چهارشنبه, ۱۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 8 May, 2024
مجله ویستا


آموزه‏های خودروسازی


آموزه‏های خودروسازی
روز به روز نیز بر سرعت این تحركات افزوده می‏شود و به‏هیچ روی نمی‏توان تصور كرد كه روزی از شدت آن كاسته نشود. به عبارت دیگر امروزه مسئله تحرك با زندگی روزانه بشر عجین نشده است. بدون تردید می‏توان مدعی شد كه این سرعت و تحرك امروزی جوامع، مدیون پدیده‏ای به نام اتومبیل است. در دنیای امروز ماشین در اشكال و ابعاد گوناگونی به هدایت امور روزمره مشغول است و این روند بدون اختراع اتومبیل انجام نمی‏شد. زندگی مردم قبل از اختراع ماشین یك روند كند و در برخی موارد بسته را طی می‏كرد. مشكل‏ترین مانع تحرك و سرعت تحرك جامعه بشری طی مسافت بود. در گذشته اگر كسی بر فوات مسافتی را پیاده می‏پیمود، زمان زیادی را از دست می‏داد.به عنوان مثال فاصله دو شهر كارسروهه و استراسبورگ در نزدیكی مرز دو كشور آلمان و فرانسه نزدیك به ۴۰ كیلومتر بود و برای طی كردن این مسافت به ۱۶ ساعت زمان نیاز بود. كالسكه‏ها كه وارد عرصه حمل و نقل و تردد شدند، در طی كردن سریع مسافت به انسان كمك كردند اما این وسایل نقلیه برای طی مسافت‏های طولانی كارآیی نداشتند. به عنوان مثال برای یك مسافرت ۴۵۰ كیلومتری در خاك فرانسه، به بیست روز زمان نیاز بود. استفاده از چهارپایان برای سرعت بخشیدن به رفت و آمد آدم‏ها و حمل و نقل بار اقدام مناسبی بود اما برای پیشرفت كارها و افزایش سرعت تحرك این وسایل كافی نبودند. بنابراین طرح‏های جدید مطرح شد، این طرح یعنی دو چرخه نیز متكی بر الگوی چهارپایان بود، دوچرخه‏ای كه مخترع اولیه آن یعنی سائوتر بورن در حدود ۲۰۰ سال پیش‏ساخت شباهت زیادی به اسب داشت! زیرا این دوچرخه ركاب نداشت و شكل صندلی آن نیز مانند زین اسب بود.آقای بورن سوار دوچرخه شد و همانگونه كه زیر شكم اسب ضربه می‏زدند، با فشار پاهایش به دو طرف بر روی زمین، دوچرخه را به حركت درآورد. البته به غیر از الگوبرداری از حركت چهارپایان و نیز اعتقاد به این كه تحرك در فضا نباید موجب از بین رفتن تحرك فردی شود، موضوع اعتقاد به یك پدیده شبه‏علمی نیز مطرح بود. در آن اوقات این اعتقاد وجود داشت كه »بهترین وسیله نقلیه، وسیله‏ای است كه فقط دارای دو چرخ باشد. زیرا در این حالت اصطحكاك به حداقل می‏رسد. اما ساخت خودرو این باور قدیمی را مطرود كرد. به این ترتیب پس از تحول اولیه‏ای كه خودرو ایجاد كرد، یعنی توجه به تحرك، موضوع بعدی نیز در جامعه جا افتاد به این معنی كه خیلی از باورهای علمی، زیاد هم علمی نیستند. صنعت دوچرخه‏سازی رونق گرفت اما كافی نبود، بنابراین الگوبرداری دوم مطرح شد، یكی به این فكر افتاد كه به جای تقلید از اسب و ساخت دوچرخه از كالسكه تقلید كند! در سال ۱۸۶۳ میلادی با تلاش‏های مخترعین یك دستگاه جدید بر روی جاده ژوآنویل كشور فرانسه به راه افتاد. ناظران حركت این وسیله، شاهد صحنه‏های دلخراشی بودند! این وسیله نقلیه كه پدر جد خودروهای با موتور انفجاری بود گرچه حركت می‏كرد، اما اشكالات متعددی داشت. خودروی اختراعی به نفس تنگی مبتلا بود زیرا سوخت و روغن بسیار زیادی مصرف می‏كرد و حرارت موتور به سرعت بالا می‏رفت و هر آن امكان داشت این وسیله منفجر شود. چرخ‏های