شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا

سال دیگه سهمیه آزاد رو حذف می‌کنن!


سال دیگه سهمیه آزاد رو حذف می‌کنن!
بسیاری از همکاران و خوانندگان سپید در کشاکش آزمون دستیاری هستند. یاداشت‌های یکی از دوستان نادیده، که در دوره کمون پیش از امتحان است را با دعا برای موفقیتش با هم می‌خوانیم...
بخوای خودتو به بیخیالی هم بزنی و با خودت بگی اتفاقی نیفتاده نمی‌ذارن...
چه قدر زود گذشت این دوره کوتاه مثلا حاوی آرامش بعد امتحان! یه حس تنبلی میگه تا اردیبهشت صبر کن ببین چی میشه!
شاید دری به تخته بخوره و اصلاحیه‌ای که دبیرخونه واسه سوالا می‌زنه، غلطام یهویی درست شه!
● و باز هم رزیدنتی
همه میگن واسه درس خوندن همه چیو باید ببوسم بذارم کناراما خوب... ترک عادت... موجب... مرضه... گویا!
کتابخونه بیمارستان شهرمون رو دیدم، بد نیست، اما فقط تا ۷ بازه. از طرف آموزش اونجا یه قولایی داده شده که تا ۱۲ بازش نگه دارن باید ببینم چی میشه...
● شرح حال
نمی‌دونم چرا این‌قدر ثبت نام کردنو کش دادم تا رسید به دیروز یعنی شروع ویرایش ثبت نام برای سایر افراد!
از بد شانسی سایت باز نمی‌شد و این‌قدر سعی کردم تا یک صبح تونستم ثبت نام کنم. تو اون مدتم همش فکر می‌کردم اگه نتونم ثبت نام کنم چه اتفاقی ممکنه واسم بیفته؟
اول شاید یه خورده ذوق کردم که دیگه لازم نیست درس بخونم! اما این فکر، ۲ یا ۳ ثانیه هم طول نکشید که فورا به عمق فاجعه پی بردم... تقریبا یک سال و نیم میشه که من دور از تمدن زندگی می‌کنم و واسه قبولی تو امتاحان یه حاشیه‌ای رو واسه خودم درست کردم و اگه این وضعیت بازم می‌خواست طول بکشه چه طور می‌تونستم یه سال دیگه دووم بیارم! ولی خوب کار به جاهای باریک نکشید و بالاخره ثبت نام کردم و اونم با سهمیه آزاد! ( چه شجاعتی! خودم هنوز تو کف این کار خودم هستم!)
امروز صبح کلاسای مرور سریع یا به اصطلاح رپید شروع شد و من برای اینکه حال و هوام عوض شه و دوستامو ببینم و از مشاوره رایگان استفاده کنم، شرکت کردم. موقع مشاوره دکتر یه گریزی هم به سهمیه‌ها زد و گفت اگه بهتون سهمیه محروم تعلق می‌گیره بزنین محروم و شک هم نکنین. بعدش هم گفت که امسال هر کی تونسته یه سهمیه محروم جور کرده وتعداد متقاضیان زیاد شده و شانس سهمیه آزاد و زنان یه خورده بالا میره!
● کتابخونه
رفتم کتابخونه واسه درس خوندن!
درس خوندن تو خونه یه خورده تنبلم کرد! یعنی یه جورایی ساعت‌های درس خوندنم دیگه مرتب نبود. هر وقت می‌خواستم می‌خوندم و هر وقت که می‌خواستم می‌خوابیدم و به خاطر همین دیگه حساب کتابامو کردم و تصمیم گرفتم دوباره برم کتابخونه بخونم. راستش کتابخونه اینجا هم کوچیکه هم تعداد بچه‌هایی که ازش استفاده میکنن زیاده. اینجا یه قوانین نانوشته خاصی داره و تنها چیزی هم که توش رعایت نمی‌شه سکوته!
قرار بود اطفالو ۱۵ روزه بخونم که ۵ روز از جراحی کم آوردم و ۵ روز اطفال رو دادم بهش. فعلا اطفال خوبه و فکر کنم بتونم ده روزه تمومش کنم. یعنی باید تا ۱۵ آذر تموم شه! امسال شرکت کننده‌های رزیدنتی ۳۰۰۰ تا از پارسال کمتره. نمی‌دونم می‌تونه تاثیری رو پروگنوز ما داشته باشه یا نه!


