سه شنبه, ۱ خرداد, ۱۴۰۳ / 21 May, 2024
مجله ویستا

او برای زندگی می‌جنگید


او برای زندگی می‌جنگید
دو فیلم مستندی که پویان شاهرخی درباره چه‌گوارا ساخته است را این روزها در برخی از کتابفروشی‌ها که مخاطبان ویژه دارند، می‌توان یافت.اولین فیلم پویان شاهرخی تحت‌عنوان "Che Guevara" سال گذشته به‌دست علاقه‌مندان این چریک انقلابی رسید و دومین فیلم نیز با نام "Bye Ernesto" (خداحافظ ارنستو) پس از اینکه سال گذشته در جشنواره فیلم فجر و در بخش فیلم‌های مستند به نمایش درآمد امسال روانه بازار شد.فیلم ۲۵ دقیقه‌ای ”چه‌گوارا“ با سخنان یک گوینده تلویزیون درباره او آغاز می‌شود: ”امشب در مورد مردی صحبت می‌کنیم که سرنوشت خارق‌العاده‌ای داشت. این چهره نماد و اسطوره انقلاب است. نام او ”ارنستو گوارا دلاسرنا“ یا ”چه‌گوارا“ است.پس از آن با پخش بخشی از یک موسیقی مربوط به امریکای لاتین، کارگردان به سراغ مردم شهر خودمان می‌رود و از آنها در مورد چه‌گوارا می‌پرسد. بیشترشان نمی‌دانند. برخی واهمه دارند از اینکه درباره او چیزی بگویند و آنهائی‌که می‌دانند تنها از میان هم‌نسلان خود او یعنی جوانان و میانسالان دهه ۶۰ میلادی هستند، جوان‌هائی هم که او را می‌شناسند، تنها نامی از او شنیده‌اند. برخی‌شان دوست دارند شبیه چه‌گوارا باشند، اما حتی زندگینامه ”دل‌چه“ را به درستی نمی‌دانند و آنها که از داشتن تی‌شرت و لباس‌هائی با تصاویر او به‌خود می‌نازند، چیز زیادی از مشی او نمی‌دانند. سخنان موجز ”رویا تیموریان“ و ”منصور ضابطیان“ بر گیرائی فیلم می‌افزاید.سپس فیلم به پخش تصاویری از زندگی چه‌گوارا می‌پردازد. تصاویری از کودکی تا بزرگسالی او، دوران حضور او در دانشکده پزشکی، پیوستنش به گروه فیدل کاسترو، شکست حکومت باتیستا در کوبا و پیروزی چه‌گوارا و یارانش، ۹ سالی که او در کوبا و پیروزی گذراند و مناصب دولتی که داشت، استعفای او از تمامی این پست‌ها به همراه نامه معروف او به فیدل کاسترو و سرانجام عزیمتش به بولیوی و ماجرای شهادت او در آنجا به‌دست سربازان امریکائی به همراه صدای گوینده بر روی تصاویر. چه‌گوارا در هنگام استعفا از مشاغل دولتی در کوبا در نامه‌ای به فیدل کاسترو نوشت: ”دیگر ملل جهان یاری نه چندان زیاد مرا می‌طلبند.“دومین فیلم پویان شاهرخی تحت عنوان ”خداحافظ ارنستو“ تماماً در کوبا فیلمبرداری شده است. در این فیلم دانش‌آموزانی را می‌بینیم که وقتی از آنها درباره چه‌گوارا می‌پرسند، از او با مشخصات یک اسطوره یاد می‌کنند. در و دیوار شهر هاناوای کوبا، همچنان که در فیلم می‌بینیم پر از تصاویر و مجسمه‌های مختلف این مبارز انقلابی است.