یکشنبه, ۱۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 5 May, 2024
مجله ویستا

سیطره جهانی شدن و لزوم بازآفرینی ارزش‌ها


سیطره جهانی شدن و لزوم بازآفرینی ارزش‌ها
تعبیر «جهانی‌شدن» از حدود دهه۱۹۶۰ مطرح و از اواسط دهه۸۰ شیوع چشمگیری یافت.جهانی‌شدن فرآیندی اجتماعی (البته با آبشخوری كاملاً سیاسی) است كه از مدت‌ها پیش آغاز شده و رو به گسترش است و در آن، قیدوبندها و محدودیت‌های جغرافیایی كه بر روابط اجتماعی و فرهنگی سایه افكنده از بین می‌رود و مردم به‌طور فزاینده‌ای در معرض آسیب‌های این پروسه قرار می‌گیرند و شاهد زوال موازین و ارزش‌های فرهنگ خود می‌شوند. اصطلاح جهانی‌شدن ظاهرا حركت به سوی یك جامعه جهانی واحد را بشارت می‌دهد و برحسب این‌نظریه گویی تنها یك جامعه و یك فرهنگ در سراسر سیاره زمین مستقر خواهدشد.
احتمالاً در این فرهنگ، اختلاف،‌تنوع،آزادی و انتخاب و اختیار فردی مورد قبول واقع خواهدشد اما وابستگی به سرزمین مادری به عنوان یك اصل وحدت‌آفرین در زندگی اجتماعی و فرهنگی از بین خواهدرفت. در یك برداشت مجمل، جهانی‌شدن بنا بر ادبیات غربی به معنی گسترش آمرانه و جبری فرهنگ غربی و جامعه سرمایه‌داری و به عبارتی نتیجه رواج و شیوع فرهنگ اروپایی و آمریكایی از طریق استعمار، ارتباط، تقلید و ازدست‌دادن اعتماد به نفس فرهنگ‌های بومی و سنتی در برابر فرهنگ غربی است.
رواج فرهنگ غربی عملاً به عنوان معیاری برای ارزش‌های جهانی مطرح است. انقلاب الكترونیك و بمباران اطلاعاتی و رشد سریع وسایل ارتباط جمعی، ماهواره، اینترنت و توریسم، راه رشد و پیمایش سریع فرهنگ جهانی‌شدن را فراهم كرده است. اما در این میان، فرهنگ‌های غیرغربی و سنتی حتی با درنظرگرفتن پیشینه چندین هزارساله‌ای مانند ایران،‌چین و مصر به علت داشتن امكانات بسیار اندك در برابر فرهنگ غرب، آنان را در برابر جنگی نابرابر قرار داده و سرنوشتی مبهم را برای آنان رقم زده است. جهانی‌شدن، در واقع یك پروسه هدایت‌شده از طرف غرب به منظور توجیه و گسترش سلطه و هژمونی فرهنگ لیبرالی در ساخت‌های اقتصادی، سیاسی و فرهنگی است.
به لحاظ اقتصادی، ادامه فرآیند جهانی‌شدن، بی‌شك به ضرر كشورهای جهان سوم یا كشورهای در حال توسعه است زیرا در این پروسه، نخبگان كشورهای ضعیف به خاطر فاقداهمیت‌شدن نیروی كار و مواد خام، مجبور به مهاجرت به كشورهای پیشرفته می‌شوند و این خود به نابرابری هرچه بیشتر كشورها دامن می‌زند(یكی از شاخصه‌های فرهنگ غرب، هضم و بازآفرینی نخبگان دیگر كشورهاست كه به‌خوبی می‌تواند از پتانسیل و ظرفیت علمی و شخصیتی آنان بدون درنظرگرفتن ملیت، استفاده بهینه كند).
