سه شنبه, ۱۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 30 April, 2024
مجله ویستا
شعبده سینما
● در حاشیه فیلم «پرستیژ»
هر ترفند یا فعل شعبده بازی، به سه بخش یا عمل تقسیم می شود. ابتدا شعبده باز شیء یا هر چیز معمولی را نشان می دهد. در مرحله بعد، از آن شیء چیزی غیرمعمولی می سازد و در آخر او باید آن را به حالت ابتدایی خود برگرداند که این مرحله «پرستیژ» نام دارد.
اینجا است که مخاطب به وجد خواهد آمد زیرا اکنون او چیزی را دیده که قبلاً هرگز ندیده بود. بخش سوم از این مونولوگ کلیدی که در ابتدا و انتهای فیلم «کاتر» غمایکل کینف آن را با لهجه شیرین انگلیسی خود بیان می کند، سوای اینکه نام خود را به فیلم داده، درون مایه و ریشه اصلی مضمون فیلم را نیز شکل داده است.
فیلم جاه طلبانه «کریستوفر نولان»، فقط در حد دادن یک سری اطلاعات درباره شعبده بازها و حرفه آنها باقی نمی ماند؛ بلکه نگاهی دارد به هر آنچه که انسان می خواهد به دست آورد و در نهایت برای رسیدن به این اهداف باید هزینه هایی را پرداخت کند.
نمای ابتدایی فیلم، دشتی سرسبز است که در آن ده ها کلاه منسوب به شعبده بازان روی زمین افتاده اند و با رنگ سیاه خود سبزی زمین را تحت الشعاع قرار داده اند. نمایی معرف و سمبلیک که می توان آن را نشانه یی دانست از هزینه هایی که به زودی باید پرداخت شوند. برگردیم به مونولوگ اول. یک جور نظم، بی نظمی و نظم را تداعی می کند. چیزی که بعضاً به سینمای کلاسیک ارجاع می شود. اما آیا این مفهوم سه گانه و مرحله وار و پیچیده را نمی توان ارجاعی به پدیده سینما دانست؟
ما در سینما ابتدا با ماده خام طرفیم. چیزی که به قول «آندری تارکوفسکی» می تواند زمان، یا از نگاه نظریه پردازان دوران آغازین ظهور سینما، همان نوار سلولوئیدی باشد. در مرحله بعد از این ماده خام تصاویر متحرک، یا همان سینماتوگراف پدید می آید.
البته این قسمت را می توان به زیرشاخه هایی تقسیم کرد. کاتر در ادامه مونولوگ مذکور توضیح می دهد که آن چیزهای به ظاهر معمولی، چندان هم ساده نیستند و حتماً وجوهی غیرعادی در آنها هست. به نظر می رسد این بخش رابطه خاصی با سبک و پرداخت بصری در سینما دارد. تصویر یک درخت، به هیچ وجه دیگر تصویر یک درخت معمولی در جاده نیست، بلکه به قول «ویم وندرس» یادآور همه درختانی است که بر پرده سینما تاکنون نقش بسته اند.
اما در مرحله آخر، یعنی پرستیژ، سینما چگونه رفتار می کند؟ سینما بدون مخاطب و تاویلش از متن، بی شک بی معنا خواهد بود. پرستیژ در سینما، یا بهتر بگوییم در شعبده سینما، در همین نقطه رخ می دهد. بسته به جنس و نوع سینما، یا مثلاً ضدسینما شباهتی کلیدی و اساسی مابین سینمای روی پرده، با صحنه شعبده بازی وجود دارد.
کاتر در جایی اضافه می کند که شما خود مایلید که فریب بخورید. این یعنی دقیقاً همان توهم واقعیت، یا به تعبیری همان غار افلاطون خودمان. اما یک تفاوت مهم نیز وجود دارد و آن جایی است که مخاطب از سالن سینما یا همان غار اساطیری خارج می شود.
یعنی لحظه آغاز تفسیر جهان متن برای استخراج معنا و مفهوم به نفع سوژه در واقعیت. پرستیژ سینما در واقع همین رابطه جهان متن با جهان واقعیت است. در طول فیلم، بعضاً پرستیژ به معنای بازگشت نیز هست، اما بازگشت سوژه یا ابژه؟ ظاهراً سینما به اولی بیشتر وابسته است. از این حیث و با تامل بیشتر در همین مباحث، می شود به این نتیجه رسید که ساخته نولان به نوعی درباره سینما است.