در موزه این شهر نیز تمام وسایل شخصی چه‌گوارا از قبیل کفش‌ها، کوله‌پشتی، دفترچه یادداشت، تیغ ریش‌تراشی و تکه‌ای از موی او نگهداری می‌شود. کوبائی‌ها آنچنان که ”بومبو“ همرزم چه‌گوارا می‌گوید بیش از آرژانتینی‌ها او را از آن خود می‌دانند. در این فیلم زوایای دیگری از زندگی ”دل‌چه“ را مشاهده می‌کنیم. فیلمی که از روی زندگی او ساخته شده است، ماجرای تغییر چهره او به هنگام سفر به بولیوی و از همه مهمتر سخنان کامیلو گوارا (پسر چه‌گوارا)، آلئیدا گوارا (دختر چه‌گوارا)، بومبو همرزم او، معاون او هنگامی‌که در کوبا اقامت داشت و نیز ماریا کارمن (محقق و تاریخدان) ما را با ریزه‌کاری‌هائی از زندگی شخصیت او آشنا می‌سازد.فیلم ۸۰ دقیقه‌ای ”خداحافظ ارنستو“ با پخش سرود ملی کوبا و صحنه‌هائی از جشن‌های سالگرد تولد این انقلابی نستوه پایان می‌یابد. خالی از لطف نیست بدانیم دختر، پسر و همرزمش درباره او چه می‌گویند:
بومبو (همرزم چه‌گوارا):آخرین کسی که او را دید یک معلم بود که وقتی وارد کلاس می‌شود، او را بسیار جدی و موقر می‌بیند، به او در مورد کلمه‌ای که روی تخته‌سیاه نوشته شده بود و از لحاظ املائی غلط بوده، تذکر داده بود، او به وی گفته بود که چون دارد به بچه‌های درس می‌دهد بیشتر دقت کنید و شایسته این است که کلمات را با املائی درست بنویسد.
ماریا کارمن (تاریخدان و محقق):اولین چیزی که باید مشخص شود این است که چه نمی‌خواست بمیرد. او می‌خواست زندگی کند و زندگی ببخشد و برای زندگی می‌جنگید.برای اینکه حقیقت مرگ او در بولیوی را درک کنیم، می‌بایست ایده‌های انقلابی او را به‌خوبی بشناسیم.
بومبو:او هم می‌توانست نجات یابد، هم می‌توانست بیمار یا مجروح شود یا جان ببازد. او آنقدر سالم بود که روی پای خودش بایستد اما بیمارانی که حتی قادر نبودند روی پایش خویش بایستند، توانستند جان سالم به‌در ببرند.او خود را قربانی کرد تا آنانی که مجروح یا بیمار بودند از مهلکه بگریزند.در اینجا بود که چه‌گوارا تصمیم گرفت بماند و زندگی زخمیان را نجات دهد. چون یک کمونیست واقعی بود و بدین ترتیب خود را فدای سه تن از زخمیان کرد.
کامیلو گوارا (پسر چه‌گوارا):سرخپوستان بولیوی شاید بیشتر از تمامی امریکای‌لاتینی‌ها مورد غارت و چپاول قرار گرفتند شاید هم حتی بیشتر از تمامی کشورهای دنیا. وقتی‌که شورشیان وارد این منطقه شدند با شرایط بسیار سختی مواجه گشتند. این مناطق پایگاه‌های اجتماعی اندکی دارد چرا که جمعیت زیادی نداشته، علاوه بر آن پراکندگی جمعیت نیز مطرح است. در حقیقت یک گروه مبارز از محیطی که در آن فعالیت دارد و تغذیه می‌کند، گسترش می‌یابد.هدف شورشیان این نبود که آنجا بمانند، بلکه قصد داشتند به سمت شمال جائی که تأثیرات سیاسی در آن بیشتر بود بروند. آنجا مرکز تولید شراب بود، در نتیجه مردمانی سخت‌کوش در آنجا می‌زیستند. علاوه بر آن این مناطق دارای جنگل‌های فراوانی بود که شورشیان به راحتی می‌توانستند در آنجا مخفی شوند.