در آستانه ورود به فرآیند جهانی‌شدن امكانات كشورها به هیچ وجه قابل مقایسه نیست. در یك مقطع زمانی مشخص، در حالی كه كشورهای غربی به فكر هرچه بیشتر لذت بردن از اوقات فراغت خود یا رسیدگی به حیوانات خانگی خود هستند، در بسیاری از كشورهای آسیایی و آفریقایی، مردم برای بقا و زنده‌ماندن تلاش می‌كنند و در این وضعیت، مجبور به قبول كمك‌های ترحم‌آمیز كشورهای غربی می‌شوند(كمك به كشورهای آفریقایی و آسیایی را در نظر بگیرید كه با چه جاروجنجال رسانه‌ای صورت می‌گیرد ولی در عمل، این كشورها هر روز فقیرتر می‌شوند چون مجبورند همان كمك‌ها را برای تأمین مایحتاج اولیه زندگی به كشورهای صنعتی برگردانند).
با ادامه روند جهانی‌شدن به علت كمرنگ‌شدن مرزهای ملی، اقتدار سیاسی دولت‌ها رنگ می‌بازد و رفته‌رفته اتحاد و وحدت ملی كشورهای ضعیف‌تر كه از قومیت‌های مختلف تشكیل شده‌اند، رو به زوال می‌رود(می‌توان به انقلاب‌های مخملی كه این روزها در كشورهای آسیای میانه شاهد آن هستیم اشاره كرد).
در این پروسه، وابستگی كشورهای جهان سوم به كشورهای پیشرفته، هویت ملی، منابع ملی و توسعه ملی آنها را تحت تأثیر روابط بین‌المللی قرار می‌دهد كه خود، برگرفته از فرهنگ سرمایه‌داری و لیبرالی غربی است.پیامدهای ناخواسته فرهنگی زوال معیارهای سنتی و بومی در روند جهانی‌شدن، یكی از بزرگ‌ترین خطراتی است كه كشورها را تهدید می‌كند؛ بدین معنی كه حاصل آن تشدید دوگانگی ارزش‌ها و تشدید ازخودبیگانگی و به عبارتی رساتر، همان بحران هویت است. به طور مثال می‌توان به جامعه خودمان اشاره كرد كه با وجود مقاومت و اكراه و اجتناب از پذیرش فرهنگ غرب و عدم استقبال از آن توسط رسانه‌های دولتی و برخی واحدهای خصوصی، باز شاهد هویت متشتّت ناشی از ذهنیت مشوش جوانان كشورمان هستیم(بدون درنظرگرفتن تعارفات معمول و تكراری و خسته‌كننده در باب هویت جوان ایرانی، باید اعتراف كرد كه حتی جوانان برآمده از خانواده‌های سنتی نیز هر روز بیشتر از دیروز مفتون و شیفته فرهنگ غرب می‌شوند).
● چه باید كرد؟
برای درامان ‌ماندن از این استحاله و توفان بنیان‌كن جهانی‌شدن و برای آن‌كه در این نظام جهانی‌شده و در حال گفت‌وگو، صدای ما هم به گوش دیگران برسد، باید به تأمل و بازسازی خردورزانه در سنت‌ها دست یازید و با بازآفرینی عالمانه ارزش‌های خود، فرهنگ خودی را با تأكید بر ساختار زیبایی‌شناسانه آن به دیگران شناساند. در این روند، باید بر مركب امكانات دنیای مدرن سوار و با ابزار ارتباطی دنیای جدید آشنا شد. باید فرهنگ و تاریخ این مرز و بوم را به‌درستی شناخت و به دیگران نیز شناساند، هنر مظلوم واقع شده این مرز و بوم را دریافت و به نظر، باز همان نسخه قدیمی برای این جهان دیگرگونه قابل تجویز است كه برای باقی‌ماندن، سرافرازانه زندگی‌كردن و عبور به سلامت از پیچیدگی‌ها و افسون‌زدگی‌های دنیای امروز بدون آن را شناخت؛ حتی بهتر از بانیان، متولیان و تئوریسین‌های آن.
نویسنده: مهرداد اینانلو