اثر تاریک و تقدیرگرایانه نولان، بی شک از بهترین های سال میلادی گذشته است. تک تک جزئیات فیلم به صورت مستقل و در مرحله بعد در ترکیب با سایر اجزا، دقیق و کامل جلوه می کنند. روایت پیچیده و غیرخطی فیلم در کنار تکنیک استفاده از دو راوی، توانسته به خوبی ذهنیت دو شخصیت اصلی فیلم را شکل دهد و رقابت و جاه طلبی هر دو را توجیه کند. تدوین خیره کننده فیلم که یک سروگردن از فیلم برنده جایزه اسکار بالاتر است، در جهت اهداف روایی فیلم رفتاری مناسب و قابل توجه دارد. بازی ها هم خیره کننده هستند.
فیلم، یک «دیوید بویی» بی نظیر دارد که در نقش «نیکولا تسلا» فوق العاده ظاهر شده. لهجه روسی که او به خود گرفته به همراه طراحی دقیق گریم، شخصیت تسلای فیزیکدان را به خوبی شکل می دهد. دیالوگ ها و نحوه اجرایشان توسط این اسطوره موسیقی آن قدر دقیق و کامل هستند که می توان اجرای بویی را جزء بهترین های او دانست.
موسیقی جولیان بیشتر فضای مکانی/ زمانی فیلم را کامل می کند و به هیچ وجه قصد ندارد با استفاده از ملودی های مشخص، حسی خاص و چه بسا نامرتبط با متن را تولید کند، که صرفاً جنبه زیبایی و تزئینی دارد.
و در آخر، کارگردانی نولان بی شک پرستیژ اثر او است. از کار در محدوده درام لباس گرفته، تا خلق شخصیت های بدیع و موثر در راستای اهداف درام، نولان توانسته فضایی را خلق کند که از هر جهت به یک اثر ناب سینمایی همانند است.دیالوگی در فیلم وجود دارد مبنی بر اینکه هیچ کس به فرد درون جعبه توجهی نمی کند، فردی که ناپدید می شود، همه نگاه ها متوجه کسی است که در نهایت به روی صحنه ظاهر می شود و با توجه به فیلم می دانیم که این دو هرگز یک نفر نیستند.
نولان نیز به این مطلب به درستی توجه کرده و بیشترین توجه خود را معطوف به پرستیژ شعبده خود کرده است. اما آکادمی اسکار امسال نشان داد که ظاهراً فقط به افراد داخل جعبه توجه دارد و نه پرستیژ آثارشان.
محمد باغبانی
منبع : روزنامه اعتماد
همچنین مشاهده کنید
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
pameranian.com
پیچ و مهره پارس سهند
خرید بلیط هواپیما
ایران مجلس شورای اسلامی بابک زنجانی مجلس خلیج فارس دولت سیزدهم دولت لایحه بودجه 1403 حجاب شورای نگهبان مجلس یازدهم محمدباقر قالیباف
قوه قضاییه هواشناسی تهران سیل شهرداری تهران فضای مجازی سلامت شورای شهر تهران دستگیری پلیس آموزش و پرورش قتل
خودرو قیمت دلار قیمت خودرو سایپا کارگران ایران خودرو دلار بازار خودرو قیمت طلا مالیات بانک مرکزی تورم
تلویزیون رسانه سریال سینمای ایران سینما فیلم تئاتر موسیقی دفاع مقدس بازیگر کتاب رسانه ملی
ناسا سازمان سنجش شورای عالی انقلاب فرهنگی آموزش عالی
رژیم صهیونیستی اسرائیل فلسطین غزه آمریکا جنگ غزه حماس روسیه نوار غزه عربستان اوکراین ترکیه
فوتبال استقلال پرسپولیس سپاهان تراکتور تیم ملی فوتسال ایران فوتسال باشگاه استقلال وحید شمسایی بازی باشگاه پرسپولیس لیگ برتر
هوش مصنوعی اینترنت تبلیغات اپل نخبگان همراه اول ماه آیفون گوگل روزنامه ایرانسل
داروخانه ویتامین کاهش وزن بارداری خواب دیابت طول عمر سلامت روان فروش اینترنتی دارو هندوانه