علی‌رغم نقاط ضعفی که داشتند حدود ۱۱ ماه در آنجا ماندند و مشکل اینجا بود که روستائیان آنجا شخصیتی مرموز و محافظه‌کار داشتند. این مشخصه اکثر قبال سرخپوست است که طی مدت زمان بسیاری مورد چپاول و غارت قرار گرفته‌اند.شاید هم از قبل چنین خصایصی را داشتند. علاوه بر آن جنبش‌های دیگری نیز در این مناطق ایجاد شده بود که به‌گونه‌ای اهدافی مشابه داشتند.همین امر موجب هراس و ترس روستائیان شده بود به همین سبب هنگامی‌که گروه شورشی به منطقه‌ای عزیمت می‌کرد، آن را خالی از سکنه می‌یافت، چون روستائیان به‌دلیل ترس آنجا را تخلیه کرده بودند. هیچ‌کس به جزء ”دبره“ نمی‌تواند در مورد آنچه که انجام قضاوت کند. در آخرین لحظه ”دبره“ خیانت کرد.در مورد مرگ چه‌گوارا همگان این مرگ را پیش‌بینی می‌کردند. نقش و تقصیر ”مونژه“ در این مورد آن بود که عملش با افکار جنبش انقلابی تطبیق نداشت. مقصود جنبش واقعی است و نه خیالی و لیکن مرگ چه‌گوارا تنها سببش عملکرد امریکا بود که در واقع حمله به گروه وی را برنامه‌ریزی و حمایت می‌کرده و بعد نیز حکم مرگ وی را امضاء نمود. بقیه نیز عروسک خیمه‌شب‌بازی بیش نبودند.
بومبو:در کمال آرامش گفت که شلیک کنند، چون می‌دانستند که آنها دستور قتل او را دارند. پس از مرگ وی امریکائی‌ها و مأموران سیا، سعی‌شان بر این بود که مرگ وی را مخفی نگه‌دارند تا بتوانند انقلاب کوبا را به مرگ وی متهم کنند.ارتش بولیوی تا لحظه در هیچ جنگی پیروز نشده بود، نه در جنگ pacifice و نه در chaco و این تنها جنگی بود که پیروز از آن بیرون آمد.آنها دست روی چه‌گوارا گذاشتند، به‌عبارتی شخصیتی که امریکائی‌ها بیش از هر کس دیگری در پی یافتنش بودند و یکی از شورشیانی محسوب می‌شد که تاکنون شکستی در کارنامه خود نداشت.
کامیلو گوارا:در هر حال چه‌گوارا اگر خودش می‌خواست می‌توانست نجات یابد و می‌توانست زنده بماند، اما اگر چنین می‌شد اکنون دیگر چه‌گوارا نبود یعنی همین چه‌گوارائی که ما دوستش داریم و تحسینش می‌کنیم.او می‌توانست زخمی‌ها را تنها بگذارد ولی او تا آخرین لحظه می‌بایست در کنار آنها باقی می‌ماند و چنین نیز کرد.
بومبو:چه‌گوارا انسان بسیار والائی بود، بسیار ساده و شجاع بود. او فردی خود ساخته بود. علی‌رغم اینکه آسم داشت و بیمار بود اراده‌ای آهنین داشت، اراده‌ای که خودش آن را با شیوه‌ای هنرمندانه خلق کرده بود.
اورلاندو بورگو (معاون چه‌گوارا):چه‌گوارا مردی بود که به‌جای آنکه در پی یافتن خودی جدید باشد، شخصیت خود را تکامل بخشید و در این امر نیز بسیار موفق بود. او به الگوئی بی‌بدیل برای جامعه بشری تبدیل شد. به همین دلیل فکر می‌کنم شخصیت وی هنوز تأثیرگذار است و امروز شاید این تأثیرگذاری بیشتر باشد. در برخی نقاط دنیا گرایش عجیبی نسبت به چه‌گوارا وجود دارد. هنگامی‌که در لیبی بودم متوجه شدم که مردم این کشور، چه‌گوارا را بسیار تحسین می‌کنند. این مسئله که این تقدیر، تمجید و احترام تاکنون باقی‌مانده است امری است توجیه‌ناپذیر.
