یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا


مسابقه بی برنده


مسابقه بی برنده
«چرا می آ سایی؟ تا بتوانم کار کنم! چرا کار می کنی؟ تا بتوانم بیاسایم. تولید برای مصرف و مصرف برای تولید. انسان امروز چه می کند؟ این همه کار و رنج و تلاش سرسام آور برای چیست؟ برای تهیه وسایل آسایش. آسایش زندگی، فدای ساختن وسایل آسایش زندگی! »
(دکتر علی شریعتی، هبوط)
چنان با درد و اندوه به ویترین مغازه زل زده بود که اگر او را نمی شناختم، گمان می کردم پشت ویترین آن مغازه، جنازه یکی از عزیزانش را گذاشته اند، هرچند آخرین باری که یکی از عزیزانش فوت کرده بود، چنان در فکر نشان دادن گوشی موبایل جدیدش به حضار محترم حاضر در قبرستان بود که نرسید فاتحه ای هم برای عمویش بخواند و صدای شیک و تودماغی اش، حسابی توی ذوق صاحبان عزا زد که پشت گوشی گفت:«عمرشو کرده بود دیگه!»
از صبح تا شب در مسابقه ای افتاده بود که نه خط شروعش معلوم بود، نه نقطه پایانش. نوبت به تقسیم امراض که می رسید، چنان داد سخن می داد که فکر می کردی به تنهایی یک پلی کلینیک را حریف است. با دوستانش که دور هم جمع می شدند و انواع و اقسام مسابقه ها که تمام می شد، نوبت به تقسیم امراض می رسید:
«دیروز که بردنم دکتر، گفت خیلی پوستت کلفته که نمردی! فشارم اومده روی ۲!»
«اینکه چیزی نیست. ماه قبل سه شب پشت سر هم نخوابیدم. مگه خوابم می برد؟ با خودم شرط کرده بودم حتی اگر بمیرم، قرص خواب آور نخورم. بالاخره افتادم دیگه. وقتی بردنم دکتر گفت اصلاً فشار نداره!»
« وا! مگه می شه؟ شنیده ام فشار زیر شش و هفت، فاتحه!»
نخودی خندید و گفت:
« خلاف به عرضت رسوندن. اون مال قدیم ها بود. این روزها آدم ها با فشار خون پنج هم راه می رن و طوریشون نمی شه.»
«منو که بکشی بدون قرص نمی تونم بخوابم.»
«چی می خوری حالا؟»
«یکی دو تا نیست که پنج شیش جور قرص رو با هم می خورم.»
«ای بابا! پنج شیش جور که چیزی نیست. من یه وقت ۲۴ تا شو با هم می خورم!»
و این قصه سر دراز دارد. رقابت در همه چیز شاید پذیرفتنی باشد، اما رقابت در بیماری، اختراع عجیب و غریبی است که فقط از دست ما برمی آید.
هنگامی که عرصه های رقابت های سالم به روی افراد جامعه، به خصوص جوانترها بسته می شوند، وقتی که نمی توان به شکلی شایسته با نشاط و مناسب، دوره پز دادن را سپری کرد، آن وقت است که مصرف به صورت یک بیماری مزمن و آزاردهنده، سرمایه های کشور را به جیب سازندگان آت و آشغال های آرایشی، لوازم خانگی یک بار مصرف، ماشین های به درد نخور و انواع و اقسام گوشی های با صدا و بی صدا و امثال اینها سرازیر می کند و برای صاحبانش هم جز حسرت «انواع جدید» کالاها، ارمغانی به همراه نمی آورد. هنگامی که تعریف توسعه، به جای توجه به کیفیت، متوجه کمیت، آن هم از نوع درجه سه و چهار شود و به جای پرداختن به غنی سازی زمینه های اصلی اقتصادی و فرهنگی، همه انرژی و فکر و ذهنمان متوجه نمایش مضحکی از رفاه باشد، بدیهی است که کودکانمان از عدم بهداشت از دست می روند و تبلیغ پفک و نوشابه و تنقلات پرضرر، جای آموزش برای تغذیه صحیح را می گیرد. همین مشکل هم در رقابت های سخیف دیگر، گریبان جامعه را گرفته و جز ناامیدی و حسرت ناشی از نوعی سرمایه داری لجام گسیخته و مصرف زدگی بیمارگونه، نتیجه ای ندارد. لباس و کفش که باید به تناسب مکان، شغل، سن و مؤلفه های دیگر اجتماعی، انتخاب شود و به ویژه راحتی لازم برای انجام فعالیت های ضروری را فراهم آورد، اینک به معضلی دردناک تبدیل شده و پیروان خود را به انواع بیماری های ستون فقرات و پاها مبتلا کرده است.
زندگی عرصه رقابت های ساده و دشوار است و آدمی، برای نیل به مقصود، چاره ای جز رقابت سالم ندارد. رقابت است که ضعف ها را عمده می کند و فرد را به فکر اصلاح امورش می اندازد، اما متأسفانه، عاملی چنین سازنده، در جهت تخریب سرمایه های مالی و انسانی به کار افتاده و شهر و کشور ما را به نمایشگاهی از کالاهای بنجل مصرفی تبدیل کرده است.
در بازاری چنین تهی از خلاقیت های بومی، بدیهی است که استعدادها و توانایی ها، به تمامی در خدمت ارضای خواسته های پیش پا افتاده صرف می شوند و انسا ن هایی که باید در پی افزودن نقشی زیبا بر این هستی باشند، دائماً می خواهند نقش دهان بلعنده مصرف کننده ای را ایفا کنند که سیری ناپذیر هم هست. تا هنگامی که با اتکا به ارزش های حقیقی، عرصه را برای رقابت های سالم اقتصادی، اجتماعی، ورزشی و هنری فراهم نیاوریم، خودنمایی های بیمارگونه و به تبع آن، مصرف زدگی ناشیانه، همه سرمایه های انسانی و مادی ما را به باد خواهد داد و زمینه های رشد خلاقیت و کارآمدی افراد جامعه را از بین خواهد برد.
پروین قائمی
منبع : روزنامه همشهری


همچنین مشاهده کنید