای آن تنها در دست یك نفر قرار می گیرد و آن یك نفر بسا به راه خطا رود. اگر این راه باز شود، دیگر ممكن نیست كه عدالت در جامعه حكم فرما شود.
بر حامیان و نگهبانان جامعه است اگر جامعه را نگهبانانی باشد كه پدیده ترور را به صورت ریشه ای و نهایی درمان كنند.
خدایت بیامرزد ابوجمیل، تو مرگ را پذیرا شدی، ولی مرگ هرگز فنا و نابودی نیست. مرگ در نظر مومن انتقال از زمین به آسمان و از محدودیت به لایتناهی است. مرگ شكستن زنجیرها است. آیا به این گفته قرآن كریم ایمان نداریم كه: «الذی خلق الموت و الحیاه لیبلوكم» ۲:۶۷ آنكه مرگ و زندگی را بیافریند تا بیازمایدتان. پس مرگ آفرینش است نه نابودی. زندگانی واقعی تنها پس از مرگ است. پدیده مرگ و حیات پس از آن عین تحول، پیشرفت و تكامل است. هیچ تحولی بدون مردن صورت نمی گیرد. تكامل حقیقی انسان تنها در پرتو گذر كردن از مرحله ای تحقق می یابد كه در آن می زید. تبدیل سلول های بدن انسان به اندیشه و فكر تنها پس از مرگ شدنی است. مرگ راه كمال، مقدمه تحول، مایه جاودانگی و راه كشف حقیقت است.
منبع : روزنامه شرق