فردا هم میرم امتحان یکی از موسسات رو میدم. امتحان خنده داریه دفعه قبل که رفته بودیم امتحان بدیم فقط دو نفر بودیم و بقیه میومدن سوالا رو میگرفتن و می‌رفتن!
و اما سخن آخردرسته که اگه یه دونه دختر باشی کلی ناز کش داری و کسی نمی‌ذاره آب تو دلت تکون بخوره، ولی وقتایی هم هست که یه سری حرفا و یا شایدم دردو دلا میمونه وسط که نمی‌تونی به هیچ کی بگی، نه پدرت نه مادرت و نه برادرت و حتی دوستت خصوصا وقتی همه چی به عزیزترین فرد زندگیت مربوط باشه... وقتی نمی‌تونی رو راهنمایی کسی حساب کنی فقط خودتیو خودت...
● شلم شوربای ذهن من
«من» برام خبر آورد که تعداد شرکت کننده‌های امتحان رزیدنتی شده هفده هزار نفر! نفهمیدم که چرا با تمدید مدت ثبت نام سه هزار نفر یه هو زیاد شدن؟! و بازم جالبه که امسال آقایون از خانوما بیشترن!
تو این یه هفته قرار بود اطفال رو جمعه تموم کنم ( البته با سرعتی که داشتم می‌تونستم زودتر هم تموم کنم و وقت اضافشو بذارم واسه زنان)، اما تا دیروز طول کشید و یعنی در کل اطفال ۱۳ روز طول کشید و بازم یعنی نه تنها وقت نتونستم به زنان اضافه کنم، بلکه از داخلیم هم کم آوردم. این وسط ۳ روز مهم رو از دست دادم که نمی‌دونم می‌تونم جبرانش کنم یا نه. از دست دادن این سه روز یه خورده فکرمو آشفته کرده...
از امروز خدا بخواد داخلیا رو می‌خونم، واسه هر کورس سه روز گذاشتم و البته عفونی رو هم جزو همین حساب کردم یعنی هشت تا درس و بیست و چهار روز وقت. نمی‌دونم می‌تونم جمع و جورش کنم یا نه...
خنده‌داره شنبه که داشتم از خیابون رد می‌شدم یه فکر احمقانه اومد سراغم و اینکه اگه الان تصادف کنم و کارم به بستری بکشه حداقل با یه بهانه قابل قبول می‌تونم امتحان امسالو بد بدم! همون شبم تو کتابخونه یه پی‌وی سی‌هایی داشتم که واسه اولین بار منجر به چست پین شده بود، یه خانوم دکتر که پزشک بیمارستان هست و واسه درس خوندن میاد کتابخونه پیشنهاد داد بریم اورژانس و ای کی جی بگیریم که یه سینوس تاکی کاردی داشتم با ریت ۱۲۸ تا و همین!
سه روزه که سرما خوردم و از دیروز لارنژیت هم بهش اضافه شده!
یک شنبه هفته قبل امتحان فشرده یکی از این کلاس‌ها رو دادم. بدک نبود پاسخ نامه رو فرستادم هنوز کارنامه و پاسخنامه‌اش نیومده ودیگه فعلا خبری نیست جز دلتنگی.
● اسب‌خوانی
از ۹ تا ۱۲ دی به کسانی که تا حالا ثبت نام رزیدنتی نکردن اجازه دادن ثبت‌نام کنن و همچنین به کسانی که تا حالا مدارکشونو نفرستادن بفرستن!
تا حالا سابقه نداشت و من دلیل این کارو نمی‌تونم توجیه کنم( البته زیاد هم مهم نیست) حتی پارسال هم که واسه اولین بار ثبت‌نام اینترنتی شده هم چنین فرجه‌ای ندادن! بعضی از دوستا نظرشون اینه که چون شایعه شده تعهد سهمیه زنان شده ۲ سال این کار یه فرجه هست واسه کسانی که سهمیه زنان نزدن و این طوری از بار زیاد سهمیه محروم کم کنن! البته تو اطلاعیه وزارت خونه چیزی راجع به ویرایش ثبت نام ننوشته شده. «وزیر محترم فرموندن که از سال دیگر تمام سهمیه‌ها را حذف می‌کنن!»
ولی نفرمودن با این طرح پودمانی پزشک خانواده که ۲ سال دیگه قراره تازه خودی نشون بده چی کار میکنن؟ دقیقا نفرمودن که برای حذف سهمیه‌ها دم مجلسو چه طور می‌بینن! دقیقا نفرمودن که آیا سال دیگه تو سمت خودشون هستن یا نه؟!....
به قول دوستام اتفاقا مساله همین جاست! شاید یه تبلیغات زود هنگام باشه واسه....!
ولی من میگم که اگه قصد تبلیغ باشه که اوضاع بدتر میشه، چون کسانی که ازین سهمیه‌ها سود میبرن بیشتر از اونایی هستن که متضرر میشن!! و شاید جناب وزیر می‌خواستن چیز دیگه‌ای بگن و اشتباه لفظی پیش اومده. جناب وزیر می‌خواستن بگن از سال دیگه سهمیه آزاد رو حذف می‌کنن! تا فردا داخلیا تموم میشه و من تونستم ۵ روز کسریمو جبران کنم! هوراااا
● ازین زندگی سگی لجم می‌گیره...
ازین اخلاقم که نمی‌تونم کنترلش کنم لجم می‌گیره... ازین حس تنبلی که همش یکی دو هفته مونده به امتحان سراغم میاد لجم می‌گیره... ازین بچه‌های کتابخونه که فقط خودشون مهمن و همش آلودگی صوتی ایجاد می‌کنن لجم می‌گیره... از دست این اعتماد به نفس پایینم لجم می‌گیره... و خیلی چیزای دیگه.
منبع : هفته نامه سپید


همچنین مشاهده کنید