سه شنبه, ۱۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 30 April, 2024
مجله ویستا

تربیت همراه با عشق و امنیت


در حالی که باید توجه داشت ، تنبیه بیشتر محصول هیجان و عواطف است تا منطق و دلیل. عده ای از معلمان هم برای حفظ عظمت و حرمت خود دانش آموز را تنبیه می کنند. آنها می خواهند به عنوان ضابطان نظم ، انضباط و مقررات شناخته شوند تا بتوانند نظم را حفظ کنند.هر کودکی نیاز به یادگیری نظم و انضباط دارد. عده ای معتقدند، بسیاری از رفتارهای بد و بزهکارانه به علت عدم وجود انضباط است. هر کودکی باید یاد بگیرد چه رفتاری قابل پذیرش و چه رفتاری نامطلوب است.کودکان باید بدانند همیشه موافق میل آنها عمل نخواهد شد. آنها باید یاد بگیرند که در مواردی باید رفتار خود را مهار کنند و کلمه نه را برای احترام به حقوق دیگران و حفظ حرمت افراد بزرگتر بپذیرند. همچنین یاد بگیرند کارهای سالم و خیر را از کارهای ناسالم و شر تشخیص دهند. کودکانی که با انضباط ناچیزی پرورش یافته اند، کودکان لوس ، بدرفتار، خودخواه و ناامن خواهند شد.چنین کودکانی از دیگران اطاعت نمی کنند و هر گاه کاری از آنان خواسته می شود، اگر به آن تمایلی نداشته باشند، ساعت ها وقت خود را بیهوده تلف می کنند. این گونه کودکان در مدرسه محبوبیت چندانی ندارند و احتمالا بیش از دیگران قانون را زیر پا می گذارند.به طور کلی ، این قبیل افراد حادثه آفرین هستند. از سوی دیگر، ترسو هستند و زود تسلیم می شوند، یا در بزرگسالی علیه هر قدرت یا صاحب قدرتی طغیان خواهند کرد. این دسته از کودکان نیز حادثه آفرینند. بسیاری از والدین ، به دلیل ترس از سرکوب شدن کودک ، او را تابع هیچ انضباطی نمی کنند، در صورتی که انضباط قاطع و سرشار از مهر و محبت ، بدون سختگیری هایی زاید، بهتر از هر روش دیگری بر روحیه کودک اثر می گذارد و به او کمک می کند تا در ارتباط با دیگران بویژه در مدرسه احساس امنیت بیشتری داشته باشد. به او کمک می کند تا با هر گونه تغییر و تحولی چه در مدرسه و چه در سالهای بعد زندگی با اعتماد بیشتری مقابله کنند. همه کودکان باید با استقلال و ابراز وجود رشد یابند و از حمایت و مراقبت بیش از حد در مورد آنها خودداری شود.این سخن با لزوم وجود انضباط متناقض نیست. کودکان باید فرق بین درست و نادرست را فراگیرند و برای این منظور، انضباط یک اصل است. امروزه بسیاری از کودکان نمونه های حیرت آور خانواده هایی هستند که رفتار مورد قبول را نیاموخته اند.
زمان مناسب آموزش انضباط
مهمترین مساله در زندگی کودک آن است که عشق و امنیت در خانه ، یعنی نیازهای اساسی او برآورده شود. همچنین او نیاز دارد در ارتباط با دیگران دست به عمل بزند، یعنی می خواهد به خواسته های والدین و معلمانی که بشدت دوستشان دارد، جامه عمل بپوشاند.نباید پیش از آن که کودک مفهوم علت و معلول را دریابد، یا معنای تنبیه را بفهمد، یا به طور کلی آمادگی لازم را داشته باشد، انضباط را به او معرفی کرد. تا پیش از یک سالگی کودک نمی تواند معنای انضباط را درک کند، یا آن را فراگیرد، اما بین یک تا ۳ سالگی باید شروع به یادگیری نظم و انضباط کند، زیرا یک کودک ۳ ساله با هوش متوسط می تواند بسیاری از چیزها را یاد بگیرد.بعضی والدین درک نمی کنند کودک با هوش زودتر و کودک کم هوش فقط کمی دیرتر مسائل را فرا می گیرد. تحقیقات بسیاری نشان داده است ، تلاش برای آموزش انضباط به کودک عقب مانده ذهنی در سنی که مناسب کودک عادی است ، منجربه اختلال و ایجاد مشکلات رفتاری شده است.
والدین ، الگوی اصلی کودکان
شرط اساسی آموزش انضباط و رفتار مطلوب وجود الگو و نمونه مناسب است. نمی توان از کودک انتظار انجام ندادن کاری را داشت که پدر و مادر خود آن کار را انجام می دهند، یعنی اگر کودکی خواهر خود را کتک می زند، نمی توان از او توقع داشت برای این کار خویش عذرخواهی کند، زیرا می بیند که وقتی والدین ؛ خواهرش را می زنند هرگز از او عذرخواهی نمی کنند.والدین دانا و هوشمند، باید از ایجاد هر گونه منبع و منشایی که باعث اختلاف و درگیری می شود، دوری کنند. برای نمونه ، اگر کودکان موظف هستند پس از صرف غذا ظرفها را بشویند باید ترتیبی داده شود تا والدین نیز به نوبت ظرفها را بشویند. طبیعی است ، بزرگسالان باید قاطعیت و اعمال نفوذ داشته باشند.