این خودرو نیز از كالسكه عاریه گرفته شده بود و خودرو با تكان‏های بسیار شدید جلو می‏رفت. برای متوقف كردن این وسیله راهی نبود جز این كه موتور را خاموش كنند، یك نفر مجبور بود جلوی ماشین بدود و با پرچم قرمز اعلام خطر كند كه یك غول دودی در حال ورود است! ضمنا این وسیله فقط مستقیم حركت می‏كرد. كسانی كه در كنار جاده ناظر حركت این وسیله بودند، آن را تحسین می‏كردند اما به محض سوار شدن، به مخترع وسیله دشنام می‏دادند زیرا این وسیله نقلیه موتوری ظاهرا جدید مانند ارابه‏های پرسر و صدایی بود كه سرنشینان آن بر اثر تكان‏های شدید، دچار سرگیجه و حالت تهوع می‏شدند. بنابراین پیام بعدی این بود كه آقای مخترع برای تولید خودرو تقلید از كالسكه خوب است، اما باید در امر تقلید هم ابتكار داشت، خودروی جدید شكل كالسكه می‏تواند باشد، اما همان كالسكه نباید باشد! بنابراین تغییراتی در شكل خودرو ایجاد شد، ازجمله به جای چرخ چوبی، لاستیك قرار گرفت و البته اگر آقای دانلوپ موفق به اختراع لاستیك نمی‏شد، این تغییرات اساسی نیز در خودرو ایجاد نمی‏گردید. بعد از لاستیك موضوع سوخت خودرو مطرح بود. آقای ترویتیك اهل كورنوال انگلستان در سال ۱۸۰۱ كالسكه بخار را ساخت، به این كالسكه یك دیگ بخار اضافه شده بود كه دودكشی بزرگ داشت اما این وسیله نقلیه سنگین را به سختی می‏شد خودرو نامید. زیرا كالسكه‏های جدید باز از چوب ساخته شده بودند و نیروی بخار حاصل از حرارت دادن آب در داخل یك دیگ بزرگ، آن را به جلو می‏راند. بنابراین برای ادامه حركت خودرو، هرچند دقیقه یك بار، باید مقداری آب به داخل دیگ ریخته می‏شد. بنابراین تغییراتی در كالسكه داده شد، به همین جهت این اتومبیل كمی از كالسكه تندتر می‏رفت و حداكثر سرعت آن ۲۲.۵ كیلومتر بود. بنابراین تفكر شبه‏علمی دیگر وجود داشت كه وسیله نقلیه‏ای كه بدون اسب حركت می‏كند، نمی‏تواند شبیه كالسكه نباشد.این فكر غلط را آقای كارل بنز با اختراعش آشكار ساخت، بنز در سال ۱۸۸۵ یك خودرو بنزینی سه چرخه ساخت و همگان دیدند كه می‏توان در طراحی شكل كالسكه‏ها تغییرات اساسی بوجود آورد. بنز نه‏تنها تفكر تقلید كامل از كالسكه را دور انداخت، بلكه بنزین را به جای آب برای تحرك خودرو وارد عرضه تولید نیرو كرد كه این امر نیز پیامدی دیگری برای جامعه امروز داشت.مدتها قبل از اختراع خودرو منابع نفتی كشف شده بودند، اما سوخت بنزین باعث شد كه ماده سیاه و غلیظی كه چنان دود و بویی ایجاد می‏كرد كه مردم به آن نزدیك نمی‏شوند، محبوب قلوب شود و یكی از میلیون‏ها محصول آن یعنی بنزین، تمام خودروهای زمین را به حركت درآورد. بنزین باعث شد كه تولید خودرو با سرعت حیرت‏آوری افزایش یابد. به عنوان مثال میزان تولید خودرو در امریكا در سال ۱۲۹۳ ه&#۰۳۹; . ش ۱.۸ میلیون دستگاه بود اما این رقم در سال ۱۲۹۹ ه&#۰۳۹; . ش به رقم حیرت‏انگیز ۹.۲ میلیون دستگاه رسید. با افزایش تولید خودرو ذهن تولیدكنندگان متوجه مسئله دیگری شد و اینكه آیا برای تولید اتومبیل باید فقط به فكر كارآیی آن بود، یا می‏توان خودروها را نیز شكیل و زیبا ساخت؟ پاسخ به این سوال احتیاج به زمان زیادی نداشت، زیرا تغییر شكل خودرو هم جنبه زیباشناختی داشت و هم جنبه مادی و اقتصادی طبیعت بر زیبایی حاكم است و پدیده‏های ساخت دست بشر نیز از این قاعده نمی‏توانند مستثنی باشند، بنابراین در جهت تولید اتومبیل استفاده از دانش طراحی اهمیت یافت. در ابتدا آنچه موجب به‏كارگیری دانش طراحی در خودروسازی شد، صرفه‏جویی در مصرف بنزین و سوخت بود. خودروسازان دریافتند اگر خودرو از شكل كالسكه به موشك تغییر یابد به مقدار زیادی در سوخت مصرفی صرفه‏جویی خواهد شد. به عنوان نمونه شركت كرایسلر در سال ۱۹۳۳ موضوع »جریان هوا« را برای طراحی ساخت خودرو مطرح كرد. زیرا این شركت معتقد بود كه طراحی درست خودرو، آن را از یك تكه جعبه فلزی به چیزی لطیف و متوازن تبدیل می‏كند، یعنی چیزی كه می‏شد با لذت به تماشای آن نشست و ضمنا سوخت كمتری مصرف می‏كرد. پس از جنگ دوم جهانی، »هارلی ایرل« طراح خودرو با اقتباس از عكس‏های نوعی هواپیمای پیروز جنگی طرح‏هایی خلق كرد كه تیزرو و در عین حال كارآمد و مقاوم به نظر می‏آمد. شركت اولدزموبیل هم یك مدل راكت را الگوی ساخت خودرویی با دماغه گلوله‏ای شكل قرار داد. و بدین‏ترتیب قیافه خودرو نیز تغییرات اساسی و ضمنی متكی بر اصول زیباشناسی، پیدا كرد. تا این جای كار تغییرات اساسی در خودرو متكی بر شكل خودرو و مطلوب بودن ظاهر و توانایی‏های مكانیكی آن بود و متاسفانه در این امور نیز مانند دیگر امور تمدنی جدید، عامل اصلی ندیده گرفته شده بود. یعنی خودروها عوض می‏شدند اما كسی به فكر عامل حركت خودروها یعنی راننده نبود! درحقیقت عامل اصلی هدایت خودرو همچنان انسان بود اما این عامل كمتر مورد توجه قرار داشت. البته راننده خودرو از همان اوایل وظایفی برعهده داشت. مثلا »لئون سرپوله« برای حركت خودرو یك دیگ اختراع كرده بود كه كوره آن با نفت گرم می‏شد و آب كه از داخل لوله‏های باریك عبور می‏كرد، بلافاصله تبدیل به بخار شده و به این ترتیب ماشین به حركت درمی‏آمد. بنابراین راننده مجبور بود پیش از هر كاری با گرم كردن دیگ زمینه حركت خودرو را فراهم آورد. در همین زمان است كه كلمه شوفر ( chauffeur ) فرانسوی كه به معنای گرم‏كننده است، بر روی راننده خودرو باقی ماند. زمانی كه هندل جای دیگ را گرفت، باز هم این راننده بود كه باید هندل را می‏چرخاند و برای رعایت حال رانندگان در سال ۱۹۰۵ شخصی به نام »پی‏یر بولسو« روشن كردن خودرو از داخل را اختراع كرد كه همان شیوه استارت زدن امروزی است. بنابراین راننده هم از موهبت پیشرفت تكنولوژیك خودرو به تدریج برخوردار شد. اما به تدریج این تفكر جدی‏تر شد كه باید هر اقدامی تخصصی شود، پس چرا رانندگی تخصصی نیست. بنابراین پیام بعدی این بود كه اتومبیل وسیله راحتی است اما انجام هر كار راحتی هم نیازمند آموزش و توفیق در آن آموزش است. نخستین بار این مسئله در فرانسه مطرح شد كه تنها كسانی می‏توانند رانندگی كنند كه دارای صلاحیت‏های لازم باشند. در سال ۱۸۹۳ م قرار شد رانندگان گواهینامه رانندگی امروزی را دریافت كنند. در سال ۱۸۹۶ م این موضوع در انگلستان نیز رواج پیدا كرد. اما با پیشرفت تكنولوژیك خودرو و افزایش توانایی‏های یك اتومبیل، بحث تسلط راننده بر ساخته دست بشر مطرح شد. این موضوع هنگامی به صورت جدی مورد توجه قرار گرفت كه میزان تصادفات و مرگ و میر رانندگان بسیار زیاد شد ابتدا این تفكر مطرح شد كه امكانات ایمنی در داخل خودروها افزایش یابد. مثلا