چهارشنبه, ۱۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 1 May, 2024
مجله ویستا


ویراستاری متون ماهیت دهی به اثر است


ویراستاری متون ماهیت دهی به اثر است
ویرایش یک متن، دمیدن روحی دوباره در تن مرده ای است که جلای بودنش را در لابلای کلمات سنگین ومبهم یک نوشته از دست داده است.
ویراستاری، احیای یک نوشته و هویت بخشی به آن است. با وجود این تفاسیر، ویراستاری در ادبیات رسانه ای کشورما و نیز دنیای نویسندگان و مؤلفان جایگاه چندانی ندارد و نویسندگان بی توجه به آنچه خواننده را در هنگام خواندن یک کتاب میخکوب می کند، علاوه بر محتوای غنی آن و قلم توانمند نویسنده، آراستن آن به پیرایه های ادبی و زدودن پلشتی های مخدر ذهن از واژگان مازاد است.
در گفتگوی پیش رو که توسط معاونت پژوهشی حوزه علمیه قم تهیه شده است، سید ابوالقاسم حسینی (ژرفا)نویسنده و محقق، به بررسی جایگاه ویراستاری در دنیای پرتلاطم کتاب دینی پرداخته است.
▪ به عنوان پرسش نخست، از وضعیت ویراستاری در فضای پژوهشی کشوربگویید.
ـ ویراستاری یکی از مظلوم ترین بخشهای فرهنگ در جامعه ما و در بسیاری از جوامع امروز است. من سالها پیش در جایی گفتم و نوشتم که ویراستاران، سربازان گمنام فرهنگند. علت این سخن آن است که ویراستاری به معنای حقیقی، زنده کردن مکتوب است؛ یعنی اگر ویراستار به درستی و راستی کار خود را انجام دهد، در حقیقت، اثری را که در حال احتضار است، می تواند احیا کند؛ و روح تازه ای در آن بدمد. اما متأسفانه در جامعه ما ویرایش یک کار فنی و مکانیکی و دست چندم تلقی می شود. اجازه می خواهم در این فرصت کوتاه این هر دو بخش را که توضیح دهم.
اولا،ً ویرایش کاری فقط فنی و صوری نیست. ویرایش کاری اساسی است، کاری است باطنی. یعنی ویراستار باید به نوشته جان بدهد، روح بدهد، بخصوص در آثاری که گفتار می خواهد به نوشتار برگردد، یا نوشته های به تعجیل نگاشته شده می خواهد به یک نوشته روان و شیوا برگردد، ویراستار در حقیقت باید در نوشته جان جاری کند و این جاری کردن جان کاری است باطنی. پس ویراستار باید حتماً نویسنده خوبی باشد و در عین حال از فن ویرایش هم آگاه باشد تا بتواند این جان بخشی را در اثر ایفا کند.
دوم، ویرایش کاری دست چندم نیست، ویرایش فقط از کسانی بر می آید که مجموعه ای از توانایی ها و دانایی ها را داشته و صاحب توانایی ها و دانایی های گوناگون باشند. ویراستار خوب کسی است که مطالعات گسترده و طیفی و منشوری داشته و در ابواب مختلف صاحب اطلاع باشد؛ مثلاً ویراستار متون دینی باید در مجموعه علوم دینی از هر کدام خوشه ای برگرفته و از هر خرمنی گلی و خوشه ای فراچنگ آورده باشد.
فرق نویسنده و ویراستار، همین جا معلوم می شود. نویسنده ای که مثلاً در فلسفه قلم می زند، نیازی نیست که از علوم دیگر خیلی بداند، اما اگر بداند چه بهتر. اما ویراستار یک متن فلسفی، اتفاقاً باید به اصطلاحات حوزه های دیگر علوم دینی کم و بیش آشنا باشد تا مثلاً هنگام ویرایش و تغییر و بازپروری اصطلاحات و ترکیبها، اصطلاحات حوزه های مختلف علوم را با یکدیگر در نیاویزد؛ بداند که در اصطلاح روان شناسی معنا، feed back و بازخوردی دارد، اما مثلاً در اقتصاد بازخورد دیگر دارد، در ادبیات بازخورد دیگر دارد. کسی که حتی تک واژه بسیط فرهنگ را می خواهد در جایی به کار ببرد یا دست بزند یا ترکیبات مضاف و مضاف الیه و موصوف و صفتی از فرهنگ بسازد، باید بداند که فرهنگ در هر حوزه ای از دانش، کاربردی و مبنایی دارد. این نیاز برای ویراستار سبب می شود به این باور برسیم که ویراستاری شأنی بالاتر از نویسندگی به طور مطلق دارد.
