چهارشنبه, ۱۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 1 May, 2024
مجله ویستا

تختی هنوز می درخشد


تختی هنوز می درخشد
مردم دیگر از تختی مدال نمی خواهند آنها فقط می خواهند جهان پهلوانشان را روی تشک مبارزه ببینند. برد یا باخت چه فرقی می کند همین که اسطوره هنوز هم مبارزه می کند برایشان کافی است.
جهان پهلوانا صفای تو باد
دل مهرورزان سرای تو باد
● تختی و کلیشه
باز هم به هفدهم دی ماه رسیدیم. روز مرگ جهان پهلوان.
غلامرضا فرزند رجب متولد محله خانی آباد تهران. آخرین فرزند خانواده به علت مشکلات مالی خانواده اش نتوانست کامل به درس و مدرسه برسد با اینکه همیشه آرزو داشت می توانست به دانشگاه برود، دانشگاهی که برای او کعبه بود. در همان جوانی به باشگاه پولاد می رود ولی برای کشتی گرفتن خیلی ضعیف است و مورد تمسخر و استهزا دیگران قرار می گیرد. بچه تنهای محله خانی آباد برای یک سال به جنوب می رود تا دور از هیاهوی مردم به کار مشغول شود. آنجا هم به ورزش مشغول می شود. بعد از یک سال به تهران می آید و برای دوران سربازی آماده می شود. در این یک سال یاد گرفته که دیگر به راحتی زمین نخورد. در دوران سربازی دوباره به کشتی روی می آورد. در اولین مسابقه ای که شرکت می کند در همان دور اول ضربه فنی می شود تا باز هم به تمرین کردن ادامه دهد. تختی در آن زمان ناامیدی را نمی شناخت...
● در راه ستاره شدن
غلامرضا تختی در همان سال اولی که عضو تیم ملی شده بود بهترین کشتی ها را می گرفت در کمتر از یک سال قهرمان دنیا شده بود. ولی تختی از ته دلش مردم را دوست می داشت و مدال و مقام نمی توانست او را از مردمش دور کند.
می گویند روزی محمدرضا شاه پهلوی برای کوچک کردن جهان پهلوان به او می گوید: «شنیدیم مردمی شده ای؟» که تختی هم بلافاصله در جواب می گوید: «مگر اعلیحضرت مردمی نشده اید!» شاید این سرآغاز دشمنی رژیم با تختی بود.
● ستاره آسمان غم
تختی به یک مهمانی اشرافی دعوت شده بود و در گوشه ای از این مجلس شلوغ ایستاده بود. در حالی که همه در حال رقص و پایکوبی بودند دختری نیز کنار تختی ایستاده بود و این سرآغاز زندگی دیگر جهان پهلوان بود. خیلی ها اعتقاد دارند که اگر این وصلت صورت نمی گرفت حوادث دیگر نیز در راه نبود. تختی به پایان دوران قهرمانی اش نزدیک می شد و گویا این روزهای آخر قهرمانی، روزهای آخر عمر او نیز محسوب می شد. مردم به قهرمانی تختی عادت کرده بودند و تختی هم به این عادت مردم احترام می گذاشت. شاید این روزهایی بود که ناامیدی به زندگی جهان پهلوان سایه افکنده بود.
● ماندگار مانند تختی
چه فرقی می کند! اسطوره دیگر در میان ما نیست و کسی هم حال شهلا و بابک را نمی پرسد. غلامرضا تختی نوه غلامرضا تختی در وبلاگ خود خاطره جالبی از پدر بزرگش را می گوید: «هنگامی که وارد فرودگاه شهر بولتون امریکا شدیم، پلیس فرودگاه به مادرم گفت شما نویسنده معروفی هستید ولی رو به پدرم (بابک ) کرد و گفت پدر شما بهترین کشتی گیر تاریخ است. آنجا بود که فهمیدم اگر هر جای دنیا باشی و خوب زندگی کنی ارزش زیادی دارد.»
هر شب ستاره ای به زمین می کشند و باز این آسمان غم زده غرق ستاره هاست.

پویان صفربیگلو
منبع : روزنامه ایران ورزشی