بر اساس آمار دلیل عمده مرگ در تصادفات ضربه مغزی بوده، یعنی ۷۰ درصد مرگ و میر متكی به این عامل بوده است. بنابراین كمربند ایمنی طراحی و ساخته شد تا از میزان مرگ و میر كم شود. اما تا هنگامی كه تصادف وجود دارد، مرگ و میر هم خواهد بود. تحقیقات بعدی نشان داد كه رسیدگی به وضعیت عامل اصلی تصادفات یعنی رانندگان اولویت اصلی را دارد. زیرا دقت در رانندگی نقش مهمی در جلوگیری از تصادفات خواهد داشت. اما راننده باید توانایی جلوگیری از تصادفات را نیز داشته باشد. اولین نكته در مورد راننده‏ها »میدان دید« بود. نكته‏ای كه نه‏تنها در رانندگی اهمیت دارد، بلكه تاثیر آن را در تمام زندگی انسانها نمی‏توان انكار كرد.براساس پژوهش‏های انجام گرفته، فاصله‏ای را كه راننده می‏تواند از گوشه چشم خود ببیند، میدان دید می‏گویند. اگر میدان دید كم باشد، آن را دید لوله‏ای یا دید تونلی می‏گویند. دلیل این نامگذاری آن است كه راننده‏ای كه چنین دیدی داشته باشد، خودروها و كامیون‏هایی را كه از كناره‏های راست و چپ می‏آیند، نمی‏بینند مگر آن كه سر خود را به همان سمت‏ها برگرداند. بنابراین اگر میدان دید از ۱۴۰ درجه كمتر باشد، برای راننده عیب بزرگی به شمار می‏آید و می‏تواند منجر به تصادف شود. موضوع دیگر كه به آمادگی بدنی ارتباط پیدا می‏كند، زمان »عكس‏العمل« است. زمان عكس‏العمل تعداد ثانیه‏هایی است كه بین تصمیم به یك عمل و اجرای آن طول می‏كشد. هرچه میزان واكنش یك راننده از وقتی كه مانع خطرناك را می‏بیند، تا هنگامی كه ترمز می‏كند، كمتر باشد، زمان عكس‏العمل او بهتر خواهد بود. برای رانندگان متوسط، زمان عكس‏العمل سه چهارم ثانیه است. در این مدت خودرویی كه با سرعت ۳۰ كیلومتر حركت می‏كند، پیش از ترمز كردن، هفت متر حركت می‏كند. آزمایش‏ها نشان داده كه خودرو قریب ده متر، پس از ترمز كردن جلو می‏رود. بنابراین از وقتی راننده تصمیم می‏گیرد، ترمز كند، تاوقتی خودرو كاملا متوقف شود ماشین نزدیك هفده متر جلو می‏رود. اگر سرعت از سی كیلومتر در ساعت متجاور باشد، خودرو در زمان عكس‏العمل تا توقف ماشین از این مقدار هم بیشتر می‏شود. تا مدت‏ها توجه می‏شد كه رانندگان خودشان فكری به حال اعصاب و روان خود و بالا بردن آن باشند، اما به تدریج بهره‏گیری از امكانات مكانیكی برای بهتر شدن خودرو و ایمنی رانندگان مطرح گردید. به تدریج از ابتدای دهه ۹۰ استفاده از هدایت الكترونیكی در خودروها مطرح شد، در ابتدا این رقم ۱۰ درصد بود، اما طی ۵ سال به ۲۵ درصد رسید و در حال حاضر با عبور از سال ۲۰۰۰ این رقم به صد در صد نزدیك می‏شود. بنابراین اتومبیل‏سازی به این سمت حركت كرد كه هرچقدر تولید خودرو اهمیت دارد، رانندگان نیز واجد اهمیت و ارزش هستند. نگاهی اجمالی به سیر تحول ساخت خودرو نشان می‏دهد كه بهره‏گیری از منطق، نظم و هماهنگی با طبیعت چقدر به بهبود ساخت خودرو كمك كرده است. زیرا در ابتدا حتی ساخت خودرو هم غیرممكن بود. هنگامی كه در انگلستان عده‏ای به فكر ساخت خودرو افتادند »بارون آلدرسون« در مجلس عوام انگلستان گفت »این طرح غیرعملی‏ترین طرحی است كه تا به حال به دست بشر ارائه شده است« اما تجربه‏اندوزی و واقع‏نگری نشان داد كه خودروسازی می‏تواند طرحی عملی باشد.

حسن محرابی
منبع : مجله گسترش صنعت