ویراستار خوب باید نویسنده ای خوب باشد، باید آگاهی های ادبی خوب داشته باشد، آگاهی های زبان شناسی و آگاهی های فرامتنی داشته باشد، در حوزه های مختلف دانشی، نمی گویم که مسلط باشد، در هر کدام صاحب مطالعه باشد. ویراستار باید اصولاً آدم پرمطالعه ای باشد.
متأسفانه در جامعه، ویراستاری یک کار دست چندم تلقی می شود. یعنی بسیاری از کسانی که بویژه در دهه اخیر به سمت ویراستاری روی آورده اند، ویراستاری برای آنها وسیله ای است برای امرار معاش و مراکزی هم که ویراستاران را به کار می گیرند، برای آنکه اولاً خیلی نگردند، زحمت نکشند و جستجو نکنند و ثانیاً پولهای کمتر و سبک تری بپردازند، کسانی را که شاید در جنبه های دیگر توانایی نداشته باشند و نتوانند یک مقاله خلق کنند، نتوانند یک اثر خوب تدوین کنند، حتی نتوانند بعضی کارهای ساده نگارشی را انجام دهند، متأسفانه به اینها می گویند شما بیایید ویراستاری کنید.
ویراستاری و نمونه خوانی، دو کاری است که متأسفانه در جامعه ما هم طراز تلقی می شود. خیلی از وقت ها دیدم در مؤسسات فرهنگی می گویند ویراستار و نمونه خوانمان فلانی است. این نکته ای بود که می خواستم رو در رو به این بحث مهم به عنوان یک درد دل اساسی عرض کنم و چون میدانم اهل فرهنگ این صدا را می شنوند، از آنها خواهش کنم در این نگرش به ویراستاری، تجدید نظر کنند.
▪ نقش ویراستار در متون و کتب دینی چیست؟
ـ به نظر من، ویرایش در متون دینی باید یک گام افزون تر از ویرایش در متون دیگر بردارد. همان طور که اشاره شد، ویراستار به کلام جان می بخشد، روح می بخشد، زیبایی و طراوت و نشاط می بخشد؛ این وظیفه اش است؛ یعنی باید این کار را بکند. البته بعضی از ویراستاران ما این کار را - دانسته و ندانسته- نمی کنند آنها وظیفه دارند به نوشته روح و طراوت بدهند. اما کسی که متون دینی را ویرایش می کند، یک گام هم افزون تر باید بردارد و آن این است که به نوشته هویت ببخشد.
علت اینکه بسیاری از آثار دینی روزگار ما، هویت ندارند، این است که ویراستاران خوبی ندارند. من باید اینجا منظورم را از هویت بیان کنم. ببینید، یک نوشته، مانند یک انسان دارای جان است، دارای پویایی است، دارای حیات است نوشته خوب با شما حرف می زند، با شما راه می آید، به قول امروزی ها پویاست.
اینکه می گویند پویاست، یعنی یک حرکت تدریجی مستمر و آرام. وقتی نوشته پویاست، یعنی شما را با خود باید همراه بکند و با خود جلو ببرد، نه این که مجموعه ای از اطلاعات را صرفاً به شما بدهد. ویراستار خوب باید بتواند این پویایی را به نوشته تزریق کند، باید بتواند مثلاً نوشته ای که در باب تفسیر قرآن است، آن جایی که قرآن دارد را در این نوشته تجلی بدهد. یعنی ماهیت قرآنی این نوشته را حفظ کند.