هر اندازه نظم و اداره امور عاقلانه و منطقی تر اجرا شود، به اعمال زور و قدرت نیاز کمتری خواهد بود. نباید فراموش کرد که تنبیه مکرر نشانه بی نظمی و بی انضباطی است.کودک باید دلیل اجازه انجام کاری یا عدم اجازه آن را بداند. والدین باید در یک محیط تفاهم و به طور پیوسته عواقب و نتایج عدم اطاعت را به کودک گوشزد کنند. کودک همیشه سعی می کند تا به انگیزه انجام عملی که از آن منع شده است ، پی ببرد.باید به او فرصت داد تا درباره کاری که انجام داده است ، حرف بزند. عبارات کلیشه ای مانند «جواب من را نده»، «من حتی به یک کلمه دیگر از حرفهای تو گوش نمی دهم»، «حرف دیگری ندارم» و... در انضباط صحیح جایی ندارد. انضباط باید هماهنگ باشد. در اکثر خانه ها پدر کودک را محکوم می کند و مادر رایی مخالف پدر و به نفع کودک بیان می دارد. عده ای از والدین نیز به علت احساس گناه از اعمال تنبیه شدید، روش سهل گیری و تسلیم را انتخاب می کنند. هر کودکی باید بفهمد که عدم اطاعت ، عواقب نامطلوبی در پی خواهد داشت. در بسیاری از خانواده ها به طور دایم به کودک گفته می شود که این یا آن کار را نکند، اما زمانی که کودک کار فوق را انجام می دهد هیچ اتفاقی پیش نمی آید. طبعا این کار باعث می شود او به نافرمانی خود ادامه دهد.در نهایت ، والدین کنترل خود را از دست می دهند و به کودک سیلی می زنند. بنابراین ، قوانینی را باید طرح کرد که حتما اطاعت شوند.همچنین هرگز نباید روحیه تلافی جویانه در والدین وجود داشته باشد.باید به خاطر داشت کودک رشد نایافته و ناپخته است و در تمام لحظات به عشق و محبت نیاز دارد بویژه وقتی که رفتار بدی از او سر می زند.
تربیت مسموم با تنبیه
بسیاری از این والدین بر این باورند که تنبیه بدنی نادرست و نامطلوب است و به جای آن اغلب از تنبیه ذهنی و روانی که بمراتب خطرناک تر است ، استفاده می کنند. هیچ پدر و مادری هرگز نباید از سلاح تهدید به ترک کودک ، یا دوست نداشتن او یا فرستادن کودک به شبانه روزی ها استفاده کند. در تمام مواقع چه در مدرسه و چه در خانه سلاح تمسخر، انتقاد و تحقیر کودک بد و نامطلوب است و نتیجه ای جز این که کودک را غمگین و دچار ناامنی سازد، نخواهد داشت. درباره کودکان سنین پیش از دبستان که به اندازه کافی می فهمد، زدن ضربه ای آرام به پشت او بدون خطر است.همین تنبیه نیز پس از آن سن اغلب غیرضروری و نامطلوب است. به هر حال ، باید توجه داشت که تنبیه بدنی به هیچ عنوان نباید آسیب برساند. همچنین کودک نباید در حضور خواهران و برادران خود تنبیه بدنی شود و احیانا اگر تنبیه شد، پس از آن دیگر نباید با او حرف زد.کودک دوست دارد مورد تایید پدر و مادرش قرار گیرد. از دست دادن این تاثیر و درک این مطلب به وسیله کودک تنبیه بزرگی برای اوست.هرگز نباید جرم زشت کودک در حضور خود او به پدرش بازگو شود، یا نباید گزارش آن به گونه ای باشد که کودک احساس کند مادر عمل او را در ظاهر محکوم می کند و به طور پنهانی آن را می ستاید.متاسفانه در بسیاری از خانه ها، سرزنش و دشنام تنها ارتباط کلامی بزرگسالان با کودک است. روش معمول برای کنترل رفتار کودک ، محروم کردن است ، یعنی کودک باید به علت نافرمانی و یا انجام عمل زشت از چیزی که مورد علاقه اوست ، محروم شود.تنبیه مبارزه با معلول است و نه مبارزه با علت. زمانی که کودک احساس خستگی ، کسالت یا ناراحتی می کند، بیش از سایر مواقع به عشق ، محبت ، تحمل و شکیبایی نیازمند است.هنگامی که او برادر یا خواهر کوچکش را به علت حسادت می زند، بدترین درمان و شیوه مقابله ، تنبیه اوست. با این عمل او مطمئن می شود که دوستش ندارند. تنبیه کردن کودکی که کودک دیگری را می ترساند، بی معناست زیرا علت ترساندن او این است که زمانی شخص دیگری از نظر جسمی و یا عاطفی او را ترسانده است.تنبیه باعث خشم کودک می شود و این احساس را در وی به وجود می آورد که هیچ کس او را درک نمی کند.
تحسین به جای تنبیه
تحسین ، پاداش ، تایید و تشویق ، انگیزه های اعمال و رفتار نیک هستند و بمراتب از یاس و نومیدی ، انتقاد و تنبیه در سوق دادن فرد به سوی رفتار مطلوب موثرند. میل به خوب بودن بمراتب موثرتر از خطا و ترس از انجام کار بد است.نباید فراموش کرد که تنبیه ، سرزنش و تکذیب باعث ایجاد یاس می شوند.
منبع : روزنامه جوان


همچنین مشاهده کنید