بومبو:برای ما کوبائی‌ها چه‌گوارا یک کوبائی بود. همه ما می‌دانیم که او در آرژانتین متولد شد و لیکن ما او را یکی از خودمان می‌دانیم پس شاهکار او را نیز از آن خود می‌دانیم.
آلئیدا گوارا (دختر چه‌گوارا):... اما او مرد کاملی نبود. بلکه انسانی شبیه به ما بود با این تفاوت که تلاش کرد تا انسان بهتری باشد و در این امر نیز موفق شد و این درسی است برای ما که او را دوست داریم.
اورلاندو بورگو:او انسان بسیار والائی با گرایشات مارکسیستی بود. او می‌خواست طرح کمک به جهانیان و دنیا را پیاده کند. او می‌خواست عدالت اجتماعی را در جهان به نفع فقر حاکم سازد. این طرح وی بود که در قالب آن انسان جدیدی که ظهور می‌یافت الگوئی بی‌نظیر از وحدت، انسانیت و اخلاق باشد. نبرد او نبردی به نفع انسانیت و بشریت بود.
ماریا کارمن:هر جا حرف از عدالت اجتماعی و مساوات است بدون شک تصویر چه‌گوارا آنجا زنده است.اما امریکائی‌ها سعی دارند از او به‌جای یک مبارز چهره‌ای زیبا و قابل فروش ارائه کنند. فردی که خود را به خاطر بشریت تسلیم می‌کند ولی با اهدافی نه چندان مردمی و درست.
بومبو:”چه‌گوارا“ با شجاعت و قهرمانی‌اش توانست به یک پرچم جنگ تبدیل گردد. امروزه نیز در تظاهرات‌هائی که علیه نابرابری، بی‌عدالتی و سرکوب برپا می‌گردد، تصویر ”چه‌گوارا“ دیده می‌شود.
ماریا کارمن:از سال ۱۹۶۸ در جنبش‌های دانشجوئ که در اروپا و مخصوصاً فرانسه شکل گرفته در تمامی تظاهرات‌ها تصویر چه‌گوارا به چشم می‌خورد.به‌عبارتی تصویر چه‌گوارا در تمامی جنبش‌های انقلابی در سرتاسر دنیا حاضر بوده است. برخلاف آنچه که دشمن می‌اندیشد تصویر چه‌گوارا هیچ‌گاه مخدوش نشد و از بین نرفت.
کامیلو گوارا:به‌نظر من ”چه‌گوارا“ توانست خلاصه‌ای از تمامی ارزش‌های انسانی موجود در زمان خودش را در خود جمع و به آنها عمل کند و آنها را در تمامی جهان منتشر سازد. همین موضوع باعث شد که شیوه او به شیوه‌ای جهانی مبدل شود. او مالک ارزش‌هائی است که برای بقای انسان بسیار اهمیت دارندبه همین دلیل چه‌گوارا توانست راز پنهان در آمریکای لاتین را به سایرین نشان دهد و حقایق زمان خویش را به تصویر بکشد.دلایل دیگری نیز وجود دارند که باعث شده‌اند چه‌گوارا به یک سمبل جهانی مبدل گردد، دلایلی که توضیح آنها را در قابلیت‌های خود نمی‌یابم.سوسیالیسم جهانی از بین رفته و شرایط ایجاد شده، باعث شده که سایرین چه‌گوارا را بسان پرچمی پاک که هیچ‌گاه پائین نخواهد آمد، بپذیرند.
ماریا کارمن:هیچ لکه‌ای نمی‌تواند چهره چه‌گوارا را مخدوش کند. به‌عبارتی این مرد در زندگی‌اش به مرور زمان مهمتر می‌شود و این مسئله به‌خصوص برای یک جوان بسیار مهم است. او خود را تسلیم ایده‌های انقلابی‌اش کرد اما نه برای مردن بلکه برای ساختن دنیائی بهتر.
منبع : روزنامه اعتماد