صریح تر بگویم، نوشته قرآنی باید از نوشته در ابواب دیگر متمایز باشد. یک وجه تشخص قرآنی باید در آن نوشته به چشم بخورد. لازمه این قضیه آن است که از واژگان بگیرید تا مصطلاحات و ترکیبات تا تعبیرات و کنایات و مثل ها تا اشعاری که آورده می شود، تا نحوه پاراگراف بندی، تا نحوه جمله بندی تا باب بندی و فصل بندی و همه ارکان و اجزای نوشته، یعنی چه مفردات و چه مجموعه های نوشته، با فضای قرآنی هماهنگ باشد. کدام ویراستار می تواند این کار را بکند؟ کسی که خودش در مطالعات قرآنی عمیق باشد، در مطالعات حوزه های دیگر و قلمروهای دیگر هم دست داشته باشد.
حالا اگر این کار بشود، نوشته های قرآنی، مقاله های قرآنی و کتابهای قرآنی تمایزی از آثار دیگر پیدا می کنند، نه تمایز کلی، به هر حال، متون دینی، همه مشترکاتی دارند اما هر کدام، رنگ و بوی خود را می گیرند. کتابی که در زمینه تاریخ اسلام نوشته می شود، حتی باید فرمش، فرمتش با کتاب مثلاً روایی فرق کند.
ولی این چیزی است که رعایت نمی شود. اینکه حتی شما هر چند صفحه یک بار تیتر را تجدید کنید، تیتر شما بلند یا کوتاه باشد، تیتر شما فعل داشته باشد یا فعل نداشته باشد و ده ها مقوله از این قبیل، موارد و مسائلی است که باید با ماهیت و موضوع نوشته شما همخوان و همساز باشد و این تنها هنگامی ممکن است که ویراستار خودش از اینها سر در بیاورد و بتواند این ماهیت را به نوشته تزریق کند.
بنابراین، سخنم را خلاصه می کنم. نخست، ویراستاری جان بخشیدن به نوشته است؛ دوم، ویراستاری متون دینی به طور خاص، افزون بر جان بخشی، نوعی ماهیت دهی به اثر است؛ سوم، ویراستار باید حتماً در حوزه مورد بحث، دست کم نویسنده توانایی باشد و در حوزه های همجوار هم مطالعاتی داشته باشد تا بتواند دو وظیفه ای را که گفتم، انجام دهد.
▪ این نگرانی شما به نوعی تحولی نوین در این عرصه را می طلبد.چه راهکاری برای برون رفت از وضع موجود و ورود به مطلعی بهتر پیشنهاد می کنید؟
ـ پیشنهاد من این است که مقوله نگارش به طور عام، باید یکی از سرفصل ها و مأموریتهای اصلی نویسندگان دینی قلمداد شود. همه می دانیم که روزگار فرق کرده، نیازهای جامعه و تلقی مردم از ایشان به کلی فرق کرده و خود را نباید فریب دهیم. آنچه ما به طور سنتی در حوزه می آموزیم، هم در ناحیه دانایی و هم در ناحیه توانایی، در قبال انتظارهایی که جامعه در حوزه دارد، بسیار ناچیز است. بنابراین، باید با شجاعت و صراحت و روشنی اعتراف کنیم و در این زمینه گام برداریم که باید روحانیت دانایی ها و توانایی های خود را با این نیازها و خواسته ها منطبق بکند.
یکی از آن ابواب و بخشهایی که برای رسیدن به این مهم بسیار محل نیاز است، مسأله نوشتن است؛ وقتی به این مقوله، توجه بنیادین کنیم. حالا یکی از شکلهایش این باشد که واحدهای تخصصی نویسندگی را در حوزه ایجاد کنیم و به شأن واقعی نویسندگان توجه شود. نوشتن کاری فرعی در حوزه قلمداد نشود، بلکه نوعی تبلیغ مهم و اثرگذار تلقی گردد.
اینکه در سالهای اخیر افراد با سلیقه های گوناگون دارند کار می کنند، بسیار به مجموعه آموزش نگارش و ویرایش لطمه زده است. اگر این همدلی و همراهی صورت بگیرد، گمان می کنم در حوزه های علمیه می توانیم در سالهای آینده از همین استعدادهای موجود دوستان، نویسندگان و ویراستاران بسیار خوبی داشته باشیم .
منبع : روزنامه قدس


همچنین مشاهده کنید